▪️یکم خرج داشت ▪️
نزدیک میدان تجریش توی ماشین 🚗 نشسته بودم و منتظر بودم دوستم 👱♂ بیاد سر قرار. داشتم زیر لب با خودم شعر میخوندم و تو حال و هوای خودم بودم که یکی زد به شیشه و منم که غرق خیالات خودم بودم، یه دفه از جا پریدم!❗️ شیشه رو کشیدم پایین. یه خانم میانسال بود با حجاب نامناسب که از من میخواست بهش کمک کنم... اول اکراه داشتم. اما یه چیزی به ذهنم زد. سریع دست کردم تو جیبم و یه پنج هزار تومنی درآوردم و بهش دادم. اونم که احتمالاً خیلی انتظارش رو نداشت، خیلی خوشحال شد و کلی تشکر کرد. تا خواست بره بهش گفتم: خانوم میتونم یه خواهشی ازتون بکنم؟! گفت: خواهش میکنم. بفرمایید! گفتم: لطفاً حجابتون رو هم درست کنید! اول یه کم مکث کرد... دوباره حرفم رو تکرار کردم. البته با لحن خیلی مهربون!☺️ اونم که متوجه شده بود گفت: چشم! چشم! و روسریش رو درست کرد و باز تشکر کرد و رفت...
🔹 کانال خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
@khameroon
بنده خدا کارگر پمپ سی ان جی بود. بماند دلایل روزه نگرفتنش.
نشسته بود ریلکس لب پمپو بساط چای و آب و ...
بدون دخالت تو اینکه چرا روزه نیست گفتم: لاقل جلو بقیه نخور ماه رمضونه.😅
@khameroon
هدایت شده از یار
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دیدنی از نظر رهبرانقلاب درباره بدحجابی و امر به معروف و نهی از منکر
@khameroon
هدایت شده از ایرانی
#دین_خود_را_کامل_کنیم
واجب فراموش شده را به یاد بیاوریم
نشر خاطرات خوب امر به معروف و نهی از منکر شما با هدف ترویج و الگوپردازی
سلول بنیادی اسلام اینجاست.
به ما بپیوندید...
@khameroon
هدایت شده از ایرانی
🚭نزدیکم وایساده بود. با خنده بهش گفتم:😊دمت گرم، خودتو مریض میکنی، مارم خفه کردی😷، روزه هم نمیگیری که.
دود سیگارو داد بیرون و رفت.🚬
@khameroon
هدایت شده از ایرانی
🔹 چه کسی گفته باید از من تقلید کنند!؟
📝خاطرهای از حضرت امام خمینی رحمت الله علیه
یکی از مسئولین تعریف میکرد: در خدمت حضرت امام بودیم، که یکی از دوستان گفت: چرا این قضات دادگستری را که در میان مردم قضاوت میکنند، بیرون نمیریزید؟ اینان که آدم های فاسقی اند!
ایشان فرمود: چرا غیبت میکنید؟ از کجا فهمیدید اینها فاسقند؟
او گفت: اینان ریش خود را با تیغ میتراشند!
امام پرسیدند: از کجا میدانید ریش تراشیدن را حرام میدانند، تا اینها فاسق شوند؟!
گفت: شما فرمودهاید که احتیاط واجب آن است که ریش را با تیغ نتراشیم. امام فرمودند: از کجا فهمیدید که آنها مقلد من هستند و از دیگری تقلید نمیکنند؟ مردم را به عدم تقلید از من متهم نکنید. من اصول دین نیستم. چه کسی گفته آنها باید از من تقلید کنند؟!
🔸 کانال خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
@khameroon
هدایت شده از ایرانی
داشتم تو اتوبوس با یه خانمی🙎 در مورد چادر☺️ صحبت میکردم
یکی که صدامو می شنید 👂گفت:
« به شما چه که تو زندگی مردم دخالت میکنید،😯😯😠 کی به تو حق داده در مورد دیگران قضاوت کنی 😠یا بهشون بگی چیکار کنن چیکار نکنن؟😠😠»
منم گفتم : « پس ما نباید در مورد کسی نظری بدیم؟ »
گفت : « نخیر »😠😠😠
گفتم : « یعنی ما حق نداریم به دیگران بگیم بهتره چیکار کنن یا نکنن؟ »
گفت : « دقیقا »😏
گفتم : « پس لطفا خودتون هم تو کار من دخالت نکنید بذارید من امر_به معروف کنم 😊 »😍😍😍😊😊
خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
@khameroon
هدایت شده از ایرانی
زمان شاه بود. داشتیم با هم تو خیابون قدم میزدیم. یه خانم بی حجاب داشت جلومون راه میرفت. فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمهای ازش پرسید: «ببخشید خانم، اسم شما چیه؟» خانم با تعجب جواب داد: «زهرا، چطور مگه؟» فاطمه خندید و گفت: «هم اسمیم»، بعد گفت: «میدونی چرا روی ماشینا چادر می کشن؟» خانم که هاج و واج مونده بود گفت: «لابد چون صاحباشون می خوان سرما و گرما و گرد و غـبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه». فاطمه گفت: «آفرین! من و تو هم بندههای خدا هستیم و خدا به خاطر علاقه ش به ما، یه پوششی بهمون داده تا با اون از نگاهــای نکبت بار بعضیا حفظ بشیم و آسیبی نبینیم. خصوصاً اینکه هم نام حضرت فاطمه هم هستیم... بعدها که دوباره اون خانم رو دیدم، محجبه شده بود».
شهیده فاطمه جعفریان
کفش های جامانده در ساحل، صفحه17
خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
@khameroon
🌻 تخمه ‼️
🔹 الحمدلله امسال یه بار بیشتر روزه خوری ندیدم؛ اونم روز اول ماه مبارک بود تو دانشگاه. 🏢 یه جمع ۴ - ۵ نفره ایستاده بودن و با بگو بخند با هم حرف میزدن. یکیشونم داشت تخمه میشکست. وسط دانشگاه!
بعد رفیقش میخندید میگفت روزهای؟ میگفت آره!!! 😠
البته برداشتم این بود که شهرستانی هستن و اصلاً نباید روزه میگرفتن.
یکی دوتاشون هم قیافه های خیلی موجهی داشتن.
من پشت به اونا تو پارک ⛲️ نشسته بودم.
گفتم باید یه چیزی بگم!
برگشتم گفتم: بیزحمت این وسط چیزی نخورین. 🚫
اول همه با هم با تعجب یه نگاهی بهم کردن! 😳 بعد یکیشون که قیافهی موجهی داشت گفت: چشم... چشم!
یکیشون هم یه غرغری کرد 😒 اما اصلاً بلند نگفت.
چند ثانیه بعد برگشتم دیدم کلاً رفتن.
خیلی ها از بغل این بندگان خدا رد میشدن. هیشکی نمیگفت روزه نیستی، خب اقلاً جلو بقیه چیزی نخور!
🔺 کانال خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
@khameroon
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
هر كه امر به معروف و نهي از منكر كند، او جانشين خدا در زمين و جانشين رسول اوست.
مستدرک الوسائل، جلد12، صفحه179
با ارسال یا نشر خاطرات، گامی برای این فریضه واجب الهی برداریم.🌺
@khameroon
چند روز پیش دو تا جوون به ظاهر امروزی کنار خیابان توقف کردن و یکی که از قیافه ش معلوم بود بدنساز حرفه ای هست از ماشین پیاده شد و تو دستش هم سیگار روشن و داشت سیگارش می کشید🚬💭
من اولش ترسیدم تذکر بدم
ولی بعدش گفتم حکم خداست و باید نهی از منکر کرد
از همون داخل ماشین گفتم🚗
برادر اگه نمیتونی روزه بگیری لااقل بیرون رعایت کن.
اولش چند ثانیه ای نگام کرد بعدش در کمال ناباوری به من گفت ببخشید چشم
بعد سیگارو تو دستش خورد کرد
و به خودش هم لعن فرستاد و رفتن.
خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
@khameroon
کمربند
نشستم تو ماشین 🚘 رفیقم. یکم که راه افتادیم، شروع کردم به رانندگیش گیر دادن!
تند نرو! کمربندت رو ببند! و...
برگشت گفت چیکار داری؟!❗️
گفتم دارم امر به معروفت میکنم!
تو راه برگشت وقتی سوار ماشین شدیم، گفت این هم به خاطر تو و کمربندش رو بست و راه افتاد.
💠 لطفاً امر به معروف بکنید. تاثیر میگذارد!
خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
@khameroon