eitaa logo
😆 کانال خنده بُر 😜
31.6هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
13.5هزار ویدیو
5 فایل
(ر)سمی ترین کانال جوک و طنز در ایتا 😜 به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor💯 تبلیغات 💯 👇 https://eitaa.com/joinchat/1002373125C2fc2f3ba0f
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️حکایت 📜 قوطی خالی ✍️در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت ، یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد : شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است. بلافاصله با تاکید و پیگیری های مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند : ' پایش ( مونیتورینگ ) خط بسته بندی با اشعه ایکس ' بزودی سیستم مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولیشن بالا نصب شده و خط مذبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاه ها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطی های خالی جلوگیری نمایند نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا ، مشکلی مشابه نیز در یکی از کارگاه های کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی و غیر متخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرج تر حل کرد : تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد! نتیجه : گاهی اوقات راه حل خیلی ساده تر از چیزیست که ما فکر می کنیم... به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
⚜️حکایت 📜بهلول و خرقه و نان و جو و سرکه ✍️آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست و روزي که براي عبادت به قبرستان رفته بود و هارون به قصد شکار از آن محل عبور می نمود چون به بهلول رسید گفت : بهلول چه می کنی ؟ بهلول جواب داد : به دیدن اشخاصی آمده ام که نه غیبت مردم را می نمایند و نه از من توقعی دارند و نه مرا اذیت و آزار می دهند . هارون گفت : آیا می توانی از قیامت و صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی ؟ بهلول جواب داد به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد . آنگاه بهلول گفت : اي هارون من با پاي برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معرفی می نمایم و آنچه خورده ام و هرچه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پاي خو د را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده اي و پوشیده اي ذکر نمایی . هارون قبول نمود . آنگاه بهلول روي تابه داغ ایستاد و فوري گفت : بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوري پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواس ت خود را معرفی نماید نتوانست و پایش بسوخت و به پایین افتاد .سپس بهلول گفت : اي هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است . آنها که درویش بوده ند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند . به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
✨﷽✨ ✍ دعای مادر: روزی از ابو سعید ابوالخیر سوال کردند : این حُسن شهرت را از کجا آوردی ؟ ابوسعید گفت : شبی مادر از من آب خواست، دقایقی طول کشید تا آب آوردم، وقتی به کنارش رفتم، خواب، مادر را در ربوده بود، دلم نیامد که بیدارش کنم، به کنارش نشستم تا پگاه، مادر چشمان خویش را باز کرد و وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید، پی به ماجرا برد و گفت: "فرزندم، امیدوارم که نامت عالم‌گیر شود" بدین سان ابوسعید ابوالخیر مرد خرد و آگاهی و عرفان، شهرت خویش را مرهون یک دعای مادر میداند .... 📚تذکره الاولیاء عطار نیشابوری به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯 به احترام
⚜️حکایت 📜شایعه ✍️زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد،بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند.همسایه اش از این شایعه به شدت صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد.بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرید بلکه بتواند این کار خود را جبران کند. مرد حکیم به او گفت :به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد. فردای آن روز حکیم به او گفت:حالا برو و آن پرها را برای من بیاور!آن زن رفت ولی 5 تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است پس بهتر است از شایعه سازی دست برداری👏👌 به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
⭕️از شکست نترسید از این بترسید که سال آینده همین جایی باشید که امروز هستید . . . به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
⚜️ 📜 لطیفه ✍️پیری برای جمعی سخن میراند، لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.... او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟ گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید. به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
📜⚜️📜⚜️📜⚜️ *📜طوری_زندگی_کن_که...* 👨‍🦰روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای 🧒 را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. 🏝️ 🏊‍♀️🏊🏻‍♂️اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند شد.🚨 👨‍🦰🧒 ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را... به نزدیک ترین صخره رساند. و خود هم از آن بالا رفت. بعد از مدتی که هر دو آرامتر شدند. 🧒پسر بچه رو به مرد کرد و گفت: «از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم» 👨‍🦰مرد در جواب گفت: «احتیاجی به تشکر نیست. فقط سعی کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد! به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
📜⚜️📜⚜️📜⚜️ 📜حمام_رفتن_بهلول 🌱روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی .... 🌱این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند ، ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد ، حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست ؟ 🌱بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید. به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
