شادی و نکات مومنانه
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۷ 🔵نزاع مجرمان ✅حرفهايم که تمام شد خودم را به نيک نزديک کردم و گ
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۸
🔵جاده های انحرافی
☑️سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم . هنوز چند قدمی از غار دور نشده بودیم که نیک ایستاد و گفت:ببین دوست من از اینجا به بعد پیمودن این راه با خطرات بیشتری همراه هست. هرکس در دنیا به نحوی دچار انحراف شده در اینجا نیز گرفتار می شود.
👈سپس به جاده ی روبه رو اشاره کرد و گفت:این راه مستقیما به وادی السلام میرسد. اما باید مواظب بود چون مسیرهای انحرافی زیادی در پیش رو است
💥چرا که جاده های راست و چپ گمراه کننده و راه اصلی راه وسط است.
زیر لب زمزمه کردم: الهی اهدنا الصراط المستقیم...
🌑آنگاه از من خواست که پشت سرش حرکت کنم.همه ی کسانی که از غار عبور کرده بودند با نیکهای بزرگ و کوچک خود و با سرعتهای متفاوت جاده را میپیمودند.
💠پس از مدتی راهپیمایی به یک دوراهی رسیدیم.نیک به سمت چپ اشاره کرد و گفت:
این جاده ی حسادت🔥 و سرکشی است.هرکس وارد این راه شود سر از جاده ی شرک در می آورد که در نهایت به وادی العذاب منتهی میشود.
🍂در همین حال شخصی را دیدیم که وارد آن جاده شد. لحظاتی به او نگاه کردم و ناراحت شدم که پس از عبور از این همه سختی مسیر انحرافی را در نهایت برگزید ...
🍃از صمیم دل ارزو کردم که پشیمان شود و برگردد. هنوز این خاطره از ذهنم پاک نشده بود که با صحنه ی دیگری مواجه شدم.
♻️شخصی را دیدم با قیافه ی کوچک که ترسان و لرزان از کنار جاده حرکت میکرد.نیک نگاهی به من کرد و گفت: پایت را روی سر این شخص بگذار و رد شو.
⁉️با تعجب پرسیدم:چرا؟ نیک گفت: اینها افرادی هستند که در دنیا متکبر و خودخواه بودند. در اینجا قیافه هایشان کوچک میشود تا مردم آنها را لگدمال کنند.
🔅وقتی تکبر این جور افراد را به یاد آوردم عصبانی شدم با لگدی ان شخص را روی زمین انداختم و بر صورتش پا نهادم و راهم را ادامه دادم.
⚠️چیزی نگذشت که به یک سه راهی رسیدیم. نیک ایستاد و گفت: مستقیم به راه خویش ادامه بده و به سمت راست و چپ توجه نکن.
♨️ زیرا جاده سمت راست مخصوص کسانی است که سخن چین بودند و با نیش زبان خود مردم را آزار ئ اذیت میکردند. در این مسیر گزندگان خطرناکی کمین کرده اند که این عابران را میگزند.
⛔️در همین حال شخصی به آن جاده قدم نهاد و چیزی نگذشت که از لابلای خاک چندین مار بزرگ🐍 و وحشتناک خود را به او رساندند و نیشهای وحشتناک خود را در بدن او فرو کردند...
شخص در حالیکه از درد ناله و فریاد میکرد روی خاک افتاد...
🔰بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم.
🌀چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد.
🔆از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند...
🔵داغ کردن
✅به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید.
از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم.
🌸 نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند. اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد .
🍁وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند. در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند.
صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود..
💎با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است. اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد.
🌸نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد. من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم .
🔱هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم..
✍ادامه دارد...
.
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
خواهری که تازه عروسی کرده بود به نمازشوهرخودش خیلی اهمیت میداد
وهرروز اورابرای نمازصبح بیدارمیکرد تابه مسجدبرود...
.
