خاطره😍
بچه بودم بابام ماشینو دم در خونه گذاشت شیشه های ماشینم پایین بود اونموقعها دزدگیر نداشت ماشینمون به من گفت یه لحظه دم در واستا کسی نیاد ماشینو ببره من برم شناسنامه رو بردارم گفتم باشهع خلاصه رفته بود داخل دید مامانم داره چایی میخوره گفت یه استکان چایی هم برای من بریز
من دیدم بابام دیر کرد گفتم باهاش شوخی کنم بخندیم😳 بدو بدو رفتم تو خونه داد زدممم باباااا ماشینو دزدیدن😭😭
طفلک بابام چای تو گلوش پرید بدو رفت دم حیاط مامانم بدو پشت سرش
منم میخندیدم فکر میکردم اونام الان بیان باهام میخندن خخخخخ
بابام اومد یه پس گردنی محکم زد گفت داشتم خفه میشدممم😨غلط کردیی شوخی کردیییی انقددد گریه کردمممم نمیدونم چرا نقشه م بر عکس جواب داد 😦😥😂😂
#سوتی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره😍
ما طبقه بالای خونه بابام میشینیم. همسرم هروقت پلاستیک زبالمونو میبره . برا بابام اینا رو هم میبره و میذاره سرِ کوچه. یه شب رفته بودیم بیرون. برگشتیم دیدیم یه نفر صاف اورده پلاستیک زبالشو گذاشته جلویِ در خونه ما. شوهرم خیلی اعصابش خورد شد. گفت این کیه که باهامون دشمنی داره؟ چند شب پیشم اورده بود انگار خالیش کرده بود همینجا دقیقا. خلاصه از ماشین پیاده شدیمو شوهرم وسط کوچه بلند بلند میگفت معلوم نیس کیه اشغالاشو میذاذه اینجا. خجالتم خوب چیزیه. هیجی دیگه منم عصبانی رفتم تو خونه. به مامانم گفتم شما اشغال ندارین بذاریم دمِ در؟ یه مدته که یه بیشعوری اشغالاشو میاد میذاره جلو خونه خودمون. یهووووو بابام از تو اتاق داد زد. ببخشید اما اون بیشعور منم. واااااای. من که دیگه از خجالتی فقط میخندیدم.تازه یادِ حرفهایی افتادم که شوهرم وسط کوچه بلند بلند تکرار میکرد برا متنبه شدنِ مردم. بیشتر خندم میگرفت. بعد ازون تا چند روز با بابام چشم تو چشم نشدم😁😁🙈
#سوتی_🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره
چن روز پیش واسه ثبت نام کلاسام خیلی عجله داشتم هی از اون کلاس ب این کلاس من ک هیچ وقت کفش پاشنه بلندنمیپوشیدم اون روز احمقی کردم پوشیدم بدو بدو این آموزشگاه اون آموزشگاه اخه مهلت اخر ثبت نام آزمونو یه سری کلاس بود ساعت 12هم بود میترسیدم دیرشه خلاصه چشمتون روز بد نبینه همین ک داشتم وارد یکی از آموزشگاهامیشدم سرخوردم محکم با دماغ خوردم ب در ک در مدیریت واقعا بدجوری صدا داد مدیر آموزشگاه اومد دروباز کرد هی میگفت یاخدا یاقران فک میکرد ضربه مغذی شدم حالا منو بگو مقنعم کج کفشا هرکدوم یه طرف بلاخره بلندم کردن اب قند دادن بهم یه دستمالم رو دماغم تو این حین گفتم ببخشید آقای مدیر من قلم چیم اومدم قاسمی 😂😂😂
چشمتون روز بدنبینه یکی نبود ب مدیر آب قند بده از هوش داشت میرفت خلاصه منم ثبت نام نکرده رفتم بیماستان دماغم ترک خورد بود بدبختانه😁
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره😍
این که میگم سوتی نیست شیطنته من و خواهرم بچگی هامون خیلی پدربزرگمونو (بابای بابامونو )اذیت می کردیم یه بار پدر بزرگم آمده بود خونمون سر بزنه مامانم مشغول بود منم به خواهرم گفتم بیا سرکارش بزاریم آقا جونو خواهرمو به اصطلاح قلندوشش کردم یعنی خواهرم نشست رو شونه من( مثل کلاه قرمزی و پسرخاله که رو هم سوارشدن رفتن خواستگاری دختره )چادر مشکی مامانم و سر کردیم به خواهرم گفتم رو بگیر خلاصه شدیم اندازه قد مامانم رو هم بعد رفتیم تو اتاق بابا بزرگمم فکر کرد مهمون اومده پاشدسرپایین انداخته کلی باهامون سلام علیک و احوال پرسی کرد(پدر بزرگم چون مومن بود عادت نداشت به زن نگاه کنه تو احوال پرسی به اصطلاح چشم هاشو پایین مینداخت) بعدش که خوب احوال پرسی کرد و تموم شد خواهرم با چادر پرید پایین کلا بابا بزرگم هنگ بود که چرا زنه یهو نصف شد😂😂 بعد که حالش جا اومد فهمید ما بودیم . یه فحش و کتک مفصل هم از مامانمون خوردیم بعدش😢😕😁
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مدح دلنشین و بی نظیر
از امیرمومنان حضرت علی(ع)
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
May 11
خاطره سوتی😂
شغل پدرم جوریه مدام تو سفر میشه.یه روز تو جنوب رفته بوده استخر از اب که در اومده منتظر شده سشوار خالی بشه.میگه نیم ساعت نشیتم دیدم یه پسره از این فشنا یه ساعته داره موهاشو تیز تیز درست میکنه تافت میزنه.خلاصه میگه عصبی شدم رفتم سشوارو ازش گرفتم گفتم بسه خجالت بکش وقت مردمو گرفتی یه ساعت موهاتو سیخ میکنی.خلاصه میگه موهامو خشک کردم گفتم حالا بیا هر کار داری بکن.میگه دیدم دوستای پسره ولو شدن رو زمین گفتن اقا استخر سشوار نداره این برا خودمونه.😂😂
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
سوتی😂
این قضیه برمیگرده واسه ۵سال پیش اون موقع من اول راهنمایی بودم دبیر انشای ما یه خانوم خییییییلی جدی و سخت گیر بود و همه ازش میترسیدن از شانس خوب من اون روز با خودم گوشی برده بودم مدرسه و زنگ تفریح تو کلاس اهنگ گذشته بودیم و بزن و برقص...
سرکلاس بچه ها داشتن انشا مینوشتن و کلاس ساکته ساکت بود منم حوصلم سررفته بود گوشیمو در اوردم قفلشو که باز کردم چون تو موسیقی بود یهو با صدای بلند گف حاااااااامد پهلااااااانهههه😂😂😂😂
حالا من میخاستم یه جوری صداشو قطع کنم از طرفیم هول شده بودم نمیتونسم هیچ کاری بکنم😂🤦🏻♀ دبیرمون گوشیمو گرفت گف زنگ اخر بهت میدم که یکی از خودشیرینا رفت به مدیر گفت و تا یه هفته بدون گوشی بودم😒
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
سوتی😁
اینو گفتین یاد سوتی یه معلم مرد افتادم . دوستم تعریف میکرد معلم ریاضیشون بعد از امتحان دیده اکثرا نمره ی زیر ده گرفتن عصبانی شد و کلی دعواشون کرد که من این همه گچ میخورم پای تخته شما ها مثل گاو میمونید البته گاو یه خاصیت داره شیر میده شما این یه خاصیتم ندارین😄😄
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره💃
من توی داروخونه کار میکنم چند روز پیش داشتم تلوزیون میدیدم که به یه پیام بازرگانی رسیدم همون که میگفت یه عالیس بدین و بعدش میگف هلوشو بدم لیموشو بدم قهوشو بدم
خلاصه این تو دهنم افتاده بود هی تو ذهنم زمزمه میکردم رفتم سرکار ک داداشم اومد کلا منو داداشم خیلی راحتیم باهم اومدو منم احوال پرسی کردمو پشتمو کردم بهش ک قفسه دارو رو مرتب کنم سر و صدا خیلی بود همونجور ک پشتم اون طرف بود نمیدونستم مخاطبی ک دارم باهاش صحبت میکنم کیه گفتم خب بگو چی میخاستی ؟
ی صدایی ک خیلی شبیه صدایه داداشم بود گفت شامپو میخاستم منم ک این اهنگه تو دهنم افتاده بود حس بامزگیم گل کرد گفتم خب هلوشو بدم لیموشو بدم قهوشو بدم دقیقا با همون لحنی ک تو تلویزیون میخونه بعد ی چن ثانیه ای دیدم جوابی نیومد برگشتم دیدم ی پسر خوشگل زل زده تو چشام نگاه عاقل اندر سفیه میکنه، منم ک ضایع شده بودم دنبال داداشم گشتم دیدم بله داداشم داره با گوشیش صحبت میکنه هیچی دیگ من گفتم ببخشید الان همکارم میاد تندی رفتم پشت قفسه خودمو قایم کردم صدایه همکارام میومد ک داشتن قهقه میزدن منم ک سرخ گلی شده بودم خجالت میکشیدم برم جلو 🙊😹 خلاصه اینم داستان من بود دیگ سمت وسایل بهداشتی نمیرم😁
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
Clip-Panahian-PasokhGhamAngizOstadMesry.mp3
1.66M
