فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📒 نهج البلاغه حكمت 95 تقوى و ارزش اعمال (اخلاقى)
┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿ ┅┅
🌹
وَ قَالَ عليه السلام لاَ يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ اَلتَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ
[و فرمود:] هيچ كارى با تقوى اندك نيست و چگونه اندك بود آنچه پذيرفتنى است.
♦ کانال حیات طیبه در ایتا
@haiatetaiiebe
🔻
☑️ اشک بر حسین (ع) ایران را زنده نگه داشته
🔶 رضاشاه و محمدرضا شاه آن همه شعارهای آریایی سر دادند و دم از کوروش زدند. اما وقتی در 1320 (جنگ جهانی دوم) شوروی و انگلیس به ایران حمله کردند، رضاشاه حتی نصف روز هم نتوانست مقاومت کند. نظامیان از پادگانها فرار کردند و ایران اشغال شد. محمدرضا پهلوی هم نتوانست بحرین را نگه دارد. ارتش شاهنشاهی در دفاع از بحرین حتی یک گلوله شلیک نکرد. شاه حتی جزایر سه گانه (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) را هم به امارات بخشید.
اما در هشت سال دفاع مقدس، جوانان ایران جان دادند، یک وجب خاک ندادند. آنچه به جوانان ما در آن دوران، قوّت میداد، روضه امام حسین (علیه السلام) بود. شبهای عملیات، از کوروش خبری نبود. بلکه هرچه بود، گریه برای اباعبدالله بود. اشک بر امام حسین و بر سر و سینه زدن، سلاح ما بود. پاکترین جوانان تاریخ ایران با همین اسلحه در برابر جهان ایستادند. کسانی که بر ضد عزای حسین، سخنپراکنی میکنند، خائن هستند. چون جامعه ایرانی را خلع سلاح معنوی میکنند. تفنگ پدر را میشکنند...
🔘 اسناد نوشتار: https://www.adyannet.com/fa/news/34857
☑️ مشاهده آلبوم تصاویر در پیج اینستاگرام ما:
https://www.instagram.com/p/CSlcnHsI_A2/
📎 #فرق_ادیان_مذاهب
📎 #زرتشت_باستانگرایی
📎 #محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاکسازی کلیه ها با روشی کاملا طبیعی و ساده، بدون نیاز به عمل جراحی و مصرف دارو که تاکنون کسی به ما نگفته بود! این پزشک متخصص ایرانی، مقیم کشور آلمان است و این نسخه جادویی که راز پاکسازی کلیه در کشور آلمان است را در آنجا یاد گرفته و به رایگان در اختیار ایرانیان قرار داده است! لطفا شما هم پخش کنید تا همه سود ببرند!
••••❥⊰JOiN👇🏻
🍏 @teb_zibaei 🍎
ع و شاکر بود.
جعفر پسر مسلم در محله ای زندگی میکرد که یک مغازهی مرغفروشی بود که فروش خوبی هم داشت.
روزی جعفر به پدرش گفت:
«دوست دارم مالکِ آن مغازه را ببینم و به قیمت بالایی آن را اجاره کنم، مغازهی پرفروشی است.»
مسلم گفت: «پسرم هرگز با آجرکردن نانِ کسی به دنبال نان برای خودت نباش. بدان! دنیا بزرگ است و خدا را قابلیّت روزی رساندن زیاد است.»
اما وسوسه درون جعفر را پر کرده بود.
مسلم روزی او را کنار خود به نانوایی برد. خمیر لواشی را به تنور چسباند
و سریع خمیر لواش دیگری را دوباره به روی همان لواش که در حالِ پختن بود زد. هر دو خمیر لواش، سنگین شدند و از دیوارهی داغ تنور رها شده و داخل تنور افتادند و سوختند.
مسلم گفت: «پسرم دیدی یک لواش در حال پختن بود، لواش دیگر روی آن چسبید، باعث شد نه خودش بپزد و تبدیل به نان شود و نه گذاشت لواش دیگر نان شود.
