تولد عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها و شب یلدا مبارک
ل ۸۸ به رحمت خدا رفت در سرداب امام زاده با احترام دفن شده ،خانه و خودرو و تمام امکانات برای ایشان حفظ کرده بودند تا مبادا شیخ احساس بدی کند ولی فایده ای نداشت نجواهای شیطانی فرزند ناخلف و حلقه مشاورین منحرف را با هیچ چیز نمی شد جبران کرد .
امروز وقتی فیلم سقوط شیخ را از آن ارتفاع به این مقام پست دیدم احساس کردم او دیگر حاج آقا امجد نیست هر چه به صورتش نگاه کردم کمترین اثری از نورانیت آن شبهای قدر ندیدم و چقدر چهره اش درس آموز شده .داستان امجد داستان تکراری تاریخ است. داستانی عبرت آموز از انحراف یک عالم که تسلیم مشاوران وفرزندمنحرف خود شده البته راه توبه باز است شاید شبی شیخ راهی مسجد شود و توبه نصوح کند ولی با دلهایی که منحرفشان کرد چه می کند. فساد و انحراف علما را جبران کردن سخت و دشوار است خدا عاقبت همه ما را بخیر کند.
ارتفاع پست
با چشمی پراز اشک باید خواند..
امان از عاقبت بخیری..
خدایا بهمون رحم کن..
سالها برای درس آموزی از حاج آقای امجد پای منبرش نشستیم و چقدردر لیالی قدر بااو گریستیم.تهران بدون حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی ،آیت الله خوشوقت ، آیت الله حق شناس ،استاد فاطمی نیا و حاج آقای امجد برایمان قابل تحمل نبود وهر کدام به نوعی جانی دوباره به روح خسته مان می داند تا سال ۸۸ سال که فتنه فرا رسید غبار همه جا را گرفته بود و فقط با خورشید ولایت می شد راه را پیدا کرد نور ستاره ها کفایت روشنایی راه برای خودشان را هم نمی داد. ولی امام امت درخشان تر از دیروز و با صلابت تر از همیشه بود و نوبت نخبگان و علما بود که به این شک و تردید ها پایان دهند علمای روشن ضمیروانقلابی به رسالت خود عمل کردند و با تمام وجود به میدان آمدند ولی برخی دیگر باسکوت و نجوای تردیدمردم را در فتنه رها کردند. فتنه یک امتحان بزرگ بود که همه راغربال می کرد. آن روزها محمدامجد ،مهدی هاشمی و روح الله زم جزء فعالین فتنه بودند پسران شیوخی که هر کدام به نحوی از مسیر ولایت دور افتاده بودند و برخی در حال تدارک برای ایستادن در برابر نائب امام زمان بودند .
دلمان برای استاد اخلاق می سوخت باورمان نمی شد او بر خلاف درس هایی خودش حرکت کند او یک بار همین امتحان را در مسجد کوی دانشگاه سال ۷۸با قبولی داده بود، ولی حالا اصحاب فتنه را صدیق می دانست وبرای آنهادعا می کرد.حرم امام زاده صالح که می توانست نقش مسجد کوی دانشگاه سال ۷۸ را داشته باشد شده بود پاتوق اصحاب فتنه ، والبته مردم تحمل نکردند وبا تشدیداعتراض های مردمی به شیخ مجبور به ترک این مکان مقدس شد .چه شده بود که استاد از شاگردان خود باز مانده بود چرا امجد سال ۸۸ توان تشخیص سال ۷۸ را نداشت عده ای از دلسوزان دست نکشیدند جلسات متعددی با برخی از آقایان مثل ایشان برگزار کردند ،کاشف به عمل آمد برخی از فتنه گران از جمله مهدی هاشمی برنامه ریزی ویژه ای برای بیوت آقایان ترتیب داده اند و مرتب با تزریق اطلاعات غلط ونشان دادن عکس جنازه و ضرب وشتم و درگیری و نامه نگاری های هدایت شده سعی در تحریک آنها دارند .
علت منبرهای فتنه انگیز و سکوت های طولانی تا حدی معلوم شد ،کودکان دیروز بزرگ شده بودند و پدران پیر وتسلیم فرزندان . عده ای از دلسوزان شروع کردند با برخی از آقایان ارتباط گرفتن و دادن اطلاعات واقعی البته تفاوت کار این بود که زحمت این عزیزان منحصر می شد به چند جلسه وکار حلقه های اطراف و فرزندان ناخلف شبانه روزی و مستمر بود . با شیخ امجد جلسه ای مفصل برگزار شد و آنقدر استدلال وسندآوردند تا ایشان قانع شد ولی در نهایت شیخ شرطی محالی گذاشت، او گفت اگر محمد ما را متقاعد کردید من قبول می کنم همه متعجب بودند آخر چرا شیخ تسلیم فرزند خودوحلقه اطرافیان شده شیخ دلیل متحیر کننده تری آورداو گفت من به محمد نان حلال داده ام امکان ندارد دروغ بگوید، سست بودن دلیل شیخ بر همه آشکار بود و محمد را هم همه می شناختند او از مبنا دچار انحراف بود البته حضور مداوم محمد هاشمی واظهار ارادتمندی و خاکساری و مرید ونژاد بازی او هم بی تاثیر نبود و حتی یک دهه محمد امجد و محمد هاشمی منبر می رفتند و حاج آقا شده بود پا منبری اینها.شیخ دیکتاتوری موسوی در مقابل رای اکثریت مردم را نمی دید ، ایستادن او را در برابر قانون را نمی دید، ولی خطای یک پاسبان و درجه دار را در برخورد با آشوبگران اغتشاشگران را فریاد میزد .شیخ به چشم خود می دید که خیابان ها را ضد انقلاب اشغال کرده و پشت امثال او منافقان و قاتلان هزاران انسان بی گناه پنهان شده اند ولی سکوت می کرد او در برابر تهمت تقلب به نظام اسلامی مظلوم سکوت می کرد،شیخ قدرت تشخیص خود را به به حلقه اطرافیان خود و پسرش محمد واگذار کرده بود و افکار آنها را فریاد می زد یک روز تشکیل حکومت اسلامی پیش از ظهور را رد می کرد وروز دیگر ودر رفتاری متناقض اصرار بر حضور درانتخابات مجلس خبرگان را داشت و وقتی رد صلاحیت شد مثل میر حسین بجایی اعتراض قانونی با صدور بیانیه برعلیه نظام به انحراف ادامه می داد یک روز از سیاست دوری می کرد روز دیگر حامی حسن روحانی می شد و توافق برجام را تبریک می گفت و این اواخر هم در فرانسه برای مرگ امیر ارجمند منافق پیام تسلیت صادر کرد و کنار برادر فتنه گر او بر علیه جمهوری اسلامی بیانیه صادر کرد.
ولی حرمت شیخ را نظام حفظ کرد ، با توصیه شاگردان و مریدان انقلابی شیخ و برخی از اعضا بیتش سعی شدمحمد هاشمی و محمد را از شیخ دور کنندولی محمد اورا رها نمی کرد به مالزی و فرانسه که رفت اوضاع بدتر شد اندک دسترسی های شاگردان دیروز و دلسوزان امروز او هم قطع شد وهر چند مدت یکبار پیامی از شیخ صادر می شد که مایه افسوس بیشتر می شد ولی واقعا مظلوم تر این انقلاب نداریم در همان ایام فتنه،او همچنان از عواید امام زاده بهرمند بود ، و وقتی همسر ایشان درسا
[12/19، 12:18] نجفی همکار فرهنگی صارمیه: نامه ای به همسری که دیگر نیست.......
نوشته ای زیبا از دکتر سعید مهرپور به همسر مرحومش که در سانحه هوائی هواپیمای تهران یاسوج در خرداد97 درگذشت : *
این استاد که * یکی از بهترین جراح های ارتوپد وفلوشیپ جراحی ستون فقرات و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران * می باشد ، در اینستاگرام شخصی اش با انتشار عکس *قبر همسرش*
نوشته است :
*مریم عزیزم سلام .*
من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است رسیده ام :
پزشک ،
جراح ،
فوق تخصص ،
استاد
و حتی رییس !
اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت ، *یک آرزو بیشتر ندارم . همه این ها را که بر شمردم را پس بدهم . در عوض لحظه ای کنارِ تو بنشینم ،*
در چشمانت نگاه کنم و فنجان چایی با هم بنوشیم و این بار قول میدهم که چای را نه یکباره و داغ که * با آرامش و پا به پای تو بنوشم .*
*مریم عزیزم ؛*
این روزها جوانترها آنچنان برای پیشرفت ، عجله دارند که نگاهِ مادر ؛ نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی بینند و برای رسیدنِ هر چه سریعتر به * قله * ، بسیاری را در *دامنه جای میگذارند .*
مریم عزیزم ،
*من پشیمانم*
از تمامِ شبهایی که صحبتِ تو را نمی شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم .
*من پشیمانم .*
*مریم جان بگذار جوانترها
را نصیحتی کنم ،*
*"در بالای قلّه ها خبری نیست ، هر چه هست در دامنه زندگی شماست ."*
قدر لحظات در کنار هم بودن را بدانیم ......
