eitaa logo
خالدین
743 دنبال‌کننده
408 عکس
175 ویدیو
2 فایل
🔸«گروه خالدین»🔸 آدرس سایت و آپارات: 🌐https://khaledin.com https://www.aparat.com/khaledin_com ارتباط با پشتیبان : @tahoor110
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید سید ابراهیم رئیسی 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
42.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با اخلاص و صداقت ، مانند تو ، کیست؟ 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
شهید احمدعلی نیّری 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 خبر شهادت احمدعلی نَیِّری 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 سه ماه بود که احمد به جبهه رفته بود. به جز یکی دو نامه، دیگر از او خبر نداشتیم. نگران احمد بودم. به بچّه‎ها گفتم: خبری از احمد ندارید؟ من خیلی نگرانم. یک روز دیدم رادیو مارش عملیّات پخش می‎کند. نگرانی من بیشتر شد. ضربان قلب من شدیدتر شده بود. حالا این بی‎خبری خیلی من را نگران کرده بود. مرتب دعا می‎خواندم و به یاد احمد بودم. تا این‎که یک شب در عالم خواب دیدم کبوتری سفید روی شانه من نشست. بعد کبوتر دیگر در کنار او قرار گرفت و هر دو به سوی آسمان پر کشیدند. همان روز مادر شهید جمال محمد شاهی را هم دیدم. ایشان سراغ احمد علی را گرفت. گفت: «در عالم خواب به نماز جمعه‎ی تهران رفته بودیم. آن‎قدر جمعیت آمده بود که سابقه نداشت. بعد اعلام کردند که امام زمان (عج) تشریف آورده‎اند و می‎خواهند به پیکر یکی از شهدا نماز بخوانند! من با سختی جلو رفتم. وقتی خواستند نام شهید را بگویند خوب دقت کردم. از بلندگو اعلام کردند: شهید احمد علی نیری.» چندروز بعد، آمدند منزل ما و خبر شهادت احمد علی را اعلام کردند. مراسم تشییع و تدفین و ختم احمد با حضور حضرت آیت الله حق‎شناس و عباراتی که ایشان در وصف پسرم فرمودند خیلی عجیب شده بود. بعد از این‎که حضرت آقای حق شناس این حرف‎ها را زدند، دوستان احمد هم آمدند و کراماتی که از او دیده بودند را نقل کردند. عجیب این‎که پسر من در خانه که بود یک زندگی بسیار عادی داشت. متن کامل خاطره را در لینک زیر بخوانید: khaledin.com/?p=5607 بروایت مادر شهید 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
شهید رضا سنجرانی و شهید حسن قاسمی دانا 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 نحوه شهادت شهید حسن قاسمی دانا 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 شش نفر بلند شدند که بریم به ساختمان شماره سه . با بنده و حسن شدیم هشت نفر . وقتی حرکت کردیم به سمت ساختمان شماره سه ، آقای حسن قاسمی دانا با یک لحنی که انگار میخواست مطلب مهمی را گوشزد کند گفت : آقا! هشت نفریما ... گفت : حالا که هشت نفر هستیم ، پس اسم عملیاتمان یا علی بن موسی الرضا علیه السلام است . از بچه ها چند عدد نارنجک هم گرفته بودیم و همراه داشتیم . به ساختمان شماره سه که رسیدیم ، به حسن آقا گفتم نارنجک ها رو به من بده . ایشان نارنجک ها را به من نداد ، آمد ، من را کنار زد و جای من ایستاد و نارنجک ها را انداخت . یک تعداد نارنجک بین ما و دشمن رد و بدل میشد یعنی ما نارنجک می انداختیم و آنها هم نارنجک به سمت ما می انداختند . در حال درگیری ، حسن آقا داشت رجز میخواند و آنها هم همینطور رجز میخواندند . با اشک چشم و بغض گلو رجز میخواند و میگفت : نحن شیعه علی بن ابیطالب . نحن ابناء رسول الله ، نحن ابناء فاطمه الزهرا ... همینطور شروع کرد به رجز خواندن . کار گره خورده بود . حسن آقا به من گفت میخواهم بروم و کار را تمام کنم . تو فقط یک مقدار آتش تامین برای من بریزید . ما هم شروع کردیم به آتش تامین ریختن . تا این لحظه ، با یک دستش اسلحه داشت و با دست دیگر نارنجک می انداخت اما اینبار اسلحه را روی زمین گذاشت . گفتم حسن نارنجک ها را بده من بروم . خنده ی آرومی کرد و گفت : تو که زخمی شده ای و نمیتوانی اما من اینبار میروم و کار را تمام میکنم . همینکه رفت و وارد ساختمان شد صدای تیراندازی آمد . صدای شلیک شش عدد گلوله را شنیدم و وحشت کردم چون حسن اسلحه نداشت ، پس حتما اینها صدای تیر اندازی دشمن بود . رفتیم داخل ساختمان و حسن را پیدا کردیم . زیر کتف حسن را گرفتیم . حسن تیر خورده بود ‌. جالب اینجاست ؛ با اینحال که تیر خورده بود اما نارنجک ها را پرتاب کرده بود . همینطور که ما داشتیم حسن را میکشیدیم ، از طرف مقابل هم صدای ناله می آمد . خلاصه حسن آقا رو آوردیم عقب . این اتفاق شب جمعه صورت گرفت و فردای آن شب ، بین ساعت ده یا یازده بود که آقا حسن قاسمی دانا در بیمارستان حلب به شهادت رسیدند . به روایت شهید مصطفی صدرزاده 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🗳 رهبر انقلاب، خطاب به نامزدهای انتخابات: رقیب‌هراسی نکنید؛ کشور ضرر میکند ✏️ ما در گذشته هم هر وقتی که نامزدها در مناظرات تلویزیونی و غیره روش اهانت و توهین و تهمت و تخریب طرف مقابل و ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحاء ضرر کرد؛ در گذشته هم این جور بوده. این جوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنین خواهد شد. ۱۴۰۰/۰۳/۰۶ 💻 Farsi.khamenei.ir
شهید مدافع حرم علی آقا عبداللهی 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
✍فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم علی آقا عبداللهی: 🔸همسر عزیزم هدف بنده از این ماموریت، لبیک گفتن به شعار نحن عباسک یا زینب می‌باشد و دیگری خوشحالی خانواده‌های مسلمان که می‌دانم خوشحالی خانواده خود را در پی دارد می باشد و نابودی کفار زمان ان شاالله و در آخر توفیق شهادت. 🔸خواسته من از شما این است که لحظه‌ای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید زیرا دشمن امروزه همین را می‌خواهد وتلاش به این دارد. 🔸به واجبات توجه بیشتری داشته باشید و لحظه‌ای از وجود خداوند و الطاف او غافل نشوید. 🔸دوست دارم عشق ولایت و رهبری و روحیه جهادی را در دل فرزندم امیرحسین زنده نگه داری. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 باید شهدا را بشناسیم و به مکتب آنها مراجعه کنیم 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 فرماندهان شهید ما قبل از اینکه فرمانده باشند، صاحب مکتب و مدرسه بودند. تمام شهدا مثل شهید ابراهیم همت، بنیانگذاران مدرسه اخلاقی و رفتاری بودند . فرماندهان شهید در جنگ قواعد مدیریت را برهم زدند. این شهدا، فضائل اخلاقی و مدیریتی را با هم داشتند . لذا باید شهیدانی مثل شهید همت و شوشتری را بشناسیم و بعد به مدرسه آنها مراجعه کنیم و ببینیم که اخلاق، رفتار، مدیریت و تربیت آنها چگونه بود که توانستند اینگونه باشند . باید بررسی کنیم که چه شد در جنگ ما هیچ فرماندهی خیانت نکرد و این به دلیل جوهره آنها بود که در اسلام وجود داشت . حقیقت در امام متبلور بود و این جوهره و حقیقت امام در شهدا تبلور یافت. فرازی از سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در همایش فرماندهان شهید نیروی زمینی 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
