من ترم یک ، اولین جلسه با یکی از استادان بود ، رفتیم تو کلاس استاد نیومده بود منو فرستادن که برم بپرسم ببینم میاد یا نه، رفتم در آموزش از یه دختر پرسیدم استاد فلانی رو میشناسی گفت اره چطور؟ گفتم هیچی بابا نیم ساعته مارو کاشته تو کلاس میخواستم ببینم میاد یا نه. گفت نمیدونم منم رفتم سر کلاس یهو همون دختره اومد ، بلند گفتم عهههه تو هم تو همین کلاسی؟ یهو دیدم با لبخند معنی دار رفت پشت تریبون استاد، نگو خودش استاد بوده، دیگه من یخ زدم از خجالت،🤦♀🤦♀🤦♀😰😰
#سوتی🤦♀🤦♂😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
تنبلی و بی حوصلگی_33.mp3
17.83M
#استاد_شجاعی 🎤
◽️از نشانههای نفوذ ایمان در قلب، جدیّت و سخت کوشی است!
تا از تنبلی فاصله نگرفتی، نگو ایمان آوردم!
بگو مسلمانم!
ایمان به قلبت وارد نشده!
#استاد_شجاعی
@ostad_shojae
منو همسری ۷ تا فرزند داریم
وقتی میرم حرم همه دورمون جمع میشن از بس جالبیم دوتا زن و شوهر جوونیم با ۷ تا بچه. تا برسیم خونه بچه های من یک کیلو شکلات خوردن و فکر خرابی دندونای بچه های من نیستن❤️😂😂 وقتی میخواهیم برگردیم باید بچه هامو از دست مردم جمع کنم جا نمونن🙈😁
خانواده ما تو خیابونم صحنه بامزه ای میشه که همه مارو بهم نشون میدن👭👫👪👬😅😉
اسنپ گرفتم راننده وقتی دید من با ۷ تا بچه سوار اسنپ شدم، گفت خانم مربی مهد هستید کدوم مهد کودک برم ؟😆
وقتی من هنوز ۴۰ سالم نشده بچه هام همه دانشجو هستن😁😍 وقتی ازدواج کنن من ۴۵ سالمه😎
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
پُر ازین خاطره ها،و خاطرات بارداریه😁👆
| خاطرات طنز 😊 |
🔻اسلام در خطر است...
بچههای گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه میشد. مشکوک شدم من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم.
دیدم رزمندهای دارد میگوید: «اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز میروم.»
پرسیدم : «چی شده؟ قضیه چیه؟»
همان رزمنده گفت: «به من گفتند برو جبهه، اسلام در خطر است. آمدم اینجا میبینم جان خودم در خطر است!!.»😐😐😂😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
طنز_جبهه😉
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن ، داد میزد : آهــــای...چفیه ام, سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسک ، کلاه ، کمربند ، جانماز ، سایه بون ، کفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم ...هــــمـــه رو بردن !!!😂
دارو ندارمو بردن😄😁😁😁
شادی روحشون که دار و ندارشون همون یک چفیه بود صلوات🌹
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
482.1K
🚨 بسیاری از مواردی که خیال میکنن جن میبینن در واقع دچار غلبه سودا شدن
651.6K
💢 کلا سعی کنید سراغ اینجور مباحث نرید و توجه اجنه رو نسبت به خودتون جلب نکنید.
برای دفع اجنه بهترین کار انس زیاد با قرآن هست. روزی ۵۰ تا آیه قرآن بخونید....
recording-20191113-082055.mp3
883.5K
حرز امام جواد علیه السلام آثار خوبی برای دفع بلا و دفع شر دشمن داره.
