اد و مشروط شدن تعلق برخی امتیازات قانونی جهت پیشگیری از فرار متهمین و امحای اسناد فساد، اتخاذ تدابیر لازم جهت جلوگیری از سوءاستفاده از عنوان و حمایت های گزارشگری فساد و بهره گیری تلویحی از مفهوم گزارشگر حرفه ای، ضریب تأثیر انگیزه و نیت گزارشگر و تغییر بار اثبات مدعی در طراحی قواعد حاکم بر گزارشگری به نحوی که بار کمتری بر عهده گزارشگر باشد را از جمله الزامات ماهوی گزاشگری فساد در این لایحه عنوان کرد.
وی از دیگر محورهای مهم و کلان پیشنویس لایحه حمایت از گزارشگران فساد را پیشبینی سازوکارهای شکلی گزارشگری فساد برشمرد و توضیح داد: یکی از نخستین سازوکارهای پیشبینی شده در این لایحه، تقویت و ترغیب جامعه به گزارش نهادی مبارزه با فساد با استفاده از ظرفیت سمن ها به جای گزارش فردی است. همچنین در پیشنویس این لایحه شفاف سازی روند پیگیری گزارش فساد برای گزارش دهنده مدنظر قرار گرفته است.
خمسه پاسخگویی مرجع پیگیری گزارش فساد با الزام به اعلام مرحله به مرحله نتایج و تسهیل و تنوع شیوههای گزارش دهی را از دیگر سازوکارهای شکلی گزارشگری فساد خواند و گفت: همچنین در پیشنویس لایحه حمایت از گزارشگران فساد، حمایتهای قانونی برای گزارشگر اعم از حقیقی یا حقوقی در نظر گرفته شده که از آن جمله میتوان به حفظ محرمانگی اطلاعات گزارشگر، تدابیر حفاظت جانی، انتقال محل سکونت، تغییر هویت گزارشگر، حمایت شغلی، حمایت قضایی و جبران خسارات مالی و صدمات جسمی و روانی اشاره کرد.
رئیس اداره قوانین و مقررات پژوهشگاه قوه قضاییه ادامه داد: در پیشنویس لایحه حمایت از گزارشگران فساد، حتی سازوکارهایی برای تشویق مالی گزارشگران پیشبینی شده که از آن جمله طراحی و اعطای مشوق های مالی با ضوابط خاص و تخصیص حمایت ها با توجه به ارزشمندی تخلف افشا شده، طراحی منابع مالی لازم برای پیشگیری از افزایش بار مالی دولت و نظام مندی و افزایش کارایی پرداخت های موضوع قانون با طراحی ساختار مالی مستقل است.
به گفته وی، توجه به لزوم فرهنگسازی گزارشگری فساد، مبتنی بر اصل امر به معروف و نهی از منکر و زمینه سازی آموزشی در جهت تبیین و ترویج گزارشگری صحیح فساد در جامعه از دیگر محورهای مهم و کلان پیشنویس لایحه حمایت از گزارشگران فساد به شمار میرود.
[9/19، 12:33] مجید خلیلیان: بر اساس طرح تسهیل صدور برخی مجوزهای کسب و کار
بالاخره معضل عدم شفافیت قراردادهای تسهیلات بانکی حل خواهد شد؟
https://www.tabnak.ir/fa/news/1076836/%
کانال دیده بان اصفهان
sapp.ir/didehbanesfahan
بر اساس این طرح، متخلفان از نرخهای مصوب شورای پول و اعتبار، اعم از مدیران یا کارکنان خاطی شبکه بانکی، علاوه بر جبران کلیه خسارات وارده به مشتریان، به ممنوعیت از اشتغال در موسسات مالی و بانکی از یک تا پنج سال محکوم میشوند.
به گزارش «تابناک»؛ یاسر مرادی، مدیر دپارتمان حقوق بانکی دانشگاه امام صادق (ع) در گفتوگویی اظهار کرد: بر اساس بررسیهای آسیب شناسی انجام شده، بیشترین حجم دعاوی بانکی ناشی از عدم شفافیت قراردادها و اختلاف بین طرفین در مورد مفاد قرارداد است، چون بانک مرکزی، امکان الزام عملی بانکها به رعایت قواعد آمره خود را نداشت؛ لذا برای حل این مشکل، طرح الکترونیکی شدن قراردادهای تسهیلاتی توسط برخی نهادهای پژوهشی از جمله دپارتمان حقوق بانکی دانشگاه امام صادق (ع) با هدف شفافیت قراردادهای موجود به مجلس شورای اسلامی ارائه شد.
مرادی با اشاره به تصویب این پیشنهاد به عنوان مصوبه کمیسیون ویژه حمایت از تولید و نظارت بر سیاستهای اصل ۴۴ در قالب الحاقیه به ماده ۳۱ به قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار مصوب ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ گفت: در عین حال با توجه به دغدغه وزیر اقتصاد در خصوص این موضوع، احتمالا همزمان با تصویب نهایی در مجلس، برنامه ریزی برای اجرای سامانه قراردادهای الکترونیکی بانکی آغاز خواهد شد.
وی سپس به جزئیات سامانه در نظر گرفته شده برای اجرای این طرح اشاره کرد و گفت: مهمترین مفاد این طرح در قالب ماده ۳۱ مذکور این است که "بانک مرکزی مکلف است، حداکثر شش ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون، ضمن فراهم کردن زیرساختهای لازم، آیین نامه اجرایی ثبت الکترونیکی قراردادهای تسهیلات بانکی را ابلاغ کرده و با استفاده از ظرفیتهای موجود، سامانه قراردادهای تسهیلات را با امکان دسترسی هر تسهیلات گیرنده به اطلاعات تسهیلات خود ایجاد و شرایط ثبت الکترونیکی قراردادهای تسهیلات و قراردادهای وابسته از جمله ضمانت، ارزیابی وثایق، امهال مطالبات، اقرار به دین، تهاتر، صلح و توافق، رضایت نامه و هرگونه توافق مرتبط با تسهیلات را فراهم کند.
