eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
64.5هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
26هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی خانومت میگه عزیزم پنج دقیقه این بچه رو بگیره من برم تو این مغازه خرید کنم بیام😅😅 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
✍ تقوا یعنی این... زیر سایۀ درخت مشغولِ بازی بودیم .یکی از بچه ها چشمش خورد به سیبِ سرخی که تویِ جویِ آب افتاده بود. دست کرد سیب رو برداشت و اومد بینِ بچه‌ها تقسیم کرد. اما مسعود سهمش رو نگرفت و گفت: چون نمی‌دونم صاحبش راضی هست یا نه ، نمی خورم... 🌷خاطره ای از نوجوانیِ شهید مسعود کریمی مجد 📚منبع: کتاب زنگ عبور ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
تعدادی استاد دانشگاه رو دعوت کردن به فرودگاه و اونا رو توی یک هواپیما نشوندن و وقتی درهای هواپیما رو بستن از بلندگو بهشون اعلام کردن که: این هواپیما ساخت دانشجوهای شما ست ..! وقتی اساتید این خبرو شنیدن همه از دم اقدام به فرار کردن! همه رفتن به سمت در خروجی جز یه استاد که خیلی ریلکس نشسته بود ..! پرسیدن : چرا نشستی؟ نگو که نمی ترسی!! استاد با خونسردی گفت : اگه این هواپیما ساخت دانشجوهای من باشه عمرا اگه روشن بشه 😂😂 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سال ۱۴۰۰ به سوی ظهور زمین در سراشیبی ظهور افتاده... . و ما بسرعت به لحظه ی باشکوه ، نزدیک میشیم. . دیگه زمانی برای یار شدن نمانده... ۱۴۰۰ ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 کلیپ شعر 🌙 دوش طنز بازار بورس پر شده از آدم جان می‌دهد براش بتدبیری تا سبزتر از این نشود هرگز آرامش و قرار نگیگیری شاخص پر است از هیجان اما باید هلش دهیم به آرامی در رفته است این یکی از دستم در هشت سال رونق برجامی شاخص سپس سقوط کند تا کف ما هم در این مسیر سرازیریم دیدی کره چقدر فراوان است؟ از بس ز هرچه شد کره می‌گیریم تاریخ ایستاده همین طوری مات است از این گشایش تاریخی حک می‌کنند‌ کار مرا با سیخ بر روی سنگ‌ها به خط میخی ✍ امین شفیعی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 طنزیم| @tanzym_ir
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
تبلیغات مومنانه 👇 http://eitaa.com/joinchat/4161601553C24a9ad89ab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام ای صبح لبریز از ترانه 🍃سلام ای مهرزاد جاودانه 🌷بخوان تصنیف بیداری برآیم 🍃تویی رمز نشاط هر کرانه 🌷ســــلام 🍃صبحتون پر شور و نشاط 🌷روزتون پر از شادی ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ✨ قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید. همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود، بردند. حکیم بعد از ضد عفونی زخم می خواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخم قصاب استخوان کوچکی مانده است. می خواست آن را بیرون بکشد، اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت : زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم. از آن روز به بعد کار قصاب درآمد . هر روز مقداری گوشت با خود می برد و با مبلغی به حکیم باشی می داد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد، اما زخم قصاب خوب نشد که نشد. مدتی به همین منوال گذشت تا این که روزی حکیم برای مداوای بیماری از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود، به جای او بیماران را مداوا می کرد . آن روز هم طبق معمول همیشه قصاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودی زخمت بهبود پیدا می کند. دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت: تو بهتر از پدرت مداوا می کنی. زخم من امروز خیلی بهتر است. پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصاب گفت: از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی. چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت. وقتی همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است. با تعجب گفت: این غذا چرا گوشت ندارد؟ همسرش گفت: تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده. حکیم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نیامد؟ پسر حکیم با خوشحالی گفت: چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخوانی را که لای آن مانده بود، بیرون کشیدم. مطمئن باشید کارم را خوب انجام داده‌ام. حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت : از قدیم گفته بودند: نکرده کار، نبر به کار. پس بگو، از امشب غذای ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را لای زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من امده و مقداری گوشت برایمان بیاورد. از آن روز به بعد درباره کسی که جلوی پیشرفت کارها را بگیرد یا دائم اشکال تراشی کند، می گویند: استخوان لای زخم می گذارد… امثال و حکم – دهخدا 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak