🌹🌹🌹🌹🌹
گنجشک هایی که از لب برکه آب میخوردند
🌹🌹🌹🌹🌹
به روایت حاج اسماعیل گوهری
(راوی و رزمنده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء ع)
بعضی از بچه های گردان تخریب نماز شب خوان بودند و از نزدیکی نماز صبح تا صبح بیدار میشدند و بعضی هم تا اذان صبح میخوابیدند . اما در هر صورت ، بعد نماز صبح کسی حق خوابیدن نداشت چون بعد از نماز صبح ، همه گردان برای ورزش و نرمش و دعای صبحگاهی میرفتیم بیرون از محوطه و بعد از طلوع آفتاب برای صبحانه برمیگشتیم .
خاطرم هست که شهید حاج عبدالله نوریان ، گردان را می دواند و شعار و صلوات می فرستاد و ما تکرار میکردیم . قرص خورشید که می خواست بیرون بیاید ، همه را نگه می داشت و می گفت خورشید را با صلوات برای طلوع بیرون بیاورید . خاطرم هست آنقدر صلوات می فرستادیم که دهان هایمان کف می کرد .
یک روز در صبحگاه داشتیم می دویدیم و شعار می دادیم و صلوات می فرستادیم که به یک برکه ی آب رسیدیم . حاج عبدالله کل گردان را نگه داشت و گفت سکوت کنید . گفتیم چی شده ؟ گفت دو سه گنجشک در برکه دارند آب می خورند . این ها دارند خدا را سجده می کنند و خدا را تسبیح می گویند . تکان نخورید تا آبشان را بخورند و بعد پرواز بکنند .
شهید حاج عبدالله نوریان تا این حد رئوف و مهربان بودند که به گنجشک ها هم اینطور رحم می کردند .
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهداء #حاج_اسماعیل_گوهری
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
شهید امرالله بابابزرگی
رزمنده گردان تخریب و گردان حضرت علی اکبر علیه السلام
#شهید_امرالله_بابابزرگی
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
🌹🌹🌹🌹🌹
آخرین وداع شهید بابابزرگی با فرزندانش
🌹🌹🌹🌹🌹
به روایت حاج حمید پارسا
(رزمنده گردان حضرت علی اکبر علیه السلام)
رزمندگان آماده اعزام به عملیات والفجر هشت بودند . همه در حیاط بیمارستانی در خرمشهر ایستاده بودیم و حاج علی فضلی (فرمانده لشکر سیدالشهداء علیه السلام) در حال سخنرانی بود . برای انجام کاری به سمت ساختمان بیمارستان رفتم و بعد از انجام کار ، توی مسیر برگشت داشتم با عجله می دویدم که متوجه شدم یکی از درختچه های حیاط بیمارستان تکان خورد ! سرعتم را کم کردم و آرام رفتم به سمت همان درختچه .
وقتی نزدیک شدم دیدم یک نفر به درختچه تکیه داده و دارد گریه می کند. دقت کردم و دیدم شهید امرالله بابابزرگی بود .
امرالله همیشه روحیه ی شاد و پرنشاطی داشت . اهل شوخی کردن و خنداندن بچه هابود . بهش می گفتند جُک گروهان . همیشه یک تسبیح در دستش بود که هم مدام ذکر می گفت و هم با حرف ها و کارهایش دیگران را به خنده وا می داشت . مثلا در دوکوهه برای قطارها اسم گذاشته بود. به قطاری که به سمت تهران می رفت ، می گفت دلبر و به قطاری که به جبهه می آمد می گفت دلاور ...
حالا همان امراللهِ شوخ و شنگ و خنده رو ، نشسته بود و های های گریه می کرد …
آخرین بار که به مرخصی رفته بود ، دخترش بدنیا اومده بود اما امر الله مدت زیادی پیش بچه هاش نمونده بود و بلافاصله به جبهه اومده بود . یادم هست که امرالله در صبحگاه یکدفعه با صدای بلند می گفت : ۲۰ روز شد . روز بعد باز هم با صدای بلند می گفت : ۲۱ روز . بعضی از بچه ها می گفتند : اَاا… تو چته؟ ولی خودشان خوب می دانستند که منظورش چی بود . منظورش این بود که دخترم ۲۳ روزه شده .