این مشاور حقوقی شبکه بانکی به تلاش نویسندگان این طرح برای جلوگیری از تضییع حقوق افرادی که در گذشته تسهیلات دریافت کرده اند نیز اشاره کرد و گفت: خیلی از تسهیلات گیرندگان علی رغم بخشنامههای متعدد بانک مرکزی، موفق به دریافت جزی
یات قرارداد و محاسبات تسهیلات خود نمیشوند؛ لذا برای جلوگیری از تضییع حق افرادی که قبل از این قانون تسهیلات دریافت کرده اند در تبصره ۱ این ماده آمده است: درخصوص قراردادهای تسهیلاتی که قبل از لازم الاجرا شدن این قانون منعقد شده است، کلیه بانکها و موسسات اعتباری مکلفند یک هفته پس از ثبت درخواست مشتری یا سایر متعهدین ذی ربط در شعبه (ولو بدهی تسویه شده باشد)، یک نسخه از قرارداد و اطلاعات کامل تسهیلات مزبور از جمله جدول اقساط را به آنها ارائه نمایند.
وی به دو فاز اجرایی شش ماهه و هجده ماهه این قانون اشاره کرد و گفت: در گام اول، بانک مرکزی شش ماه برای ابلاغ آیین نامه اجرایی ثبت الکترونیکی قراردادهای تسهیلاتی فرصت دارد و نهایتا تا هجده ماه بعد باید کلیه سامانههای لازم برای ثبت الکترونیکی قراردادها آغاز به کار کنند، اما قبل از راه اندازی این سامانه الکترونیک، بر اساس تبصره ۲ این طرح، " بانکها مکلفند ظرف یک ماه پس از انعقاد قرارداد، ترتیبی دهند که مشتریان اعم از تسهیلات گیرنده، ضامنین و راهنین با ورود به صفحه شخصی خود در درگاه بانک، امکان دسترسی به تصویری از نسخهی کاغذی قرارداد تسهیلاتی خود را داشته باشند یا در صورت درخواست، این قراردادها، کاغذی به تسهیلات گیرندگان تسلیم و رسید تحویل تصویر قرارداد به مشتری، در پروندهی شعبه نگهداری شود.
این مدرس بانک مرکزی با اشاره به اینکه محاسبات این سامانه، مبنای امور مربوط نظیر صدور اجرائیه، دادخواست مطالبه وجه، تهاتر، تسویه حساب و امهال قرارداد از سوی بانک است، گفت: مهمترین تفاوت این طرح با موارد مشابه پیش از آن، ضمانت اجرای آن است، چون مصوبات مشابه قبلی به دلیل عدم ضمانت اجرابا شکست مواجه شده اند؛ لذا در تبصره ۴ آن آمده است: متخلفین از مفاد این ماده (ماده ۳۱ و تبصرههای آن) و از نرخهای مصوب شورای پول و اعتبار، اعم ازمدیران یاکارکنان خاطی شبکه بانکی علاوه بر جبران کلیه خسارات وارده به مشتریان،حسب موردبه مجازات مقرردرماده ۵۷۶ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی(تعزیرات ومجازات بازدارنده) مصوب ۲خرداد ۱۳۷۵یاممنوعیت ازاشتغال درموسسات مالی وبانکی از ۱ تا ۵ سال محکوم می شوند
[9/19، 12:33] مجید خلیلیان: خاندوزی: امضاهای طلایی با تصویب طرح صدور مجوزهای کسبوکار کاهش مییابد
https://www.alef.ir/news/4000624018.html
کانال دیده بان اصفهان
sapp.ir/didehbanesfahan
وزیر امور اقتصادی و دارایی در دفاع از کلیات طرح صدور مجوزهای کسب و کار تاکید کرد: بسیاری از فسادها، رانتها، انحصارطلبی و امضاهای طلایی با تصویب طرح تسهیل صدور مجوزهای کسب و کار کاهش مییابد.
به گزارش ایسنا، سید احسان خاندوزی در جلسه علنی صبح امروز (چهارشنبه) مجلس شورای اسلامی و در دفاع از کلیات طرح تسهیل صدور برخی از مجوزهای کسب و کار بیان کرد: در سال مانعزدایی از تولید، تصویب طرح صدور مجوزهای کسب و کار پیام خوشی را از مجلس به فعالان اقتصادی مخابره میکند. بخش زیادی از فعالان اقتصادی منتظر تصویب این طرح و باز شدن غل و زنجیر از پای خود هستند.
وی در ادامه اظهار کرد: در رتبهبندی موانع کسب و کار یا به عبارت دیگر سهولت محیط کسب و کار مهمترین شاخص مجوز شروع کسب و کار است و کشور ما از جهت دشواری شروع فعالیت اقتصادی رتبه ۱۷۸ را در دنیا دارد. کسب مجوز بسیار پیچیده است و دست و پای فعالان اقتصادی را میبندد. بسیاری از فرآیندهای ناسالم و فساد آلود در همین مسیر ایجاد میشود. مجلس شورای اسلامی و دولت باید با همگرایی برای تسهیل صدور مجوزها گام بردارند.
وزیر امور اقتصادی و دارایی در ادامه تصریح کرد: در سالهای اخیر به دنبال این بودیم که برای تولید اقتصادی یک شاهکلید معرفی کنیم که قطعا افزایش سرمایه گذاری رونق تولید را به دنبال خواهد داشت. متاسفانه یک سرمایه گذار باید ۶ ماه تا دو سال و گاهی بیشتر در فرآیندهای کسب مجوز سرگردان باشد تا مجوز شروع یک فعالیت اقتصادی را اخذ کند.
وزیر اقتصاد اضافه کرد: در طول پنج سال گذشته رشد سرمایه گذاری در کشور حدود صفر بوده است. به عبارتی دیگر نه تنها سرمایه گذاری صورت نگرفته بلکه اشتغالی نیز ایجاد نشده است و به دنبال آن تولید نیز رونقی نداشته است. دلیل این امر یکی به تحریمهای ظالمانه خارجی باز میگردد و یکی به تحریمهای داخلی که دستگاههای اداری و اجرایی چوب لای چرخ تولید کنندگان و سرمایه گذاران گذاشتهاند. این تحریم داخلی بسیار آزاردهندهتر است.
خاندوزی در پایان بیان کرد: تصویب این طرح بسیاری از فسادها و رانتها را و انحصارطلبی را کنار زده و امضاهای طلایی را کاهش میدهد. تبدیل نظارت پیشینی به نظارت پسینی و ایجاد شفافیت در اخذ مجوزها و قراردادهای بانکی از رویکردهای مهم این طرح است.
