eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
66.8هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.6هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
CQACAgQAAxkDAAEiFu9gLjISWAY-M03Ooi1tLXmAT3cISAACZAgAAlW9eVAXCi2DkOaL-R4E.mp3
15.91M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه دهم 📅98/10/13 ع ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روش های مختلف بازی با کودکان را یاد بگیرید تا حوصله بچه‌ها توی تعطیلان نوروز سر نره وهوس بیرون رفتن نکنند😍 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
یکی از محله های بعد از کرونا قبل از کرونا 😄👌👌 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
🔻 ماجرای انجام تکلیف درسی فرزند رهبر انقلاب روی کاغذ پاکت میوه 🔸 به روایت آقای سادات‌اعلایی،‌ معلم دبستان علوی تهران: 🔹 در مدرسه‌ای که آقای میثم خامنه‌ای -فرزند رهبر انقلاب- درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمی‌شد لذا آقای خامنه‌ای -رئیس‌‌ جمهور وقت- یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده می‌شد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: 🔸 «آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌‌ام از این کاغذها که باید دور ریخته می‌شد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای» ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
۱۴۰۰مواظب باشیم که از یک سوراخ دو بار گزیده نشویم ‌ ‌ ‌.۱۴۰۰ #،قالیباف @pedarefetneh اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
🤦‍♀ **یکی از همکاران ما تو مدرسه دختر بچه ی پنج شش ساله ای داشت که گاهی با خودش می آورد مدرسه . ایشون می گفتن وقتی دخترم کوچکتر بود یکروز عکسهای دوران بارداری من رو دید پرسید مامان چی تو شکمت بوده گفتم دخترم تو توی شکمم بودی میگفت دخترم ی نگاهی کرد و زد زیر گریه 😳 گفتم چرا گریه می کنی گفت** ...🤦‍♀🤦‍♀😑😁😆 https://eitaa.com/joinchat/2804351072Cedbb8d5a7a همه سوتی های عجیب و آبرو بر بچه ها👆🤦‍♀
ما دهه شصتی‌ها حکم بایا رو داشتیم توی خونه نون تموم می‌شد، بایا می‌کردن می‌رفتیم می‌خریدیم شیر تموم می‌شد ساعت 6 صبح بایا می‌کردن می‌رفتیم توی صف شیر کانال تلویزیون رو می‌خواستن عوض کنن بایا می‌کردن می‌رفتیم عوض می‌کردیم پول تو جیبی می‌خواستیم بایا می‌کردن می‌فرستادنمون شاگردی پول دربیاریم 🔺مرتضی قربانی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
داستان روباه و زاغ روزی روباهی از کنار درختی می گذشت. سرش را بالا گرفت تا از اکسیژن درخت نفسی تازه کند. یک دفعه چشمش به زاغ افتاد که قالب بزرگ پنیری بر دهان دارد. روباه برای این که کلاغ پنیر را يک‌دفعه نبلعد به او گفت: من خیلی وقت هست که صدای قشنگت را نشنیده‌ام. یک آواز برای من سر بده تا کیف کنم. زاغ هم شروع به خواندن کرد که پنیرش از دهانش ول شد و بر زمین افتاد. کلاغ به کار روباه اعتراض کرد و گفت: تو ندیدی که پنیر را با نوکم گرفته‌ام؛ پس چرا حواسم را پرت کردی که پنیر روی زمین افتاد و پر خاک شد. روباه در پاسخ گفت: من به خاطر خودت این کار را کردم. زیرا از بس که پنیر خورده‌ای حافظه‌ات کم شده است. تا من گفتم: بخوان شروع به خواندن کردی و حواست به پنیرت نبود. پس من را شماتت نکن چون من هر کاری می‌کنم به خاطر خود تو است. 🔺زهرا محبی🔺 طنزیم|@tanzym_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهارت ایشون هم حرف نداره😂 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوسفند فوتبال دوست😁 کجای ایرانه؟😄 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
سلام به همه دوستان یه خاطره بگم وقتی سنم کم بود اونوقت بچه ها تیرکمون داشتن گنجشک میزدن ومیخوردن ولی من دلم نمی اومد یه پسر عمو داشتم ازمن چهار پنج سالی کوچیکتر بود تو انباری موش اومده بود مادر بزرگم خدا بیامورز وپسر عمو دیده بودن مادر بزرگم جیق میزده برو باباتو بگو بیا این موشو بگیریم برو پسرعموم میگفته نمیرم میخوای من برم خودت بگیری کباب کنی خودت بخوری به من ندی فکر میکرده گنجشکه مادربزرگم نمیتونسته بخنده موشو بگیره عمومو صدا کنه خخخخ ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت پنجم 🔺گفت: در آن مکان آب وجود دارد،اگر تشنه ای برویم آب بخوریم... 🔺در دل با خود گفتم: این ملعون از کجا به تشنگی من پی برد؟! نباید به حرفش گوش بدهم چون او ذاتاً دروغگوست... 🔺اما بی آب که درخت سبز نمی روید؟! 🔺از راه خارج شدیم و بعد از طی کردن مسیری سخت به آن درختان سبز رسیدیم......اما هیچ آبی در کار نیست!!! 🔺صدای قه قهه ی خنده هایش گوشم را آزار میدهد.....  ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت چهارم 🔺من اصلا راضی نیستم که او همراهم باشد! چرا که به شدت از او می ترسم... 🔺گفتم: اگر به دوراهی برسیم،راه منزل را میدانی؟ 🔺گفت:نمی دانم !! 🔺گفتم: من تشنه ام،در این نزدیکی ها آب هست؟ 🔺گفت:نمی دانم!! 🔺گفتم:پس چه میدانی که همراه من شده ای؟؟!! 🔺گفت:همینقدر میدانم که چون سایه ی تو از اول عمرت همراهت بوده ام و از تو جدایی ندارم!...مگر خدا کمکت کند که از دست من خلاص شوی !! 🔺گیر عجب دشمن آشکاری افتادم؟!  ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
چرا آتش حضرت ابراهیم ع را نسوزاند و چاقو گلوی اسماعیل ع را نبرید ؟ استاد پسندیده.mp3
624.9K
⭕️ چرا آتش حضرت ابراهیم ع را نسوزاند و چرا چاقو گلوی اسماعیل ع را نبرید ؟ 🔓 پاسخ توسط استاد : سید محمد محسن دعائی ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سلام ستایش جانم من یه سوتی یادم اومد سریع نوشتم واست تا یادم نره😁🤦‍♀ ما یه بار مهمون رودروایسی دار داشتیم اقای مهمونمون سیبیلای کلفتی داشت ماشالله😂 ماست که خورد مالیده شده بود بهش🙄 یهو همه که فهمیدن یواش یواش میخندیدیم چون خودش کاملا بیخیال داشت غذاشو میخورد😁یهو پسرم که ۴ سالشه بلند داد زد مامان مامان منو اونجوری (اشاره به مهمون سیبیل ماستی مون کرد😰👈) کن 😄 ما دیگه پوکیدیم از خنده زن اون اقاهه یه سوقولمه😯 سوغولمه 🤨 زد به آقاهه اشاره کرد به سیبلش که تمیزش کن لامصبو😬🙄🤣🤣🤣🤣🤣 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak