eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
61.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
25.1هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صاحب رستورانی در ترکیه وقتی میبینه کودک 2 ساله مشتری که داشته غذا میخورده، غذا تو گلوش گیر کرده و نمیتونه نفس بکشه؛ سریع میره کمک مادر کودک و باعث نجات کودک میشه👏 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شفا گرفتن سرطان هفده ساله «مرتضی حسینی» مجری معروف تلویزیون از امام حسین(ع) اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
هدایت شده از تبلیغاااااات مومنانه
عرض سلام وادب ✅شروع دوره جذاب وکاربردی کلاس های نظم وبرنامه ریزی بصورت کاملا رایگان💗 ✅این دوره مخصوص بانوان میباشد. شرط استفاده از دوره 📝 انجام واجرای نکات وبرنامه هاست. شروع دوره از ۱۶تیرماه ✅لینک کانال رو برای بانوان مشتاق نظم وبرنامه ریزی بفرستید،تاان شالله ازمطالب کلاس بهره مندبشن.☺️ 👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2889941119Cc8b6ff7868
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت‎وگوی جالب با جوان‎ترین و مسن‎ترین داوطلب کنکور اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این باعث بانی، داداش بزرگ بهنام بانیه😂 خوب اداشو در میاره😂 اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
50.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 ماجرای تحول سعیده خانم 🌼🌸🌼🌸🌼 ✨ از لاک جیغ تا خــدا ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
✨معجزه ای از امارضا(ع) که اخیرا اتفاق افتاد... 📝داستان دختری که بخاطر ازدواج کردن به امام رضا(ع) نامه نوشت. 👩یک دختری بود؛ که شغل باباش رفتگر شهرداری بود؛ دختره با هزاران آرزو وامید می خواست ؛مثل همه زندگی کند؛ می خواست شوهری با آبرو با کلاس داشته باشد؛ به خاطر شغل باباش که رفتگر بود کسی در این خانه را نمی زد؛ یه روز دلش شکست یه نامه ای به امام رضا نوشت ؛تو نامه اش نوشته بود: « السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا معین الضعفاءوالفقرا السلام علیک یا امام رضا یا امام رضا دلم خیلی پره ؛منم جوانم آرزو دارم ؛امید دارم؛به خاطر اینکه شغل بابام رفتگر شهرداری هست؛ کسی در این خانه رو نمی زند؛وكسي به خواستگاري من نمياد؛یا امام رضا نمی دانم چه کار کنم؛یا امام رضا؛امیدم و نا امید نکن؛یا امام رضا قلب و دلم رو نشکن؛یا امام رضا قربانت برم.................» حرفای دلش رو نوشت ؛گریه هاش رو کرد؛ دلش رو خالی کرد؛آدرس خانه را تو نامه نوشت ؛ اومد حرم امام رضا نامه را داخل ضریح انداخت؛ چند ماهي گذشت؛ خانواده ای از تهران برا زیارت آمده بودند مشهد ؛پدر خانواده چشم درد بود؛ دکترها گفته بودند که باید عمل کند؛احتمال اینکه بیناییش را از دست بدهد؛ خیلی بود؛چند روز آنجا ماندند؛ پسر خانواده رفت پیش یکی از خادمهای حرم ؛گفت:بابام مریض هست؛ شاید چشماش رو از دست بدهذ ؛خواهش می کنم ؛روزی که ضریح را غبار آلود می کنید ؛من یه کم غبار داخل ضريح رامی خواهم برا ی شفای چشمای بابام؛بهش گفتند :چنان روزی ضریح رو غبار گیری میکنیم ؛بیا بهت میدیم؛بعداز مدتی پسره آمد مشهد به خادمهای حرم گفت: اآمدم برا گرفتن غبار داخل ضریح؛خادمها از تو ضریح همان نامه را برداشتند؛ یه کم غبار داخلش ریختند؛ آن رو بسته بندی کردند؛ به پسره دادند؛پسره بسته را گرفت آورد تهران برا باباش وقتی بسته رو باز کرد ؛نامه رو دید ؛دید یه نامه دختر به امام رضاست؛ الهی قربانت برم یا امام رضا ،الهی من فدات بشوم؛الهی قربان آن غریبیت بشوم؛ گریه امانش رو بریده بود مامانش بهش گفت :چی شده پسرم؛ گفت:مامان امام رضا بهم نامه داده؛ امام رضا برام یه همسفر پیدا کرده؛ امام رضا برام همسر پیدا کرده ؛ مادر می خواهم بریم