امرالله همینطور روزها را شمرده بود و حالا پای درختچه نشسته بود و عکس دختر چهل و پنج روزه و پسر سه ساله اش را گرفته بود و گریه می کرد .
من هم متعجب شده بودم و هم نگران ، چون امرالله مسئول دسته ی گروهان بود و اگر در این شرایط کم می آورد و روحیه اش را می باخت ، خیلی ها تحت تاثیر او قرار می گرفتند .
خواستم او را از این حال و هوا دربیاورم . از رو به رو رفتم و کنارش نشستم . دستم را گذاشتم روی زانوی امرالله و به صورتش نگاه کردم . ریش هاش از گریه خیس شده بود . گفتم : امرالله! چیه؟!… صفر بیست و یکت عود کرده؟!…
این اصطلاح مخصوص جبهه بود که هر وقت کسی دلش هوای خانه می کرد ، بچه ها به شوخی به او این حرف را می زدند .
امرالله انگار جا خورد ، با دست اشکهایش را پاک کرد و نگاهی به عکس انداخت و بعد آن را پاره پاره کرد و پاشید توی هوا !
پرسیدم : چرا عکسو پاره کردی؟!…
جواب داد :
«آخرین ارتباطم را با دنیا قطع کردم . حمید! فکر نکن من دلتنگ بچه هام شدم و دلم هوای خونه کرده! نه! بذار بهت بگم که بدونی… من توی این عملیات شهید می شم… داشتم با بچه هام حرف می زدم . داشتم به پسرم محمد و دخترم مریم می گفتم درسته که دیگه باباتونو نمی بینید و سایه محبت پدر از سرتون برداشته می شه ولی امام هست ، امت هستن ، دست نوازش به سرتون می کشن .
داشتم به بچه هام می گفتم شما وضعتون خوبه ، امام و امت هواتونو دارن ، ولی یه روزی بوده به اسم عاشورا که غروب اون روز ، سر پدر بچه ها رفت بالای نیزه و این تازه اول مصیبت بچه ها بود . من داشتم برای اون مصیبت گریه می کردم …»
امرالله بلند بلند گریه می کرد و من شرمنده و خجالتزده بودم از حرفی که زده بودم . گفتم : امرالله! پاشو بریم . بچه ها دارن می رن سوار اتوبوس شن ...
امرالله بابابزرگی در همان عملیات ، در جزیره ام الرصاص به شهادت رسید .
#شهید_امرالله_بابابزرگی #لشگر_ده_سید_الشهداء #حاج_حمید_پارسا #گردان_حضرت_علی_اکبر #گردان_تخریب
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
🌹شهید پیام پوررازقی
🇮🇷رزمنده گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام
🔹موقعیت مزار در گلزار شهدا
قطعه : ۵۳
ردیف : ۱۴۲
شماره :۱۳
#شهید_پیام_پوررازقی #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهدا
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحانه ای که شهید پیام پوررازقی درست میکرد
به روایت حاج حبیب ستوده
(رزمنده گردان تخریب لشگر سیدالشهدا ع)
#گردان_تخریب #شهید_پیام_پوررازقی #حاج_حبیب_ستوده
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی سخت و بعیده که فکرکنیم مرحوم امام خمینی رحمه الله علیه ، در آن عالم به مشکل شخصی یک فرزند شهید توجه دارن اما از مسائل بسیار مهم نظام اسلامی غافل شدند .
شهدا و امام شهدا در آن عالم کار خودشان را می کنند و ما هم همواره درحال آزمایش هستیم ...
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
سختیها را تحمل کنید
انشاءالله این انقلاب با نهایت اقتدار و توان به انقلاب جهانی آقا امام زمان(عج)
اتصال پیدا می کند ...
(شهید ابراهیم همت)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
🌹🌹🌹🌹🌹
وصیت نامه شهید محمد بروجردی
🌹🌹🌹🌹🌹
بسمه تعالی
اين وصيتنامه را در حالي مينويسم كه فردايش عازم سنندج هستم با توجه به اين كه چندين بار در عمليات شركت كرده بودم و ضرورت نوشتن وصيتنامه را حس كرده بودم ولي هم فرصت نداشتم و هم اهميت نميدادم، ولي نميدانم چرا حس كردم كه صرفا اگر ننويسم، گناهي مرتكب شدهام، لذا بدينوسيله وصيتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مينويسم.