هرگز نان خود را روی نان کس دیگری نزن که برای تو هم نانی نخواهد شد.
بدان اگر اجارهی بالا به آن مغازه بزنی و او را از نان و نوا بیندازی، خودت نیز به نان و نوایی نخواهی رسید و این قانون زندگی است
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: ☘️🌼🌹تلنگر وهشدار
🟢علامه طباطبایی(ره):
🔷گره از کار دیگران باز کنید تا خداوند متعال گره از کار شما باز کند و اگر گره به کار دیگران بندازید، در کار و زندگی شما هم گره خواهد افتاد.
*🌸گره گشا باشیم ودستگیر گرفتاران*
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ سَرﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ مغز ندارد
ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺍصطکاک ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشدﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮباشد؛
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺳَﺮ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﻐﺰ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ.عاقلانهﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻭﺍﮐﻨﺶ نشان ﻧﺪﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﯽ گرانقدر است!.پس؛🍃
بهترین جواب بدگویی:سکوت
بهترین جواب خشم:صبر
بهترین جواب درد:تحمل
بهترین جواب تنهایی:تلاش
بهترین جواب سختی:توکل
بهترین جواب خوبی:تشکر
بهترین جواب زندگی:قناعت
بهترین جواب شکست:امیدواری
برای جبران اشتباهات، به دوستانت همانقدر زمان بده که برای خودت فرصت قائل میشوی🍂•
| 🧡|
____
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: ❤️ داستان زن بدحجاب و زن چادری
زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت با زحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خود آزاری دارن بعضی ها !
زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:
سلام عزیزم؛ من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم خودم حافظ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم.
چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، : حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: ☑️ چرا ما مردم ایران این چنین شدیم !!؟؟
وقتی ساختمان تجارت جهانی در نیویورک فرود امد و بیش از چهار هزار نفر را کشت و مردم با ترس فرار میکردن رانندگان تاکسی نیویورک خودشون را به محل حادثه رسانندن و مردم را رایگان جابجا کردند .
وقتی داعش در پاریس حمله کرد و مردم از ترس فرار میکردند رانندگان تاکسی به میدون امدند و مردم را مجانی جابجا کردند .
وقتی شب شکر گزاری در امریکا و اروپا میشه ( ایام ژانویه و سال نو که غذای انروز بوقلمون هست) تمامی فروشگاهی غذائی قیمت بوقلمون را چنان ارزون می کنند که فقیر ترین فرد نیز خانواده اش از غذای بوقلمون بی نصیب نماند.
اما آدم شرمنده میشه روی حروف فشار بیاره و بنویسه که میدونی ما از روزی که فهمیدیم هویچ در بهبودی کرونا موثره ، هویچی که خودش از کشاورز کیلوئی ۵۰۰ تومن خریده ، ۲۰۰۰۰ تومن میفروشه !!
سیر و سیب و ... چند
سال پیش برف در اتوبان تهرون و قم بارید و مسافران فرودگاه امام مستاصل ،و درمانده رانندگان تاکسی که همین مسیر را ۵۰۰۰۰ هزارتومن طی می کردند، کرایه را به یک میلیون رساندند !!
سرم ۱۰۰۰ تومنی را به ۵۰۰۰۰۰ هزار افزایش دادند !!
مطمئن هستم الان جهان با حیرت به ما نگاه کرده و میکنه که چطور در این اوضاعی که باید غمخوار و یار هم باشیم تیشه و تبر را برداشته و ریشه هم را می زنیم و نابود میکنیم و اسم آنرا زرنگی میزاریم 😔
واقعا جز به هم بگوئیم شرمنده ایم و دراین مسابقه نزد خدا و مردم جهان بد طور باختیم ،چیز دیگری نباید عنوان کرد.
