فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️سرود خوانی حاج میثم مطیعی با چاشنی طنز!
سلطان وعده با خاک یکسان کرد!/جنگفرهنگی
#ازدواج
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیزبرگر طلاکوب نصرت با قیمت 300 دلار ناقابل!
حدود 4 میلیون تومن میشه ، یعنی یه کارمند ایرانی بخواد بره اینو بخوره باید حقوق یک ماهشو بزاره ، باز یه چیزیام بذاره روش تا بتونه بخرش :)
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
❁﷽❁
🔷🔸رعايت حق الناس🔸🔷
( خاطره از شهید والامقام عبدالحميد دیالمه نماینده مردم استان خراسان یعنی واقعا مسیولین و سیاسیون ما این باورها و ذهنیت ها رو در مورد حق الناس و بیت المال دارند؟!!! )
وارد سلف سرویس شدم.
ساعت حدود 1و 45 بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی.
نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد!
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟!
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد...
از زندگینامه شهید #دیالمه
کتاب «آقا وحید»
#حق_الناس
شادی روح پاکشون صلوات 🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
Ostad Raefipour_Dogane Hejab Ya Maeeshat_98.05.17_Shiraz_24kb.mp3
21.43M
💾🔊 سخنرانی بسیار مهم #استاد_رائفی_پور درباره فتنه ای که جریان غربگرا برای پنج شش ماه آینده در سر داره و قراره در کشور راه بیاندازه
📝« دوگانه حجاب یا معیشت »
📅 ١٧ مرداد ٩٨ - شیراز
حتما بشنوید و برای هر کسی که می شناسید با هر تفکری بفرستید
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چی بود و نبود رو مهران مدیری تو این سکانس هیولا گفته.
برای وام میلیاردی فقط کپی کارت ملی و برای وام ازدواج دو ضامن کارمند
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت روز کارمند 😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
ایرانی که کارمند آمریکایی را مات کرد! 🤔
همین چند هفته پیش بود که یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت.
وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ ۵۰۰۰ دلار داره.
کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره.. و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آنهم فقط برای دو هفته.
کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت وماشین به پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد.
خلاصه مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت ۵۰۰۰ دلار + ۱۵٫۸۶دلار کارمزد وام رو پرداخت کرد.
کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت :” از اینکه بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم” و گفت ما چک کردیم ومعلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که ۵۰۰۰ دلار از ما وام گرفتید؟
ایرونی یه نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت: تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتونم ماشین ۲۵۰٫۰۰۰ دلاری رو برای ۲ هفته با اطمینان خاطر و با فقط ۱۵٫۸۶ دلار پارک کنم 😍😂😁😁😁😁😁😁😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
اگه ماشینا آدم بودن:
۲۰۶ یه پسر شیطون بود
۴۰۵ یه پیرمرد غرغرو بود که از همه چی شاکیه
۲۰۶ اس دی یه کارمند خسته بود که همیشه دیر میرسه سرکار
ام وی ام یه پسر آس و پاس بود که همش ادعای لاکچری بودن داره😉😂😂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اون انرژی که ما صرف نالیدن برا سحرخیزی میکنیم
برا کارمون میکردیم هرماه کارمند نمونه میشدیم ..😐👍😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
‼️این فضای مجازی هر بدی هم داشته باشد, یه خوبی هایی هم داره...
- دیگه گذشت اون زمان
که نماینده مجلس بره کارمند رو ببنده به فحش بعدش هم ببرن جلوی دوربین تلوزیون مجبور کنن معذرت بخواد از وکیل محترم مجلس !
- دیگه گذشت اون زمان
که بچه مردم تو کلاس بسوزه و کسی خبر دار نشه !
گذشت
- دوره ای که اتوبوس ترمز ببره، شما همونجا تشخیص بدی و اعلام کنی راننده سکته کرده !
گذشت
- دوره ای که بچه ات تو کانادا باشه خودت اینجا وطنم وطنم راه بندازی !
عوض شده اوضاع می فهمی..!
اگه از اون دستی که اون پیرمرد کشاورز بر شانه وزیرت زد ،
نفهمیدی
از خشمی که در این عکس
بر عارفت فرود آمده
بفهم...!
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
May 11
4_5990276005393073592.mp3
4.72M
💉پنجم شهریور روز داروسازیه
به مناسبت زادروز محمد زکریای رازی ، پزشک ، فیلسوف و شیمی دان ایرانی 💉
#رادیو_مرسی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
⭕️ شوخی های عجیب و روحیه طنز رزمنده های دفاع مقدس
👤استاد #رائفی_پور
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطرات طنز👈جبهه👉😁
ایام رجب المرجب بود و هر روز دعای «یا من ارجوه لکل خیر» را می خواندیم.