منبع: ایسنا
[9/19، 12:33] مجید خلیلیان: 🌏🌎🌍
ان شاءالله هر روز با نهج البلاغه امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام
حکمت ۱۲۸
: تأثیر عوامل زیست محیطی در سلامت
وَ قَالَ علیه السلام تَوَقّوُا البَردَ فِی أَوّلِهِ وَ تَلَقّوهُ فِی آخِرِهِ فَإِنّهُ یَفعَلُ فِی الأَبدَانِ کَفِعلِهِ فِی الأَشجَارِ أَوّلُهُ یُحرِقُ وَ آخِرُهُ یُورِقُ
حضرت علی علیه السلام فرمود : در آغاز سرما خود را بپوشانید، و در پایانش آن را دریابید ، زیرا با بدنها همان میکند که با برگ درختان خواهد کرد : آغازش میسوزاند ، و پایانش میرویاند. (اشاره به علم : کریولوژی CRYOLOGY) سرما شناسی) که مولوی در مثنوی معنوی دفتر اوّل ص ۴۲ نسخه رمضانی این حدیث را به شعر در آورده است.
گفت پیغمبر ز سرمای بهار
تن مپوشانید یاران! زینهار
ز آنکه با جان شما آن میکند
کان بهاران با درختان میکند
لیک بگریزید از برد خزان
کان کند کو کرد با باغ و رزان
Imām Ali ibn Abū Tālib said: “Protect yourselves from cold in its (season's) beginning and welcome it towards its end because it affects bodies in the same way as it affects plants: In the beginning, it destroys them, but in the end it gives them fresh leaves. ”
During autumn (fall) , protection from cold is necessary because with the change of weather, the body's temperature also changes and ailments such as flu, catarrh, cough, etc. take place. This is so because bodies are accustomed to warm weather. When suddenly cold comes, the tissue becomes contracted, and cold dryness increases in the body. Thus, bathing with cold water soon after bathing with hot water is harmful for this very reason. With hot water, the tissues expand, so they at once admit the effect of cold water and, in consequence, the natural heat of the body is affected. On the other hand, there is no need for protection from cold during spring season, nor is it harmful for the health because the body is already accustomed to cold prior to that. Thus, the cold temperate of the spring is not unpleasant to the body. Rather, with the decline of cold, there is an increase of heat and dampness in the body as a result of which growth is stimulated, natural heat rises, the body cells multiply, the temperaments feel pleasant and the spirit is joyful. Similarly, there is the same effect in the plant world. Thus, during autumn, due to the prevalence of coldness and dryness, leaves wither, the vegetative power decreases, the freshness of the plants fades and there is a death-like effect on the green areas. Spring brings the message of life for them. Then with the blowing of healthy winds, blossoms begin to sprout, plants become fresh and healthy, and forests and wildernesses are all painted green.
[9/19، 12:33] مجید خلیلیان: نامه بذرپاش به عبدالملکی/ تأکید بر طراحی و اجرای برنامه جلوگیری از نسلی شدن فقر
https://www.alef.ir/news/4000627100.html
کانال دیده بان اصفهان
sapp.ir/didehbanesfahan
رئیس دیوان محاسبات در نامه ای به وزیر رفاه، بر پیگیری موضوعاتی چون طراحی و پیاده سازی الگوهای توسعه رشتههای پراشتغال منطقهای و طراحی، تدوین و اجرای برنامه جلوگیری از نسلی شدن فقر تأکید کرد.
به گزارش فارس، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با دریافت نامه مهرداد بذرپاش، در جریان احکام مغفول مانده از قبل و فاصلهی وضعیت فعلی این وزارتخانه با اسناد بالادستی مرتبط با زیرمجموعهی خود قرار گرفت.
در نامه رئیس کل دیوان محاسبات کشور به حجت الله عبدالملکی، به احکامی اشاره شده که استقرار و روزآمدسازی نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی چندلایه به درستی انجام نشدهاند و نتوانستهاند اهداف قانونگذار در زمینه شکلگیری تشکلهای صنفی بخش ساختمان را محقق نمایند.
همچنین با یادآوری عقب بودن سهم بخش تعاون با اهداف پیشبینیشده در قانون، نسبت به پیگیری موارد ذیل در راستای اجرای موثر سیاستهای اقتصاد مقاومتی تاکید شده است:
- طراحی و پیادهسازی الگوی ایجاد اشتغال فراگیر با اتصال بنگاههای محلی- منطقهای به شرکتهای بزرگ
- طراحی و پیاده سازی الگوهای توسعه رشتههای پراشتغال منطقهای
- طراحی، تدوین و اجرای برنامه جلوگیری از نسلی شدن فقر
- ارتقای مهارهای فنی – حرفهای و کسب و کار بازارمحور
- تامین مالی خرد و کارآفرینی اجتماعی
- ایجاد پنجره واحد حمایتهای اجتماعی
در پایان این نامه، تاکید شده است مبنای رسیدگی دیوان محاسبات کشور در حوزههای مالی و رعایت و عملکرد، چگونگی عمل به اسناد بالادستی و قوانین موجود خواهد بود
[9/19، 12:33] مجید خلیلیان: جوابی که همه را حیرت زده کرد:
پسر کوچکی بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که یک عالم دین ب
رای او حاضرکنند تا به 3سوالی که داشت جواب بدهد.
بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین پسربچه و عالم صحبتهای زیر رد و بدل شد؛
پسربچه: شما کی هستی؟ و آیا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟
معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به امید خدا.
پسربچه: آیا شما مطمئنی جواب خواهی داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند!
معلم: تمام تلاشم را میکنم و با کمک خدا جواب میدهم.
پسربچه: سه سوال دارم،
سؤال اول: آیا در حال حاضر خداوندی وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قیافه آن را به من نشان بده؟
سؤال دوم: قضا و قدر چیست؟
سؤال سوم: اگر شیطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ایشان تأثیری نخواهد گذاشت!
معلم کشیده ی محکمی را به صورت پسربچه زد،
پسربچه گفت: برای چی به من زدی و چه چیزی باعث شد که از من ناراحت و عصبانی شوی؟
معلم جواب داد: من از دست شما عصبانی نشدم و این ضربه ای که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست.
پسربچه: ولی من هیچی را نفهمیدم.
معلم: بعد از اینکه شما را زدم چه چیزی حس کردی؟
پسربچه: حس درد بر صورتم دارم.
معلم: پس آیا اعتقاد داری که درد موجود است؟
پسربچه: بله.
معلم: پس آن را به من نشان بده.
پسربچه: نمیتوانم.
معلم: این جواب اول من بود.همگی به وجود خداوند اعتقاد داریم ولی نمیتوانیم او را ببینیم.
سپس اضافه کرد که آیا دیشب خواب دیدی که من تو را خواهم زد؟
پسربچه: نه.
معلم: آیا گاهی به ذهنت آمد که من تو را روزی خواهم زد؟
پسربچه: نه.
معلم: این قضا و قدر بود.
سپس اضافه کرد: دستی که با آن تو را زدم از چه چیزی خلق شده است؟
پسربچه: از گل.
معلم: وصورت تو از چی؟
پسرپجه: باز از گل.
معلم: جه چیزی حس کردی بعد از اینکه بهت زدم؟
پسربچه: حس درد داشتم.
معلم: آفرین، پس دیدی چطور گل بر گل درد وارد میکند، این با اراده خدا انجام میشود،
پس با اینکه شیطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست این آتش مکان دردناکی برای شیطان خواهد بود.
ارزش خواندن و نشر را دارد... این چنین معلمی میتواند نسلها را تربیت کند
[9/19، 12:34] مجید خلیلیان: بسم الله الرحمن الرحیم
[9/19، 12:34] مجید خلیلیان: ❗️چرا #صبحانه مهمترین وعده است⁉️
▫️سوخت و ساز بدن را بهتر می کند.
▫️باعث میشود در طول روز پرخوری نکنید.
▫️انرژی مورد نیاز اصلی روز شما را تامین میکند.
▫️کمک میکند سر ظهر انرژی کم نیاورید.
▫️ذهنتان دیگر درگیر این نخواهد بود که از وقتی بیدار شدید هنوز گرسنهاید.
▫️با تنظیم سطح قند خونتان، خلق و خویتان را بهتر میکند.
▫️حافظه کوتاه مدتتان تقویت میشود.
▫️کمک میکند غلظت خون پیدا نکنید
[9/19، 20:46] مجید خلیلیان: داستانی جالب و خواندنی⚘
آقای قرائتی نقل میکرد:
روزی به مسجدی رفتیم و امام جماعت مسجد که دوست پدرم بود. گفت
داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد!
روزی شخص ثروتمندی،
یک من انگور خرید و به خدمتکار خود گفت
انگور ها را به خانه ببر و به همسرم بده،
عصر که به خانه برگشت به اهل و عیالش
گفت لطفا انگور را بیاورید تا با هم بخوریم،
همسرش با خنده گفت:
من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم،
خیلی هم خوشمزه و شیرین بود ...!
مرد، با تعجب گفت تمامش را خوردید!؟
زن لبخند دیگری زد و گفت بله تمامش را!
مرد، ناراحت شد و گفت:
یک من انگور خریدم، حتی یک حبۀ اون رو هم برای من نگذاشتید!!!
الان هم داری می خندی...!
خیلی ناراحت شد و بعد از اندکی
به فکر فرو رفت ...
ناگهان از جا برخواست و از خانه خارج شد...
همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا زد ولی جوابی نشنید،
مرد ناراحت اما متفکر رفت سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشت.
به او گفت: یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش نیاز به مسجد داشته باشند
و آن را نقدا خریداری کرد.
سپس نزد معمار شهر رفت و از او جهت ساخت مسجد دعوت بکار کرد و او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برد و به او گفت:
میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلوی چشمانم ساخت آن را شروع کنید...
معمار هم وقتی عجله مرد را دید تمام وسایل و کارگران را آورد و شروع به ساخت مسجد کرد.
مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه اش برگشت.
همسرش به او گفت: کجا رفتی مرد!؟
چرا بی جواب و بی خبر!؟
مرد در جواب همسرش گفت:
هیچی... رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.
همسرش گفت چطور؟ مگه چی شده!؟
اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت میخوام.
مرد با ناراحتی گفت:
شما حتی با یک دانه انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید،
البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست!
جالب اینجاست که م
ن هنوز بین شما زنده ام!
چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید!؟
و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف کرد.
امام جماعت تعریف می کرد،
الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده ...
400 سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می باشد،
چون از یک دانه انگور درس عبرت گرفت.
ای انسان قبل از مرگ برای خود
عمل خیری انجام بده
هیچوقت به انتظار کسی منشین
که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد،
محبوب ترین مردم هم،
تو را فراموش می کنند،
حتی اگر فرزندانت باشند.
از الان بفکر فردای خودمان باشیم...👌
🌺التماس دعا🌺
[9/19، 20:46] مجید خلیلیان: یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست...
استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.
فرمودند اینکه کار همیشگیشان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود.
اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم آشپزي برايت دلنشينتر است، هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشستهاند.
*بزرگی برای خانمهای کدبانو چند توصیه داشتند:*
✅ برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلاً روز جمعه که متعلق به امام عصر(عج) میباشد تمام وعدهها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید.
✅ ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید.
✅ هنگام وارد شدن به آشپزخانه *بسم الله الرحمن الرحيم* بگویید
✅ اگر دیدید کارهایتان زیاد است *لاحول ولا قوه الا بالله* بگویید
✅ هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید: *اللهم اجرنا من النار* (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن)
✅ هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص) بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید و از اب حوض کوثر بنوشید
✅ اگر از میوه و سبزیجات و گوشت استفاده میکنید بگویید: *اللهم اسئلک الجنه* (از خدواند در خواست بهشت کنید.)
✅ هرچه را که با چاقو قطعه قطعه میکنید ذکر *سبحان الله والحمدالله* را بگویید
✅ هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای را بجا آورید.
✅واگر خسته شدید *اعوذبالله من الشیطان الرجیم* گفته و بخدا پناه ببرید
که با این کار همیشه در حال ذکر خدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاد است که هم آشپزی میکنید و هم جهاد.
🍃🌸با منتشر کردن در ثواب ان شریک باشید
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
*فرهنگی و روابط عمومی عقیدتی سیاسی مرکز آموزشهای تخصصی صاحبالزمان(عج) نپاجا*
[9/19، 20:46] مجید خلیلیان: خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن،
گفت غلام توام
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گف
ت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
"قدری بیندیشیم"
[9/19، 20:46] مجید خلیلیان: *✍🏻به زودی تیتر یک رسانه ها در دنیا؛*
*«دست یابی جمهوری اسلامی ایران به سلاح پدافند هوایی لیزری»*
✅ جمهوری اسلامی ایران به زودی با اعلام رسمی دستیابی به سلاح پدافند هوایی لیزری صددرصد بومی، جزو معدود کشورهایی خواهد بود که در حوزه سلاح های لیزری وارد شده اند.
✅تولید انبوه سامانه های پدافند هوایی لیزری آغاز شده و در برخی مراکز حساس و حیاتی به کارگیری شده است
*قدرت عجیب لیزری سپاه پاسداران*
سایت کریستین ساینس وابسته به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سال ۲۰۱۷ اعتراف کرده بود که پیشرفته ترین ماهواره جاسوسی آمریکا که بر فراز کشور ایران جاسوسی میکرده، در ارتفاع ۱۵ کیلومتری از جو زمین مورد حمله سلاح لیزری هوافضای سپاه قرار گرفته و از بین رفته است.