[12/19، 12:18] نجفی همکار فرهنگی صارمیه: ﻫﺮ ﺳﮑﻮﺗﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻧﯿﺴﺖ......
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
یکی ﺍﺯ ﺩﮐﺘﺮﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺟﺰء ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺎﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ.
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ
ﺍﻭﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩﻩ
ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ...
ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻡ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪ.
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ،ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﻋﺪﻡ ﻗﺪﺭﺕ ﺷﺨﺺ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ،
ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺟﺮﯾﺤﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ.
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﻨﺪ.
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ
ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻥ ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ...
ﭼﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﺯﻩ ﺑﺰﻧﯽ ﭼﻪ ﮐﻮﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ،
ﺷﮑﺴﺖ ﺑﺎ ﮐﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺩﻟﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺍﺯ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﻨﺪ!
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﮔﻔﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ،
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﮐﻨﻨﺪ!
ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﯿﻨﻨﺪ ﻧﺸﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ!
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﭘﺸﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺳﮑﻮﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺑﯽ ﻋﯿﺐ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﻢ...
[12/19، 12:18] نجفی همکار فرهنگی صارمیه: مواظب حلزون های درون مان باشیم .......
جنوب ایتالیا زیستگاه نوعی عروس دریایی بنام "مدوز" و انواع حلزون های دریایی است. هر از گاهی این عروس دریایی حلزونهای کوچک دریا را قورت می دهد و آنها را به مجرای هاضمه اش انتقال می دهد. اما پوسته سخت حلزون از او محافظت می کند و مانع هضم آن می شود. حلزون به دیواره مجرای هاضمه ی عروس دریایی می چسبد و آرام آرام شروع به خوردن عروس دریایی از درون به بیرون می کند. زمانی که حلزون به رشد کامل خود می رسد، دیگر خبری از عروس دریایی نیست، چون حلزون به تدریج آن را از درون خورده است.
بعضی از ما همانند عروس دریایی هستیم که حلزون درونمان، ما را آرام آرام از درون می خورد.
حلزون درون ما می تواند: "عصبانيت، دلواپسی، فکر و خیال بیهوده، غرور، حسادت، افسردگی، خشم، نگرانی، طمع، حرص و زیاده خواهی" و... باشد. این حلزونها آرام آرام در وجود ما رشد می کنند و با دندانهای خود، وجود ما را می جوند آرامتر از آنچه که فکر می کنیم... حال زمان آن است که به خود بیاییم و متوجه شویم چه اتفاقی در درونمان رخ داده است. کمی بیشتر برای شناخت درون خود وقت بگذاریم.
[12/19، 13:55] +98 910 300 2084: دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟
گلهها را بگذار!
نالهها را بس کن!
روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام!
مِهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت
یا همین سال جدید!
باز کم مانده به عید!
این شتاب عمر است...
من و تو باورمان نیست که نیست!
*
زندگی گاه به کام است و بس است
زندگی گاه به نام است و کم است
زندگی گاه به دام است و غم است؛
چه به کام و
چه به نام و
چه به دام...
زندگی معرکهی همت ماست...
زندگی میگذرد...
زندگی گاه به نان است و کفایت بکند
زندگی گاه به جان است و جفایت بکند
زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛
چه
16.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴فتنه اکبر😱
لطفا ببینید✅ نشر دهید📣
#فتنه_اکبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پنج نکته مهم در صحبت های رهبر انقلاب در دیدار با اعضای ستاد بزرگداشت شهید سلیمانی
👓 رئیس جدید #جامعه_مدرسین در اقدامی ارزشمند، بلافاصله پس از ریاست، با روزنامه #کیهان مصاحبه اختصاصی کرد.
🔹 این امر نشان دهنده توجه ایشان به رسانه ها و گفتگو با افکار عمومی است؛
اگر #جامعه_مدرسین که در درجه اول نهادی درون حوزوی است و بیشترین تاثیر را در خود حوزه دارد، با رسانه های عمومی گفتگو می کند، بسیار مغتنم است که با رسانه های #حوزوی نیز با همین روحیه باز مصاحبه و گفتگو کند و برخی ابهامات را برای طلاب عزیز، تبیین نمایند.
‼️ البته مقصود از رسانه های حوزوی، خبرگزاری رسمی حوزه نمی باشد چون طبق تجربه، مصاحبه با خبرگزاری، #مصاحبه نیست بلکه #سخنرانی است!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ناگفته هایی باور نکردنی از زندگی شخصی رهبر انقلاب