شهید حاج حسین بادپا 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 به حسین بادپا بگویید شهید نخواهد شد 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 یکی از مسائلی که در عملیات والفجر هشت دارای اهمیت بود جزر و مد آب دریا بود که روی اروند رود نیز تاثیر داشت. دفترچه ای به ما داده بودند که هر پانزده دقیقه درجه روی میله را میخواندیم و با تاریخ و ساعت در آن ثبت میکردیم . مدت دو ماه کار ما سه نفر همین بود . آن شب خیلی خسته بودم، خوابم می‌آمد. در آن نیمه‌های شب نوبت پست من بود. خوابم برد. چند لحظه بعد یک دفعه از جا پریدم. به ساعتم نگاه کردم. بیست و پنج دقیقه گذشته بود. با عجله بلند شدم. نگاهی به بچه‌ها انداختم. همه خواب بودند. حسین یوسف الهی و محمدرضا کاظمی هم که اهواز بودند. با خودم فکر کردم خب الحمدلله مثل اینکه کسی متوجه نشده است. سریع به سر پستم رفتم. دفترچه را برداشتم و با توجه به تجربیات قبل و با یادداشتهای درون دفترچه بیست و پنج دقیقه‌ای را که خواب مانده بودم از خودم نوشتم. روز بعد داخل محوطه قرار گاه بودم که دیدم محمدرضا کاظمی با ماشین وارد شد و سریع و بدون توقف یک راست آمد طرف من. از ماشین پیاده شده و مرا صدا کرد .گفت: حسین بیا اینجا.جلو رفتم. بی مقدمه گفت: حسین تو شهید نمی‌شوی. رنگم پرید. فهمیدم که قضیه از چه قرار است ولی اینکه او از کجا فهمیده بود مهم بود.گفتم: چرا؟ حرف دیگری نبود بزنی؟ گفت: همین که دارم به تو می‌گویم. متن کامل خاطره را از زبان شهید حاج حسین بادپا در لینک زیر مطالعه بفرمایید : khaledin.com/?p=5631 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
در محضر قرآن کریم 🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلا مَا كتَب اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَ عَلى اللَّهِ فَلْيَتَوَكلِ الْمُؤْمِنُونَ بگو غیر از آنچه كه خدا براي ما مقرر كرده، به ما نمى رسد، او مولاى ما است و مؤمنان بايد به خدا توكل كنند. (سوره توبه آیه۵۱) 🌷 🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
شهید مدافع حرم حاج حسین بادپا 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 او همان شخصی بود که در کتاب ها خوانده بودم 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 قبل از این که وارد جنگ و مناطق جنگی شوم از جنگ به اندازه کتاب هایی که خوانده بودم، می دانستم. آن زمان که جنگ تحمیلی علیه ایران به پایان رسید، سه یا چهار سال داشتم و آن طور که باید جنگ را درک نکرده بودم. چندی قبل وقتی وارد یک منطقه جنگی و از نزدیک با رزمنده ها آشنا شدم دیدم آنچه را در کتاب ها خوانده بودم با آنچه را می دیدم در همه امور صدق نمی کرد. آن روزها که با حاج حسین بادپا آشنا شدم یکی از بهترین روزهای زندگی ام بود. بعد مدتی که او را شناختم فهمیدم او همان کسی است که در کتاب های جبهه و جنگ در موردش خوانده بودم. همان کسی بود که دنبالش می گشتم. بعد از گذراندن چند عملیات با حضور حاج حسین بادپا بیشتر با شخصیت او آشنا و کم کم متوجه شخصیت متفاوت وی و اتفاق های معجزه آسایی که برایش می افتاد شدم و این امر موجب می شد هر روز بیش از پیش