این سایت در ادامه میگوید که بهت و حیرت آمریکاییها از این اقدام به حدی بوده که تا به حال اینقدر مستأصل نشده بودند!
طبق قوانین علمی این حمله توسط لیزر جامد صورت گرفته و این فن آوری قادر خواهد بود که هر موشک بالستیک اتمی و غیر اتمی را با هر سرعتی در خارج از جو زمین منهدم کند.
*این را آمریکاییها خوب میدانند که موازنه قدرت در جهان تغییر کرده است…*
نصر من الله و فتح قریب یاعلی مدد
ایستگاه جوانمرد قصاب
شهید عبدالحسین کیانی
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب .
به جوانمرد می گفتند : عبدالحسین ، چه خبر از وضع کسب و کار؟
می گفت : الحمدلله ، ما از خدا راضی هستیم ، او از ما راضی باشه .
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود ، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست ، عبدالحسین دریغ نمی کرد
می گفت : برای هر مقدار پول ، سنگ ترازو هست
وقتی میشناخت که مشتری فقیر است ، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید . مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش . کسیکه وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابر پول مشتری گوشت می داد .
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند ، وانمود می کرد که پول گرفته است ، گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت ، توی روزنامه دوباره بر میگرداند به مشتری
عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست .
این جوانمرد با مرام ، ۴۳ بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله پی در پی به شهادت رسید .
روحش شاد و یادش گرامی❤️
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
ند که اینجا آنجائی است که ایرانیها در آن دوره لشکرکشی کردند و در اینجا شکست خوردند. یک فضای خالی را نشان میدهند، یک مدعای تاریخی را با یک فضای خالی اثبات میکنند.
⭕️ خوب، اینجا نزدیکی کازرون -آنطوری که شنیدم- مجسمهی والرین است، امپراتور روم، که زانو زده در مقابل پادشاه ایران. خیلی خوب، اینجا را بروید نشان بدهید؛ این به آن در!
۱۳۸۷/۲/۱۸
🆔 @sireh_agha
🚨کتابهای مورد علاقه در دبستان
💠 دورانهای اول و دوم و سوم را که اصلاً یادم نیست، الان هیچ نمیتوانم قضاوتی بکنم که به چه درسهایی علاقه داشتم؛ لیکن در اواخر دوره دبستان - یعنی کلاس پنجم و ششم - به درسهای #ریاضی و #جغرافیا علاقه داشتم، خیلی به #تاریخ علاقه داشتم، به #هندسه هم - به خصوص - علاقه داشتم. البته در درسهای دینی هم خیلی خوب بودم، قرآن را با صدای بلند میخواندم، #قرآن_خوان_مدرسه بودم.
یک کتاب دینی را آن وقت به ما درس میدادند به نام #تعلیمات_دینی برای آن وقتها کتاب خیلی خوبی بود. من تکههایی از آن درس را - فصل فصل بود - حفظ میکردم.
🌐 بیانات مقام معظم رهبری با گروهی از نوجوانان و جوانان ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
🆔@sireh_agha
🚨احترام ویژه به #فرزند_شهید
سردار پاسدار علی فضلی میگوید:
💠 من برادری داشتم به نام «رحمان» که در سال ۱۳۶۱ در جبهه شهید شد. وی پسری به نام #مصطفی دارد که در زمان شهادت پدر چهارماهه بود. یک روز که در محضر مقام معظم رهبری بودیم، مصطفی را نیز با خود بردم. او در داخل حیاط نشسته و ما وارد جلسه شدیم، جلسهی ما حدود دو ساعت طول کشید. بعد از جلسه که بیرون آمدیم، حضرت آیتالله خامنهای چشمشان به مصطفی افتاد من او را به #حضرت_آقا معرفی کردم. معظم له وقتی فهمیدند که وی فرزند شهید است چهرهشان #دگرگون شد و مصطفی را در آغوش کشیدند و بوسیدند. سپس به صورت گلایه به من فرمودند: «چرا زودتر به من نگفتی؟» بعد، معظمله به داخل اتاق خود رفتند و یک #ساعت و #خودکار برای مصطفی هدیه آوردند و به وی دادند.
📘 خورشید در جبهه، ص ۱۹۴
🆔@sireh_agha
🚨هر سه روز یک ختم #قرآن !!!
⭕️ غلام شاهپسندی از #محافظان رهبر انقلاب:
💠 هر زمانی که شما ایشان را ببینید، یا #ذکر میگوید یا #قرآن میخواند. ایشان به ما توصیه میکردند و میگفتند: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید؛ قرآن #نور است، قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در #جوانی هر سه روز یک دور قرآن میخواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر اصلاً حوصلهاش نیست، پیر شدهام، از نظر سنوسال، وضعیت، شغل، گرفتاریهای کاری، این همه مسائل واقعاً نمیتوانم قرآن بخوانم. خیلی از قرآن دور شدم. نُه روز، ده روز طول میکشد من یک دور قرآن را بخوانم.»
الآن که دور شده، روزی سه جزء قرآن میخوانند!!!
📗یک روز با رهبری، ماهنامهی امتداد ، شماره۶۴، ص ۱۶
🆔 @sireh_agha
🚨 مطالعهی چند کتاب #قطور در #اتوبوس
🔘 رهبر انقلاب:
💠 من مىخواهم خواهشى از مردم بکنم و آن این است کسانى که وقتهاى ضایع شوندهاى دارند؛ مثلاً به #اتوبوس یا تاکسى سوار مىشوند، یا سوار وسیلهى نقلیهى خودشان هستند و دیگرى ماشین را مىراند، یا در جاهایى مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر مىبرند و به هرحال اوقاتى را در حال انتظار به بىکارى مىگذرانند، در تمام این ساعات، #کتاب بخوانند. کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس که نشستند، کتاب را باز کنند و بخوانند. وقتى هم به مقصد رسیدند، نشانهاى لاى کتاب بگذارند و باز در فرصت یا فرصتهاى بعدى آن را باز کنند و از همان جا بخوانند. بنده خودم چند جلد #قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! البته قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزى براى انجام کارى از مشهد به تهران آمده بودم. بنا به دلایلى نمىخواهم اسم کتاب را بگویم. وضعیت و فضاى اتوبوسهاى آن روزگار براى ما خیلى آزار دهنده بود و نمىتوانستیم تحمّل کنیم. دلم مىخواست سرم پایین باشد و خواندن کتاب در چنین وضعیتى بهترین کار بود. ساعتى را که به این حالت مىگذراندم احساس نمىکردم ضایع مىشود. آن وقتها تقریباً یک ساعت طول مىکشید تا آدم با اتوبوس از جایى به جاى دیگر مىرفت. بعضى وقتها این جابجایى کمتر یا بیشتر هم طول مىکشید. بههرحال چنین یک ساعتهایى را احساس نمىکردم که ضایع مىشود؛ چون کتاب مىخواندم.