یکی ازروزها کمی دیرتربیدارشد وشوهرش رابلافاصله بیدارکرد تاهرچه زودتربه مسجدبرودونمازجماعت را دریابد...
.
شوهرکه به مسجدرسیدجماعت اول تمام شده بود با جماعت دوم
نمازش را تمام کرد...
بعدازنماز،امام مسجد سراسیمه پیش او رفت وگفت:
تو شوهر فلانی نیستی؟
.
حسابی جاخورد...
اسم خانومش ازکجا گرفته بود.؟!!
.
باتعجب تمام گفت بله خودم هستم...
اما تو اسم خانم من را ازکجا فهمیدی؟
.
امام گفت به الله قسم که من امروز توخواب دیدم که همه اهل مسجدکه نماز فجر را با ما با جماعت اول میخوانند،توبهشت باهم هستیم.
.ویک زن هم همراه ما بود...
.
من درباره اش پرسیدم...به من گفته شد این فلان زن همسر فلانی هست...!
.
🍃مرد خوشحال وبا شور وشوق فراوان به خانه اش رفت تا این مژده وخوش خبری رابه همسر مومنه ودلسوزش برساند..
.
وقتی به خانه رسید همسرعزیزش را درحالی یافت که درحال سجده است...
وروح پاکش به آسمانهاعروج کرده است...
.
الله اکبر
چه خاتمه زیبایی
نصیب زنی اون هم دراین دوران شده ...
.
کسیکه به نمازخودش که هیچ ،
بلکه به نمازجماعت شوهرش هم اهمیت زیادی میداده...
ای کسیکه باخیال راحت صبحها خواب خوش رابرنمازت ترجیح میدهی
و گمان میکنی با اینکارت استراحت وآرامش بیشتری راحاصل میکنی .. و غافلی ازاینکه فردا درقبرت آرامشی نخواهی داشت ...
وغافلی ازاینکه راحتی وآرامش دلهایی که سحرگاههان دربارگاه ملکوتی علام الغیوب ایستاده اند، را حدی وحدودی نیست.
.
وقتی توهروقت خواستی میخوابی وهروقت خواستی ازخواب بیدار میشوی بدون درنظرگرفتن نمازهایت دروقت خودش،!!! ...
بدان ! به الله قسم که همیشه دردایره غمها واندوههای ناتمام قرارمیگیری...
.
مادامیکه نمازهایت در لیست اولویتهایت قرارنگرفته..
.
🍃قسم به الله که راحتی دنیاوآخرت با خواندن نمازها در اول وقت است بخصوص نمازصبح باجماعت.
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قهر کرده😂😂😍😍
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
چه در زیبایی داره این خونه😍
📸زیبازاده
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی رفاقتی🤦♂
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
یه بار کلاس اول راهنمایی که بودم موضوع انشامون نظافت و پاکیزگی بود منم اون موقع ها حس میکردم خیلی خلاق و باهوشم بعد درک درستی هم از حدیث و اینا نداشتم خلاصه خواستم انشا خودمو با حدیث شروع کنم خلاقیتم گل کرد نوشتم النظافت من الایمان والکثافت من الشیطان ☺️
خیلی هم حس برتری و باهوشی بهم دست داده بود رفتم سرکلاس انشام رو خوندم معلم کلی دعوام کرد گفت ازکی به این مقام رسیدی که حدیث اختراع میکنی از کلاس انداختم بیرون کلی خجالت کشیدم 😢😩
#کوچولو_سوتی_دادی 😂
#سوتی_بفرست 😅
┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از ما و او ( احسان عبادی )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #شبهات_دانش_آموزی 2
💠 پاسخ به شبهه چگونگی هرشب شیر آوردن برای فقرا توسط امیرالمومنین(ع) در حالیکه تهیه آن همه ظرف غیر ممکن بود
🎤 #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت کشور
👈 برای جلوگیری از منحرف شدن دانش آموزان و نوجوانان این کلیپ را نشردهید
@ma_va_o
پسرخالم تو یه مرکز رادیولوژی کار میکنه میگه یبار یه پیرزن برا رادیولوژی میره اونجا
موقعی که نوبتش میشه پسرخالم گفت چون همراه نداشته تا کنار تخت همراهیش کردم بهش گفتم مادر برو بالا ..