به او ایمان و اعتقاد بیاورم. بارها اتفاق می افتاد خمپاره ای کنار حاج حسین به زمین اصابت و جمعی از رزمندگان را شهید می کرد اما حاج حسین در کمال ناباوری سالم می ماند و فقط لباس هایش خاکی می شد. یادم می آید زمان شهادت علیرضا توسلی یا ابوحامد، حاج حسین زانو به زانوی ابوحامد نشسته بود و خمپاره دقیق کنار ابوحامد به زمین خورد، به طور معمول ترکش یا موج خمپاره باید با حاج حسین همان کاری را می کرد که با حامد کرد اما آن خمپاره سر و دست ابوحامد را قطع کرد و نفرات پشت سر او هم شهید شدند اما عجیب این بود که برای حاج حسین بادپا هیچ اتفاقی نیفتاد و فقط لباس هایش خاکی شد. عجیب بود که هیچ اتفاقی برایش نمی افتاد. همه این اتفاقات موجب شده بود اعتقاد عجیبی به حاج حسین پیدا کنم. یکی از خصوصیات حاج حسین بادپا این بود که ترسی از دشمن نداشت و بچه ها را به حمله، مقاومت و ایستادن تشویق می کرد. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
سردار شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه علیه السلام 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 این چیز ها ممکنه ما رو از مسیر منحرف کنه ! 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 به روایت حاج سید کاظم حسینی او (شهید عبدالحسین برونسی ) جبهه ماند و من آمدم مشهد برای مرخصی. صبح روز بعد رفتم به مقرّ سپاه در ملک آباد. یکی از مسئولین رده بالای سپاه گفت : به هرکدوم از فرماندهان وسیله ای دادیم ، یک ماشین لباسشویی هم سهم آقای برونسی شده . حالا که ایشون نیست شما زحمتش رو میکشین که ببرین خونشون ؟ میدانستم حاجی اگر بود به هیچ عنوان قبول نمیکرد . پیش خودم گفتم : چی ازین بهتر که تا نیست من ترتیب کارو بدم ؟! این طوری در مقابل عمل انجام شده قرار میگرد و نمیتواند کاری بکند . همین که از موضوع ماشین لباسشویی خبردار شد، یکراست آمد سروقت من ! هیچ وقت آنطور ناراحت ندیده بودمش . با صدایی که میلرزید گفت : شما به چه اجازه به خونه ی من ماشین لباسشویی آوردی ؟ گفتم از طرف بالا به من دستور دادن … ناراحت تر از قبل گفت : عذر بدتر از گناه !! ادامه داد : همین حالا می آی و اون تحفه رو برش میداری و میبریش همون جایی که آوردی ! گفتم : حالا مگه چی شده که این جوری داری زمین و آسمونو به هم میدوزی حاج آقا!؟ با پرخاش گفت : مگه من رفتم جنگ که ماشین لباسشویی بیاد خونه ام؟ گفتم : بابا یک تیکه کوچیک حقت بود ، بهت دادن … گفت : شما میخواین اجر منو از بین ببرین ! ما برای چیز دیگه ای میریم جنگ . داریم به وظیفه ی شرعی عمل میکنیم . همین چیز هاست که ممکنه ما رو از مسیر منحرف کنه !! آهی از ته دل کشید ، نگاهش را از نگاهم گرفت و خیره ی طرف دیگری شد . گفت تازه همین حقوقی رو هم که میگیرم نمیدونم حقم باشه یا نه ! اصلا وقتی که می آم مرخصی باید برم کار کنم و خرج زن و بچه رو در بیارم و باز برم جبهه ! اونوقت شما به خودتون اجازه ی این کار ها رو میدین ؟ این کار از تو بعید بود آقا سید ! آخرش هم زیر بار نرفت ، محکم و جدی گفت : خودت اونو آوردی ، خودت هم می آی و میبریش . تا زمان شهادتش همانطور توی کارتن ماند و اصلا دست نخورد … مدتها بعد از شهادتش آن را با یک ماشین لباسشویی نو تر عوض کردم و بردم برای زن و بچه اش … 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
30.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ قرآن به افرادی که نگران ریزش های انقلاب شدند ... «راستی خدا هنگامی که مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت می‌کردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهایشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزی نزدیکی به آنها پاداش داد.» به روایت امام سید علی خامنه ای 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
💠 انتخابات تمام شد اما همچنان باید هشیار باشیم 🔸 شهید آیت الله دکتر بهشتی: برادرها! خواهرها! انتخابات تمام شد. انتخاب رئیس‌جمهور تمام شد، انتخاب نمایندگان مجلس تمام شد ولی آیا کار شما هم تمام شد؟ بنا دارید بگویید خوب الحمدلله، حال دیگر برویم سراغ کار و زندگی‌مان؟ کدام انقلاب تا حالا اینطور بوده؟ ما حالا خیلی کار داریم. باید شب و روز، بیدار و آماده و حاضر باشیم...برادر! خواهر! آن روز که تو بخواهی بگویی من دیگر خاطرم جمع شده، مملکت، رهبران و مسئولان مسلمان مؤمن آگاه و متعهد پیدا کرده، خودشان وظایف خودشان را البته می‌شناسند و عمل می کنند؛ آن روز، روز انحطاط و ارتجاع و سیر قهقرایی در انقلاب ماست...بنابراین ما باید همیشه با یکدیگر اندیشیده وعمل نماییم. چه کسی گفته که تمام معلومات و تجربه‌ها نزد افراد خاصی است؟ خیال می‌کنید وقتی می‌گوییم از شما بچه‌ها می‌آموزیم، شوخی یا تعارف می‌کنیم؟ 📚 جاودانه تاریخ، ج۳، ص۱۰۴ و ۱۰۵ 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
سلام! من پژوهشگر تاریخ معاصر هستم 🙋‍♂️ در کانال خالدین، هر روز با تاریخ معاصر بیشتر آشنا میشی و با شهدا بیشتر اُنس میگیری ... ما هر هفته به سراغ خانواده و همرزمان شهدا میریم و سوژه های خاص رو معرفی میکنیم . اینجا میتونی هر روز از شهدا بخونی و کلیپ ببینی و درباره مفاخر ملّی ، کلّی اطلاعات به دست بیاری😍🇮🇷 خالدین👈 یک کانال متفاوت برای خوندن خاطرات شهداست. لینک کانال خالدین👇👇 @khaledin_com آدرس سایت و آپارات: 🌐https://khaledin.com aparat.com/khaledin_com
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 اینجا کربلاست، قاسم! چه میخواهی بکنی ؟ 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🔹هی گفتیم کاش در کربلا بودیم. این کربلا... قاسم چه میخواهی بکنی؟ چقدر دلم میگیرد وقتی احساس میکنم این بیت نورانی به دست دشمنان می‌افتد و یزید دیگری اینبار قبر اورا منفجر می‌کند. بدنم به رعشه می‌افتد من در حفاظت از دختر علی و فاطمه مسئولیت دارم. من سرپرست دفاع از این بیت هستم. ✍دلنوشته ی شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
سلام حتما اسم شهید مصطفی صدرزاده رو شنیدید... جوون شهریاری باصفایی که برای دفاع از حرم، قصد اعزام به سوریه میکنه اما بخاطر ایرانی بودنش بهش اجازه ی اعزام نمیدن. مدتی میره زبون افغانستانی ها رو یاد میگیره و خودش رو افغانی جا میزنه ... بعد از اعزام به سوریه، سپاه متوجه ایرانی بودنش میشه ولی حاج قاسم مانع میشه از این که آقا مصطفی رو به ایران برگردونن... اگر مایل بودید خاطرات آقا مصطفی که تا حالا درخالدین منتشر شده رو بخونید این هشتگ رو لمس کنید :
میهمان امروز گروه خالدین ، رفیق و همرزم شهید صدر زاده است . ما سعی میکنیم همه ی خاطرات این بزرگوار از شهید صدرزاده رو ضبط کنیم... اما اگر شما هم سوالی داشتید یا دوست داشتید موضوعی مطرح بشه با من درمیون بگذارید : @tahoor110
در انتظار تشریف فرماییِ راوی و رزمنده مدافع حرم ...