eitaa logo
خالدین
744 دنبال‌کننده
406 عکس
175 ویدیو
2 فایل
🔸«گروه خالدین»🔸 آدرس سایت و آپارات: 🌐https://khaledin.com https://www.aparat.com/khaledin_com ارتباط با پشتیبان : @tahoor110
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ی محله ی اتابک تهران بود . خلق و خوی داش مشتی داشت . لات بود اما برای خودش صاحب سبک بود . یک روز میگفت ظرف های غذای من را بشویید و یک روز همه ی ظرف های گردان را میشست . مجید مشتی خاک رو برمیداشت و بو میکرد و به خنده میگفت بوی شهادت نمیده تا اینکه به خاک شهر فاو رسید و گفت این خاک بوی شهادت میده و خودش قبل از شهادتش اطلاع داده بود که قراره شهید بشه .. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولودی خوانی عید مبعث به سبک شهید مجید رضایی به روایت حاج ابراهیم قاسمی 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
حوزه علمیه مستقل یا حکومتی ؟ در ظاهر خیلی سوال مبنایی و دقیقیه اما به نظرم قبل از اینکه خیلی به فکر فرو بریم و فریب طرّاح سوال رو بخوریم ، کافیه سوال رو دقیق تر بپرسیم تا مشخص بشه . یعنی بپرسیم از همراهی حوزه علمیه با چه نوع حکومتی به تنگ اومدید ؟ منظورتون همراهی با حکومت طاغوته یا همراهی حوزه با حکومت اسلامی ؟ این داستان زمانی جالب میشه که میبینیم حوزه علمیه مستقل دقیقا همون چیزیه که استکبار و طاغوت و شیاطین عالم میخوان . نمیدونم اولین کسی که شعار جدایی دین از سیاست (بخوانید حوزه ی مستقل از حکومت ) رو عنوان کرده دقیقا چه شخصی بوده اما میدونم این شعار همون شعاریه که باهاش مانع حکومت امیرالمومنین علیه السلام شدن و با همین شعار امام حسن علیه السلام رو مجبور به عقب نشینی در مقابل معاویه کردن و دقیقا با همین شعار حسین بن علی السلام رو متهم به خروج از دین کردند ... بعد ها ، یعنی در همین تاریخ معاصر ما ، با همین شعار پوچ و بی معنی ، شیخ شهید حاج شیخ فضل الله نوری رحمه الله علیه رو به شهادت رسوندند و حکومت پهلوی درست کردند و چه و چه که به روز اسلام و مسلمین نیاوردند ... امروز هم سعی میکنن با این لفّاظی ها ، جمهوری اسلامی رو تضعیف کنن . بیچاره ها نمیدونن دارن سربازی میکنن برای (حسبنا کتاب الله) ... . شیعه راه و روشش ، شیوه و مرام ولایته . ما به شیوه ی شهدا مسلمونیم و به شیوه ی شهدا ، در راه ولیّ خدا سربازی میکنیم ان شاءالله . 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
⭕️تاریخچه رویارویی یهود با اسلام⭕️ قسمت پنجم تلاش­ها برای جلوگیری از ترور محمد (ص) 1) دوری از مکه : اکنون عبدالمطلب وظیفه­ ای خطیر بر عهده دارد . پیامبر اکرم(ص) برای مادر و نیز جد مادری وجد پدری بسیار محبوب بود. عبدالمطلب محبوب­ترین فرزندش یعنی عبدالله را از دست داده است و دختر وهب نیز دو ماه پس از ازدواج بیوه شده است. محصول ازدواج پسری بسیار زیباست. اما اهمیت پاسداری از او نیز برای سرپرستانش کاملاً آشکار است. او در محیط مکه که محل آمد و شد کاروان­های تجاری و زیارتی است، در امان نیست لذا باید چاره­ای اندیشید. چاره در دور کردن او از مکه است، آن هم به گونه­ای مخفیانه و دور از چشم اغیار. بنابراین پیامبر را به دایه می­سپارند تا ایشان را در سرزمینی دورتر از مکه و به گونه­ای پنهانی نگهداری کند. با نگاهی به صفحات تاریخ درمی­یابیم که تاریخ­نگاران در علل سپردن پیامبر به دایه، ادلّه­ای مانند شیر نداشتن مادر، بدی آب و هوا و نامناسب بودن آن برای کودکان و رسم عرب را برشمرده­اند که هر سه دلیل به آسانی نقد پذیرند: الف) روشن است که اگر مادر پیامبر شیر نداشت، باید دایه­ای از اهل مکه برای او می­گرفتند تا نزد خودشان رشد نماید. ب) آب و هوای مکه چه مدت نامناسب بوده است؟ آیا این بدی آب و هوا، پنج سال طول کشید؟ در مورد این که آب و هوای مکه در آن سال­ها بد بوده باشد، شاهدی از تاریخ نمی­توان یافت به علاوه اگر چنین بود، باید مکیان یا حداقل کودکان آنها، همه به سرزمین­های دیگر کوچ می­کردند که چنین چیزی رخ نداده است. ج)اگر عادت اهل مکه به دایه سپردن کودک بود، پس چرا دیگر عرب­ها کودکان خویش را به دایه نسپردند. حتی آنان که هم عصر میلاد پیامبر(ص) یا پس از آن به دنیا آمدند، به دایه سپرده نشده­اند. آورده­اند که پیامبر را مدتی مادر حمزه شیر داد. چرا حمزه که دو ماه از پیامبر بزرگ­تر بود به دایه سپرده نشد؟ افزون بر این­ها، نوزاد تنها دو سال شیر می­خورد چرا پیامبر را پنج سال نزد حلیمه فرستادند؟ پس همان­طور که قبلا گفته شد، چون ورود و خروج غریبه­ها به مدینه امری عادی است، به آسانی می­شود در این شهر افراد را ترور کرد؛ از این رو تنها راه پیش روی عبدالمطلب این است که حضرت را ناپدید کند. اما چرا عبد­المطلب، محمد(ص) را پس از پنج سال دوباره به مکه بازمی­گرداند؟ در تاریخ دلایلی بر علت این کار نقل شده است از جمله در حدیثی که((شق صدر)) نام گرفته است، آمده: هنگامی که پیامبر نزد حلیمه بود، با فرزندان او به چوپانی می­رفت. در یکی از همان ایام کسی آمد و سینة محمد(ص) را پاره کرد، لخته­ای خون از آن بیرون آورد و گفت این نصیب شیطان از توست. سپس محل را در طشتی از طلا با آب زمزم شست و رفت. کودکان نزد حلیمه دویدند و فریاد زدند که محمد کشته شد (ابن حنبل، ج3، 121و149و288). پس از آن حلیمه او را نزد جدش برگردانده به عبدالمطلب گفت : من نمی­توانم از فرزندت نگهداری کنم چون او جن­زده شده است. عبدالمطلب نیز او را تحویل گرفت (الحمیری، ج1، 165). به نظر می­رسد این حدیث جعل شده است تا خط اصلی داستان را گم کند. در واقع علت بازگرداندن حضرت به مکه آن بود که حضرت را شناسایی کرده بودند و می­خواستند ایشان را با خود ببرند. نقل­های دیگر این مطلب را تائید می­کند (الحمیری، ج1، 108و الطبری، ج1، 574). آن منطقه دیگر امن نبود؛ بنابراین حلیمه، دیگر توان پاسداری از پیامبر را نداشت. اگر یهودیان از حضرت موسی(ع) نام شیر دهنده را نیز پرسیده بودند، در هفته اول او را می­یافتند. تنها به دلیل ضعف اطلاعات یهود در این زمینه، یافتن پیامبر پنج سال طول کشید. احتمالا در کار نگهداری از اطلاعات مربوط به پیامبر در مکه، خلل حفاظتی پیدا شده که او را پیدا کردند. از این به بعد عبدالمطلب محافظ پیامبر شد . 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
لا حول و لا قوه الّا بالله العلی العظیم وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا فَأَوْحى‌ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ کفرپیشگان به پیامبرانشان گفتند: مسلماً ما شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد، مگر اینکه هم‌کیش ما شوید. پس پروردگارشان به آنان وحى کرد: ما قطعاً ستمکاران را نابود مى‌کنیم.» آیه ۱۳ سوره مبارکه ابراهیم تفسیر نور : سؤال: مگر انبيا قبل از بعثت، مشرك بودند كه كفّار از آنان تقاضا مى‌كردند به آيين ما باز گرديد؟ «لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا» پاسخ: اوّلًا ممكن است مراد كفّار، برگشت پيامبران به سلطه‌ى آنان باشد. يعنى مى‌گفتند: بر فرض كه شما ايمان داريد، ولى نبايد در برابر ما قيام كنيد و خود و يارانتان از راه ما سرپيچى نماييد. ثانیا «عود» اگر با حرف «الى» همراه بود به معناى بازگشت به حالت اوّل است، ولى حال كه با «فى» همراه است، مراد از آن تغيير و تحوّل است نه بازگشت به حالت اوّل، يعنى تغيير عقيده دهيد و آيين ما را بپذيريد. پیام ها 1- همه‌ى انبيا، گرفتار مخالفان بودند. «قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ» 2- تهديد و تبعيد، سياست زورگويانِ بى‌منطق است. لَنُخْرِجَنَّكُمْ‌ ... 3- كفّار نمى‌خواهند مؤمنان هويّت مستقلّى داشته باشند. «لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا» 4- تهديد را بايد با تهديد پاسخ داد. «لَنُخْرِجَنَّكُمْ‌- لَنُهْلِكَنَّ» 5- دليل هلاكت ظلم است، نه كفر. كَفَرُوا ... لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ‌ 6- ظلم، دوام ندارد و ظالم، عاقبت نابود مى‌شود. «لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ» 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
⭕️تاریخچه رویارویی یهود با اسلام⭕️ قسمت ششم 2) پاسداری مداوم: پس از آنکه حلیمه، پیامبر را به عبدالمطلب بازگرداند، ایشان شخصاً حفاظت از حضرت را به عهده گرفت. رفتار عبدالمطلب نشان می­دهد اهمیت حفاظت از این کودک برای ایشان کاملا روشن بوده است که حتی هنگام جلسات دارالندوه نیز ایشان را با خود می­برد و بر جای خود می­نشاند. پس از عبدالمطلب، حفاظت نبی­اکرم(ص) به عهده ابوطالب قرار می­گیرد. ایشان چهار سال از تجارت دست کشیدند تا اینکه قحطی در مکه فشار آورد. ابوطالب به تجارت رفت و پیامبر را هم با خود برد و داستان بحیرا پیش آمد. در نقل داستان بحیرا، آن­قدر اختلاف هست که نشان می­دهد به گونه­ای می­خواهند این داستان را به انحراف و ابتذال بکشانند در حالی که در کشف دو مطلب، این داستان بسیار پرمغز است: 1- انتشار اطلاعات مربوط به پیامبر در آن روز و میزان گفتگو در این باره، بسیار فراوان بوده است. 2- میزان خطر یهود برای پیامبر به اندازه­ای بوده که بحیرا نیز این مطلب را می­دانسته و از ابوطالب خواست که او را به شهرش بازگرداند که مبادا یهود بر او دست یابند زیرا هیچ صاحب کتابی نیست که نداند او به دنیا آمده و اگر او را ببینند، به یقین خواهند شناخت. تذکر بحیرا، احساس خطر برای پیامبر است. دشمنی یهود با پیامبر به حدی است که بحیرا نیز که عالم مسیحی است، آن را دریافته و گمان می­کند ابوطالب از آن بی­خبر است. ابوطالب از همان­جا پیامبر را بازمی­گرداند و جالب اینجاست که بعد از آن، هفت یهودی برای ترور حضرت تا نزد بحیرا آمدند. مهم این است که بعد از این ماجرا ، ابوطالب هرگز به سفر نرفت (المجلسی، ج15، 410). ابوطالب در حفاظت از پیامبر(ص) با درایت کامل از هیچ چیز کم نگذاشته بود. سر سفره پیش از پیامبر غذا می­خورد تا ببیند مسموم هست یا نه، سپس آن را در جلو پیامبر می­گذاشت. شب­ها در کنار محمد می­خوابید و بچه­ها را در کنارش می­خواباند که اگر شب خواستند ایشان را ترور کنند، از خواب بیدار شود. ابوطالب در همه مکان­ها نخست خودش قدم می­گذاشت تا از نبود دشمن مطمئن شود (المجلسی، ج15، 407). تا سن 25 سالگی اوضاع پیامبر(ص) به همین روش بود. حضرت در این سن تقاضای تجارت کرد. حال او جوانی رشید است که دیگر کسی جرأت ترور او را ندارد و البته حضرت هم که از برنامه یهود حتماً آگاهی دارد. برنامه های یهود که برای جلوگیری از به دنیا آمدن حضرت و نیز ترور ایشان به نتیجه نرسید، مرحله بعدی عملیات خود که جلوگیری از گسترش اسلام و فتح قدس توسط آن حضرت بود، رفتند. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی علی صیاد شیرازی (۱۳۲۳-۱۳۷۸ ه.ش)، از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران که بعد از انقلاب اسلامی ایران و در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نقش موثری ایفا نموده و فرماندهی عملیات‌های پیروزمندانه ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس در جنگ تحمیلی را بر عهده داشت. ایشان سمت‌های، فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی؛ عضو شورای عالی دفاع ملی؛ معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح را بر عهده داشت. صیاد شیرازی در ۲۱ فروردین سال ۱۳۷۸ شمسی به دست منافقین، مقابل منزل‌اش، ترور شده و به شهادت رسید. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رمز موفقیت شما در زندگی چه بود ؟ روایتی از شهید علی صیاد شیرازی 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
⭕️تاریخچه رویارویی یهود با اسلام⭕️ قسمت هفتم رد پای یهود در جنگ­های مشرکان با پیامبر(مرحله دوم عملیات یهود) شگرد یهود این بود که پیش از آنکه عملیاتی را علیه پیامبر راه اندازد، مشرکان را به میدان بیاورد. اینکه در آیه 82 سوره مائده مشرکان را با (واو) به یهود عطف می­کند، نشان از نوعی تبعیت دارد. یهود محور اصلی است و دشمنی مشرکان تبعی است. پس در عملیات مشرکان بر ضد پیغمبر باید سرنخ­های توطئه یهود در مکه را بیابیم. این امر در جنگ احد و خندق روشن است اما در جنگ بدر باید بسیار دقت کرد تا سرنخ را یافت. با هجرت پیامبر به مدینه، مکه در شوک فرو رفت. پیامبر در مدینه درصدد تشکیل حکومت بودند. اهل مکه، حکومت نادیده بودند و جنگ­هایشان همواره داخلی بود. اینجا تفکر یهود به کمک مشرکان می­آید. ابوجهل پیشنهاد تهاجم به مدینه را می­دهد و با نوشتن نامه­ای برای پیامبر، آن حضرت را تهدید می­کند. این نامه 29 روز قبل از جنگ بدر به دست حضرت می­رسد (الطبری، ج1، 40). با دقت در فرازهای این نامه، که بسیار فراتر از شعور عرب جاهلی است، می توان به این نتیجه رسید که این سخنان از سوی جریانی که ما آن را یهود می­نامیم، به ابوجهل القا شده است. 1) جنگ بدر: در علت جنگ بدر گفته­­اند پیامبر راه کاروان­های تجاری قریش را بست تا آنها از نظر اقتصادی در تنگنا قرار گیرند و مجبور به پذیرش اسلام شوند. سپس مشرکان برای دفاع از خود برخاستند