پس خواهشن دیگه نگوئیم و نگیم ما مردم پوریای ولی و جهان پهلوان تختی هستیم 😔
زیرا اون بیچاره ها در قبر میلرزند و آنهایی که در این دنیا رسم جوانمردی دارند از خود خجالت می کشند
«افسوس از نام آدمیت، افسوس از نشان انسانیت..!
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: در این قصه چینی قدیمی، از پیرمردی حکایت میکند که سالها قبل در دهکدهای فقیر با پسرش زندگی میکرد دار و ندارش تکهای زمین کلبهای پوشالی و اسبی بود که از پدرش به ارث رسیده بود یک روز این اسب فرار میکند و میرود و مرد میماند که از این پس چگونه زمینش را شخم بزند همسایهها که بخاطر صداقت و امانت این مرد احترام زیادی برای این او قائل بودند به خانهاش آمدند تا به او دلداری بدهند دهقان از آنها تشکر کرد و از او پرسید:
*از کجا میدانید این اتفاق برای من یک بدبختی بوده* ؟؟؟.....
کسی به بغل دستیش گفت که نمیتواند حقیقت را بپذیرد. بزارید هر طور دلش میخواهد فکر کند اینطور غصه می خوره و در حالی که وانمود میکردند حق با پیرمرد است از آنجا دور شدند یک روز اسب به طویله برگشت، اما تنها نبود مادیانی زیادی نیز با خودش آورده بود همسایهها دوباره به خانه او رفتند تا به او تبریک بگویند. الهی شکر قبلا فقط یک اسب داشتی، اما حالا دو تا داری تبریک میگیم.....
دهقان پاسخ داد از همه شما متشکرم ..
*اما از کجا میدانید این اتفاق در زندگی من یک امر خیره* ؟؟؟ ...
همه فکر کردند پیرمرد عقلش را از دست داده و از آنجا رفتند و گفتند واقعا نمیفهمد خداوند برای او هدیه ای فرستاده؟؟؟...
یک ماه بعد پسردهقان خواست مادیان را رام کند، اما مادیان لگدی به پسر زد و پسر به زمین افتاد و پایش شکست همسایه ها به خانه دهقان آمدند و کدخدا با دهقان همدردی بسیاری کرد.... مرد از همه تشکر کرد، اما پرسید:
*از کجا میدانید این اتفاق در زندگی من یک بد بیاری بوده* ؟؟؟.....
همه تعجب کردند همه فکر میکردند بلایی که سر پسرک آمده یه بدبختی بزرگه راستی راستی دیوانه شده شاید پسرش تا آخر عمر لنگ بماند و او غمگین نیست؟؟؟...
چند روز گذشت و کشور همسایه به آنها اعلام جنگ داد و دولت به تمام کشور اعلام کرد که مردان جوان باید به ارتش ملحق شوند تمام پسران آن ده هم مجبور شدند به جنگ بروند بجز پسر آن دهقان که پاش شکسته بود به زودی جنگ در گرفت و هیچکدام از پسران آن روستا زنده برنگشتند.....
مدتی گذشت پای پسر دهقان خوب شد اسبها زاد و ولد کردند و به قیمت خوب به فروش رفتند دهقان به دیدار همسایهها رفت تا به آنها تسلیت بگه و کمکشان کند ... اما هر کدام از همسایهها که شکایت میکرد، دهقان میگفت:
*ازکجا میدانی که این یک بد بختیه و کسی که خیلی خوشحال میشد میگفت:
*از کجا میدانی این اتفاق خیره* ؟؟؟؟ ...
*و اهالی ده دیگر میدانستند که زندگی چهرههای گوناگون و معانی مختلف دارد همانطور که دیدیم معنای هر رویداد را چهار چوب فکری ما تعیین میکند* ...
*وقتی که ما چهارچوب را تغییر بدهیم معنای واقعه هم تغییر میکند.