با توجه به اين كه حدودا شش سال است وارد مبارزات سياسي و نظامي شدهام و به همين خاطر نسبت به خانوادهام رسيدگي نكردهام، بخصوص - همسر و فرزندانم و از همين وضع هميشه احساس ناراحتي ميكردم و هيچ وقت هم نتوانستم خود را قانع كنم كه مسئوليت را رها كنم و بدينوسيله از همه آنها معذرت ميخواهم و طلب بخشش دارم از حقي كه به گردن من داشتهاند و نتوانستم اين حق را ادا كنم ولي اين اطمينان را به خانوادهام ميدهم كه هرگز از ذهن من خارج نشدهاند و فكر نكنند كه نسبت به آنها بيتفاوت بودهام، ولي مسئوليتهاي سنگينتر بود.
در خواستي كه از همسرم دارم، اين است كه فرزندانم را خوب تربيت كند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زيرا از دست من ناراحتيها ديده و هيچوقت اين فرصت پيش نيامد كه بتوانم به ايشان رسيدگي لازم را بكنم و از كليه برادران و خواهران كه من را ميشناسند درخواست دارم كه براي من از خدا طلب بخشش كنند، شايد به خاطر حرمت دعاي مومنين خداوند از تقصيراتم بگذردو احساس ميكنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگيني ميكند. بخصوص دعاي آن كساني كه پاسدارند و به جبهه ميروند و از كساني كه در جزئيات زندگي من بوده و با من برخورد داشتهاند درخواست دارم برادراني كه از من بد ديدهاند در گذرند و يا اگر كسي را سراغ دارند كه از من بد ديده نزدش بروند و از او رضايت بگيرند.
و ديگر اين كه مقاومت را فراموش نكنند كه خداوند تبارك و تعالي بار سنگين انقلاب اسلامي را بر دوش ملت مسلمان ايران گذاشته است و ما را در آزمايش عظيم قرار داده است. اين را شهيدان بسياري بخصوص در اين چند سال اخير به در و ديوار ايران نوشتهاند و اگر مقاومتهاي آنها نباشد همانطور كه امام فرمودند، بيم آن ميرود كه زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسيدند و اين ما هستيم كه آزمايش ميشويم و ديگر اين كه با تجربهاي كه ما از صدر اسلام داريم، كه به خاطر عدم آگاهي مسلمين درس عبرت باشد، با دقت، كلمات اين روح خدا را كه خط او خط رسول خداست دقت كنند.
وجود امام امروز براي معيار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنيا و آخرت است و من با تمام وجود اين اعتقاد را دارم كه شناخت و مبارزه با جريانهايي كه بين مسلمين سعي در به انحراف كشيدن انقلاب از خط اصيل و مكتبي آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژيم صدام و آمريكاست. وصيتم به برادران اين است كه سعي كنند توده مردم كه عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادي و سياسي آماده كنند كه بتوانند كادرهاي صادق انقلاب را شناسايي كنند و عناصري كه جريانهاي انحرافي دارند، بشناسند كه شناخت مردم در تداوم انقلاب حياتي است .
والسلام
#شهید_محمد_بروجردی
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
در گلزار شهدای بهشت تهران نایب الزیاره همه عزیزان هستیم
جای همه رفقا خالی🌹
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خالدین
توصیه ی شهید حاج قاسم سلیمانی به ائمه جمعه
به روایت حجه الاسلام محمدجواد حاجعلیاکبری
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقصود از تزکیه نفس در آیه 49 سوره مبارکه نساء و دلیل مذمت تزکیه نفس در این آیه شریفه
به روایت استاد تاج آبادی
#تفسیر_قرآن #حجه_الاسلام_حاج_مسعود_تاج_آبادی #موشن_گرافیک
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدمت به پدر و مادر به شیوه ی شهید داوود ابراهیمی
به روایت حاجیه خانم زهرا مهرخاوران (مادر بزرگوار شهید ابراهیمی)
#حاجیه_خانم_زهرا_مهرخاوران #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهدا #شهید_داوود_ابراهیمی
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