و پیامبر همه را کشت. با بررسی جنگ بدر درخواهیم یافت که این جنگ تهاجم نبوده و به راستی حکم دفاع داشته است. چرا که سران شرک می­خواستند با استفاده از سود آن، سپاهی برای جنگ با پیامبر تجهیز کنند لذا مبارزان جنگ بدر بیشتر سرمایه گذاران همان کاروان بودند. خداوند به پیامبر مأموریت جهاد می­دهد (حج 39). ابوسفیان می­خواست کاروان را در بدر نگه دارد که دریافت پیامبر و سپاهیانش کاروان را رهگیری کرده­اند و از مسیر و زمان عبور او آگاهند. به ناچار مسیر کاروان را تغییر داد و گریخت و در ضمن پیکی به مکه فرستاد که مکیان محافظانی برای کاروان بفرستند. لشکر حفاظتی مکه که از جاده اصلی حرکت می کردند، با کاروان برخورد نکرده و در عوض آن با سپاه اسلام مواجه شدند و جنگ درگرفت. سپاه مکه مجموعه­ای از سران شرک و سرمایه­داران بزرگ مکه بودند که سردمدار مبارزه با اسلام بوده و مانع پیوستن توده مردم به اسلام می­شدند و اگر سد این مجموعه در هم می­شکست، اسلام به سرعت تمام شبه جزیره را فرا می­گرفت و جنگ و کشتارهای بعدی توسط آن رخ نمی­داد. اگرمسلمین دارای بصیرت کافی بوده و تابع دستورات پیامبر(ص) بودند، در همین کارزار اول، کار مشرکان تمام می­شد؛ متأسفانه نیروهای پیامبر(ص) دارای چنان بصیرتی نبودند چرا که ساعتی بعد از منهزم شدن سپاه کفر، که بهترین فرصت برای قلع و قمع سران شرک بود، به ناگاه بدون اینکه فرمانی در این زمینه از سوی پیامبر(ص) صادر شده باشد، جنگ تعطیل شد. علت این امر هم، به اسارت گرفته شدن شماری از مشرکان بود. آیة نازل شده در این زمینه، بیانی روشن از عمق فاجعه بود: «ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرى‏ حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ، لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (انفال 67 و 68). برای هیچ پیامبری نسزد که اسیران داشته باشد تا که در روی زمین کشتار بسیار کند. شما متاع این جهانی را می­خواهید و خدا آخرت را می­خواهد و او پیروزمند و حکیم است. اگر پیش از این از جانب خدا حکم نشده بود به سبب آنچه که گرفته بودید عذابی بزرگ به شما می­رسید. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
«و در کتاب به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که‏ قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و قطعاً به سرکشی بسیار بزرگی برخواهید خاست‏؛ پس آنگاه که وعده نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می‏‌گماریم‏ تا میان خانه‏‌ها به جستجو درآیند و این تهدید تحقّق‏‌یافتنی است‏.» آیه ۴ و ۵ سوره مبارکه اسراء
... بندگانی که سخت نیرومندند ... سلام بر شهدای راه حق و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾ امشب زیاد این سوره رو بخونید 🙏
پروپاگاندای ضد ایرانی از ساعات آینده شروع به نشر و درج شایعات بوسیله اذناب خود در داخل و ارتجاع منطقه خواهد کرد. از ادعای اطلاع قبلی ایران به اسرائیل تا انتشار تصاویر فرار سرداران و فرماندهان و مسئولین از ایران ...
لبیک یا خامنه ای ... بزرگ ترین سیلی تاریخ بر دهان اصلی ترین دشمنان خدا ، فقط از دستان مردی چون او ساخته است . براستی که او نائب بر حق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
⭕️تاریخچه رویارویی یهود با اسلام⭕️ قسمت هشتم (جنگ بدر) نقش یهود: بعضی، طمع برخی مسلمین در سپاه اسلام را مسبب و مشوق اسیر­گیری دانسته­اند. دراین خصوص نقل شده بعضی از انصار نزد پیامبر آمدند و از حضرت خواستند که از کشتن اسیران صرف نظر کرده و در عوضِ گرفتن فدیه، آنها را آزاد نماید و بر خواسته خویش پای فشردند. پیامبر در پاسخ آنها فرمودند: اگر چه چنین کنیم، سال دیگربه تعدادشان کشته می­دهیم. آنها گفتند: باکی نیست، امسال از آنها فدیه می­گیریم و سود دنیا می­بریم و در سال آینده شهید می­شویم و به بهشت می­رویم (القمی، ج1، 126و270). تمرد از امر پیامبر آن هم از سوی سلحشوران بدری بسیار بعید به نظر می­رسد. پس باید به دنبال دلیلی ظریف­تر بگردیم. جریانی که دائماً در مدینه از سوی یهود پیگیری می­شد این بود که نبی اکرم (ص) پیروزی­های زودرس نداشته باشد. اگر مشرکان در بدر نابود می­شدند، یهود به سرعت سقوط می­کرد و منافقان نیز نمی­توانستند آنان را یاری کنند. نفاق داخل مدینه نیاز به زمان داشت پس نهضت اسلامی باید به تاخیر بیافتد. بنابراین می­بایست در میان یهود و نفاق داخل مدینه به دنبال عوامل این نافرمانی گشت، چرا که تنها آنها از این امر سود می­بردند. این مسلم است که یهود نمی­توانست در این خصوص، فعالیت مستقیم داشته باشد پس چه کسانی عامل مستقیم ایجاد جو اسیرگیری در بین مسلمین بوده­اند؟ از آنجا که گزارشات تاریخی، دراین زمینه چندان گویا نیست، برای پاسخ به این سؤال باید در امور پیرامونی نبرد بدر دقت نمود. در اینجا رد پای این جریان را در داستانی از طبری که ابن ابی الحدید هم آن را آورده، پی می­گیریم. او پس از اینکه درخواست قریش از ابوبکر و عمر را برای پادرمیانی در خصوص اسرا نقل می­کند، در ادامه می­افزاید: پس از جنگ، بین ابابکر و عمر در کشتن یا زنده نگه داشتن آنان، اختلاف شد...(در انتهای حدیث آمده است) و حضرت آیه 118 سوره مائده را خواندند (ابن ابی الحدید،14،173). ابن ابی الحدید بعد از نقل این داستان می­گوید: آیه 118 سوره مائده که پیامبر خواندند، در آخر عمر پیامبر نازل شده است در حالی که جنگ بدر در سال دوم هجرت بوده است پس چگونه می­توان پذیرفت که پیامبر به این آیه استدلال کرده باشد؟! سپس وی در متن و درستی این حدیث تردید می­کند (ابن ابی الحدید، ج14، 173). در هیچ منبع تاریخی نیامده که رسول الله(ص) در خصوص فرجام اسرا، اصحاب را به شور دعوت کرده و نظر آنها را طلب کرده باشد و اساساً جای این سؤال است که چرا تنها این دو تن، نزد پیامبر در این مورد سخن گفته­اند؟ چرا در این داستان از افراد دیگری چون علی(ع) و مقداد ذکری به میان نیامده است؟ اگر صرفاً مسئله اظهار رای مطرح بود، چرا تا این حد از سوی این دو تن برای به کرسی نشاندن نظرشان اصرار شد؟ آیا نمی­دانستند این نحوه اظهار رای، که اولی شفاعت اسرا کند و بیرون رود و دومی داخل شده و حکم به اعدام آنها دهد و تا چند نوبت این عمل تکرار شود موجب گستاخی عوام شده، جو تشنج پدید خواهد آمد و در نهایت پیامبر نخواهد توانست نظرش را در خصوص اسرا اعمال کند؟ به هر حال در نتیجه این واقعه، دشمنان خونی اسلام نجات یافته و مجال پیدا کردند که جنگ خونین احد را در سال بعد به راه اندازند. حال آیا از مجموع این امور نمی­توان حدس زد که جریان اسیرگیری هم برنامه­ای حساب شده بوده است؟ 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
اللّهم اجعل عواقبَ امورنا خیراََ و لا تُسلِّط علینا مَن لا یَرحمنا و لا تَجعل الدُّنیا اکبرَ همِّنا و لا تَجعل مُصیبتنا فی دیننا برحمتک یا اَرحم الرّاحمین 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
⭕️تاریخچه رویارویی یهود با اسلام⭕️ قسمت نهم 2)جنگ احد: دومین عملیات پیامبر با مشرکان، نبرد احد می­باشد. سران یهود به مکه آمدند و با ابوسفیان گفتگو نموده او را تحریک کردند و قول دادند که در صورت عملیات دوباره، هماهنگ با آنها وارد جنگ خواهند شد. در سال بعد ابوسفیان سه هزار نفر نیرو برای رزم گردآورده، به همراه سه هزار نفر نیروی تدارکاتی و تعدادی زن، سپاه شرک را دوباره به راه انداخت. خبر این سپاه به پیامبر رسید و ایشان به مشورت با یاران پرداختند. نخست خود پیامبر(ص) پیشنهاد دادند که داخل مدینه بجنگیم و جنگ را به جنگ شهری تبدیل کنیم چرا که مشرکان پرشمار و تجهیزات نظامی­شان بیشتر است و در میدان­های باز می­توانند ما را دور بزنند و محاصره کنند؛ اما اگر در شهر بجنگیم چون محل عملیات را می­شناسیم، سازمان دشمن، وقتی وارد کوچه­های مدینه شد، به هم خورده و تضعیف می­گردد. از طرفی همه مردم شهر درگیر جنگ شده و ما می­توانیم از همه قوا بهره بگیریم ( ابن­ابی­الحدید، ج14، 223). ولی برخی از اصحاب نظر ایشان را نپذیرفتند و جنگ در شهر را ننگین دانستند (القمی، ج1، 111). اصحاب در برابر رأی مستحکم پیامبر که با اصول نظامی سازگار بود می­بایست دلیل منطقی بیاورند. اما چنانکه در تاریخ نقل است، دلایل مخالفان نظر پیامبر متعصبانه و بی­منطق بوده است. سستی این دلایل نشان می­دهد که جریانی رخ داده تا واقعیتی را که در اینجا رخ داده، بپوشانند و آن چیزی نیست جز تحمیل خروج از شهر بر پیامبر. اگر این جنگ در شهر اتفاق می­افتاد، قطعاً این نبرد به سود پیامبر تمام می­شد و ضربه­ای که مشرکان می­بایست در بدر می­خوردند و از آن رَستند، در اینجا کامل می­شد و سقوط شرک جلو می­افتاد. آورده­اند ابوسفیان هنگامی که به سوی مدینه می­آمد، متوجه جاسوسان پیامبر(ص) شد و از اینکه مسلمین با شنیدن خبر حمله پر تعداد مشرکین در شهر بمانند ابراز نگرانی کرد (الواقدی، ج1، 205). ولی علی­رغم این مطلب او به مسیر خود ادامه داد. آیا این مطلب نشانه این نیست که او از پیش از جنگ، از خروج سپاه مطمئن بوده است؟ به عبارت دیگر این امر که او از قبل می­داند که برخی پیامبر را مجبور به خروج از شهر می­کنند، حکایت از ارتباط او با برخی از مسلمین ندارد؟ در جریان مشاوره، دودستگی و اختلافی در بین مردم رخ داد. امثال عبدالله بن ابی بن سلول و یارانش بر ماندن در شهر اصرار داشته(الواقدی، ج1، 219) و طرفدار نظر پیامبر بودند و عده­ای هم مخالف این نظر بودند. در پایان حضرت پذیرفتند که از شهر خارج شوند. ایشان پس از اقامه نماز، به منزل رفتند تا لباس و زره بر تن کنند و سلاح بردارند و همراه آنان دو نفر نیز داخل شدند (ابن­ابی­الحدید، ج14، 225). در این لحظه مردم از کرده خود پشیمان شدند که چرا رسول­الله را به خروج از شهر مجبور کردند. هنگامی که حضرت از منزل خارج شدند، مخالفان جنگ شهری نزدشان آمدند و پشیمانی خود را ابراز کردند اما حضرت نپذیرفتند و فرمودند: من شما را به این امر دعوت کردم و شما آن را نپذیرفتید، برای یک پیامبر شایسته نیست پس از پوشیدن زره آن را درآورد تا زمانی که با دشمن نبرد کند (الواقدی، ج1، 214). در اینجا جای این پرسش است که چرا مردم نخست نظر به خروج دادند و سپس پشیمان شدند؟ آیا پاسخ این پرسش با دو نفری که همراه پیامبر(ص) به هنگام پوشیدن زره داخل خانه شدند، ارتباط نداشته است؟ هنگامی که این­دو در بین مردم بودند، نظر مردم خروج از شهر بود اما هنگامی که اینها ساعتی از میان مردم خارج شدند، به یک­باره نظر مردم دگرگون شد! پس هسته مرکزی مخالفت مردم با نظر نخست پیامبر، همین دو تن هستند چون تا از مردم دور شدند، مردم بر آن شدند تا نظر پیامبر را اجرا کنند. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
⭕️تاریخچه رویارویی یهود با اسلام⭕️ قسمت دهم این نکته قابل تأمل است که چرا پیامبر(ص) که موافق جنگ شهری است، در این شرایط که مخالفان دست از مخالفت برداشته­اند، از تصمیم به خروج، برنگشتند؟ حضرت می­دانستند که تغییر رای مردم به دلیل دوری آن­دو است و با ورود ایشان و جوسازی مجدد، احتمال تغییر دوباره رای مردم می­رود و ساعتی دیگر نظرشان تغییر یافته و رایی دیگر خواهند داد. در واقع نظریه خروج، از ناحیه مردم نبود بلکه به آنان القاء شده بود. درست همانند سال پیش که تفکر اسیرگیری در میانشان القاء شد. شایعه کشته شدن پیامبر: در شرایط بحرانی نبرد، ناگهان فریاد برخاست که پیامبر کشته شد. مسلمانانی که در این گیرودار اندک مقاومتی داشتند، با شنیدن این خبر پا به فرار گذاشتند و همه نیروی شرک آزاد شد. این شایعه را حتی دشمن هم باور کرده بود. امر به قدری مشتبه شده بود که ابوسفیان نیز نمی­دانست که پیامبر زنده است یا نه (ابن­ابی­الحدید، ج14، 244). مطابق متون تاریخی، در چند نقطه شیطان فریاد زد: 1- در شب پیمان عقبه در منا که پیامبر(ص) با اهل مدینه قرارداد می­بست، شیطان فریاد زد: ای گروه قریش و عرب! این محمد است که می­خواهد با اهالی یثرب برای جنگ با شما قرارداد ببندد که مشرکان بیدار شدند و به آنجا حمله کردند. 2- در جلسه­ای که قصد داشتند پیامبر را بکشند، شیطان در قالب پیرمردی از اهل نجد آمد و پیشنهاد داد که از تمام قبایل جمع شوند تا امکان خونخواهی نباشد (القمی،1،273). 3- در جنگ احد از عمر نقل شده است که شیطان فریاد زد (ابن­ابی­الحدید، ج15، 27). درباره ناله شیطان باید با دیده تردید نگریست. این مطلبی است که تنها مورّخین به آن پرداخته­اند و روایتی در این باره نقل نشده است. از طرفی روشن نیست که در نقل­های تاریخی آیا واقعا منظور از شیطان، ابلیس بوده و او این کارها را انجام داده یا اینکه باید به دنبال شیاطینی از جنس انسان باشیم. در واقع هرجا در تاریخ کاری این­گونه به شیطان نسبت داده می­شود، باید علامت سؤالی روی آن گذاشت وآن را از پوشیده­گویی مورّخین برشمرد. آیا اساساً از نظر کلامی و فلسفی شیطان حق دارد این­چنین ظاهر شده و در راه حق انحراف ایجاد کند؟ کسی که در احد فریاد قتل پیامبر را سر داد، قطعاً از جنس جن نمی­تواند باشد به این مطلب هم اطمینان داریم که از مشرکین نبوده است چرا که اگر این خبر از سوی مشرکان بود، ابوسفیان در درستی یا نادرستی آن مردد نمی­شد که بیاید و در بحبوحه جنگ از حضرت علی(ع) که در حال شمشیر زدن است سؤال کند که آیا محمد(ص) زنده است یا خیر. بنابراین، این سخن را باید نفوذی­هایی از درون مسلمین گفته باشندکه می­خواستند این عملیات به ضرر پیامبر(ص) تمام شود. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