📜ﺣﺘﻤﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ 🤴ﺭﻭﺯﮔﺎﺭي ﭘﺎﺩﺷﺎهي بود که ﻭﺯﻳﺮي داشت که همیشه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ حادثه و ﺍﺗﻔﺎﻕ خير ﻳﺎ ﺷﺮي ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ شاه می افتاد،ﺑﻪ پادشاه ميگفت : "ﺣﺘﻤﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ!" 🤴🤚🔪ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ چاقو ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﻭﺯﻳﺮ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺖ ﺣﻜﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ! » 🤴😡شاه ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ بسیار ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ به شدت ﺑﺎ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ که ﺑﻪ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ معتقد نبود، ﻭﺯﻳﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. 🏹 ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁن رﻭﺯ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭگاه ﺭﻓﺖ، ﻭﻟﯽ این بار ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﻮﺩ. 🤴پادشاه ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺪﻩ ﺍي از ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻮﻣﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ خواستند ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻛﻨﻨﺪ. 🤴🔪🤚ﻭﻟﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ کردن، ﻣﺘﻮﺟﻪ شدند ﺩﺳﺖ پادشاه ﺯﺧﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻘﺺ می خواستند. 🤴ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻴﻦ پادشاه ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ کردند. 🤴 ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ پیش ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: *« ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺣﻜﻤﺖ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ!»* 🕵️‍♂️ﻭﺯﻳﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:« ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺣﺘﻤﺎً قرباني می شدم.» به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
✨﷽✨ 📜مرگ ناگهانی واهمیّت صلوات ✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید: روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید. 📚 الخرایج والجرایح: ج 2، ص 665، ‌‌ به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
⚜ ذکر صالحین ⚜ ✅راه حلی برای گناه نکردن ✍جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزه‌اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد... به يكي از طلبه‌هايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همه‌ي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم. ☀️عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
✨﷽✨ 📜از بزرگی پرسيدند ✍شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟ پاسخ داد : از كودكى خسته مى شود، براى بزرگ شدن عجله مى كند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود مى شود . ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه مى گذارد سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى كند. طورى زندگى مى كند كه انگار هرگز نخواهد مرد، و بعد طورى مى ميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است . آنقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست ، در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست.! به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
📜⚜️📜⚜️📜⚜️📜 📜رفت و برنگشت..... ✍️چند وقت پیش ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ میلیارد ناقابل برداشت و رفت و دیگه هم برنگشت ..!!!!!!! اون یکی دوازده هزار ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ تومن ﮔﺮفت ﻭ ﺭفت و دیگه هم برنگشت!!!!!! الان هم میگن یکی دیگه 94 هزار میلیارد...!!!!! و هیچکدومشون برنگشتن .....!!!!!!!!!! اما... سی ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ، ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ، ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ میخواستن با جونشون ﻣﻌﺒﺮ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻨﺪ... یکیشون ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﻛﻪ رفت ﺑﺮﮔﺸﺖ !!! همه فکر کردن ترسیده !! ﭘﻮﺗﯿﻦ ﻫﺎﺵ ﺭﻭ درآورد، ﺩﺍﺩ زد ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺗﺪﺍﺭﻛﺎﺕ ﮔﺮﻓﺘﻢ ؛ نو حیفه؛ مال بیت الماله» ﺑﻌﺪ ﭘﺎ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ اتفاقا اونم ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ....!!!!!!! به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯 به احترام
⚜️📜⚜️📜⚜️📜 📜پیر_بشی_اما_نوبتی_نشی ✍️یه روز تو مترو جامو دادم به یک پیر مرد نورانی و خوش صورت، نشست و گفت: جَوون الهی پیر بشی ولی نوبتی نشی! گفتم: حاجی نوبتی چیه ؟ گفت: آدم وقتی پیر میشه و دیگه قادر به انجام کارهاش نیست، یکی باید کمکش کنه اونجاس که بچه ها دعوا میکنند و میگن: امروز نوبت من نیست!! "بله پسرم امیدوارم پیر بشی ولی نوبتی نشی" به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