✅ نوشتن حرز آداب ساده ای داره و خودتون هم میتونید بنویسید
🚫 مراقب باشید در دام شیادان و کلاهبرداران نیفتید
حاج آقا حسینی
🛰 @IslamLifeStyles
سلام خوبید
یبار از مدرسه تعطیل شده بودیم من عجله داشتم نامزدم چند کوچه اون ور تر منتظرم بود بدو بدو داشتم میرفتم یکی از دوستام صدام میزد ندا وایسا ندا کارت دارم من صداشو نمیشنیدم یه موتوریه رد شد گفت نداااااااااااااا دوستت کارت داره😐😐😐😂😂😂
#سوتی🤦♀🤦♂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
سلام
واقعا ممنون از سوتی هاتون😅😅😁😁ما رو خیلی سرگرم میکنه
میخواستم یکی از سوتی هامو بگم
اوایل مدرسه ها بود و دخترمن هم کلاس پنجم ابتدایی بود
معلم هم یک گروه توی تلگرام تشکیل داده بود که توش تکلیف ها رو بزاره
نماینده کلاس هم یک گروه دیگه درست کرد که معلم توی گروه نباشه که
موقع روز معلم با هم دیگه توی گروه مشورت کنیم و معلم رو سوپرایز
کنیم
من هم رفتم توی گروهی که معلم نبود و فکر میکردم که بود
شروع کردم به اینکه وای چقدر شما خوبی و بهترین معلم کلاس پنجمی و
از همین حرف ها
ولی چند دقیقه بعد نماینده اومد و نوشت که معلم توی این گروه نیست😖😖😖😣😣
همه تو گروه کلی استیکر خنده گذاشتن 😥😥😮😮😐😐
من هم از خجالت آب شدم رفتم تو زمین (آخه خیلی خود شیرینی کردم )
#سوتی🤦♀🤦♂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
من ی بار از یکی دلخور بودم وحشتناک دعوامون شد رفتم بیرون از پی ویش گله گذاریشو به یکی دیگ از بچه ها کنم از عصبانیت زیادم
اینقدر داغ کرده بودم که حواسم نبود دوباره رفتم پی وی همون ک دعوا کردم دارم تایپ میکنم
اومدم فرستادم کلی حرف و گله گذاری........😬
ثانیه اول فرستادم خوند گفت خییییلی بیشعوره اصلا😂😂
تازه فهمیدم چ سوتی دادم
تو اوج عصبانیت با همین حرفش سرد شدم و خنده م گرفت😂
دیگ اشتی کردیم با همین ی کلمه
نکته اخلاقی
از کسی ناراحتید اول به خودش بگید به بقییه چه ربطی داره فقط اتیشو تند تر میکنن
تنها کسی که میتونه اتیشو خاموش کنه همونه که اتیشو بپا کرده😂
#سوتی🤦♀🤦♂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک هنر شگفت انگیز👌
تا آخر ببینید👏
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
❣ثروتمندی از پنجره اتاقش
به بیرون نگاه کرد و
مردی را دید که در سطل زباله
دنبال چیزی میگردد.
🦋گفت، خداروشکرفقیر نیستم.
❤️مرد فقیر اطرافش را
نگاه کرد و دیوانهای با
رفتار جنونآمیز در خیابان دید
🦋و گفت، خدارو شکر
دیوانه نیستم.
❤️آن دیوانه در خیابان
آمبولانسی دید که
بیماری را حمل میکرد
🦋گفت، خدارو شکر بیمار نیستم.
❤️مریضی در بیمارستان دید
که جنازهای را به سرد خانه
میبرند.
🦋گفت، خدارو شکر زندهام.
فقط یک مرده نمیتواند
از خدا تشکر کند.
خدارو برای تمام آنچه که هستید
و دارید شاکر باشید🙏🌺
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
💔 چرا سطح سردیهایِ عاطفی در خانوادهها روبه افزایش است؟
چرا فرزندان ما ،
به آسانی در دامِ سوءاستفادههای احساسی، عاطفی و یا .... در خارج از خانه گرفتار میشوند؟
@ostad_shojae
سلام
آشپزخونه ما اوپن بود تو جلسه خواستگاري من نشسته بودم رو زمين آشپزخونه سرمو چسبونده بودم به پشت اوپن كه صداي پدر داماد وبابام رو كه راجع به مهريه صحبت مي كردن بشنوم
نگو كه مادر داماد آروم به مامانم گفته من برم نظر عروس رو هم بپرسم
واااااي خودتون تصور كنيد وقتي يك دفعه بالاي سرم ديدمش چه شكلي شدم و چقدر خجالت كشيدم😫😫😫
#سوتی🤦♀🤦♂😂😂😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
سلام منم یه خاطره از دوران دانشحوییمو میگم😅
یادمه اونموقه ترم اولی بودیم اما نمیدونم چرا حراست اذیتمون نمیکرد.با بچه ها شرط گذاشتیم هرکی عرضه داره بره از یخچال دانشگاه مربا و سیب و اینا برداره بیاد بخوریم گشنمون شده بود.منم واقعا خیلی اعتماد به نفسم بالا بود و جسارتم زیاد.گفتم من میرم.اقای حراسته پشت کامپیوترش بود و مارو می پایید اما من ندیدمش رفتم تو اشپزخونه چند تا سیب رو برداشتم تق تق دونه دونه از دستم افتاد رو زمین بعد گفتم ولش کن رفتم سراغ شیشه مربا.یه انگشت زدم داخلش و بردم سمت دهنم و به دوستام گفتم دیدیییییییین تونستممممم! خلاصه اون اقاهه داشت منو میدید اما چیزی نگفت... بعد یکی دوساعت و تموم شدن کلاسا انگار منتظرم بود منو دید بهم گفت خانوم فلانی میشه بیاید دفترم کارتون دارم.... واااااای همه ترسیده بودن ک نکنه میخاد اخراجم کنه... خودمم خیلی ترسیده بودم.اما رفتم داخل اتاقش.هیچکس نبود.بهم پیشنهاد ازدواج داد فک کنم با اون مرباهایی که دور دهنم کشیده بودم خیلیییییی جذاب شده بودم..اما بهش گفتم نهههههه من قصد ازدواج ندارمو حالش گرفته شد.. از اون موقه هم بیشترررررر شیطنت کردم چون میدونستم چیزی بهم نمیگه.کلا بد عادتم کرده بود😂🙈🤦♀
#سوتی🤦♀🤦♂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🌿⚜🌿⚜📍⚜🌿⚜🌿
#منبر داستان و پند
#میانهروی_در_زندگی❤️
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عيادت علاء بن زياد حارثى تشريف برد.
