eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
65هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
25.6هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ✨ مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود. تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت. اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد. تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند، رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟ درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم. مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود! علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم. از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم. مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود. علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سرسبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم. ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی بامزه ای بود😂😂 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
سلام.سوتی من مربوط به دوازده سال پیشه.تازه ازدواج کرده بودیم و تو یه زیر زمین زندگی میکردیم.اتاق نداشتیم.به جاش یه سوییت زیر پارکینک داشتیم که اتاق خوابش کرده بودیم.پنجره نداشت.اونقدر تاریک بود که شب و روزش معلوم نبود اونروز ماشینمون خراب شده بود و شوهرم مشغول تعمیر بود .هر چه بهش گفتم بیا بریم ناهار نیومد.من رفتم تو خونه .بعد از نیم ساعت دوباره اومدم تو حیاط که صداش کنم برای ناهار دیدم شوهر خواهرم اومده کمکش.بازم گفت ناهار نمی خوام.منم دیگه عصبانی شدم رفتم تنهایی ناهارمو خوردم و تو همون سوییت خوابیدم.وقتی بیدار شدم هر چی شوهرمو صدا کردم جوابی نشنیدم. آب شده بود رفته بود تو زمین.همه جای خونه حتی تو حیاطو گشتم پیداش نکردم .هر چی هم بهش زنگ زدم در دسترس نبود. یه نگاهی به ساعت کردم دیدم ساعت ده و بیست دقیقه شبه.یادم اومد که با شوهر خواهرم مشغول تعمیر ماشین بودند.هر چی به خواهرم زنگ زدم برنداشت .خیلی نگران شدم.مجبورشدم به شوهرش زنگ بزنم اونم گوشی برنداشت. یه دفعه تلفن زنگ زد .شوهر خواهرم بود .گفت کاری داشتین زنگ زدین؟ ازش پرسیدم شوهرم خونه شما نیومده؟یکم مکث کرد و گفت نه .گوشی را گذاشتم زمین .ناخوداگاه چشمم به ساعت افتاد .ای وای عقربه ها رو جابجا دیده بودم.ساعت ده دقیقه به چهار صبح بود. از خجالت نمی دونستم چکار کنم.اخه این موقع دنبال شوهرم میگشتم. برگشتم تو سوییت دیدم شوهرم کف زمین خوابیده ولی انقدر اونجا تاریک بود که ندیدمش.از بس هم خسته بود هر چی صداش می کردم بیدار نشد. تو سوییت هم که انتن نمی داد.مونده بودم گیج و خوابالود و عصبانی یه مدت از خجالت نمی تونستم دیگه تو صورتشون نگاه کنم .آخه این موقع شب از خواب بیدارشون کردم تا شوهرم رو پیداکنم 😁😁😁😁😁🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
🔴 #فرمول_نرم‌خو_شدن 💠 گاه دیده‌اید #بیمار، پس از درد زیاد و یا بعد از عمل سخت، روحیه‌ای لطیف پیدا می‌کند و آمادگی روحی بیشتری برای #مهربانی دارد. 💠 یکی از راههای موثر در کسب اخلاق #مهربانی و نرم‌خو شدن این است که عمیقا به #عذابهای بزرگ و متنوع الهی در روز قیامت و جهنّم فکر کنیم. 💠 گاه تفکر عمیق در #عذابهای خدا، حال ما را دگرگون می‌کند و ترس حاصل از آن‌، عامل بازدارنده‌ای برای بروز صفات #زشت و #تند‌خویی ما می‌شود. 💠 بعد از #خروج از تفکّر در عذاب سخت خدا، روح ما #صیقل داده می‌شود و چه بسا بسیاری از عیوب و نقصهای همسر، در نزدمان #ناچیز جلوه‌ می‌کند. ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
💟 نگران فردا نباش و در امروز زندگی کن تا انرژی هات هدر نره، از هر فرصتی که در زندگی داری استفاده کن!! ✅ بعضی چیزها فقط یکبار اتفاق می‌افتند. ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از همکارای حسینی بای هستن ایشون 😂😂😂😂😂😂😂😂 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
حالشونو خریدارم😍 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
ماسه تاخواهربودیم که منویکی ازخواهرام باهم همکلاس بودیم واون یکی خواهرم دوسال باماتفاوت داشت.عروسی پسرخالم بودکه جنگل بوداون ماه هواخیلی سردوبارون زده بود، ماهم دلمون میخواست بریم عروسی مادرم میگفت اونجاجنگله هواسرده نیایین خونه باشین چندین بارهم تاکیدکرداماماباسماجت تمام رفتیم ازقضااونجاکفشامون گم شدخیلی ناراحت شدیم مادرم گفت به هیچ عنوان براتون‌کفش نمیگیرم.خلاصه اومدیم خونه ازیکی ازهمسایه هایه کفش وازدخترعموم هم یه کفش دیگه گرفتیم که فعلاسرکنیم.دخترعموم هم چاق بودوهم بلندقدپاهاش هم خیلی درشت بودطبعاکفشش هم خیلی برامون بزرگ بودامامجبوربودیم بپوشیم .منواون یکی خواهرم یه روزدرمیون کفش وبه نوبت میپوشیدیم یعنی یه روزکفش همیسایه که تقریباخوب بودویه روزدیگه کفش دخترعموم .😄اونروزی که نوبت کفش درشت بودخیلی عذاب اوربود.یادم میادانروزی که کفش درشت نوبت من بودشیمی داشتیم وآزمایشگاه داشتیم .معلممون مارومیبردآزمایشگاه برقاروخاموش میکردآزمایشوانجام میداد😄یه دفه برق خاموش شدمن نفس ارومی کشیدم باخودم گفتم اخش الان میتونم پاهاموخوب درازکنم 😂😂اخه خسته شده بودم همش پاهارومخفی میکردم کسی کفشی به اون درشتی رونبینه که یه دفه چشمتون روزبعدنبینه آقای معلم باچراغ قوه نوروبه سمت کفش من گذاشت 😆😆😆😆من ازخجالتی فقط مردم😞😞امابعدااینقدخندیدیم .به دخترعموم میگفتم که توچرااینقدچاقی ودرشت😆😆😆 البته بعداکفشامون پیداشد😂😂 🤦‍♀🤦‍♀😁😁😁 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
🍂🌸 تقدیم به اعضای گـــــــروه 🌸🍃 🍃🌼 بخـــصوص آذر ماهــــی های گــروه🌼🍂 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‍‌‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سفره دل را نزد دیگران باز نکن 🔴 #استاد_رفیعی ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
هدایت شده از گسترده معراج✔
. ❗️ روزی جمعی از که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند، تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند. به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به مرحوم حضرت آی شیخ محمد بیدآبادی (ره) می افتد که در حال گذر بودند. گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند. ایشان نگاهی به زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد، به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند. سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند. به محض ورود ایشان، زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت، از ،،،،،، 👇👇 eitaa.com/joinchat/2004418583C4d8cbc75cd
⭕️⭕️فوری....⭕️⭕️فوری... ❌❌دعوت پادشاه سعودی از رهبر انقلاب!😳😳 ❌❌و تقاضای اقامه نماز جمعه در مسجدالحرام از سوی رهبر انقلاب😳😳😳 جزئیات را اینجا👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4081713168C69b4a44e3c ♨️ ،جنایتی دردناک از غرب وحشی 😱🙈 ♨️کلیپ دارای صحنه ای دلخراش است و برای افراد زیر 18 سال توصیه نمیشود ...🙈🙈😱 ♨️اگه ناراحتی قلبی نداری کلیک کن👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2427518998C64cc7dd436