🔰 با توجه به بالا رفتن📈 *قیمت انواع برندهای پوشک* در بازار (حتی در بازارهای مرکزی)، سایت *هستاینجا* متعلق به *ستاد اجرایی فرمان امام خمینی(ره) و بنیاد برکت* در راستای حمایت از تولیدات داخلی و همچنین اجرای *سیاستهای تشویقی فرزندآوری،* چندیاست
👈 اقدام به فروش پوشک با *برند معتبر مرسیپلاس* (سایزهای ۳ و ۴ و ۵) و با *قیمت کارخانه یعنی فقط ۹۵* هزار تومان، نموده است.
🔹️ لذا کافیست *با مراجعه به سایت زیر و ثبتنام و ورود به پروفایل کاربری،* اقدام به پرداخت هزینه کرده💰 و از طریق نزدیکترین مراکز تحویل محل زندگی خود بصورت *حضوری، یا از طریق پست،* سفارش را دریافت نمایید.
🔸️ لازم به ذکر است *هر کُدملی، هر ۱۵ روز یکبار، فقط امکان دریافت ۲ بسته* پوشک را دارد !
https://hastinja.ir
⚠️این مطلب پس از *راستی آزمایی از ستاد اجرایی* در این کانال بارگذاری شده است.
🆔 *کانال جمعیت و فرزندآوری مشکات (گروه فقه راهبردی)*
@feqherahbordy_meshkat
📌 *برای پیدا کردن هم محله ایت فرم زیر رو پر کن* 👇👇
http://roshana1400.ir/مواسات-مادری/
تیرماه ۱۳۷۸ بود و دوران خفقان دولت خاتمی با شعار آزادی!…
حدوداً ۱۸ ساله بودم و در شیراز «تشکل اسلامی انصارالله» را دو سال بود راهاندازی کرده بودیم.
فشارهای گروه فشار مطبوعاتی و دولتی-امنیتی اصلاحات به نقطهای رسید که تصمیم گرفتیم اعلام سکوت کنیم و در اعتراض به بحرانهای موجود در آن زمان و بیعت با رهبر مظلوممان، بعد از قرائت بیانیه از تریبون نماز جمعه، چهارم تیرماه ۷۸ از شیراز پیاده به سمت بیتِ #امام_خامنه_ای راه افتادیم!
حدود هزار کیلومتر راه بود و ما با دست خالی و پای پیاده، ۲۱ تیر به تهران رسیدیم.
آقای محسن رضایی (که در همان تاریخ با ایشان عکس یادگاری گرفتیم) به ما قول داده بود با آقا جلسۀ اختصاصی داشته باشیم؛ ولی همان موقع به ما خبر دادند که بهخاطر شرایط خاص کشور (اغتشاشات ۱۸ تیر و کوی دانشگاه)، جلسۀ اختصاصی شما لغو شده و آقا جلسۀ عمومی دارند و درست زمانی که مرادمان داشتند میگفتند «اگر عكس مرا هم آتش زدند و يا پاره كردند، بايد سكوت كنيد»، وارد حسینیۀ #امام_خمینی (ره) شدیم.
حالا چه بر سر بچهها آمد و چقدر آن لحظات برایمان سخت گذشت، بماند…
اما دو نکته👇
امّا دو نکته:
1⃣ بعد از آن جلسه، وقتی با دوستان نشسته بودیم در حسینیه و بچهها اصرار میکردند به دیدن روی ماه رهبرشان، یک طلبۀ جوان آمد و گفت: آقا شما را دیدند! بعد به کفنی سفیدی که بر تن داشتیم و جملۀ «جانم فدای رهبر» که روی آن نقش بسته بود نگاه کرد و گفت: «آقا فرمودند به این جوانها بگو بروید و فدایی اسلام شوید! رهبر فدایی نمیخواهد!!»؛ در این لحظه یکی از بچهها حرفش را قطع کرد و گفت: ما هزار کیلومتر پیاده اومدیم که آقا رو ببینیم! آن طلبه ادامه داد: «آقا فرمودند اگر خدا بخواهد در آینده هم دیگر را میبینیم!» و البته بیشترمان، هرکدام در نقطهای و به شکلی معجزهآسا آقا را دیدیم…
2⃣ بنده از سال ۷۶ یا ۷۷ بود که به اینترنت متصل شده بودم و با رایانه کار میکردم، ولی از ۷۸ و با مشاهده حملات بیامان دشمن و غفلتها و خیانتهای بینظیر مسئولین وقت، تصمیم گرفتم وارد مبارزات سایبری شوم؛ که شاید در آینده اگر احساس ضرورت کنم، بخشی از خاطرات مبارزه سایبری با فتنه ۷۸ که باعث فریب شبکههای بیگانه هم شد، را نقل کنم!… #جنگجویان_دانشگاه ‼️
روحالله #مومن_نسب ✍
💚💚💚💚💚💚شرف زاهدی روحانیبرجسته اهل سنت سیستانو بلوچستان به پذهب تشیع که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت علیهم السلام گروید . او در بیان خاطرات خود چنین می آورد ؛
« خیلی فکر کردم که با کدام روایت یا کتاب برای اهل تسنن ثابت کنم که «مولی» در حدیث غدیر، به معنای دوست نیست، بلکه به معنای پیشوا و رهبر است.
❕تا این که روزی مشغول مطالعه یکی از کتابهای «مولوی محمد عمر سربازی» بودم. مطالعهام که تمام شد و کتاب را که بستم، دیدم روی جلد آن نوشته شده: «نویسنده مولانا محمد عمر سربازی» فوراً به ذهنم آمد که از مولوی ها، معنای کلمه ی مولانا را بپرسم و سؤال کنم که چرا به محمد عمر سربازی، مولانا میگویند؟ از چند مولوی سؤال کردم. پاسخی که به من دادند، این بود که: «مولانا» یعنی واجه ؛ یعنی رهبر ما، پیشوا ی ما. به آنها گفتم: من تعجب میکنم «مولا» درباره ی بزرگانتان معنای واجه و رهبر میدهد ولی در سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) به معنای دوست آمده است!
❕ روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) در غدیر خم استناد کردم. ایشان میگفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانوادهام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی.
👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: میخواستم بهت بگم: دوستت دارم. گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانوادهام منتظرم بودند و باید میرفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت میکنی؟ گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند میروی و شما را از راهتان بر میگردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت میشوی و در عقل من شک میکنی، ولی وقتی پیامبر اسلام| دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود میرفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه میدانی؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان غدیر خم - میخواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»
📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أميرالمؤمنين و اولاده المعصومين عليهم السلام.
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه خانم نرگس وکیلی قهرمان بدمينتون جهان