🌷امام مهدی(ع):
إنّا غَيرُ مُهمِلينَ لِمُراعاتِكُم ولا ناسين لِذِكرِكُم و لَولا ذلِكَ لَنَزلَ بِكُم اللّأْواءُ وَاصطَلَكُمُ الأَعداءُ.
ما در رعايت حال شما هيچ کوتاهی نمی کنيم و ياد شما را از خاطر نمی بريم وگرنه محنت و دشواريها شما را فرا می گرفت و دشمنان شما را از بُن و ريشه قلع و قمع می ساختند.
📚 بحار، ج ٥٣، ص ٧٢
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
ب امینی:
⭕️ پشت پرده فرار ناو هواپیمابر «نیمیتز» آمریکا از خلیج فارس
✔️ سپاه پیام نظامی جدیدی به ارتش آمریکا ارسال کرده؟!
✍️ پس از چند هفته آرایشهای نظامی تهاجمی آمریکا در خلیج فارس، پنتاگون یکی از ابزارهای اصلی تهاجمی خود یعنی ناو هواپیمابر «یواساس نیمیتز» را به خارج از خلیج فارس فرستاد. در این میان، آمریکا هنوز وضعیت آرایش نظامی کلی خود را به هم نریخته و همچنان بمب افکن های بی 52 و زیردریایی های خود را که هردو قابلیت تحرکات هسته ای را دارند، در منطقه نگه داشته است. در ظاهر اعلام خارج کردن ناو هواپیمابر «یواساس نیمیتز» که به لحاظ نظامی قدرت تهاجمی مناسبی به ارتش تروریستی آمریکا می دهد، یک پیام متناقض در جهت بازدارندگی ایران از انتقام سخت، محسوب میشود ولی چرا اینکار صورت گرفته است؟!
1️⃣ خارج کردن ناو هواپیمابر «یواساس نیمیتز» در شرایطی که آمریکاییها پیش از این مدعی بودند که ایران ممکن است در ایام سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، دست به یک عملیات انتقامی بر علیه آنها بزند و به همین دلیل برای بازدارندگی ایران این ناو باید در منطقه حضور داشته باشد، به معنای آن است که آنها حضور این ناو را یا دیگر بازدارنده نمیدانند و یا مهمتر از آن نگران هستند که این ناو در شرایط جنگی توسط سپاه از بین برود. به معنای دیگر آمریکاییها به خوبی باور دارند که در صورت جنگ در منطقه، منهدم کردم ناوهای آن توسط سپاه یک امر محتمل و قابل تحقق است.
2️⃣ در شرایط حساس و افزایش کم سابقه تقابلی که این روزها میان آمریکا و ایران در حال رخ دادن هست، محاسبات دو طرف برای یکدیگر در حال به روز شدن نیز است. این روزهای حساس بالاخره خواهد گذشت، ولی از رفتار این روزهای آمریکا میتوان قضاوتهای مهم داشت و محاسبات جالبی را به دست آورد. تنها در یک مورد، چندی قبل در نخستین روز از برگزاری رزمایش بزرگ پیامبر اعظم9، نیروی دریایی سپاه اقدام به استفاده از مدل ناوهواپیمابر نیمیتز آمریکا به عنوان هدف، کرد و آن را با شلیک موشکهای متعدد مورد اصابت قرار داد و سپس، نیروهای ویژه دریایی سپاه، با اجرای عملیات هلیبرن، وارد ناو شده و آن را به طور کامل تسخیر کردند. در آن رزمایش، سپاه پاسدران نشان داد که میتواند در شرایطی آسان در حدود بیست دقیقه حداقل 400 راکت 107 میلیمتری، نزدیک به 12 موشک کروز ضدکشتی نصر و تعدادی موشک بالستیک خلیج فارس و فاتح به سوی هدف مورد نظر شلیک کند. بر اساس برآوردهای منتشر شده در کمتر از بیست دقیقه بعد از اصابت تعداد زیادی از موشکهای بالستیک، کروز و راکت به ناو، ناوهواپیمابر آمریکایی دیگر قادر به عملیات و حتی طی مسیر معمولی به علت آتش سوزی و انفجار بخشهای دیگر ناو از جمله جنگندهها، مخازن سوخت و یا حتی مهمات داخل ناو در دریا نخواهد بود. همچنین در صورت عملیات مدکور حداقل 2 هزار نفر از 4 هزار یا 6 هزار نفر پرسنل مستقر در ناو در همان دقایق اولیه کشته خواهند شد. به نظر می رسد که پیام آن رزمایش را آمریکایی ها به خوبی دریافت کردند و این روزها نیز آن پیام مجددا به یادشان افتاده و یا به یادشان آوردهاند.
