منم یه خاطره دارم وقتی که تقریبا ۶یا۷سالم بود باعمه ام و پسرعموم که چندسال ازم بزرگتر بود ظهر رفتیم مسجد(داخل روستا بودیم)برای نماز بعد ظهرها بدلیل اینکه گرم بود کسی مسجد نمیومد وشبا خیلییی شلوغ بود ما رفتیم داخل مسجد عمه شروع کرد به نماز خوندن من رفتم پشت پرده(قسمتی که مرد ها بودن) البته کسی نبود بعد یدفعه بلندگو رو کنار منبر دیدم و چشمام برق زد به پسرعموم گفتم ترو خداا این بلند گو رو روشن کن من خیلی دوس دارم توش حرف بزنم پسرعمو ماهم روشن کرد منم شروع کردم به خوندن سوره حمد😂 بعد سوره اخلاص و بعد داخل میکروفون گفتم که مردم لطفا شب بیاین مسجد مراسم هست وما شیرینی.شربت.شام. و چیپس و پفک میدیم😐(حالا صدام هم تو کل روستا پخش میشد) عمه ام نمازش تموم شد دوید دنبالم منم از ترس میکروفون روپرت کردم زمین میکروفون خورد خورد شد وبا پای برهنه دویدم بیرون پاهام سوختن همونجا نشستم گریه کردم😂😭 دیگه عمه م هم هیچی بهم نگف اومد بردم عصر همه زنگ میزدن به عموم اینا(عموم مسجد رو ساخته بود) میگفتن این کی بود داشت حرف میزد یعنی تمااام روستا تعجب کرده بودن اسمم باشه(T)ترلان😁 #کوچولو_سوتی_دادی 😂 #سوتی_بفرست 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak

💠ندایی درونی در حرم شاهچراغ دختری را اهل نماز کرد ▪️این قسمت: تاریک و روشن ▫️تجربه‌گر : خانم فاطمه نعمت الهی 💢لینک فیلم کامل در تلوبیون: https://www.telewebion.com/episode/2564177 ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak

خنده اش یه جوری بود که یعنی کارش تمومه😂 ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak

مردی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت :«تا وقتی کرونا نگرفته بودم، نمی‌دونستم همین نفسی که می‌کشیم یعنی چی؛ ریه‌ام که درگیر شد و نفسم گرفت تازه فهمیدم ای بابا همین هوا اگه راحت بره و بیاد چه نعمتیه.» راننده گفت: «منم وقتی زنم بود خیلی باهاش دعوام می‌شد، حالا فهمیدم کاش با همه اون دعواها هنوز بود.» مرد پرسید: «خدا رحمت کنه، کی فوت کردن؟» راننده گفت: «فوت نکرد، ولم کرد و رفت.»‌ ‌مرد به راننده نگاه کرد و دیگر چیزی نگفت. چند دقیقه بعد راننده پرسید: «یعنی اون هم دلش برای من تنگ می‌شه؟»‌ *سروش صحت ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak

وقتی با ماشین جدیدت برای اولین بار میری پمپ بنزین ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak

⭕️سکانس جالب "خانه امن" (جو بایدن گفته باید کاری کنیم خانه امن ایرانی‌ها امنیت نداشته باشد.) حال می‌شود دقیق تر درک کرد که چرا فعالیت گروه های تروریستی به طور چشمگیری افزایش پیدا کرده است. 🏴اخبار داغ سلبریتی ها🏴 ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY

تصادف به کنار، فقط انگشت خبرنگار که زد بهش☝️😂 🏴اخبار داغ سلبریتی ها🏴 ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY

فیلم داستان زندگی (هانیکو) نوستالژی دهه شصت قسمت 12 اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY

😂😂😍 #بفرستید_به_نی_نی_دار_ها ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak

وقتی دوتا بچه ترسو داری😂😑😐 #بفرستید_به_نی_نی_دار_ها ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak

یه بار تو جمعی نشسته بودم که یه رفیق مذهبی بهمون ملحق شد. صاحب خونه به اون رفیق مذهبیه گفت: فلانی چرا دیر به دیر به ما سر می‌زنی چیکار کنیم که بیشتر بیای به ما سر بزنی؟ رفیق مذهبیم هم به شوخی فاز امام زمانی گرفت و گفت: شما خودتونو اصلاح کنید ما خودمون زود به زود به شما سر می‌زنیم😂😂😂 بعدش کل جمع ترکید😂😁 یکی می‌گفت کارای سخت میخوای😉😉 یکی می‌گفت نخواستیم همون دیر به دیر بهمون سر بزن😂😂😁 منم همینطور موندم چی بگم طرف اورست اعتماد به نفس بود😂😂😂😁 ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak

دزدی وارد خانه یک پیر زنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاث خانه. پیرزن که بیدار بود صداش کرد و گفت ننه نشان می دهد شما جوان خوبی هستید و از ناچاری دزدی می کنید آن وسایل سنگین ول کن بیا این النگوهای طلا به شما بدم فقط قبل از آن خوابی که قبل از آمدن شما دیدم برام تفسیر کن. دزد گفت خوب چه خوابی دیدی. پیرزن گفت خواب دیدم که همه اهل محل در یک باغ بزرگی در حال دویدن بودیم که من داخل نهر افتادم و برای بیرون اوردن من از نهر با صدای بلند پسرم عبود را صدا می کردم عبووووووووود عبووووووووود بیا کمک. پسرش عبود از خواب بیدار شد و مثل موشک از طبقه بالا آمد پایین و دزد گرفت و شروع کرد به زدن او پیرزن به پسرش گفت ننه بسه دیگر نزنش. دزد گفت بگذار بزنه اخه من پدر سوخته برای دزدی امدم یا تفسیر خواب؟ ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak