eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
66.8هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.6هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
پدری که با ارزوی دیدن ازدواج دخترش زنده بود، ۵ روز بعد از مراسم عروسی دختر دلبندش فوت کرد @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابراز پشیمانی از ازدواج وسط برنامه زنده😳😱 @khandehpak
تو خیابون ماشینه آدرس پرسید گفتم دنبالم بیا. بعد کلا یادم رفت پشت سرمه. رسیدم دم خونه ماشینو پارک کردم، یارو گفت داداش چیکار کنم؟ پیاده شم؟😂😂😂 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 روایت ازدواج حضرت مریم و حاملگی ایشان از روح‌القدس @BaSELEBRTY
توضيح حانيه زاهد درباره دروغ پردازي در صفحه مسيح علي @BaSELEBRTY
4_6005867106044740712.mp3
4.47M
💥 موزیک ساخته شده باصدای ۸ بعدی این اهنگ رو فقط با هندزفری یا هدفون 🎧گوش کنین برای اولین بار شما اهنگ رو با سرتون میشنوین ن با گوشاتون!! 🍃🍃 #8D 🍃💥 #ایرانی 🎧با هدفون یا هندزفری گوش دهید🎧 @khandehpak
🔴 اعتیاد به ازدواج با ۲۳ بار تجربه😳😱 @khandehpak
برای همسرتون مهربونی خرج کنید محبت به پاش بریزید عطر شادی را در فضای زندگی بپاشید بلند بخندید و همدیگر را در آغوش بکشید... عشق تو باغچه زندگیتونه باغچه کسی رو بیل نزنید... الهی تنها چیزی که به گور می‌بریم شرم زندگی نکردن نباشد ❤️ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ ازدواج مردی با ۵۴زن و دارای ۱۴۸فرزند که همه باهم زندگی میکنند😳 @khandehpak
4_6007977300786677096.mp3
1.23M
باز آخر هفته شد و زندگی رنگ و بوی تعطیلی و استراحت گرفت. سلام صبح بخیر @khandehpa
🌼امروز آخرین ✨پنجشنبه آبان ماه هست 🌼بایک سینی خرما ✨شاخه گلی یاس وگلاب 🌼به استقبال عزیزان میرویم ✨چیزی زیادی ازما نمیخواهند 🌼فقط هرپنجشنبه به آنها سربزنیم ✨برای شادی روحشان #صلوات یک روز عزیزترین های زندگیمون بودن فراموششون نکنیم💔 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ازدواج یک مرد ژاپنی با عروس مجازی! 🔻یک مرد ژاپنی طی مراسمی عجیب در دنیای مجازی همسر آینده خود را انتخاب کرد. 🔹همسر این مرد که آکی‌هیکو کندو نام دارد، شبیه انسان واقعی نیست بلکه یک هولوگرام کامپیوتری است. 🔹هاتسون میکو یک دختر انیمیشنی و خواننده مجازی ۱۶ ساله با موهای آبی رنگ و چشمان درشت و یک برنامه تبدیل متن به گفتار است که شرکت رسانه‌ای ژاپنی موسوم به «کراپتون» آن را طراحی کرده است. 🔹هولوگرام ۲۸۰۰ دلاری «هاتسون میکو»‌ تاکنون به همسری ۳۷۰۰ نفر از مردم ژاپن درآمده است. 🔹همسر مجازی آقای کندو صدا و چهره او را تشخیص داده و می‌تواند با جملاتی ساده و آواز به همسرش جواب بدهد. 🔹داماد ژاپنی ۱۸ هزار دلار برای مراسم ازدواج خود هزینه کرد، اما مادر آقای کندو دعوت در شرکت در مراسم ازدواج تنها پسرش را نپذیرفت. در مراسم ازدواج ۴۰ نفر شرکت داشتند. @khandehpak
مولى محمد کاظم هزار جریبى، نقل مى‌کند: روزى در محضر استاد خود مرحوم آیت‌الله العظمى بهبهانى بودم. مردى وارد شد و کیسه‌اى تقدیم ایشان کرد و گفت: این کیسه پر از زیور آلات زنانه است، در هر راهى که صلاح مى دانید مصرف کنید. استاد فرمود: داستان چیست؟ قضیه خود را برایم بیان کن! گفت: داستانى عجیب دارم، من مردى شیروانى هستم و براى تجارت به روسیه رفتم. در شهرى از شهرهاى آن به بازرگانى پرداختم. روزى به دخترى نصرانى برخورد کردم و شیفته او شدم. نزد پدرش رفتم و از دختر او خواستگارى نمودم. گفت: از هیچ جهت مانعى براى ازدواج شما نیست. تنها مانعى که وجود دارد موضوع مذهب تو است. اگر به دین ما، درآیى این مانع هم برطرف مى شود. چون تحت تأثیر جنون شهوت قرار گرفته بودم، پیشنهادش را پذیرفتم و با خود گفتم: براى رسیدن به مقصود خود، ظاهرا نصرانى مى‌شوم و با این فکر غلط نصرانى شدم و با محبوبه خود ازدواج کردم. مدتى گذشت و آتش شهوتم فرو نشست. از کردار زشت خود پشیمان شدم و خود را از ضعف نفسى که به خرج داده و از دینم دست برداشته بودم بسیار سرزنش کردم. چون تحت تأثیر جنون شهوت قرار گرفته بودم، پیشنهادش را پذیرفتم و با خود گفتم: براى رسیدن به مقصود خود، ظاهرا نصرانى مى‌شوم و با این فکر غلط نصرانى شدم و با محبوبه خود ازدواج کردم بر اثر پشیمانى بسى ناراحت بودم، نه راه برگشت به وطن را داشتم و نه مى‌توانستم خود را راضى به نصرانیت کنم. سینه‌ام تنگ شده و از دستورات اسلام چیزى به یادم نمانده بود، فکر بسیارى کردم، راهى براى نجات خود از این بدبختى نیافتم. اما به لطف خداى بزرگ برقى در دلم زد و به یاد بزرگ وسیله خدایى، سالار شهیدان، امام حسین افتادم. تنها راه نجات و تامین آینده سعادت بخش خود را در گریستن براى امام حسین علیه‌السلام دیدم. درصدد بر آمدم که از اشک چشمم در راه امام حسین (علیه السلام) براى شست و شوى گذشته تاریکم استفاده کنم. این فکر در من قوت گرفت و آن را عملى کردم. روزها زانوهاى غم در بغل مى‌گرفتم و به کنجى مى‌نشستم و یک به یک مصیبت‌هاى سید شیهدان را به زبان مى‌آوردم و گریه مى‌کردم. هر بار که زوجه‌ام علت گریه را مى‌پرسید، عذرى مى‌آوردم و از جواب دادن خوددارى مى‌کردم. روزى به شدت مى‌گریستم و اشک از دیدگانم جارى بود. همسرم بسیار ناراحت و براى کشف حقیقت اصرار مى‌کرد، هر قدر خواستم از افشاى سوز درون، خوددارى کنم نتوانستم. ناگریز گفتم: اى همسر عزیزم! بدان من مسلمان بودم و هستم. براى رسیدن به وصال تو ظاهرا به دین نصارا در آمدم. اینک از فرط ناراحتى و رنج درونى خود به وسیله گریستن بر سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) از شکنجه روحى و ناراحتى خود مى‌کاهم و آرامشى در خویش پدید مى‌آورم، بنابراین من هنوز مسلمانم و بر مصیبت هاى پیشواى سومم گریان هستم. وقتى همسرم به حقیقت حال من آگاهى پیدا کرد زنگ کفر از قلبش زدوده شد و اسلام اختیار کرد. هر دو نفر تصمیم گرفتیم مخفیانه مال خود را جمع آورى کنیم و به کربلا مشرف شویم و براى همه عمر مجاورت قبر مقدس امام را برگزیده و افتخار دفن در کنار مرقد امام حسین(علیه السلام) را به خود اختصاص دهیم. متأسفانه پس از چند روزى همسرم بیمار گردید و به زندگى او پایان داده شد. اقوامش او را با طلاها و زیور آلات زنانه‌اش به رسم مسیحیان، به خاک سپردند. تصمیم گرفتم از تاریکى شب استفاده کنم و جنازه بانوى تازه مسلمانم را از قبر بیرون آورم و به کربلا حمل نمایم. هنگامى که شب فرا رسید از خانه به سوى قبرستان رفتم و قبر همسرم را شکافتم تا جنازه او را بیرون آورم، ولى به جاى اینکه نعش عیالم را ببینم جنازه مردى بى ریش و سبیل نتراشیده اى مانند مجوس در قبر او دیدم. گفتم: عجبا! این چه منظره ایست، آیا اشتباه کرده ام و قبر دیگرى را شکافته ام؟ دیدم خیر، این همان قبر همسرم مى‌باشد و با خاطر پریشان به خانه رفتم و با همین حال خوابیدم. در عالم خواب، گوینده‌اى گفت: خوشحال باش ملائکه نقاله، جنازه عیالت را به کربلا بردند و زحمت حمل و نقل را از تو برداشتند. زن تازه مسلمانت اینک در صحن شریف امام حسین (علیه السلام) دفن است و جنازه‌اى که در قبر دیدى از فلان راهزن بود که به جاى او دفن شده ولى فرشتگان نگذاشتند که او در آنجا بماند. بعد از آن به کربلا آمدم و از خدام حرم جریان را پرسیدم؟ جواب مثبت دادند و قبر را شکافتند، دیدم درست است. زیور آلات طلا را برداشتم و حضورتان آوردم تا به مصرفى که صلاح مى‌دانید برسانید. این بود داستان من و نجات یافتم به برکت توجهات امام حسین (علیه السلام). 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 @khandehpak
🔴 گزارش ۲۰.۳۰ از لحظات اعدام سلطان سکه حرف اخر سلطان سکه قبل اعدام👇 http://eitaa.com/joinchat/3343187978C835cfd8c9c
Panahian-Clip-AndazeEshgh.mp3
2.19M
🎵کی گفته همسرت باید همه‌چیزت باشه؟! 🔻پس خدا چی می‌شه؟ #کلیپ_صوتی #روابط_زوجین(۵) @khandehpak
animation.gif
8.2M
اصلا شوق به ازدواج در جووووونامون موج میزنه👍😄 @khandehpak
💠یکی از دوستام و خانمش میخواستن از هم جدا بشن ... یه روز تو یه مهمونی بودیم ازش پرسیدم خانومت چه مشکلی داره که میخوای طلاقش بدی؟ گفت: یه مرد هیچ وقت عیب زنشو به کسی نمیگه... وقتی از هم جدا شدن پرسیدم چرا طلاقش دادی؟! گفت آدم، پشت سر دختر مردم حرف نمیزنه... بعد از چند ماه از هم جدا شدن و سالِ بعدش خانومش با یکی دیگه ازدواج کرد... یه روز ازش پرسیدم خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟ گفت: یه مرد هیچوقت پشت سر زنِ مردم حرف نمیزنه... 👌یادمان نرود کثیفترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دشمنی فاش سازد ! @khandehpak  •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
شیر سلطان جنگل میخواست ازدواج کنه همه حیوونا رو دعوت کرد. تو مراسم یه موش هم حضور داشت و هی از میون جمع فریاد میزد: تبریک میگم داداش . مبارکه داداش. ایشاله خوشبخت بشی داداش. یهو یه ببر عصبانی شد موشه رو گرفت و سرش داد زد: تو یه موش فسقلی چطور به خودت اجازه میدی شیر رو داداش خودت خطاب کنی؟ 😡 موش گفت: عصبانی نشو داداش، آخه منم قبل از اینکه ازدواج کنم یه شیر بودم !!!!😂 @khandehpak
Panahian-Clip-BaCheKasiEzdevajKonim.mp3
1.82M
💞 با چه کسی ازدواج کنیم؟ 🔻دو شاخص کلیدی برای انتخاب همسر #کلیپ_صوتی #روابط_زوجین @khandehpak
همسر بی ‌عیب! #پیام_معنوی @khandehpak
❤️ در شهر وينسبرگ آلمان قلعه ای وجود دارد به نام زنان وفادار که داستان جالبی دارد و مردم آنجا با افتخار آنرا تعريف ميکنند.  در سال ۱۱۴۰ میلادی شاه کنراد سوم شهر را تسخير ميکند و مردم به اين قلعه پناه میبرند و فرمانده دشمن پيام می دهد که حاضرست اجازه بدهد فقط زنان وبچه ها از قلعه خارج شوند و به رسم جوانمردی با ارزش ترين دارایی خودشان را هم بردارند و بروند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشند! قيافه فرمانده ديدنی بود وقتی ديد هر زنی شوهر خودش را کول کرده و دارد از قلعه خارج ميشود ...! زنان مجرد هم پدر يا برادرشان را حمل ميکردند!! شاه خنده اش ميگيرد، اما خلف وعده نمی کند و اجازه می دهد بروند! و اين قلعه از آنزمان تا به امروز به نام "قلعه زنان وفادار" شناخته می شود!! اينکه با ارزش ترين چيز زندگی مردم آنجا پول و چیزهای مادی نبود و اينکه اينقدر باهوش بودند که زندگی عزيزان خود را نجات دادند تحسين برانگيز است! @khandehpak