❤️🌹🌸☘️
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: چهره واقعی جاسوسان و نفوذیان در سریال گاندو
دولت روحانی بهشت جاسوسان و وطن فروشان بود.
#محاکمه_روحانی
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: 🕋🔰🌼🌹تفسیر کوتاه *صفحه 446*
*👈برگرفته از تفسیر نور*
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔸 جنّ و شیاطین جنّی قدرت دستیابی به غیب را دارند، امّا از آن منع شده اند.*«حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ»*
🔹اطلاعات و اخبار اهل زمین در اختیار فرشتگان عالم بالا قرار دارد که در آن با یکدیگر گفتگو می کنند و شیاطین می توانند گفتگوی آنان را بشنوند. *«لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ یُقْذَفُونَ ...»*
🔸شهاب ها و سنگ های آسمانی مأموران الهی هستند که با هدف پرتاب می شوند نه تصادفی و بی هدف. *«فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ»*
🔹در روایات آمده است که در قیامت از چند چیز سؤال می شود: رهبری امام معصوم علیهمالسّلام عمر و جوانی، درآمد و خرج و مصرف و رسیدگی به فقرا و بدعت ها. *(کافی، ج ۲، ص ۱۳۴؛ وسائل، ج ۴، ص ۱۲۴)*
🔹🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: *💓قدیمی ها میگفتند*💓
🌱 *لباس مرد*، تمیز بودن زن را نشان می دهد.
🌱 *لباس زن*، غیرت مرد را نشان می دهد.
🌱 *لباس دختر*، اخلاق مادر را نشان می دهد.
🌴 *رحمت خداوند بر پدر و مادرمان که در تربیت ما نقش داشتەاند.*
🌱 *آنها خواندن و نوشتن بلد نبودند*، اما در دانش گفتار، تسلّط داشتند.
🌱 *آنها ادب را نمی خواندند*، اما ادب را به ما یاد دادند.
🌱 *آنها قوانین طبیعت و علوم زیستی را مطالعه نکردەاند*، اما هنر زندگی را به ما آموختند.
🌱 *آنها یک کتاب دربارۀ روابط مطالعه نکردەاند*، اما رفتار وه احترام را به ما آموختند.
🌱 *آنها در دین تحصیل نکردند*، اما معنای ایمان را به ما آموختند.
🌱 *آنها کتاب برنامەریزی را نخواندەاند*، اما دور اندیشی را به ما آموختند.
🌱 *آنها به ما یاد دادند كه به دیگران*، چگونه احترام بگذاریم
🌱🌱🌱
🌱 *سایه پدر و مادران درقیدحیات مستدام* ان شاء الله
*🌱و روح پدر و مادران آسمانی شاد*،
🌴🌴🌴🌴🌴
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: ☘️🌼🌹⁉️تلنگر و تامل
✅ *جسدی که بعد 900 سال سالم پیدا شد*
باغ مستوفی در اطراف شهرری، یكی از باغاتی بود كه در آنجا زراعت میكردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مكانها را تخریب نمود.
بر اثر آب باران، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد. هنگامی كه به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد كه آب قسمتی از آن را تخریب كرده بود.
وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیكو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب كردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یك دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینهاش ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاك ریخته بود!
این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حكیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.
با تفحص و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند كه بر روی آن چنین نوشته شده است:
هذا مرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.
پس از بررسیهای كامل و پیدا شدن این سنگ نوشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی كنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت كردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه كاری نمودند.
مرحوم آیة الله مرعشی نجفی كلامی را نیز در ادامه بیان میدارند كه:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم كه تقریبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.
آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند.
📚منبع:
مقدمه كتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات الجنات خوانساری.
@eghtedaar
[8/24، 22:40] مجید خلیلیان: ☘️🌼🌹تلنگر و تفکر
✅نان خود را روی نان دیگری نزن
سالها پیش مردی به نام مسلم در شهر خوی نانوا بود. او مردی قان