#مهدی_جهان_تیغی
ب امینی:
*جملات تکان دهنده ی دکتر علی شریعتی درباره قرآن:*
قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.
کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!
کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست …کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم… آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و بالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند” چه کس مرده است؟ “چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن! من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده، یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته، یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترافرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند! … اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …!” گویی مسابقه نفس است …
قرآن! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند دانا کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.
آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
🔴 *سردار قاعده مذاکره را بلد بود !*
✅«من قاسم سلیمانیام! خوب بدانید با چه کسی طرف هستید!»
«اشرار حدود ۹۰ نفر از نیروهای آموزشی نیروی انتظامیمان را گروگان گرفته، قصد داشتند از طریق پاکستان یا افغانستان، آنها را به آن سوی مرز ببرند. آنها در ملک «سیاهکوه» مستقر شده بودند.
سردار سلیمانی با کسب تکلیف از مقام معظم رهبری، این اجازه را گرفته بود که اگر حتی متحمل یک جنگ هشت ساله دیگر شویم، گروگانها باید آزاد شوند. یعنی میتوانستیم با نفوذ در خاک پاکستان و افغانستان، اشرار را محاصره کنیم؛ که این کار به سرعت انجام شد.
توسط بیسیم راکال با بیت حضرت آقا ارتباط داشتیم و حضرت آقا نیز، هر لحظه نتیجه را میپرسیدند.
بعد از اینکه سردار از محاصره کامل اطمینان پیدا کردند، دستور حمله را صادر نمودند. ابتدا نیروهایی که از آنطرف مرز برای کمک به اشرار از طریق رباط افغانستان در حرکت بودند، با اجرای آتش حجیم و دقیق، یا کشته شدند یا فرار کردند.
قبل از اجرای آتش، فردی بهنام «خلیفه» که خود را حاکم رباط میخواند، میخواست میانجیگری کند؛ اما سردار قبول نکرد.
حاجقاسم عمداً از جایی دستور حرکت داد که کاملاً در دید دشمن قرار بگیریم. بعد از اجرای آتش و حرکت ما، اشرار راضی به مذاکره شدند؛ که سردار پس از کسب تکلیف از حضرت آقا و بهم خوردن تعادل روحی دشمن، بهواسطه «خلیفه» راضی به مذاکره شد.
سردار قاعدة مذاکره را بلد بود. آنها وقت میخواستند؛ اما سردار قبول نکرد و پیام داد: «ما جنگ هشتساله را پشت سر گذاشتهایم. اگر فکر میکنید گروگانها مانعی برای اجرای عملیات هستند، در اشتباه هستید. برای حفظ کشور و انقلاب هیچ ابایی از تقدیم شهید نداریم. من قاسم سلیمانی هستم؛ خوب بدانید با چه کسی طرف هستید. ده دقیقه دیگر ملکسیاه را به آتش میکشم و نسلی از شما باقی نخواهم گذاشت.»
دشمن حسابی ترسیده بود و پیشنهاد کرد: «شما یک راه را باز بگذارید تا ما برویم و گروگانها هم در اختیار شما باشند.» سردار با هیبت و قاطع فرمود: «تا گروگانها آزاد نشوند، حرف از مذاکره نزنید. منتظر باشید که من دستور حمله را صادر کردم.» بعد با بیسیم شروع حمله را اعلام کردند.