وقتى كه وسعت خانه او را مشاهده نمود. فرمود: تو خانه به اين وسيعى در دنيا براى چه مى خواهى با آنكه احتياجات به اين خانه در آخرت بيشتر است .
اگر بخواهى در آخرت نيز به خانه وسيعى برسى در اينجا مهمان نوازى كن
صله رحم بجا آور و اداء حقوق بنما.
علاء عرض كرد از برادرم عاصم بن زياد شاكى هستم.
فرمود: چه شكايت دارى ؟
عرض كرد از دنيا كناره گيرى نموده .
آنجناب امر نمود او را بياورند.
عاصم شرفياب شد. فرمود: اى دشمن نفس خود شيطان گمراهت نموده
بر خانواده و اولادت رحم نمى كنى؟
خيال مى كنى خداوند طيبات و چيزهاى حلال را كه براى شما مباح كرده بدش مى آيد از آنها استفاده كنى .
در نظر خدا از اين انديشه خوار و پست تر هستى .
عاصم گفت پس چرا شما لباس خشن مى پوشى و غذاى ساده و غير لذيذ مى خورى .
فرمود من مثل تو نيستم .
خدا بر پيشوايان حقيقى لازم نموده خودشان را شبيه تنگدستان قرار دهند تا فقر و تنگدستى براى فقراء دشوار نباشد و بدين وسيله تسلى يابند.(1)
🌴🌴🌴
در اين روايت چنانچه ملاحظه مى فرمائيد على (عليه السلام ) در عين حال كه علاء را متوجه آخرت مى نمايد و وسعت خانه را در صورتى كه انفاق ننمايد برايش عيب مى داند، برادرش عاصم را به استفاده كردن از نعمتهاى دنيا دستور مى دهد تا حد وسط و ميانه روى بوجود آيد و غرض از دنيا و آخرت حاصل شود.
📕1- بحارالانوار، ج15، ص53
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
همون فرمانده ام😍
داداش من کوچیک بود خیلی بامزه بود😊
یه بار مریض شده بود شدید جوری که مامانم امتحان داشت نرفت بده و اون درسو افتاد با اینکه همیشه معدلش بیست بود یه بار صفر،گرفت😭😭
هنوزم ناراحته ولی خب اینجا خیلی باحاله ابنو بخونید😂😂
داداش من کوچیک بود زیر ۴سالش بود بعد براش آب پرتقالو گرفتیم دادیم بخوره😁
بعد ایشونم دوست نداشت شربتو ریخته بود رو فرش و تا خشک بشه نشسته بود روش😂😂😂من بعد که فهمیدم اشکام میرخت و میخندیدم😂😂
یه بارم دکتر براش قرص تجویز کرده بودن داداش ماهم از مامانم آشپزخونه قرصا رو میگرفت بیرون میاورد مینداخت پشت مبلا😂یه بار داشتیم پشت مبلا رو تمیز میکردیم یه عالمه قرص دیدیم😂😂😂
#سوتی🤦♀🤦♂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز روز دیگریست، به مثال تمامی روزهای دیگری که خورشید طلوع کرده، امروز آنقدر مشغول دوست داشتن زندگی باش،
که فرصتی برای نفرت نداشته باشی
صبح شنبه بخیر 🌞
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
4_5987670759835698988.mp3
4.8M
سلام به یکشنبه قرمز 🎈
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
سلام وقت تون بخیر بنده تو مراسم های ختم خیلی سوتی میدم یه بار به همکلاسیم میخواستم شوهر ابجیش فوت شده بود تسلیت بدم چون خیلی گریه میکرد گفتم گریه نکن عزیزم خدا ان شاءالله حفظش کنه (میخواستم بگم خدا رحمتش کنه)هیچی طفلی همکلاسیم وسط گریه نمیتونست خنده شو جمع کنه ایتقدر خجالت کشیدم یه بار دیگم یکی از دیگه همکلاسیم باباش فوت شده بود رفتیم با بچه ها مراسم ختم بهش تسلیت دادم بماند که چقدر توپق زدم رفتم پیش مامانش داشت گریه میکرد گفتم شما گریه نکنین چشم امید (اسم همکلاسیمو گفتم که دخترش بود) به شماس بعدمیخواستم پاشم سرشو بوسیدم گفتم آفرین اقا اینقدر خجالت کشیدم که اصلا نگاه نکردم عکس العملش چیه 😐😐
ببخشید طولانی شد
#سوتی🤦♂🤦♀😁😁😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
سلام ممنون از کانال خوب شادتون
اول که پوستر حضرت آقا باعث ازدواج من شد
قرار گذاشتیم که من با خواهرم و اون بنده خدا هم با مادرش بیاید حرم مطهر حضرت سید علاالدین حسین علیه السلام (شیراز) هم دیگر رو ببینیم روز موعود فرا رسید من از گیت ورودی آقایان داخل رفتم و کنار پله ایستادم تا خواهرم هم بیاید همزمان با من یه دختر خانم با چادر عربی یک لحظه دیدمش اون هم ظاهرا منتظر کسی بود .توی اون نگاه اول خیلی چهره معنوی و جاذبه ای خاص داشت توی افکار م میگفتم خدا اگر این باشه حرف نداره 😭😭😁
ولی خودم رو دل دلداری می دادم نه بابا ولش کن شاید بهتر از این هم باشه 😕😕
دوباره می گفتم نه اگه خودش باشه؟
خلاصه اون دختر خانم مادرش اومد با هم رفتند چند قدم که رفتند خواهرم هم اومد گوشی رو از کیفش در آورد زنگ زد به خانمه که ما هم رسیدیم حرم
اون بنده خدا هم که گفته بود کجای حرم هستید ؟خواهرم گفت جلو درب ورودی من هنوز داشتم نگاه اون دختر خانوم می کردم که هردو با هم برگشتند پشت سرشان رو نگاه کردند😨😨😨
داشتم سکته می کردم زبانم بند اومده بود.
خلاصه این روزها هم دنبال پوشک هستم ببینم کجا آف خورد واسه آقا پسر گلمون💓💓💓💓💓💓💓
#سوتی🤦♀🤦♂😅
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#آيت_الله_سيد_محمّد_مهدي_بحرالعلوم (ره)
#تلنگر
مرحوم سيد محمّد مهدي بحرالعلوم (ره) در ايام طفوليتش در مجلسي نشسته بود ناگهان گريه كنان مجلس را ترك گفت. علتش را پرسيدند؟ فرمود: چگونه در مجلسي حاضر شوم كه معصيت خدا در آن ميشود معلوم شد در آن مجلس غيبت افراد ميشده است.
📚 یکصد داستان خواندنی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
تنبلی و بی حوصلگی_34.mp3
17.57M
#استاد_شجاعی 🎤
اونقدر وقت کمه ...
که قرآن میگه ، وقتی به برزخ متولد شدی؛
حس میکنی، یک روز یا یه نصفِ روز، توی دنیا زندگی کردی.
تنبلی، اونم توی این وقتِ کم، خیلی بیعقلیه!
@ostad_shojae
تنبلی و بی حوصلگی_35.mp3
18.36M
#استاد_شجاعی 🎤
یه سؤالِ تکراری ؛
اندازه و قیافه بهشتِ من چجوریه؟
یه جواب تکراری ؛
وسعت و زیبایی بهشت تو، به اندازهی تلاش توست!
📛این جواب تکراری را باور کرده ای؟
@ostad_shojae
یه بار درمسافرت بودیم برای رفتن به دستشویی بین راه ایستادم چون عجله داشتم به بچه ها گفتم زود بیایین من هم رفتم دستشویی زود برگشتم سوار ماشین شدم وچون عجله داشتم یه نگاه به داخل ماشین کردم دیدم بچه ها هستن من هم زود نشستم تو ماشین میخاوستم استارت بزنم یهو بغل دستیم شروع به جیغ و داد کرد تونگو یه ماشن مثل ماشین مادرست پشت ماشین ما ایستاده بود وراننده رفته بود دستشویی من چون زود اومدم توجه نکردم وشانس اوردم بچه ها زود اومدن والا کتک رو خورده بودم
#سوتی🤦♀🤦♂😅
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
سلام به همه دوستان.