🌐 مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما پس از بازدید از نمایشگاه کتاب ۱۳۷۵/۰۲/۲۲
🆔 @sireh_agha
🚨 ماجرای جالب کاسهی دوغ
💠 آقای ذوالنوری میگوید در زمان جنگ، آیتالله خامنهای به تیپ الغدیر تشریف بردند. معظم له بعد از سخنرانی برای صرف ناهار به سنگر فرماندهی رفتند. آیت الله سید روح الله خاتمی نیز حضور داشتند. ایشان با دستهای لرزان خود، کاسه بزرگی را برداشت، مقداری ماست داخل آن ریخت و بعد شروع به درست کردن #دوغ نمود. کاسه دوغ را خدمت مقام معظم رهبری آورد و فرمود: آقا دوغ را برای
شما درست کردهام. آیتالله خامنهای فرمودند: شما خیلی به زحمت افتادهاید، خودتان میل بفرمایید. آیتالله سید روح الله خاتمی گفت: اول شما تناول بفرمایید. چرا که من آن را برای شما آماده کردهام. شما بفرمایید و سپس از باقیمانده آن به عنوان تبرّک خواهم خورد. مقام معظم رهبری خواستند کاسه را بگیرند که آیتالله خاتمی فرمود: نه! میخواهم با دست خودم به شما #دوغ بدهم! بعد با دستهای لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند. پس از آنکه مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند، آیت الله سید روح الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت، آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آقا از آنجا دوغ میل کرده بودند گذاشت و دوغ را آشامید.
🆔 @sireh_agha
🚨 ماجرای شلّاق خوردن رهبر انقلاب
💠 پایم را به تخت بستند شلاقهایی با ضخامتهای مختلف به سقف آویخته بودند که ضخامت آنها یک انگشت، دو انگشت و یا بیشتر بود. یکی از آنها شلاقی برداشت و شروع کرد به زدن به پاهایم، آنقدر زد که خسته شد، فرد دیگری #شلاق را گرفت او هم زد و زد و خسته شد، نفر سوم شروع کرد به زدن و به همین ترتیب.
💠 هر کدام از آنها فرصتی برای استراحت داشتند بجز من که نگذاشتند حتی اندکی استراحت کنم. در آن حال که قابل توصیف نیست من از خباثت برخی از آنها به شگفتی میآمدم، وظیفه آنها بود که شلاق را بالا ببرند و به من بزنند و همچنین وظیفه داشتند مرا آنقدر بزنند تا در برابر آنها از پا درآیم بنابراین طبیعی بود که پشت سر هم بزنند، اما یکی از آنها خباثت خاصی از خود نشان میداد: #شلاق را به دست میگرفت #تسمه آن را با دست دیگر از پشت سرش خوب می کشید و بعد ضربه را میزد تا بیشتر دلش خنک شود. در حین شلاق زدن یکی از آنها بالای سرم می آمد و از من میخواست از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری بجویم من اظهار مخالفت میکردم و آنها به زدن ادامه میدادند تا اینکه #از_هوش_رفتم در خلال این تجربه عملی تلخ دریافتم که ضربه زدن به کف پا از #سخت_ترین_شکنجه_ها است چون پیش از آنکه شخص بیهوش شود ضربات میتواند ساعتها ادامه یابد ضمنا تاثیر وحشتناکی بر روی اعصاب دارد، شنیده بودم که این شکنجهگران دورههای شکنجه را زیر نظر کارشناسان اسرائیلی گذرانده اند و لذا در اعتراف گرفتن حرفهای هستند و در کار خود مهارت دارند.
📘 خون دلی که لعل شد، فصل ۱۲
🆔@sireh_agha
🚨 ولایت پذیری جالب رهبر انقلاب
💠 نویسندهی کتاب #امیر_حماسهها نقل میکند: روزهای آخر جنگ، طرحی برای عملیات در محور کوشک و طلائیه تهیه شده بود و ۳۰۰ الی ۴۰۰ گردان آمادهی عملیات شدند، میزان موفقیت را بالای ۷۰ درصد، اسرای دشمن را ۵ تا ۶ هزار نفر و کسب غنائم بسیاری را هم برآورد کردهاند.
مقام معظم رهبری با آنکه موافق اجرای عملیات بودند، اما موافقت امام را نیز شرط دانستند، از این رو با حضرت امام تماس تلفنی گرفتند و پس از بررسی موضوع، پاسخ امام (ره ) این بود:
"من صلاح نمیدانم که این عملیات انجام شود."
مقام معظم رهبری هم گفتند: #چشم، هر چه شما بفرمایید.
فرماندهان تلاششان این بود که دوباره صحبتی با امام بشود، اما معظم له فرمودند:
🔸 ما همه همچون اسلحهای هستیم که گلنگدن آن کشیده شده، فشنگ هم آماده است و ما مثل همان گلوله هستیم که اگر امام انگشتش را تکان دهد و ماشه را بچکاند ما شلیک میشویم، اگر نه ما آماده و منتظر آن اشارهی انگشت حضرت امام میمانیم.
🆔 @sireh_agha
ز همچنان دل آزرده بودم.
📙 #خون_دلی_که_لعل_شد، ص ۱۵۱
🆔@sireh_agha
🚨 ماجرای چاپ جزوه
💠 حجت الاسلام احمد مروی نقل میکند چند سال پیش جزوه ای را آقای #فلاح_زاده آماده کرده بود، درباره مسائل #اختلافی بین فتوای ایشان و حضرت #امام ره، که این برای خیلی از #مقلدین ایشان راه گشا بود. یک #جزوه تقریباً ده بیست صفحهای. ما گفتیم چون این جزوه میخواهد #چاپ بشود، باید اجازه حضرت آقا باشد، لذا بردیم خدمت ایشان و گفتیم اجازه میفرمایید این را آقای فلاح زاده میخواهند چاپ کنند؟ این جزوه، مدتی نزد #حضرت_آقا بود و آقای فلاح زاده با ما تماس میگرفت. تا یک دفعه خدمت آقا رفتم، گفتم دربارهی این جزوه لطفاً جواب بدهید که ما چه کنیم؟ آقا فرمودند: آیا #ضرورت دارد این چاپ بشود؟ عرض کردم این حداقل چیزی است که باید ما چاپ کنیم. چاره ای نیست. فرمودند خیلی خوب، من به دو #شرط اجازه میدهم؛ یک، اسمی از مهر من و #دفتر من روی این نباشد. دوم، یک ریال هم ما پول نمیدهیم؛ نه من پول دارم، نه دفتر پول بدهد. اگر خود آقای فلاح زاده پول دارد، خودشان چاپ کنند.