حاج آقا قبل از مراسم برای آن دسته از دوستان که مثل ما توجیه نبودند،
توضیح می داد که وقتی به عبارت "یا ذوالجلال و الاکرام "رسیدید،
که در ادامه آن جمله "حرّم شیبتی علی النار " می آید،
با دست چپ محاسن خود را بگیرید و انگشت سبابه دست دیگر را به چپ و راست تکان دهید.
هنوز حرف حاجی تمام نشده ،
یک بچه های بسیجی از انتهای مجلس برخاست و گفت: اگر کسی محاسن نداشت ،چه کار کند؟
برادر روحانی هم که اصولا در جواب نمی ماند گفت: محاسن بغل دستی اش را بگیرد .
چاره ای نیست، فعلا دوتایی استفاده کنند تا بعد!😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
#طنز_جبهه
😄😂خاطره ای زیبا و خنده دار ازجبهه و جنگ...😃😀
👤بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
:پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂😂😂
منبع: کتاب" رفاقت به سبک تانک"
به یاد شهدا وبچهای جبهه وجنگ صلوات🌺
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
✅طنز جبهه😂
به سلامتی فرمانده
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد
نگه داشتم😉
#سوار كه شد،🙂
گاز دادم و راه افتادم
من با
#سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!😍
گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!🙄😒 راست میگن؟!🤔
گفتم: #فرمانده گفته😊! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی #فرمانده باحالمان!!!😄
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!😟
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!🤔
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂
شادی روح طيبه همه شهدا، به خصوص سردار شهید "مهدی باکری صلوات
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
🌹خـاطـرات طــنز شـهــدا🌹
😂حـــوری😂
🍂چشم باز کرد خودش را روی تخت بیمارستان دید.
بدنش کرخت بود و چشماش خوب نمی دید.
فکری شد که شهید شده و حالا در بهشت و هنوز حالش سر جا نیامده تا بلند نشود و تو دار و درخت های شلنگ تخته بزند و میوه های بهشتی بلمباند و تو قصر های زمردین منزل کند.
پرستاری که به اتاق امده بود متوجه او شد.
اومد بالا سرش. مجروح با دیدن پرستار اول چشم تنگ کرد و بعد گفت:
«تو حوری هستی؟»
پرستار که خوش به حالش شده بود که خیلی زیباست و هم احتمال میداد که طرف موجی شده و به حال خودش نیست ریز خنده ای کرد و گفت:
«بله من حوری هستم»
مجروح باتعجب گفت:
«پس چرا اینقدر زشتی؟»
پرستار ترش کرد و سوزن را بی هوا در باسن مبارک مجروح فرو برد و نعره ی جانانه مجروح در بیمارستان پیچید.🍂
منبع:کتاب رفاقت به سبک تانک
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
5d4295ac341483b36fb66c7f_64298901015777628.mp3
3.22M
اَگر زنشون نمیدی لااَقل بفرسشون شهید بشن 😂😁 😭😭😭😭
مولودی طنز سید رضا نریمانی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
🌸🌺🌸
🌺🌸
🌸
#دخترا_اگه_برن_جنگ😆
#خاطره_طنز_ازحضورخواهران_درجبهه
بیگودی های خواهر کاتبی!😌😐
✍🏻 حدودا 18.19ساله بودم
که مســــــ🕌ــــجد محل یک شب حاج اقا،خانما رو جمع کرد و گفت:
رزمنده ها لباس ندارند و یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که انجام بدیم!
من و چند از خواهرا✋🏻
که پزشـ🔬ـکی میخوندیم
پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستان های صحرایی🏩
و ما چمدون رو بستیم و راهی جنوب شدیم🚌
من تصور درستی از واقیعت جنگ نداشتم و کسی هم برای من توضیح نداده بود🤐
و این باعث شد که یک ساک دخترونه ببندم شبیه مسافرت های دیگه،و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ســ🛍ـــاک
یعنی بیگودی هام😲
و چند دست لباس👗
و کرم دست و کلی وسایل دیگه😶 ...
غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم❗️
یا دستمو کرم بزنم...👐🏻
به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم...
نمیدونم چطور شد که😰
ساک من و بقیه خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه😰
ما مبهوت به لباسامون که با باد این ور و اون ور میرفتن نگاه میکردیم...🌬
و برادرا افتادن دنبال لباسا😱
ما خجالت زده 😥.
برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما😅
دلمون میخواست انکار کنیم😣
اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون واساده بودیم😑😐😶
.
و بعد
.
بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردند که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه😂
از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌
شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان☺
صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی
گفت در حال کیشیک بودن، این بسته مشکوک رو پیدا کردند،گفتن #بیگودی_های_خواهر_کاتبیه😮
شب که همه خوابیدن ، تصمیم گرفتم چال کنم پشت بیمارستان صحرایی😊
چال کردم و چند روز بعد یکی از برادرا گفت ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم ،زمین رو کندیم،اینا اومده بالا
گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐😒
و من
هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم😡
دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا میدیدم که داره میاد سمتم🏃
خواهر کاتبی🗣
خواهر کاتبی🗣
بیگودی هاتون…
داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی هم رزم شهید متوسلیان میباشد😌
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
😜🌷طنز_جبهه
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
سلام
فکر نکنید استقلال و پرسپولیس فقط
الانه☺️☺️☺️☺️
یکی از دوستان میگفت تو جبهه و در
شب عملیات با یکی از رفقا بر سر
استقلال و پیروزی حرفمون شد و دعوای
لفظی 😔😔
بعد از عملیات دیگه ندیدمش فکر کردم
شهید شده.....😔😔😔😭😔
.ناراحت بودم که ایکاش
حلالیت طلبیده بودم......😔😭😔
تویه همین
افکار بودم که دیدم رفیقم چندتا عراقی
رو اسیر کرده و روی دوش یکیشون
سوار و بهشون یاد داده بگن استقلال
سوراخ.....😂😂😂😂
پیروزی قهرمان و داره میاد..😂😂😄😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سکه سپردند، دو تا سکه گرفتند.
گفتند که این بهره بانکی است، ربا نیست!
خواندن شعری طنز در مورد نماز در حضور رهبر انقلاب.
#فدای_خنده_هاتون_آقا.😍
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
نماز میت🙏
عد از عملیات خیبر ۶ – ۷ نفر از دوستان آماده شدیم بریم مشهد مقدس زیارت،👥👤 از جمله دوستانی که با ما بودند، که چند نفرشون بعداً به شهادت رسیدند، آقای سید یدالله حسینی رئیس دفتر خادم الشهدا، محمد کریمی، دایی محمد بیطرفان حزبالله که شعارهای مرگ بر شاه ایشون معروف بود و درجنگ به شهادت رسید، مجتبی بهاءالدینی، خدا روحشان را شاد کند و ما رو هم با اونا مشحور کند،🙏 ما رسیدیم به مشهد مقدس، غسل زیارت کردیم و وارد صحن امام رضا علیه السلام شدیم، یه مرده تربتی آوردند نماز میت بهش بخونند، منم اون دوران حدود ۱۸ سال داشتم، 👱🏻بار اوّل بود می¬خواستم نماز میت بخونم و نمی دونستم نماز میت چه جوری هست، به دوستان گفتم بریم پشت سر این مرده نماز بخونیم، حدود ۳۰ نفر ایستاده بودند ما هم ۶ نفر بودیم به جمع اون بندگان خدا اضافه شدیم، حاجآقا جلو ایستاد، مثل نماز مغرب و عشاء و صبح گفت: اللهاکبر، ما هم گفتیم اللهاکبر و ایستادیم به نماز شروع کرد🙏 به نماز مرده خوندن و رفت تو تکبیر دومش، گفت: اللهاکبر، من رفتم رکوع، مرتب می¬گفتم سبحانالله! سبحانالله! سبحانالله! دیدم همه دارند می خندند و رفقای ما پشتسرمون قاه قاه میخندند،😆 ما پاگذاشتیم به فرار تو حرم امام رضا علیه السلام، صاحبمرده اومد دنبال ما، گفت تو مرده مارو از بین بردی!😠
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فرق بی سیم ها
روزی سر کلاس آموزش مخابرات فرق بی سیم «اسلسون» را با بي سيم «پی آر سی» از بچهها پرسیدم.🙂
یکی از بسیجیهای نیشابوری دستش را بلند کرد،☝🏼️ گفت: « مو وَر گویم؟»
با خنده بهش گفتم: «وَر گو. »😄
گفت: «اسلسون اول بیق بیق مِنه، بعد فیش فیش منه. ولی پی آر سی از همو اول فیش فیش مِنه.»
کلاس آموزشی از صدای خنده بچهها رفت رو هوا.😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
والکثافه من الشیطان 👹
روحانی گردانمان بود. روشش این بود که بعد از نماز 🕌حدیثی از معصومین نقل میکرد و درباره ی آن توضیح میداد. پیدا بود این اولین باری است که به صورت تبلیغی رزمی به جبهه آمده است والا شاید بیگدار به آب نمی زد و هوس نمی کرد بچهها را امتحان کند؛ آن هم بچه های این گردان را که تبعیدگاه بود؛😅 نمی آمد بگوید: «بچه ها! النظافه من الایمان و …؟» تا بچهها در عین ناباوری اش بگویند: «حاج آقا والکثافه من الشیطان».😂😂
فکر می کرد لابد می گویند حاج آقا «والْ» ندارد، یا هاج و واج🙄 میمانند و او با قیافه حکیمانهای میگوید: «ای بیسوادها بقیه ندارد. حدیث همین است».
با این وصف حاجی کم نیاورد😇 و گفت: «حالا اگر گفتید این حدیث مال کیه؟»
بچهها فی الفور گفتند: «نصفش حدیث نبوی است، نصف دیگرش از قیس بن اکبر سیاه»😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9