حقیقی:
♦️ آنالیز پیام تسلیت تاریخی رهبر انقلاب برای آیت الله مصباح یزدی (ره)
درباره اعتماد عمیق و علاقه شدید رهبر معظم انقلاب به آیت الله مصباح یزدی کافی است به تعاریف مکرر ایشان از این عالم ربانی رجوع کنیم. به ویژه در دهه هفتاد که رهبر انقلاب صراحتا این عالم بزرگوار را پر کننده خلاء شهید مطهری و علامه طباطبایی توصیف کردند و در سخنرانی های مکرر دیگر جوانان را به مطالعه آثار ایشان و استفاده از شاگردان این عالم بزرگ توصیه نمودند. چند سال قبل نیز رهبر انقلاب صراحتا گفتند که این مجلس خبرگان است که از وجود افرادی مثل آیت الله مصباح آبرو میگیرد نه آنکه ایشان به حضور در چنین جایگاهی نیاز داشته باشد.
اما سیر تعاریف رهبر انقلاب از این عالم ربانی، در پیام تسلیت ایشان نیز امتداد داشت و در این پیام رهبر معظم انقلاب کلید واژه های بی سابقه ای در توصیف آیت الله مصباح و جایگاه علمی و سیاسی ایشان به کار بردند که با یک آنالیز ساده به شرح ذیل است:
"عالم ربانی"
"فقیه مجاهد"
"حکیم مجاهد"
"برادر قدیمی"
"متفکر برجسته"
"مدیر شایسته"
"پارسا و پرهیزگار"
"سالک در طریق معرفت توحیدی"
"دارای زبان گویا در اظهار حق"
"دارای پای با استقامت در صراط مستقیم"
"تقدیر از خدمات ایشان در تولید اندیشهی دینی"
"تقدیر از خدمات ایشان در نگارش کتب راهگشا"
"تقدیر از خدمات ایشان در تربيت شاگردان ممتاز اثرگذار"
"تقدیر از حضور انقلابي ایشان در همه میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد"
"درگذشت ایشان خسارتی برای حوزهی علمیه است"
"درگذشت ایشان خسارتی برای حوزهی معارف اسلامی است"
♻️ ماجرای دستخط ابداعی آیتالله مصباح در دوران مبارزه با رژیم پهلوی
🔻 همهی مبارزین میدانند و در خاطراتِشان گفتهاند که آیتالله مصباح جزو حلقهی اوّلیهی گروهی ۱۱ نفره است که سال ۴۲ تشکیل و بعدها به "جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مشهور" شد.
🔻 امام خامنهای در کتاب "خون دلی که لعل شد" که خاطرات دوران مبارزه ایشان است، آوردهاند: «آقای مصباح صورتجلسات را در یک دفتر به زبان رمزی مینوشت و برای اینکه بیشتر رد گم کند در آغاز دفتر نوشته بود: کتابی در زمینهی علوم غریبه یافتم و آن را رونویسی کردم!»
🔻 مرحوم رفسنجانی میگوید: ۱۱ نفر بودیم. آیتالله خامنهای و برادرشان، من، آیات: منتظری، مصباح، مشکینی، امینی، قدوسی، حائری تهرانی، ربانی شیرازی و آذری. اساسنامه داشتیم و زبانی هم آقای مصباح اختراع کرده بودند و تصمیمات را بهصورت رمز مینوشتیم.
🔻 خود آیتالله مصباح نیز در مصاحبه با فصلنامهی یادآور (۸۷) میگوید: «بنده دبیر جلسه بودم و آقای هاشمی مسئول تبلیغات بودند. چون پیشبینی میشد که این تشکیلات لو برود، من خطی را اختراع کرده بودم که نوشتن و خواندنش آسان بود، ولی فقط خودم میتوانستم بخوانم.»
ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ
🔻 اخبار فوری و جنجالی و سیاسی 👇
Join🔜 @chandkalam
http://eitaa.com/joinchat/3970498560C6174df1b40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این تکه از صحبت های دیشب فریدون عباسی خیلی جالبه :اینها هنوز دنبال سیب و گلابی برجام هستند.
♦️خطاب به مجری: چرا می گویی این حق را هم به دولتی ها می دهیم که بیایند در این برنامه از خودشان دفاع کنند؟ مگر خودشان کم تریبون دارند؟ فوری نگران تعطیل شدن برنامه ات هستی.
♦️به من گفتند نگو فخری زاده دانشمند هسته ای بوده. آیا این درست است؟ من باید کتمان حقیقت کنم چون آقایان این طور می خواهند؟ باید بگویم چه کار می کرده؟ فوتبال بازی می کرده؟!