در همین حین برگه ای که دست پسرخابم بوده میفته ، خم میشه برگه رو برداره درعین ناباوری میبینه که پیرزنه سوارش میشه😳😂
پسرخالم میگه مادر چیکار میکنی؟؟؟😳😳
میگه پسرم خودت گفتی برو بالا☺️😊
اونم میگه گفتم بری رو تخت نه اینکه سوار من بشی😳😐
گفت پیرزن بدبخت خودشو پرت کرد پایین 😂😂😂
دیگه خودتون قیافه شونو درنظر بگیرین😜
پیرزن🙈😬😅
پسرخاله 😐😂😜
دکتر😳😳😳😂😂😂
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
67.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم داستان زندگی (هانیکو)
نوستالژی دهه شصت
قسمت 27
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
عصبانی بودن، مثل اینه که سم بخوری و انتظار داشته باشی با این سن کس دیگه ای کشته بشه
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشور روزهای دشوار 😄
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
😳😱
جشن تولد دختر بی حجاب در غسالخانه که شب تولدش میمیره 😨😨
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
فیلم سنجاقه👆
کانال اخلاقی و مفید داری بیا تبلیغ بزنم👇😁
http://eitaa.com/joinchat/4161601553C24a9ad89ab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اهل بهشت هم عذاب می بینند؟
▪️این قسمت: رنگی به قیمت عمر
▫️تجربه گر: خانم شفیعی انبوی
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
شخصی گفته :
یه روز سوار تاکسی شدم،
هرکی سوار میشد و ماسک نداشت راننده یه ماسک پارچه ای میداد بهش، موقع پیاده شدن میگرفت،
نفر بعدی سوار میشد همون ماسکو میداد بهش😂
#طنز
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
حیف نون به زنش پیامک میزنه «گل سرخم سفره ی ناهار را آماده کن ربع ساعت دیگه میرسم خونه»
وقتی میاد خونه میبینه زنش غذاها و مخلّفات و .... را روی میز چیده و قشنگترین لباس را پوشیده و آرایش و . . .
حیف نون میپرسه خبری هست ؟
زنه میگه: عزیزم امروز برای اولین بار من رو گلِ سرخ خطاب کردی
حیف نون با خونسردی میگه: برو بابا منظورم فلکهٔ گلسرخ بود😂😂😂
#طنز
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
یه روز یکی از همشهریها حوصله ش سر رفته بود زنگ زد 118 گفت:
شماره اديسون لطفا!
اونم يه شماره بهش داد!!!
اون هم به اون شماره زنگ زد.
اونم جواب داد و گفت:
تيمارستان فارابي بفرمائيد!
😂🤔
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
تنها کسی که از رتبه کنکورم خوشحال شد و تشویقم کرد مادر بزرگم بود
اونم چون فک میکرد هر چقدر رتبه ات بالا تر باشه بهتره😍😁
#طنز
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
شادی و نکات مومنانه
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۸ 🔵جاده های انحرافی ☑️سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و و
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۹)
🔵قطعه آتش
☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند.
☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
🔵گذرگاه مرصاد
♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
✍ادامه دارد..
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😁ماساژ فقط بزغاله ای #طنز
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈عجب خلاقیتی #طنز
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارش ضدعفونی کردنه
اما دیگه خیلی خیلی قویه😄
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak
شادی و نکات مومنانه
😳😱 جشن تولد دختر بی حجاب در غسالخانه که شب تولدش میمیره 😨😨 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b
واقغا اثر گذارو قابل تامله😔😔😔