🎙خاطرۀ علیرضا پناهیان از پاسخ غمانگیز استاد مصری دربارۀ غدیر
🔻چرا باید جشن غدیر رو باشکوه برگزار کرد؟
#کلیپ_صوتی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
Clip-Panahian-PasokhGhamAngizOstadMesry.mp3
1.66M
🎙خاطرۀ علیرضا پناهیان از پاسخ غمانگیز استاد مصری دربارۀ غدیر
🔻چرا باید جشن غدیر رو باشکوه برگزار کرد؟
#کلیپ_صوتی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره😍
چندين سال پيش مادرم اينا رفتن مشهد و من از تهران براشون هتل رزرو كردم و پولش رو پرداخت كردم و موقع رفتن مامانم اينا يادشون رفت فيش پرداختي رو ببرن از اونجايي كه اينترنت و ابزارهاي ارتباطي مثل الان هم نبود مسئول هتل ازم خواست فيش رو پست پيشتاز كنم تا زود دستشون برسه
اونقدررر عجله داشتم كه دفتر پستي نبنده و من زودتر پست كنم .اتفاقا به موقع رسيدم و انجام دادم و برگشتم .توي راه حس كردم يه چيزي اشتباهه همون طور كه راه ميرفتم داشتم دنبال چيز اشتباه ميگشتم كه باديدن كفشهام خشكم زد وسط خيابون مونده بودم پاهام قفل شده بود😂😂😂اخه يه لنگه كفشم كمه كم ٥سانت پاشنه داشت اونيكي لنگه كفشم يه كفش كفه صاف بود 😨😂😂😂😂و من نفهميده بودم اشتباه پوشيدم موقع برگشت از اونجا فهميدم كه با هر قدم پاي راستم ميرم رو هوا ولي با قدم سمت چپم ميام پايين😂😂😂
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره💃
هیچ وقت یادمنمیره با خالم رفته بودیم یه عکسو پرینت بگیریم یه عکس واسه تحقیق پسر خالم بود ک اسکرین شات گرفته بود تو گوشیش گوشیو خالم داد به اون آقایی ک اونجا بود اونم یه نگا به عکس انداخت گفت چرا اینقد کیفیتش بده خالمم گف واای ببخشید فک کنم داشتم عکس میگرفتم دستم میلرزید
مغازه دار😳
پرینتر😂
من🤦♀
خلاصه از مغازه اومدیم بیرون سوییچ خالم خراب بود واسه همین با کلید درو باز میکرد کلیدو انداخت ک باز کنه هر چی زور زدیم باز نشد آخر یه مرده از اون طرف خیابون اومد یکم چپ چپ نگامون کرد سوار ماشین شد رف بعد دیدم چن تا ماشین بعدیش ماشین ماعه
هنوزم یاد اونروز میفتم میخندم کلی😂😂
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
970620-Panahian-HaghShenas-ControlZehnDarMasirTagharob-Moharam97-01-18k.mp3
6.05M
🔉 #کنترل_ذهن در مسیر تقرّب(۱)
📅 جلسه ۱ | ۹۷/۶/20
حسینیه آیت الله حقشناس(ره)
🔍 #محرم #محرم۹۷
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
970621-Panahian-HaghShenas-ControlZehnDarMasirTagharob-Moharam97-02-18k.mp3
7.46M
🔉 #کنترل_ذهن در مسیر تقرّب(۲)
📅 جلسه ۲ | ۹۷/۶/۲۱
حسینیه آیت الله حقشناس(ره)
🔍 #محرم #محرم۹۷
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره 😍
من تو یه مقطعی خیلی قیافه ام بزرگتر از سنم میزد مثلا 15ساله که بودم انگار 18ساله بودم یبار رفتم دندانپزشکی دکتره یه پسر خیلی خوشتیپ بود منم خیلی ازش خوشم اومده بود اونم انگار خیلی خوشش اومده بود واز قضا خونشون نزدیک مغازه پدرم بود و با بابام همو شناختند منم خوشحال بودم اینم هر روز میگفت بازم دندون خراب داری و یه 5 6 باری ما را کشوند مطب
یبارم تو این مدت با مادرش رفته بود دم مغازه بابام الکی حال و احوال، روز آخری که آخرین دندونم را کار کرد بهم گفت شما چند سالتونه چه رشته ایی میخونید و قشنگ معلوم بود یه حسابی رومون باز کرده منم گفتم هنوز تعیین رشته نکردم اول دبیرستانم دکتره را میگی شوکه شد 😳 گفت فکر کردم دانشجویی😕 و دیگه تا آخر کارش بام حرف نزد 😏 دیگم دندون خراب پیدا نکرد گفت تمام شد
خلاصه شوهر دندونپزشک از کفم پرید 😁
ببخشید اگه خیلی بامزه نبود وسعم در همین حد بود😂😂
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره😍
یه بارم خونه بابام شب برقا قطع شد ابجیم داخل حیاط بود تا دید همه جا تاریک شده ترسید انقددد جیغ میزدو بدو بدو فرار کرد خودشو رسوند داخل اتاق بعد من و مامانم باهاش دعوا کردیم که برق رفته چیزی نشده اینقد جیغ میکشی ابرومونو بردی و سرمون رفت و اینا
یهو ابجیم ساکت شد بعد گفت کاش پام میشکست جیغ نمیزدم😂😂😂😂😨😨😨😨
انگار با پاش جیغ کشیده😂😂😂😂
یه بارم داداشم کوچیک بود کشوی دراور رو محکم کشید سمت خودش یهویی همین ابجیم داد زد وایی داداش خاک توسرت الان میافته رو پات ضربه مغزی میشی😂😂😂😂😨😨😨😆😆😅😅😅
#سوتی_دادی🤣
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
هدایت شده از گسترده پُربازده اُفق
✔️✔️ دنیای 49 تومنی 👆
💥💥💥💥
هرچیزی بخوای ، اینجا نصف قیمته با گارانتی تعویض !!👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👏 #البسه_مخصوص_محرم
👏 #ست_های_تیم_های_فوتبالی
👏کفش ها و کتانی های جدید
و هزاران اقلام دیگر در 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3929866262C3c978c5784
فرصت رو از دست ندین حراج واقعی اینجاست 😍😍👆
♨️ افشاگری و #لو دادن همه تکنیک های #شعبده بازی های سعید فتحی روشن در برنامه #عصر_جدید + فیلم😱
❌افشاگری رسانه های #کویتی، کمک های مردمی کویت به مردم سیل زده #خوزستان توسط مقامات #ایرانی سرقت شد +فیلم 😰
⛔️ افشای ماجرای #جنجالی علی محمد #احمدی، #استاندار سابق کهگیلویه و بویراحمد و ...🤐🤫
اگر میخوای از افشاگری ها عقب نمونی و رمز و راز همه چی رو بدونی👇👇👌👌
http://eitaa.com/joinchat/40173587C8f7db50dc4
970622-Panahian-HaghShenas-ControlZehnDarMasirTagharob-Moharam97-03-18k.mp3
6.4M
🔉 #کنترل_ذهن در مسیر تقرّب(۳)
📅 جلسه ۳ | ۹۷/۶/۲۲
حسینیه آیت الله حقشناس(ره)
🔍 #محرم #محرم۹۷
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ درسته که گفتن پیوندتان مبارک ولی نه انقدر دیگه!!!
نگاهت رو به زندگی مشترک درست کن...
استاد پناهیان
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
سلام
این خاطره مال داداشم هست
داداشم میگفت یه معلم عینکی داشتن که خیلی عصبی بوده ایشون وقتی عصبانی میشده عینکش رو درمیاورده میذاشته تو جیبش بعد از پنجره تف میکرده بیرون میگه یه بار خیلی عصبانی شد رفت پنجره رو باز کرد عینکش رو برداشت پرت کرد بیرون و تف کرد تو جیب پیراهنش میگفت یه لحظه خودش هم از کار خودش هنگ کرده بود چه برسه به ماها😳😁
#ارسالی
خاطره😁
من مسئول کتابخونه مرکزمون هستم . یه بار تو اتاق مسئول فرهنگی و پژوهش بودم .خانما داشتند درمورد اینکه چطوری قرمه سبزی بهتر جا میوفته توضیح میدادند. بعد یکی ازخانما گفتند من یونجه خشک استفاده میکنم خیلی هم خاصیت داره و غنی از اهنه هم خورشت رو حسابی جا میندازه. یکی از خانما گفت یونجه دیگه چیه؟ 🤔 منم نه برداشتم نه گذاشتم گفتم همون که میدند به گاو وگوسفندها😐🙈
بعد یهو فهمیدم چی گفتم 🙊همشون یه نگاه بهم کردند بعد زدند زیر خنده.یعنی از خجالت مردم و زنده شدم تا دوساعت عذرخواهی میکردم😓
بنده خدا همش میگفت اشکال نداره😅
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
#شوخی
خانمه خیلی وقت بود رفته بود بازار وقتی اومد به شوهرش گفت یه زنگی می زدی حالمو میپرسیدی.
شوهرش اس ام اس های بانکو نشونش داد و گفت:
پیامای سلامتیت دائم میومد 😂😂😂😂
➖➖➖
اسم زنتونو "حضرت عشق"
سیو میکنید؟؟؟
.
خود مولانا میخواست خیلی زنشو تحویل یگیره جیگر صداش میکرد😒
والاااا
همون دل قلوه تو سیو کن باباااا😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9