🌍 @ebratha_ir
عشق_و_انسانیت_رایگان
*خاطره ای از دکتر محمد_خانی*
🌹🌈🌴🌷💧❄️☘️
غروب زمستان بود و هوا خیلی سرد؛ نانوایی خلوت بود اما خمیر تمام شده بود و فقط برای چند نفر آخر نان بود؛ من آخری بودم و ده نان میخواستم . شاطر جواب کرده بود و ما چند نفر مانده بودیم تا آخرین نانها را بگیریم.
یکی دیگر هم با عجله تازه از راه رسید و به ما سه نفرِ مانده، پیوست.
شاطر گفت: ببخشید جواب کردیم.
با ناامیدی و دلخوری خواست برود.
تو دل خودم گفتم : فرضا ایشان مهمان ماست. چلوخورشت که نمیخواهد . فقط نون خالی میخورد ، تازه خودش پول نانش را هم میدهد. به قول پیشینیان :"رسیده و پزیده".
گفتم : بمان سهم مرا با هم تقسیم می کنیم . باکمی تعارف نگهش داشتم .
از درون از کار خودم خیلی خوشم آمده بود و به خودم از انسان بودنم تبریک میگفتم.
نفر دیگری آمد و حکایت تکرار شد اما این بار یکی دیگر از مشتریها اقدامی مشابه را با افکار خودش تکرار کرد.
حالا پنج نفر تو صفیم و نفر اول دارد به آخرین نانهایش می رسد که نفری دیگر به جمع ما اضافه شد.
تا شاطر گفت خمیر تموم شده ......
مشتری اول گفت من بیست نان نمیخوام!! ۱۰ تا کافیه و ده نان را جدا کرد و بقیه را بی سرو صدا گذاشت.
نفردوم با صورتی شاد و افروخته داشت نانهای باقیمانده از نفر اول را می شمرد. همه ما یه جوری خوشحال بودیم و راضی . نفردوم با مهربانی خدا حافظی کرد و رفت.
نوبت به من رسید که شاطر گفت شما ده نان ببرید من نانهای خودم را با بقیه تقسیم میکنم. با اصرار او قبول کردم و از شادی در پوست خود نمیگنجیدم . همه شاد بودیم و از بودن همدیگر لذت میبردیم.
من آمدم و از پشت سرم که کی اضافه شد و چکار کردند دیگر خبری ندارم. اما میدانم تا آخرین نان را، همه استعداد داشتند که با هم تقسیم کنند.
آن نانوایی در ان سرما دیگر نان پخت نمیکرد بلکه انسانیت را با عشق میآمیخت و رایگان میفروخت. *🌹ایثار ادامه دارد*🌹
[1/2، 19:35] +98 913 604 0157: 🌸🕊️🍃
💖 *سرداردلها ویک عمر مجاهدت وخدازیستی در یک نگاه*؛
💠 *سپهبُد شهید* *#حاج_قاسم_سلیمانی*
💎 *نام و نام خانوادگی؛ #قاسم_سلیمانی*
💎 *تاریخ تولد؛*
*۱ فروردین ۱۳۳۵شمسی*
💎 *محل تولد؛ روستای قنات ملک، شهرستان رابُر، استان #کرمان*
💎 *فرزندان؛ دو پسر و دو دختر*
💎 *شغل در ۱۸ سالگی؛ استخدام در اداره آب کرمان*
💎 *شغل در 23 سالگی.؛ عضویت در* *#سپاه_پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1359*
💎 *اولین #جانبازی و مجروحیت: سال 1360 از ناحیه دست و شکم*
💎 *سمت و مسئولیت؛ #فرمانده_لشکر 41 ثارالله از سال 1360تا پایان جنگ*
💎 *مسئولیت بعد از جنگ از سال 1367؛ مبارزه با باندهای بین المللی قاچاق در مرزهای افغانستان*
💎 *فرماندهی #سپاه_قدس؛ در 41 سالگی، از سال 1376 توسط فرمانده کل قوا امام خامنهای*
💎 *مهمترین حضور در لبنان؛ از ابتدای #جنگ_33_روزه سال 1385 و تا زمان پیروزی تاریخی در کنار* *#سیدحسن_نصرالله و #عماد_مغنیه*
💎 *دریافت درجه #سرلشکری؛ بهمن ۱۳۸۹ از سوی آیتالله خامنهای، فرمانده کل قوا*
💎 *حضور رسمی و علنی در سوریه؛ سال 2011 با اعزام لشکر #فاطمیون_و_زینبیون*
💎 *حضور رسمی در عراق؛ بعد از سقوط موصل و جهت سازماندهی #حشد_الشعبی (بسیج مردمی)*
💎 *اولین دریافت کننده #نشان_ذوالفقار؛ اسفند 1397 به عنوان عالیترین نشان نظامی ایران*
💎 *اعلان پایان دولت داعش.؛ سه ماه بعد از شهادت #شهید_حججی در نامه 30 آبان 1396به فرمانده کل قوا*
