#408
دلم براش ضعف رفت.. لبخندی زدم وگفتم:
_عزیزم!! داشتم واست سوپ آماده میکردم.. گرسنه ات شده؟
سرشو به نشونه ی منفی تکون داد وگفت:
_دستت دردنکنه عشق من.. ببخشید بخاطرمن حسابی خسته شدی! برو استراحت کن ساعت ساعت دو شبه!
_نه عزیزم خسته نیستم نیازی نیست عذرخواهی کنی!
ده دقیقه طول میکشه که سوپ آماده بشه قبلش چیزی میخوری واست بیارم؟
دست هاشو دور کمرم حله کرد، کشیدم توی بغلش وروی موهامو بوسه زد..
_نه چیزی نمیخورم.. میلم نمیکشه! فقط میخوام بخوابم!
_نمیشه که چیزی نخوری عزیزم.. اون همه دارو خوردی معده ات اذیت میشه!
یه کوچولو سوپ بخور بعدش برو بخواب!
ازم جداشد و یه جوری که انگار چیزی یادش اومده باشه موشکافانه نگاهم کرد وگفت:
_راستی داروها از کجا اومد؟ کسی آورد؟
سرمو تکون دادم وگفتم:
_نه.. خودم رفتم گرفتم و اومدم!
_سارا؟؟؟؟ این وقت شب؟ کی گفت تنها بری...
میون حرفش پریدم وگفتم:
_نمیخواد غیرتی بشی این وقت شب نبوده ساعت نه شب بود بعدشم با آژانس رفتم وفورا برگشتم!
دستمو گرفت ودنبال خودش کشوند به طرف مبل ها و همزمان گفت:
_بیا بشین ببینم.. خیلی کار خطرناکی کردی اگه خدایی نکرده....
بازم میون حرفش پریدم وگفتم؛
_آرش جان گفتم که با آژانس رفتم و خداروشکر اتفاقی هم نیوفتاد!
⎝💛🔗⎞
هَرگِزدِلَمزِڪۅۍِتۅجـٰایۍدِگَرنَرَفت،
یِڪدَمخیـٰالِرۅۍِتۅاَماَزنَظَرنَرَفت🖐🏻♥️!"
#امام_رضا🌿
#امام_زمان
↬🌝🌿@ghatijat
هࢪچیزےڪہآرامشتوبگیره،
-محکومبهحذفشدنہ♥️🍓›
#پروفایل🌿
#انگیزشی_جآت
↬🌝🌿@ghatijat
نوشِجانشبشودهرکهحرمرفتحسین،
خودمانیم،ولیگاهحسادتکردم💔:)؛
#امام_زمان🌿
#امام_حسین
↬🌝🌿@ghatijat
نوشِجانشبشودهرکهحرمرفتحسین،
خودمانیم،ولیگاهحسادتکردم💔:)؛
#امام_زمان🌿
#امام_حسین
↬🌝🌿@ghatijat
_دنیایـیکهـتـودرآنهستـیومـاتورا، نمـیبینیم،یـکرنـگاسـت...!
-اماآنزمـانکهـتـوبیایـیهمهچیـز،
رنگارنگمـیشودامامزمانم🙂!
#پروفایل🌿
#امام_زمان
↬🌝🌿@ghatijat
بہهرجاییڪہشدبگوید،
بہهرجاڪہشدبنویسید،
آرمانِمامرگندارد🚶🏿♀️🖐🏻...!
#شهیدانه🌿
#امام_زمان
↬🌝🌿@ghatijat
[وَأَحْسِنْکَماأَحْسَنَاللَّهُإِلَيْکَ]
نیڪیڪن،همانگونهڪهخدا،
برتونیڪیڪردهاست💚!
•|سورهقصص،آیه۷۷|•
#خدا_گونه🌿
#امام_زمان
↬🌝🌿@ghatijat
عشقســهحرفه،شهیـدچهارحـرف..!
میدونـیمیخوامچـیبگـم،آره؛
شهــدایكپـلـهازعاشقـیهمجـلوزدن💔!
#شهیدانه🌿
#امام_زمان
↬🌝🌿@ghatijat