مشهد به همان آدرسی که تو این نامه نوشته؛ من دختری را که امام رضا بهم معرفی کرده رو میخواهم؛ غبار را به باباش داد به چشماش بماله؛ بعد یه مدتی چشمای باباش خوب شدند؛ همگی آمدند پا بوس امام رضا ؛ زیارت کردند؛ بعدش رفتند به همان آدرس؛در زدند؛به بهانه پرسيدن يك آدرس ؛ گفتند ما غریبیم؛ می شود بیاييم داخل؛ صاحب خانه راهشان داد؛ یه مدتی نشستند نا خود آگاه چشمانشان گریان شد؛ گفتند: ما اآمديم خواستگاری قضیه رو بهشان گفتند؛ پسره دختر را به عقد خودش درآورد؛ یك جشن مفصل براش گرفت وبا خودش به تهران برد. ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
💠✨ از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم چیست؟ گفت : 👀 میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی! 👀 میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی! 👀 میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری! 👀 میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی! 👀 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی! 👀 میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود! 👀 میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی! ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سلام اسم پسرم محمدحسینه و یه دختر دارم که 4 سال از پسرم بزرگتره وقتی دخترم کلاس سوم بود که رسیده بودن به درس فداکاری هر روز می اومد خونه و از روی درس رو خوانی می کرد البته بلند بلند . هر بار که می رسید به داستان شهید محمدحسین فهمیده می دیدم این پسرم که اون موقع 5 سالش بود خیلی خجالت زده میشه و لبخند ملیحی روی لباش می شینه . تا اینکه یه بار ازم پرسید : مامان کی به خودم نارنجک بستم و رفتم زیر تانک؟ من دیگه داشت از شدت تعجب چشام از حدقه در میومد 😳😳😳 گفتم : کی گفته تو همچین کاری کردی؟ گفت آبجی هر روز می گه من این کار رو کردم. یدفعه یاد درسش افتادم 😂😂 گفتم پسرم اون میگه محمدحسین فهمیده این کار رو کرده پسرمم با افتخار گفت خوب منم محمدحسینم که فهمیده هم هستم دیگه. دیگه نمی دونستم اینو چطوری براش توضیح بدم .فقط از خنده روده بر شده بودم😂😂😂🤣🤣🤣 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم… . صحبت های مدافعان حرمی که بین داعشی ها گیر افتادن شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقونن فیلم رو کامل ببینید… پ ن: گفت عاشقی رو چگونه یاد گرفتی؟! گفتم : از اون شهید گمنامی که معشوق رو حتی به قیمتِ از دست دادن هویتش ، خریدار بود! یه وقت هایی دیگه دل به هیچی بند نیس... همه چیز و همه شخص در مقابل چشمات به یه شکل رژه می رن ، طوری شبیه آیه کل من علیها فان ... چقدر خوبه که آدم ، دل بسته نباشه ... کاش واقعا ، دل بسته نباشیم ... کاش نَفس آدم ، قطعه ای بود در بدن ، تا جداش کنیم و بندازیم گوشه ای برای خودش خاک بخوره ، نه اینکه در وجودمون ، روحمون رو لِه کنه ... الهی قدرت مبارزه با خودمون رو بده ..! ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سلام وقتی من خیلی کوچولو بودم فک کنم دوسالم بود شایدم بیشتر نمیدونم مامانم دانشگاه قبول شد... یروز مجبور شد منو با خودش ببره سرکلاس... کلاس فقه اسلامی یا یه همچین چیزی ک استادش خیلیم بداخلاق بوده خلاصه وسط کلاس بنده احتیاج به دسشویی پیدا میکنمو هی میگم منو ببر دسشویی مامانمم که خیلی خجالتی بوده هی میگه دخترم صبر کن الان کلاس تموم میشه میریم ولی خب من لحظه ای دامنم از دست برفت و مامانم میگه با تمام قوااا سر کلاس داد زدم من پی پی دارممممم... بدبخت مامانم نمیتونم تصور کنم چقد خجالت کشید هرچند که الان وقتی تعریف میکنه ریسه میره 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
تبلیغات کانالهای اخلاقی http://eitaa.com/joinchat/4161601553C24a9ad89ab