💎 *دریافت درجه #سپهبُد؛ 13 دی 1398 روز شهادت و در پیام مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا*
💎 *تاریخ شهادت؛ #سحرگاه_جمعه 13 دی 1398 ساعت یک و بیست دقیقه*🌷
💎 *محل شهادت؛ عراق، #فرودگاه_بغداد، سرزمین کربلا*🌷
📌 *قاتل؛ ترامپ، رأس قدرت شیطانی آمریکای جنایتکار*
💎 *همراهان شهید؛*
*#ابومهدی_المهندس، سرتیپ حسین پور جعفری، سرهنگ شهرود مظفری نیا، سرگرد هادی طارمی و سروان وحید زمانیان....*
💎 *تشییع تاریخی و #بدرقه_آسمانی دهها میلیونی؛ بغداد، کربلا، نجف، اهواز، مشهد، تهران، قم، کرمان*
💎
*ویژگیهای برجسته؛*
*ایمان، اخلاص،* *ولایتمدار، شجاعت،* *تدبیر، انقلابی، سیاسی، خستگی ناپذیر*
💎 *اقدامات برجسته؛*
*فرماندهی لشکر در دفاع مقدس، فرماندهی مبارزه با تروریست جهانی، تغییر معادلات جهانی در غرب آسیا، نابودی دولت داعش، انسجام جبهه مقاومت کشورهای اسلامی*
💎 *القاب و اوصاف؛*
*چهره بین المللی* *مقاومت، سرشناسترین فرمانده، قویترین فرمانده، پرافتخارترین سردار، پرآوازهترین سردار سپاه، سرباز ولایت، مدافع حرم، سردار بزرگ، فرمانده ولایتمدار، ذوالفقار ولایت، سردار دلها، سیدالشهداء مقاومت، سپهبد شهید، رفیق رهبر، رفیق خوشبخت، مالک اشتر زمان، فرمانده مقاومت، فرمانده شجاع با تدبیر، صاحب نشان ذوالفقار، مجاهد بزرگ، انقلابی متدین،* *محبوبترین سردار، مرد نبرد، صاحب یوم الله، ستاره برجسته میدان مجاهدت..*.
*#حاج_قاسم_زنده_است*
🌸🕊️🍃
✨✨✨✨✨✨
🌷 *نورالشهداء۶*
[1/2، 22:09] +98 913 380 3446: شهیدی که در قبر اذان گفت و سوره مبارکه کوثر را تلاوت کرد.
عارف شهدا شهید حاج عبدالمهدی مغفوری
این شهید بزرگوار مستجاب دعوه هست و سریع حاجت میده.
مزار این شهید نازنین را مقام معظم رهبری طبق گفته ها ۵بار زیارت کردند
حتی گفته میشه حضرت آقا در سفر استانی خود به کرمان نیمه شب ها مزار شهید را زیارت میکردند
این قطعه خاک از هزاران کیلومتر و از شهرهای شمالی و غربی ایران زائر داشته و محال ممکن هست کسی دست خالی از سر قبر مبارک شهید عبدالمهدی مغفوری بلند بشه اتفاقی عجیب :
پس از شهادت حاج عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ پیکر پاکش را برای تشیع به کرمان آورده بودند
خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند.
مادر خانم حاج عبدالمهدی میگفت:وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم،با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید سعید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است.
و من بیاختیار این جمله در ذهنم نقش میبندد که هان ای شهیدان.با خدا شبها چه گفتید؟
جان علی با حضرت زهرا(ص) چه گفتید؟
پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطرهای شگفت دارد:
وقتی میخواستیم او را که به برکت زندگی سراسر مجاهدهاش شهد وصال نوشیده بود به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم،که به یکباره منقلبمان کرد. وقتی پیکر شهید را در قبر میگذاشتیم صدای اذان گفتن او را شنیدیم.
راوی:حجت الاسلام محمدحسین مغفوری،لشکر۴۱ ثارالله √
تا اینکه من دچار بیماری سختی شدم و پزشکان از بهبودی من قطع امید کردند یک روز حاج مهدی با یک دسته گل سرخ به عیادتم آمد وقتی نظر پزشکان را به او گفتم اشک در چشمانم حلقه زد پس لیوانی را برداشت آن را تا نیمه آب کرد و چیزی زیر لب