📜⚜️📜⚜️📜⚜️ 📜داستان_آموزنده ✍️روزی حضرت موسی ( علیه السلام ) در كوه طور ، به هنگام مناجات عرض كرد : ✨ای پروردگار جهانیان ! جواب آمد : لبیك! ✨سپس عرض كرد : ای پروردگار اطاعت كنندگان! جواب آمد :‌لبیك! ✨سپس عرض كرد :‌ای پروردگار گناه كاران ! موسی علیه السلام شنید :لبیك، لبیك ، لبیك! 🌟حضرت گفت : خدایا به بهترین اسمی صدایت زدم ، یكبار جواب دادی ؛ اما تا گفتم : ای خدای گناهكاران ، سه مرتبه جواب دادی ؟خداوند فرمود : 🔆ای موسی ! عارفان به معرفت خود و نیكوكاران به كار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند ؛ اما گناهكاران جز به فضل من پناهی ندارند و اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه كسی پناهنده شوند؟ 📚:قصص التوابین/ص 198 به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
⚜️ 📜فروش بوی غذا ✍️یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ، بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذای تو خورده است؟آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد وبه زمین ریخت وگفت؟ ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر.آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت مطابق عدالت است:«کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند» به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
⚜️ 📜سواد_زندگي ✍️انسان ها عاشق شمردن مشکلاتشان هستنداما لذت هایشان را نمی شمارند !!! اگر آنها را هم می شمردند، همه می فهمیدند که هر کدام به اندازه کافی از زندگی لذت برده اند … حواست باشد ... حساب های اصلی زندگیت را فراموش نکنی ! برخی از این فراموشی ها تحت هیچ شرایطی قابل جبران نیستند ؛ همیشه حساب نعمت هایت را داشته باش... نه مصیبت هایت حساب داشته هایت را داشته باش، نه باخته هایت حساب دوستانت را داشته باش، نه دشمنانت حساب سلامتی ات را داشته باش، نه سکه هایت به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
📜⚜️📜⚜️📜⚜️📜 📜یادداشت ادیسون ✍️ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت: این را معلم داد و گفت؛ فقط مادرت بخواند. مادر در حالی که اشک در چشم داشت نامه را برای کودکش چنین خواند: فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید! سالها گذشت، مادرش درگذشت.! روزی ادیسون، که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود؛ در گنجه‌ی خانه، خاطراتش را مرور می‌کرد که برگه‌ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد. آن را درآورده و خواند، نوشته بود: کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمی‌دهیم!!! ادیسون ساعت‌ها گریست و در خاطراتش نوشت: توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.!! قدر والدینمان را بدانیم...❤️🙏 به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید. در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده عمدا بچه تون رو نبوسید. در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید. در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید. هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد، مگر به ” فهم و شعور ” مگر به ” درک و ادب ” مهربانان … آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند! این قدرت تو نیست، این ” انسانیت ” است ...👌 به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
📜داستان به او اعتماد کن 📜 💰🤵مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود،هیچ گاه شاد نبود. 🧕او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. 🧕روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت: ((ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوندپیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟)) 🤵او پاسخ داد:((بله))  🧕خدمتکار پرسید:.... ((آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنان اداره می کند؟)) 🤵ارباب دوباره پاسخ داد:((بله)) 🧕خدمتکار گفت: ((پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند؟)) به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود... به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
📜عاشق بر نمی گردد!📜 👩‍🦰دختری به کورش کبیر گفت: من عاشق شما هستم. کورش به او گفت: لیاقت تو برادر من است که از من زیبا تر است و پشت سرت ایستاده است. دختر برگشت و کسی‌ را پشت سر خود ندید. کورش به او گفت اگر عاشق بودی، پشت سرت را نگاه نمی‌‌کردی. به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
پس از مرگِ انسان قلب ۵ دقیقه مغز ۲۰ دقیقه پوست ۲ روز و استخوان ها تنها ۳۰ روز سالم میماند. اما کردار نیک تا ابد باقی میماند. به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
▫️ رسول، با کبوترهایش خاطره‌ها داشت؛ آن‌قدر به آن‌ها نزدیک و صمیمی بود که به گفته مادرش، شب‌ها ساعت‌ها کنارشان می‎نشست و با آن‌ها درد و دل می‌کرد. ▫️ مادرش تعریف می‎کرد: رسول، فرزند بزرگ خانواده است و یک برادر کوچکتر به نام رضا دارد که به «سندرم داون» مبتلاست؛ او یک روز از حیاط خانه بیرون می‌رود و در خیابان گُم می‌شود. ▫️ رسول‌ همه جا را به دنبالش می‌گردد و وقتی از پیدا کردن رضا ناامید می‌شود، چشمش از دور به گُنبد طلایی ثامن الحجج(علیه‌السلام) می‌افتد؛ همان لحظه نذر می‌کند که اگر برادرش سالم به خانه برگردد، کبوترهایش را در صحن و سرایش آزاد کند. ▫️ رسول ناامید به خانه برمی‌گردد اما هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که زنگِ خانه به صدا درآمد؛ پُشت درب خانه، امام جماعت مسجد محله ایستاده بود که رضا را در آغوشش گرفته بود و با لبخند، ماجرای پیدا کردنش در حیاط مسجد را برایمان تعریف کرد. 🔹 من یک کبوترم که پرش را زمانه چید / اینجا هوا برای پریدن مناسب است به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
لشکرم ریخت بهم یار رشیدم برگرد نا امیدم نکن عباس، امیدم برگرد نگران حرمم، جان حسین، زود بیا حرف غارت شدن خیمه شنیدم برگرد... ‎‌‌‌ به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯
🏴🏴🏴 ▪️عاشورا▪️ مصیبت عظمای عالم شهادت علیه‌السلام و اصحاب بزرگوارش را به قلب محزون عجل‌الله‌ تعالی‌فرجه وهمه شیعیانشان تسلیت عرض می‌نماییم 🏴🏴🏴 به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻😊 🆔 @khandebor 💯