اینم یه خاطره از حاضرجوابی حاج آقا قرائتی که خودم با گوش خودم شنیدم😊
پارسال شوهرم منتقل شد کرمانشاه و منو دخمل یک ساله امون هم باهاش رفتیم. اونجا غریب بودیم، 😞نه دوستی نه آشنایی نه فامیلی. 😔
تنها جایی که داشتیم بریم مسجد بود.😍 هر ظهر و شب برای نماز میرفتیم مسجد. 😇و مسجد حاج شهباز خان که یکی از مساجد قدیمی و تاریخی کرمانشاه هست جزو مساجدی بود که زیاد میرفتیم چون فضای داخلش رو دوست داشتیم. یه شب تو مسجد داشتم میگفتم هیچکسی رو هم نمیشناسیم اینجا چه قدر غریبی بده😔 بعد از نماز متوجه شدم صدای آقایی که رفته منبر با شب های قبل فرق داره🤔. یه کم گوش کردم دیدم چه قدر شبیه صدای آقای قرائتی.😳 به شوهرم پیام دادم آقای قرائتی رو منبر؟! نوشت بله.😃 بعد آقای قرائتی خودشون گفتن برای انجام کاری اومدیم کرمانشاه دیدیم وقت نماز شد گفتم ما رو ببرید یه مسجدی این نزدیک نمازمون رو بخونیم آوردنمون اینجا حالام نمازگزارا تا دیدنم گفتن باید برامون سخنرانی کنی. خلاصه حاج آقا ده دقیقه صحبت کردند و بعد گفتن کسی سوالی داره بپرسه. یکی از آقایون بلند شد گفت حاج آقا چند وقته حضورتون تو صدا و سیما کم رنگ شده!! 😳 حاج آقا قرائتی هم نه گذاشت نه برداشت سریع گفت: شمااااا شب جمعه ات رو گم کردی وگرنه من هر شب جمعه شبکه یک برنامه دارم.😆😆😆😆 تو کل مسجد صدای خنده پیچید از این حاضرجوابی حاج آقا. خدا حفظشون کنه. ما کلی ذوق کردیم که بعد از مدت ها تو شهر غریب صدایی به گوشمون خورد که میشناختیمش.
#سوتی🤦♂🤦♀
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#خاکریز خاطرات
با اتوبوس میبرمت تا حالت جا بیاد
مرخصی داشتیم و قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان. حاجی گفت: بیا با اتوبوس بریم. بهشگفتم: با اتوبوس؟ توی اینگرما؟ حاج حسین تا این حرفم رو شنید ، گفت: گرما؟!!! پس بسیجی ها توی گرما چیکار میکنن؟ من یه دفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم. پس اونا چی بگن؟ با اتوبوس میبرمت اصفهان تا حالت جا بیاد
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🔴 #علامه_حلی و بوسه بر خاك پای #امام_زمان سلام الله علیه
علامه حلی، از رجال برجسته و علمای بزرگوار شیعه، كسی است كه درباره اش نوشته اند: « در حالی كه كودك بود، به درجه اجتهاد رسید و مردم منتظر بودند كه به تكلیف برسد تا از او تقلید نمایند.»
علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده به سوی كربلا راه می افتاد تا فضیلت زیارت امام حسین سلام الله علیه را در شب جمعه درك نماید. آن بزرگوار، طی سفری از حله به كربلا، به محضر نورانی امام عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف می رسند، اما، حضرت را نمی شناسند. در طول مسیر، عصا از دست علامه به زمین می افتد. امام زمان ارواحنا فداء خم می شوند، عصای علامه را برمی دارند و به دست ایشان می دهند. در همین هنگام سوالی در ذهن علامه القا می شود و از محضر امام روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه می پرسد:
- آیا در این عصر و زمان كه غیبت كبراست، می توان حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف را دید یا نه؟
حضرت در پاسخ علامه می فرمایند:
- چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟!
به محض این كه علامه این پاسخ را می شنود، بی اختیار خود را به زمین می اندازد تا پای مبارك حضرت را ببوسد كه در این هنگام از كثرت شوق مدهوش می شود.
📚 قصص العلما
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