4_5832534277656413877.mp3
871.1K
🌸🍃پیغام امام زمان عج به آیت الله حق شناس، وقتیکه ایشون به زیارت عاشورا شک میکنند. و ایت الله حقشناس ره فرمودن فهمیدم این طریقه چله عاشورا مورد تایید امام زمان عج هستش خواندم و حاجت گرفتم
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خدا با ماست...
💢ماجرای شنیدنی حضرت موسی به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی و رهبر معظم انقلاب
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
شادی و نکات مومنانه
🔰روایت آخرین دیدار؛ #حاج_قاسم_سلیمانی خطاب به همراهان جهاد مغنيه:
✍مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد...
آخرين باری كه حاج قاسم جهاد را ديد دو روز قبل از شهادتش بود💔؛ با لبی خندان و پُرانرژی مثل هميشه آمد ديدن ِحاج قاسم، با همه برادران حاضر در جمع سلام واحوال پرسي كرد، به حاج قاسم اطلاع دادن جهاد به ديدن شما آمده.حاج قاسم هم با اشتياق فراوان برای ديدن او به برادران گفت بگوييد سريع بيايد داخل پيش من.😍
تا جهاد داخل اتاق شد حاج قاسم از جايش بلند شد او را محكم بغل كرد☺️، جهاد هم با لحن شيرين و هميشگیاش كه حاج قاسم را عمو خطاب ميكرد و لبخندی كه هميشه زمان ديدن حاج قاسم بر لب داشت با صدای بلند گفت: خسته نباشيد عمو❤️! و شانهی حاج قاسم را بوسيد😘، خم شد تا دست حاج قاسم را ببوسد اما حاج آقا ممانعت كرد..
جهاد هم با صدای آرام رو به سمت او گفت: آخر من آرزو به دل میمانم☝️
باهم نشستند و چای خوردن. برادری كه مسئول جهاد بود آمد داخل اتاق، حاج قاسم تا او را ديد گفت: برادر، جهاد را اول به خدا دوم به شما ميسپارم؛ جان شما و جان او! ايشان اجازهی اينكه به خط مقدم برود را از طرف من ندارد!☝️
جهاد لبخندی زد و باز شانهی حاج قاسم را بوسيد و دستش را بر روی شانه ايشان گذاشت و گفت عمو جان من به فدای شما😘؛
حاج قاسم هم نگاهی پراز عشق و محبت به جهاد كرد و همينطور كه به جهاد نگاه ميكرد رو به سمت آن برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد...! آن لحظه همه حاضران در آن جمع عمق عشق و محبت پدر و پسری را بين جهاد و حاج قاسم فهميدن...
📚بخشی از خاطرات جمع آوری شده درباره شهيد جهاد
@Modafeaneharaam
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
Voice 006.m4a
1.38M
ای کاش هیچ کسی به سرزمین اسلامی ما تجاوز نمی کردو هیچ شهر کوچیکی از ابر جنگنده های عراقی تیره نمی شد
.ای کاش هیچ کس مامور رسوندن خبر شهادت نمی شد هیچ بچه ای باباش رو برای آخرین بار تو سه سالگی نمی دید و هیچ دختر کوچولویی با حسرت به بابای بقیه بچه ها نگاه نمی کرد.ای کاش هیچ دختر شهیدی سر سفره عقد با یه بغض خفه کننده مجبور نبود فقط از مادرش اجازه بگیره.آری این فرزندشهید مثل بقیه فرزندان شهدا بزرگ شدو تنها دلخوشیش عکس یه سربریده از جنازه پدرش .و با هزاران سختی و به تنهایی و بدون هیچ پشتوانه ای مدارج عالی کسب کرد.و از بچگی آرزوی دیدار رهبری رو از نزدیک داشت ولی حتی یه بار هم هیچ مسئولی از بنیادشهید سراغی ازش نگرفتند چه برسه دیدار رهبری
شهید با شهید هیچ فرقی ندارد.فرزندان شهدا هم در برابر خداوند یکسان هستند .ما بعداز شهدای هشت سال دفاع مقدس چه کردیم؟؟؟؟؟
ما بعد از شهدا با یادگاران شهدا چه کردیم؟؟؟؟
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فاطمیه
🎥بهترین صدا صدای مادره
🎤محسن #عراقی
#زمینه
@yaa_hossein
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
لیله القدری بنام فاطمه_2.mp3
10.34M
#لیله_القدری_بنام_فاطمه ۲
سینهی فاطمه"سلام الله علیها" مخزن رحمتی است که
با آن برای تمام بندگان خدا مادری میکند!
ماجرای این رحمت و این مادری چیست؟
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویژه| ببینید👆
🔰 اعتراض جانباز عزیز هنگام سخنرانی استاد پناهیان در ایام فاطمیه چند سال پیش محضر امام خامنه ای (حفظه الله)
✅ عمارهایت هنوز نمردند آقا...😔😢
بسیار زیبا👌
#مظلومیت_رهبر💔
@Modafeaneharaam
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دفاع شهید بیضایی از اسیر داعشی❗️
@Modafeaneharaam
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
شهرداری تهران بیشرمانه همه بنرهای حاج قاسم را از سطح شهر جمع کرده و جای آن، عکس قلب و هواپیما نشانده است. همه ما داغدار سانحه سقوط هواپیما هستیم و همدرد خانوادههای عزادار. اما آنها که میخواهند به بهانه این سقوط، یاد حاج قاسم را دفن کنند، بدانند جای سردار مقاومت در دل مردم است
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺روایت فرزند شهیدی که تو نماز به حاج قاسم گل داد!
🎥 روایت سوزناک حاج حسین یکتا از فرزند شهید مدافع حرم، حسین بواس که به حاج قاسم میگفت بابا!☝️
#حاج_حسین_یکتا
#بابامو_میخوام
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#وقتی_شوهر_خائن_رسوا_میشود
زن وشوهری، دو رأس گوسفند برای قربانی شدن به مسجد هدیه می کنند و می خواهند گوشتشان در غذای ظهر تاسوعا استفاده شود. نذر خانم یک میش بود که طبق معمول در منزلی که نذورات قربانی می شدند، ذبح و آماده پخت شد و نوبت به ذبح کردن نذر مرد رسید که قوچ بزرگی هم بود!
اما همین که قرار بوده آماده ذبح گردد گوسفند .......😳
http://eitaa.com/joinchat/192544789Ca024ccbaef
#داستان_واقعی
📛زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر
#بخش1
✅ قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.
صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد شيخ طبرسي را از تابوت بيرون آوردندو داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد. جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند.
سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند.
پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود; پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد اما هيچ كس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود. مردم به نوبت فاتحه مي خواندند و بعد از آنجامي رفتند.
شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود.
شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.
اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود.
بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي داد. ناله اي كرد. دست راستش زيربدنش مانده بود. دست چپش را بالا برد. نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد. با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد. كم كم چشمش به تاريكي عادت مي كرد. بدنش در پارچه اي سفيد رنگ پوشيده بود.
آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد. آخرين بار حالش هنگام تدريس به هم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. اينجا قبر بود! او رابه خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه اش را مي شنيد. چه مرگ دردناكي انتظار او را مي كشيد. ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود. آيا خدا مي خواست امتحانش كند؟
چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد رضا را. پدرش «حسن بن فضل » خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد.
از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشت. سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد! شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود; سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت كردند. آنها با او نسبت فاميلي داشتند. دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد وسرانجام هم زنده به گور شد! چشمانش را باز كرد. چه سرنوشت شومي برايش ورق خورده بود. ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت. نفس كشيدن برايش مشكل شده بود. هر بارهواي داخل گور را به درون ريه هايش مي كشيد; سوزش كشنده اي تمام قفسه سينه اش رافرا مي گرفت. آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود. در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاد. از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد. چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل زباره نيزانجام چنين كاري را از او خواستار شده بود. هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند; كاري برايش پيش آمده بود. شيخ طبرسي وجود خدارا در نزديكي خودش احساس مي كرد. مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديك تر است؟ به آرامي با خودش زمزمه كرد:
خدايا اگر نجات پيدا كنم; تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت. مرا از اين تنگنانجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.
شيخ طبرسي در حال خفه شدن بود.
پنجه هايش را در پارچه كفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود.
ت كفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ شد. بيلي در دست داشت. به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.
بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي رسيد. پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد. وقتي به سنگهاي لحد رسيد; يكي از آنها را برداشت.
صورت شيخ طبرسي نمايان شد.
نسيم خنكي گونه هاي شيخ را نوازش داد. چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.
صبر كن جوان! نترس من روح نيستم. سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده ام مرا به خاك سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....
منبع👈شیعه نیوزگزارش 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،
❌❌ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ فیلم کمتر دیده شده از #امام_خمینی (ره) در مورد ظهور☝️
🔴🎥 تمام دستگاه هایی که الان به کار گرفته شده اند در کشور ما..، باید توجه داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای ملاقات با #حضرت_مهدی (عج) !
#وعده_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه جالب آیتالله مجتهدی
💠 به شاگرد خود درباره #همسرداری
🔴 پیشنهاد دانلود
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🌸مراسم جشن عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود. چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه های فامیل عروسی بگیرد، اما اکبر برایش فقط این مهم بود که عروسیش مورد نظر عنایت امام زمان (عج) باشد👌. یک عروسی بدون گناه! که البته به همه هم خیلی خوش گذشت. هنگام نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و وضو گرفت و برای نماز جماعت به نمازخانه رفت.🚶🚶
یک بار بعد از شهادتش خواب دیدم در هیات هستیم و صحبت می کنیم. از اکبر پرسیدم: «چی آن طرف به درد می خوره⁉️ » گفت: «قرآن خیلی این طرف به درد می خور. » اکبر خودش قاری قرآن بود و هر چه به شهادتش نزدیک تر می شد انسش با قرآن بیشتر می شد. شب های آخر هر وقت بیکار بودیم، اکبر به سراغ قرآن جیبی اش می رفت.🌱 پرسیدم: «آن لحظه آخر که شهید شدی چی شد؟ » گفت: آن لحظه آخر شیطان می خواست من را نسبت به بهشت ناامید کند😞
شهید مدافع حرم اڪبرشهریاری🌹
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ایده بسیار جذاب استاد رائفی پور برای صداوسیما در جهت تولید آهنگ برای اعضاء خانواده
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
میخوای این👆پادری و برای عيدت درست کنی🚴♂️🚴♂️
💘خیلی راحته درست کردنش🤩🤩
💘جون میده برای رو کم کنی جاریییی😂😂
💘نذارکسی بفهمه عضو شدی👇
اومدی کانال پادری سرچ کن👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
#داستان_واقعی
📛زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر
#بخش1
✅ قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.
صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد شيخ طبرسي را از تابوت بيرون آوردندو داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد. جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند.
سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند.
پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود; پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد اما هيچ كس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود. مردم به نوبت فاتحه مي خواندند و بعد از آنجامي رفتند.
شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود.
شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.
اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود.
بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي داد. ناله اي كرد. دست راستش زيربدنش مانده بود. دست چپش را بالا برد. نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد. با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد. كم كم چشمش به تاريكي عادت مي كرد. بدنش در پارچه اي سفيد رنگ پوشيده بود.
آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد. آخرين بار حالش هنگام تدريس به هم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. اينجا قبر بود! او رابه خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه اش را مي شنيد. چه مرگ دردناكي انتظار او را مي كشيد. ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود. آيا خدا مي خواست امتحانش كند؟
چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد رضا را. پدرش «حسن بن فضل » خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد.