📗 ویژهنامهی تداوم آفتاب، سال ۱۳۸۷
🆔 @sireh_agha
🎥🚨 ماجرای مناجات رهبر انقلاب در ضریح حرم امام رضا علیهالسلام قبل از بیان جملهی تاریخی «جنگ نخواهد شد، مذاکره نخواهیم کرد!»
🆔 @sireh_agha
📹 ببینید| خاطرهی رهبرانقلاب از اعزامشان به جبهه در روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی
⭕️ آمدم منزل و با خانواده خداحافظی کردم. شش هفت نفر محافظ هم ما داشتیم؛ به محافظین گفتم که شماها مرخصید، من دارم میروم میدان جنگ، شما دُور من هستید که من کشته نشوم، من دارم میروم طرف میدان جنگ، [آنجا] دیگر محافظ معنی ندارد! این طفلکها گریهشان گرفت که نمیشود و از این حرفها. گفتم نه، من شماها را نمیبرم.
🔺️فیلم کامل را ببینید☝️
🆔 @sireh_agha
🚨 شوخیهای رهبر انقلاب در درس
💠 یادم هست که یکی از دوستان در درس حاضر میشد اما معمولاً مطالعهنکرده سؤالاتی مطرح میکرد. حضرت آیتالله خامنهای به سؤالات پاسخ میدادند. چند بار که سؤالات رد و بدل میشد، به عنوان مزاح میگفتند: «حالا شما اجازه بدهید من آنچه را که مطالعه کردم بگویم و شما چیزی را که مطالعه نکردید باشد برای جلسهی بعد.» یا به خاطر دارم که در موردی به یک نفر گفتند: «حالا شما به حرفهایی که من زدم فکر کنید، شاید خدا به دلتان انداخت که حرف حق را بپذیرید.» یا مثلاً کسی اگر یک حرف خیلی عجیب و غریبی پای درس میگفت که تا به حال فقها نگفته بودند و با موازین فقهی خیلی سازگار نبود، ایشان میگفتند: «اجماع همهی فقها با فرمایشی که آقای فلانی داشتند، شکسته شد» و اینطور درس را شیرین و جذابتر میکنند.
⭕️ به نقل از دکتر محسن اسماعیلی
🆔 @sireh_agha
🚨شام و یک #املت ساده!
💠 یک روز که در منزل #مقام_معظم_رهبری در خدمت ایشان بودم بحث ما قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ایشان، معظم له رو به من کردند و فرمودند: #آقا_رحیم! #شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی میدانستم، خدمتشان عرض کردم اسباب زحمت میشود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه! بمانید هرچه هست با هم می خوریم.
وقتی که سفره را پهن کردند و شام را آوردند، دیدم #غذای_ساده ایشان و خانوادهشان چیزی جز #املت ساده نیست. من نیز بر آن سفره مهمان بودم و مقداری از همان غذای ساده را خوردم.
🌐 خبرگزاری رسمی حوزه علمیه به نقل از سردار سرلشکر #رحیم_صفوی
🆔@sireh_agha
🚨 حتی در مقابل یک عکس سر خم نکردند!
💠 آیت اللّه #خزعلی در بیان خاطرهای از سفر آیت.الله خامنهای در زمان ریاست جمهوری به #لیبی میگوید:
⭕️ در #لیبی، خیمهای بر پا كرده بودند كه ارتفاع درِ ورودی آن خیمه، كوتاه بود و به ناچار هركس میخواست وارد بشود، باید خم میشد. از طرفی داخل خیمه، روبروی در، عكس قذّافی، رهبر وقت لیبی نصب بود، یعنی هر كس وارد میشد، ناخواسته در مقابل عكس #قذّافی سر خم میكرد. حضرت #آیت_الله_خامنه_ای وقتی میخواستند وارد خیمه شوند، به قهقرا (پشت) وارد میشوند تا در مقابل عكس قذّافی سر خم نكنند.
📗 کتاب «آب، آیینه، آفتاب» به نقل از آیتالله خزعلی
🔰 پ ن: در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۶۳ آیةالله خامنهای، رئیسجمهور وقت به لیبی سفر مینمایند. ایشان در پایان سفر ۲۴ ساعته به لیبی در یك مصاحبهی تلویزیونی میفرمایند: «محور مذاكرات با قذّافی، مقابله با رژیم صهیونیستی و حل قضیهی فلسطین بود.»
🆔@sireh_agha
🚨 این به آن در
💠 رهبر انقلاب:
⭕️ یک نفری برای من نقل میکرد، میگفت رفته بودیم #یونان؛ ما را به مراکز گردشگری گوناگون میبردند و آنها را به ما نشان میدادند؛ از جمله به نقطهای بردند، گفتند اینجا همانجائی است که سپاهیان ایرانی آمدند اینجا، از ما شکست خوردند.
⭕️ مردم را به یک بیابان خالی میبرند و نشان میده
🚨 برخورد جالب رهبر انقلاب با پسر و دختر نامحرم در #کوه_پیمایی
💠 یکی از محافظان رهبر انقلاب میگوید یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند. آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر من و این دختر دوست هستیم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند. آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند. با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.
📙نشریه ماه تمام، شماره ۳،ص۱۷
🆔@sireh_agha
🎥 در منزل من، همهی افراد، هرشب در حال مطالعه خوابشان مىبرد!
⭕️ #رهبر_انقلاب:
💠 من اين را مىخواهم عرض كنم كه در منزل خودِ من، همه افراد، #بدون_استثنا، هرشب در حال #مطالعه خوابشان مىبرد. خود من هم همينطورم. نه اينكه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مىكنم؛ تا خوابم مىآيد، #كتاب را مىگذارم و مىخوابم. همه افراد خانه ما، وقتى مىخواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مىكنم كه همه خانوادههاى ايرانى بايد اينگونه باشند. #توقّع من، اين است.
🌐 مصاحبه در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب ۱۳۷۴/۰۲/۲۶
🆔 @sireh_agha
🎥 خاطرهی زیبا کلام از حضور در بیت رهبری
⭕️ #زیباکلام: من گفتم که واقعاً بنازم به صبرتون آقای خامنهای
🆔 @sireh_agha
🚨 خودکار بیت المال
🔘 آقای همدانی مسئول سابق روابط عمومی بیت رهبری:
💠 من در سازمان ریاست جمهوری برای یک #کار_شخصی خدمت ایشان رفتم. ایشان مشغول نوشتن بودند و #کار_اداری را انجام میدادند. وقتی آن کار شخصی را میخواستند یادداشت کنند، دیدم #خودکار_دیگری را از جیبشان درآوردند و یادداشت کردند.
📗 سلالهی نور، ص ۱۳۹
🆔 @sireh_agha
🚨 ماجرای خریدن #مبل
💠 ایشان خاطرهای را خودشان نقل میکردند و فرمودند: چون قبل از انقلاب همهاش مبارزه و زندان و تبعید و اینها بود و ما نبودیم که بچهها خیلی خلأ نبود پدر را احساس نکنند لذا من برای اینکه بیشتر در داخل خانه حضور داشته و کنار بچه ها باشم، به دفتر گفتم، که یک عدد #مبل دو نفره برای ما تهیه کنند که وقتی داخل خانه و زندگی شخصی میروم روی مبل باشم که کمر و پایم درد میگیرد راحت باشم، ضمناً بتوانم در آن فرصت به کارها هم برسم، نامهها و گزارشها را مطالعه کنم، در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچهها وجود پدر را احساس کنند.
بعد فرمودند یک روز آمدم دیدم، این #مبل را که آوردهاند خانوادهی ما آن را بیرون گذاشتهاند. به ایشان گفتم که چرا بیرون گذاشتید؟ خانواده گفتند: آقا! تا حالا در خانهی ما مبل نبوده، تا الان زندگی ما #طلبگی بوده، الان هم مبل در خانه نیاورید. #حضرت_آقا فرمودند: گفتم این را از پول شخصیام تهیه کردند نه از پول دفتر، آن هم بخاطر اینکه حضورم در خانه بیشتر باشد. گفتند خیلی خ، حالا اگر این باعث میشود شما حضورتان در خانه بیشتر باشد، بچهها بیشتر پدر را احساس بکنند، ما این مبل دو نفره را تحمل میکنیم.
آقای مروی میگوید: بعداً من، ماجرا را از دوستان دفتر سوال کردم. گفتند: این یک مبل #دست_دومی بود، این را تهیه کردیم، دادیم تعمیرش کردند، پارچه روی آن کشیدند و برای #آقا آوردیم.
🌐 گفتگو با حجتالاسلام #احمد_مروی
🆔 @sireh_agha
🚨 #پسرم مرا نشناخت!
💠 یک روز پسرم #مصطفی را که دو ساله بود، به #زندان آوردند. یکی از سربازان دوان دوان آمد و گفت: پسر شما را آوردهاند. به درِ زندان نگاه انداختم، دیدم یکی از افسران، مصطفی را بغل گرفته و به سوی من میآید. مصطفی را گرفتم و بوسیدم. کودک، به علت این که مدتی طولانی از او دور بودم، مرا نشناخت. لذا با چهرهای گرفته و اخم کرده و حیرت زده به من مینگریست سپس زد زیر گریه به شدت میگریست نتوانستم او را آرام کنند لذا او را دوباره به افسر دادم تا به همسرم و بقیه -که اجازهی دیدار با من را نداشتند- بازگرداند.
این امر به قدری مرا #متاثر ساخت که تا چند روز بعد نی
🌸 زنگ تفریح 🌸
بازنشسته هارا اذیت نکنید !!!!
بعد از اینکه حاج نورالله بازنشسته شد،حضور او در خانه دائمی شد
و انتقادات وی از همسرش به ویژه در مورد خانه و آشپزخانه ، و بحث و گفتگو و فریاد مکرر او برای چیزهای بی اهمیت و غیره زیاد بود.
همه فاميل روزی را که حاج نورالله بازنشسته شد، نفرین می کردند🌸
با این حال حاج نورالله متوجه شد که همه از او ناراحت هستند. بنابراین تصمیم گرفت راهی پیدا کند تا حضور خود را در خانه کاهش دهد.
او با قدم زدن در پارک و مراکز خرید برنامه ای برای زندگی خود تنظیم کرد. او به طور هم زمان با یک خانم همکار ۳۸ ساله ملاقات کرد که در گذشته با او کار می کرد.
او از وضعیت جدیدش برای خانم تعریف کرد. خانم همکار به او گفت:
گوش کن، من در خانه تنها هستم و شوهرم مدتها پیش درگذشته است و من بچه ندارم .. بیا باهم ازدواج کنیم 🌼
حاج نورالله از این حرف خوشش امد وبا خانم رفت و طبق شرع با او ازدواج کرد. صبح روز بعد، او به خانه بازگشت وهمسرش از او پرسید:
دیروز کجا بودی؟
او پاسخ داد کار پیدا کردم
همسرش خوشحال شد، زیرا می خواست از شر او خلاص شود ، و گفت:
خیلی خوبه، شما هنوز جوانی، خوب کاری کردی، اینطوری هم خودتان را مشغول میکنی و هم برای ما خوبه.
اما شغل جدید شما چیست؟
حاج نور الله پاسخ داد: نگهبان شب هستم
زنش بهش گفت: عالیه، شغل بابرکتیه !
القصه، فعلاحاج نورالله هر روز صبح خسته از شغل جدید و شبانه خود از خانه همسر دومش برمی گردد وهمسر اولش برایش صبحانه آماده می کند و بعد از صبحانه به او می گوید :
برو بخواب واستراحت کن شوهر عزیزم، بعد از ظهر ناهار رو آماده میکنم و بیدارت میکنم تا دوباره با نشاط و پرانرژی بروی به سرکار جدید خودبروی
اینطوری حاج نورالله، اعتبار و احترام خودش را دوباره به دست اورد و وقت خود را با چیزی مفید پر کرد.
و به خانواده اش نیز آرامش بازگشت.
حالا اگربازنشستگان عزیز دچار مشکلی شبیه حاج نورالله شدند، از تجربه ایشان بهره مند شوند
🌼🌸الهی که همه آرزومندان، زودتر از موعد بازنشست شوند!🌼🌸
با احترام
*اداره اموربازنشستگان*