وقتی دشمن قاطعیت حاجقاسم را دید، پرسید چه ضمانتی هست که «بعد از آزادی گروگانها حمله نکنید؟» سردار گفت: «من قاسم سلیمانی هستم و باید به قول و عهدی که میدهم، اطمینان کنید.»
نمیدانم در این پیام چه بود که اشرار راضی شدند و بدون هیچ پیششرطی، گروگانها را آزاد کردند.
بعد هرچه بچهها اصرار بر ادامه عملیات کردند، سردار قبول نکرد و گفت: «قطعاً حضرت آقا هم راضی نخواهند شد.» وقتی از آقا پرسیدند، ایشان هم فرمودند: «به قول خودتان وفا کنید!»💐
🔹راوی: سردار مرتضی عفتی (همرزم شهید سپهبد قاسم سلیمانی)
📙برشی از کتاب- سال نامه 450 صفحه ای رزمندگان شمال که بهمن ماه منتشر خواهد شد.
📚#تشرفات
شفای پای علامه میرجهانی توسط امام زمان عج..
علّامه میرجهانی مبتلا به کسالت نقرس و سیاتیک شده بودند.ایشان برای رفع این بیماری چندین سال در اصفهان، خراسان و تهران معالجه قدیم و جدید نموده بودند ولی هیچ نتیجهای حاصل نشده بود.
خودشان میفرمودند: روزی برخی دوستان آمدند و مرا به شیروان برند.
در مراجعت به قوچان که رسیدیم، توقف کردیم و به زیارت امامزاده ابراهیم که در خارج شهر قوچان است، رفتیم. چون آنجا هوای لطیف و منظره جالبی داشت رفقا گفتند: نهار را در همانجا بمانیم.
آنها که مشغول تهیه غذا شدند، من خواستم برای تطهیر به رودخانه نزدیک آنجا بروم.
دوستان گفتند: راه قدری دور است و برای پا درد شما مشکل بوجود میآید.
گفتم: آهسته آهسته میروم و رفتم تا به رودخانه رسیدم و تجدید وضو نمودم.
در کنار رودخانه نشسته و به مناظر طبیعی نگاه میکردم که
دیدم:
شخصی با لباسهای نمدی چوپانی آمد و سلام کرد و گفت: آقای میرجهانی شما با اینکه اهل دعا و دوا هستی، هنوز پای خود را معالجه نکردهاید.
گفتم: تاکنون که نشده است،
گفت آیا دوست دارید من درد پاهای شما را معالجه کنم؟
گفتم: البته.
پس آمد و کنار من نشست و از جیب خود چاقوی کوچکی در آورد و اسم مادرم را پرسید (یا بُرد) و سرچاقو را بر اول درد گذاشت و به سمت پایین کشید و تا پشت پا آورد، سپس فشاری داد که بسیار متألم شده گفتم: آخ.
پس چاقو را برداشت وفرمود: برخیز، خوب شدی.
خواستم بر حسب عادت و مثل همیشه با کمک عصا برخیزم که عصا را از دستم گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت.
دیدم پایم سالم است، برخاستم و دیگر ابداً پایم درد نداشت. به او گفتم: شما کجا هستید
فرمود: من در همین قلعه هستم و دست خود را به اطراف گردانید.
گفتم: پس من کجا خدمت شما برسم؟
فرمود: تو آدرس مرا نخواهی دانست ولی من منزل شما را میدانم کجاست و آدرس مرا گفت و فرمود: هر وقت مقتضی باشد خود نزد تو خواهم آمد و سپس رفت.
در همین موقع رفقا رسیدند و گفتند: آقا عصایتان کو؟ من گفتم: آقایی نمد پوش را دریابید...
ولی هر چه تفحص و جستجو کردند اثری از او نیافتند...
داستان هایی از ملاقات امام زمان عج
→
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد علیرضا پناهیان / مواظب باش با فرعون محشور نشی
#کلیپ زیبا 😊🌹
ارسالی از مخاطب