از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشت. سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد! شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود; سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت كردند. آنها با او نسبت فاميلي داشتند. دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد وسرانجام هم زنده به گور شد! چشمانش را باز كرد. چه سرنوشت شومي برايش ورق خورده بود. ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت. نفس كشيدن برايش مشكل شده بود. هر بارهواي داخل گور را به درون ريه هايش مي كشيد; سوزش كشنده اي تمام قفسه سينه اش رافرا مي گرفت. آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود. در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاد. از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد. چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل زباره نيزانجام چنين كاري را از او خواستار شده بود. هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند; كاري برايش پيش آمده بود. شيخ طبرسي وجود خدارا در نزديكي خودش احساس مي كرد. مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديك تر است؟ به آرامي با خودش زمزمه كرد:
خدايا اگر نجات پيدا كنم; تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت. مرا از اين تنگنانجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.
شيخ طبرسي در حال خفه شدن بود.
پنجه هايش را در پارچه كفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود.
ت كفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ شد. بيلي در دست داشت. به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.
بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي رسيد. پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد. وقتي به سنگهاي لحد رسيد; يكي از آنها را برداشت.
صورت شيخ طبرسي نمايان شد.
نسيم خنكي گونه هاي شيخ را نوازش داد. چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.
صبر كن جوان! نترس من روح نيستم. سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده ام مرا به خاك سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....
منبع👈شیعه نیوزگزارش 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،
❌❌ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قسم به خون سلیمانی...
🔻نماهنگ زیبای گروه انصارالله برای حاج قاسم
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با توجه به ایام شهادت سپهبد قاسم سلیمانی ، گروه سازنده #نبرد_خلیج_فارس2 قصد دارند تا سریالی با عنوان "برای قاسم" را در ٣ قسمت تولید نمایند.
✅ موضوع سریال در زمان پس از #ظهور اتفاق مي افتد و داستان آن در مورد #دختري است که با استفاده از تکنولوژی آن زمان، به سمت منطقه اي كه محل نبرد نهايي #سپاهيان_اسلام و #سفياني در گذشته بوده سفر نمايد و نتیجه این سفر را برای تحقیقات پایان نامه اش استفاده کند. اما تا پایش را به گذشته میگذارد...
" لازم به ذکر هست که داستان فيلم با به تصوير كشيدن شهادت سپهبد سليماني،به اوج مي رسد."
🔴 #مهم :
اولين قسمت اين سریال، قرار است اواخر بهمن ماه منتشر شود. فلذا به رسم تشكر ، نام عزيزاني كه با حمايت مالي خود از ساخت اين اثر حمايت مي كنند، در قسمت " با تشكر" تيتراژ فيلم ثبت خواهند شد.
☑️ جهت حمایت مالی میتوانید از لینک زیر استفاده نمایید : 👇
www.kosar3d.ir/fa/donate
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺
#کلیـــپ
🔷 آخرین شبی که اومد جلسه و ذکر گفت
بین فاطمیه اول و دوم بود که اون نوحه ماندگار حسین آقام همه میرن تو میمونی برام رو ذکرش رو گفت ..
بعد از جلسه اومد تو اتاق با پسرش علی بود، گفت دارم میرم منطقه حلال کن😔
تو سه شب فاطمیه دوم نیستم
گفتم چند روز عقب بنداز که به جلسه برسی، حیفه
گفت نه حتما باید برم
رفت و دیگه من ندیدمش تا این شب جمعه که تابوتش اومد تو هیئت..😭😭
🔹خوش به حالت رفیق...
دلم برا ذکر حسینت تنگ میشه دیگه کسی مثل تو ذکر نمیگه
◾️ #شهید_امید_اکبری در کنار منبر مشغول ذکر اهلبیت(ع)
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
🆔 @Be_Sooye_Zohoor
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
Mehdi-Rasooli - roye labha.mp3
2.5M
#مـــــداحے
#مهدی_رسولے
#فاطمیـــــہ
#روی_لبهام....
@Fadaiian_zeyinab
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🔹نفس بده تا #برایت
🔸نفس نفس بزنم😌
🔹نفس به جز #تو
🔸نخواهم✘ براے کس بزنم
🔹مرا اسیر خود💞 کرده اے
🔸 #آقا دعایی کن
🔹که #آخرین نفسم را
🔸در رکابت بزنم✊
#اللّهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَ_الفَرَج🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