⭕️تاریخچه رویارویی یهود با اسلام⭕️ قسمت یازدهم نبردهای مستقیم یهود با اسلام آن گونه که در بیشتر کتب تاریخ موجود، در تشریح عملیات بدر و اُحد سرمایه‌گذاری و ریشه­یابی شده، در عملیات پیامبر(ص) با یهودیان کار پژوهشی صورت نگرفته است. در تاریخ‌نگاری معمول، عملیات پیامبر(ص) با یهود همیشه دست دوم است. در حالی که تمام نیروی مشرکان تنها در دو عملیات بدر و احد پایان می‌پذیرد، اما یهود تا پایان عمر پیامبر(ص) دست از مبارزه نمی‌کشد. عملیات‌های یهود از پیچیدگی خاصی برخوردار است. از پیش از توّلد پیامبر(ص) تا زمان رحلت ایشان که حضرت سپاه اسامه را برای نبرد موته آماده کرده بودند، بارها یهود و پیامبر(ص) رویارویی‌هایی داشته‌اند، ولی تاریخ‌نگاران به این سلسله عملیات توجه لازم را نکرده و آن را پیاپی بررسی نکرده‌اند. یکی از کیدهای آنان در عملیات‌ها این بود که ضربات خود را به دین خاتم می‌زدند و سپس به‌گونه‌ای آن‌ را بیان می‌‌کردند که گویی آنهایند که مظلومانه مورد هجوم قرار گرفته‌اند. برای اثبات این مطلب کافی است زمان حساس عملیات‌های بنی‌‌قینقاع و بنی‌‌نضیر و بنی‌قریظه و نوع عمل آنها را مورد دقت قرار دهیم. این مطلب خود به تنهایی نشانگر آن است که در طراحی عملیات، یهود با زیرکی بسیاری عمل می‌کرد، درحالی که در عملکرد مشرکان نوعی روحیه عجولانه هویداست. 1) بنی‌قینقاع، نخستین شورش یهود: پس از بازگشت پیامبر از بدر، یهود شورش کرده، عهد خود را شکستند. اعلام جنگ یهودیان با مسلمانان، برای اهالی مدینه سخت‌ گران بود؛ چون بنی‌قینقاع با گرو‌ه‌هایی از مدینه هم‌پیمان بودند. حضرت تصمیم گرفت پاسخ این خیانت را با قدرت بدهد. مسلمانان پانزده روز آنان را در میان دژهایشان محاصره کردند و بنی‌قینقاع ناچار به تسلیم شدند. رسول خدا(ص) دستور بازداشت همه را صادر کرد و قصد مجازات جدی آنان را داشت و به گفته مورخان تصمیم کشتن همه آنان را داشت (الطبری، ج1، 173). اما یهودیان و هم‌پیمانانشان وارد میدان شدند و آن­قدر وساطت کردند که حضرت دست از خونشان شست و راضی به کوچاندن آنان شد (الواقدی، ج1، 180). 2) بنی‌نضیر، جنگ طمع‌کارانه یهود: پس از نبرد اُحد و بازگشت سپاهیان اسلام به مدینه، بنی­نضیر پیمان خود را با پیامبر شکسته، اعلان جنگ کردند. شرایط این نبرد بسیار بحرانی بود و روحیه مردم چندان مناسب دفاع نبود. نکته مهم در این رویارویی، نقش هم‌پیمانان یهود در مدینه است که با وعده یاری یهود، آنان را به اعلان جنگ تشویق می‌کنند (الواقدی، ج1، 186). رسول‌الله فرمان حرکت داد. سپاه اسلام به سوی قلعه بنی‌نضیر حرکت کرد. یهودیان با دیدن رسول خدا(ص) و اصحابش، بالای قلعه‌ها رفته، شروع به پرتاب سنگ و تیر کردند. سپاه پیامبر قلعه را محاصره کرد و این محاصره به طول انجامید. یکی از دلایل این محاصره آن بود که ارتباط یهود با منافقان مدینه که قول همکاری داده بودند، قطع شد. در طول روزهای محاصره، عملیات­های نظامی بین دو طرف صورت می‌گرفت. تا اینکه یهود تن به تسلیم داد و مسلمانان پیروز شدند و پیامبر(ص) حکم به کوچ اجباری آنان داد. منافقین مدینه، هنگام کوچ بنی‌نضیر، با ناراحتی آنان را بدرقه کردند. زید بن رفاعه، دوست عبدالله بن اُبی می‌گفت: از نبود بنی‌نضیر در مدینه وحشت می‌کنم، ولی آنان به سوی عزت و ثروت می‌روند و به سوی قلعه‌هایی بلند که مانند اینجا نخواهد بود (الواقدی، ج1، 375). به اتفاق مفسران و مورخان، آیات دوم تا پانزدهم سوره حشر درباره رویداد بنی‌نضیر نازل شده است. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹 دوست دارم بیشتر زنده بمانم تا بیشتر خدمت کنم 🌹🌹🌹 مدتی قبل در عالم رویا سراغ خیمه امام حسین (ع) را گرفتم. نزدیک خیمه شدم و از فردی که از خیمه آقا محافظت می کرد اجازه ورود خواستم آن شخص گفت: آقا هیچ کس را به حضور نمی پذیرند، ناراحت شدم و دوباره گفتم: فقط یک سئوال از ایشان دارم. او گفت: هر سئوالى داری آن را مکتوب بنویس تا از آقا برایتان جواب بگیرم.... من در برگه ای خطاب به امام حسین (ع) نوشتم: آیا من شهید می شوم؟... آقا در جواب نوشتند: بله شما حتماًً شهید می شوید... حال که مطمئن شدم به شهادت می رسم؛ دوست دارم بیشتر زنده بمانم تا در جنگ خدمت بیشتری کنم. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوم اردیبهشت ، سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مبارک 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
⭕️تاریخچه رویارویی یهود با اسلام⭕️ قسمت دوازدهم 3)خندق،آتش یهود، جنگ مشرکان: بنی‌قریظه هیئتی را به مکه فرستادند. آنها با ابوسفیان مذاکره و او را تحریک به گردآوری نیرو کردند. انگیزه تحریک آنها نیز نزدیک بودن پیروزی در عملیات احد بود. پس از عملیات احد، یأسِ مشرکان که در جنگ بدر حاصل شده بود، تبدیل به بارقه امید شد؛ امید به اینکه می‌توانند پیامبر(ص) را از میان بردارند. در عملیات گذشته نیز یهودیان بنی‌نضیر به مشرکان قول داده بودند، اما عمل نکرده بودند. اما این بار قول دادند که هم­زمان عملیات انجام ‌دهند. پس از رفت و آمد فراوان، مشرکان توانستند ده هزار نیرو جمع کنند. پیامبر اکرم(ص) همه مردم را جمع کردند و نظر خواستند. سلمان پیشنهاد کندن خندق داد و پیامبر پذیرفت، مسلمین بین کوه احد و کوه صلع را خندق کندند. پیامبر اکرم(ص) سه هزار نیرو را در مدینه بسیج کرده‌ بودند. در همین زمان از پشت مدینه، یهود بنی‌قریظه با اعلان جنگ، امنیت مسلمانان را حتی درون مدینه هم سلب کردند، این اوج خیانت و سوءاستفاده یهودیان از رأفت پیامبر اسلام بود و نشان از عمق کینه آنها به اسلام داشت. پیامبر(ص) فرمودند: رفت و آمد کنندگان مسلح باشند. مدینه مخاطره­آمیز شد و به قدری شرایط سخت شد که منافقین تصمیم فرار جمعی مردم از معرکه را شایع کردند. عمرو بن عبدود، قهرمان عرب، از خندق عبور کرد و مبارز طلبید. به روایت ابن ابی‌الحدید، علی(ع) رهسپار میدان می‌شود (ابن­ابی­الحدید، ج18، 285). عمرو در برابر چشمان حیرت‌زده مشرکان و مسلمانان با ضربت شمشیر علی(ع) از پای درآمد. با کشته شدن عَمرو، روحیه دشمن شکسته شد (القمی، ج2، 182). بزرگ‌ترین متحدان این جنگ قریش، قطفان و بنی‌قریظه بودند. ابوسفیان تصمیم گرفت هماهنگ با قطفان و بنی‌قریظه عملیات را آغاز کند. نعیم بن مسعود اشجعی، شبانه به سوی رسول‌الله آمد و اسلام خویش را ابراز کرد و گفت من تازه مسلمانی هستم که آنان از اسلام من آگاهی ندارند و با تمام این قبایل که به جنگ شما آمده‌اند، دوستی دیرینه دارم. اگر دستوری دارید، اجرا می‌کنم. پیامبر(ص) فرمود: برو اتحاد این گروه‌ها را به هم بزن. نعیم نزد بنی‌قریظه که آتش‌افروز جنگ بودند، رفت و خیرخواهی خود را ابراز کرد و گفت: اگر مشرکان عملیات را آغاز کنند و در جنگ شکست بخورند، فرار کرده و به مکه می‌روند؛ اما شما اسیر می‌شوید و محمد(ص) همة شما را می‌کشد. از مشرکین بخواهید که چند تن از رؤسای مشرکان نزد شما بیایند و همراه با شما بجنگند تا مطمئن شوید که اینها به خاطر دوستانشان به شما خیانت نخواهند کرد. از سوی دیگر نزد ابوسفیان رفت و گفت: شنیده‌ام که بنی‌‌قریظه از نقض عهد با محمد(ص) پشیمان شده و پیک نزد محمد(ص) فرستاده‌اند که ما ده تن از اشراف قریش را به گروگان می‌گیریم و به تو می‌دهیم تا بر عهد و پیمان خویش باقی باشیم و از ما راضی شوی. ابوسفیان تصمیم به حمله گرفت. نمایندگانی را به دژ بنی‌قریظه فرستاد و گفت: اینجا منطقه زندگی ما نیست، چهارپایان ما در حال هلاکند، آماده باشید که ما فردا حمله می­کنیم و شما نیز فردا از پشت سر حمله کنید، تا کار را یکسره سازیم. فرمانده بنی‌قریظه در پاسخ گفت: ما در صورتی اقدام به جنگ می‌کنیم که عده‌ای از بزرگان احزاب همراه با ما در دژ باشند. ابوسفیان با شنیدن این سخن گفت: نعیم درست گفته است. او خیرخواه ماست و بنی‌قریظه درصدد خیانتند لذا از هم پیمانی با آنان چشم پوشید و تصمیم گرفت بدون آنان به جنگ با پیامبر(ص) رود. با این تردید خللی در سپاه شرک ایجاد شد و عملیات یک روز به تأخیر افتاد (القمی، ج2، 179). شب هنگام طوفان شدیدی به پا شد و مشرکین به شدت ترسیدند. ابوسفیان سران شرک را جمع کرد تصمیم به فرار گرفت و امر کرد تا مشرکان سوار شوند و بگریزند. بدین ترتیب سپاه دشمن گریخته و جنگ پایان یافت (القمی، ج2، 185). 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.