هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
دوستم یه برادرزاده داره ۵ ۶ سالشه
این دوستم یه شب با برادرزادش میرن خودپرداز پول میگیرن بعد پولو میده به برادرزادش خودش یه چند تا کار بانکی انجام میده ،
میگه وقتی کارم تموم شد به امیر (برادرزادش)میگه بریم عمه
اونم در یک حرکت قشنگ سرشومیاره جلوی دستگاه و بلند میگه ممنون دستت درد نکنه به ما پول دادی ،😂
دوستم میگه من که خندم گرفت ولی وقتی برگشتم دیدم بله چن نفر تو نوبت هستن و دارن غش غش میخندن ،منم دست این وروجکو گرفتم و در رفتم 🙈🤦♀😂
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از تبلیغات گسترده ماهان
گونی برنجتو میندازی دور😱
اخه چرا😫
بیا من بهت یادبدم چه چیزایی درست کنی ارزون🤑ارزون🤑
درامدخونگی بدون هزینه انچنانی❣
باور نداری😳بیا تو👇
https://eitaa.com/joinchat/266272832Ca812c9dc84
توصیه ❌ این تبلیغ رو از دست ندین 💯
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
** ✅مادر شوهرم دستشویی حمومش رو جوری تزیین کرده بود که انگار تازه عروسه
از دستشوییش بوی گل و گلاب میاد، بر خلاف دستشویی ما که جرات نداریم درشو باز کنیم😷😷
یواشکی عکس گرفتم گذاشتم 😱
https://eitaa.com/joinchat/266272832Ca812c9dc84
❌ خواهشن زود ببینید میخوام بردارم، الان جاریم میبینه گزارش میده
**
ایران:
امروز یکی اومد دفتر به اسم "آقای قشنگ"😊
سه روز بود تمرین میکردم جلوش یه وقت نخندم اما وقتی گفت: سلام قشنگ هستم، دیگه پهن شدم کف زمین😂
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
برادر من پزشکه و تعریف میکرد تو بیمارستان یه بیماری بوده که مشکل قلبی داشته و عمل قلب باز انجام داده بوده و با کلی مشکلات و سختی عمل و کلی هزینه بیمارستان خصوصی بلاخره بیمار حالشون خوب میشه و دکتر میرن ویزیتشون میکنن که اجازه ترخیص میدن
حالا اونروز آقای بیمار که از ترخیصش مطلع شد با اشتها و خوشحالی داشتن صبحانه میل میکردن که آخرین صبحانه بیمارستان هست😊
صبحانه چی هست؟؟ تخم مرغ آب پز😝😝
دیدین که لامصب چقدررررر خشکه تخم مرغ آبپز
این بنده خدا هم تخم مرغ رو میخوره و اما نمیتونه قورت بده و هرچی تلاش میکنه پایین نمیره و بنده خدا خفه میشه و فوت میکنه😬
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
میدونستید عروسک گردانهای چاق و لاغر کیا بودن؟
#اسدالله_یکتا #حسن_پورشیرازی
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
هدایت شده از تبلیغات گسترده پایتا
عضویت عضویت
یکبار تندخوانی رو امتحان کنید به جای حرص خوردن از حجم زیاد کتابها و سرعت کم مطالعه
بزن بریم برای یادگیری جدیدترین روش تندخوانی دنیا 🌏👇
https://eitaa.com/joinchat/101777560C44db5f6ea9
🅾✴️🅾✴️🅾✴️🅾✴️
✳️❇️✳️❇️✳️❇️✳️✳️
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
واقعا لازمه 🗣
کم حافظه ها 😞
کند ذهن ها 🧠
بی انگیزها 😓
این کانال شدیدا نیاز شماست 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2150498429C8fe8dab7ad
🌔🧠🌕👉🏼👍🏻👇🏻👍🏻👈🏼🌕🧠🌖
🌔☣👉🏼👉🏻🧠👈🏻👈🏼☣🌖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صداپیشه سندباد:
۶تا بچه دارم و ۵ تا نوه...!
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
#شهدا 📿
✅شهید دکتر چمران میگفت:
📌توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود
✔️سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم
✔️اون شب رخت و خواب آزارم می داد!
✔️و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد...
✔️رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم
✔️می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم
✔️اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم
✨اما روحم شفا پیدا کرد✨
📌چه مریضی لذت بخشی...
معلم:
امروزب بابات تلفن میزنم و بهش میگم ک دس خط تو خیلی بده و همه مسئله ها رو غلط حل میکنی
شاگرد:اقا ترخدا بهش نگید ؛دلش میشکنه
معلم:واسه چی دلش میشکنه
شاگرد :واسه اینکه همه ی تکلیفای منو بابام مینویسه😂😂
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠توصیه مهم مجری تلویزیون به پژوهشگران حوزه مرگ موقت
▪️این قسمت: اسیر آزاد
▫️تجربهگر : آقای مهدی معماریان
#تجربه_مرگ_موقت
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
🔵رفتار جالب شهید غلامعلی پیچک در کودکی
🔺پسر بچهای بود به نام غلامعلی پیچک. مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید.
🔹 پسربچه بستنیشو تو آستینش قایم کرد آورد خونه؛ مامانش میگفت: وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم و گفت: مامان بستنیم آب شد ولی دل بچههای تو کوچه آب نشد.
🔹بعضی ها هم هستند که عکس غذاها و نوشیدنیها و لحظه به لحظه سفر و مهمانی و سفره یلدا و میوه نوبرمون رو میفرستند توی اینستا و ...
🔹براشون هم فرقی نمیکنه مخاطبشون داراست یا نداره، گرسنهست یا سیره ...
🔺اندکی تأمل
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
🌙 #داستان_شب 🌙
ناصرخسرو تا چهل سالگی به عشرت و باده نوشی های بی مایه در شغل های دیوانی بی پایه گذراند تا شبی فیض الهی چون یکی از فرشتگانِ شبِ قدر بر او نازل شد و او را از خواب غفلت بیدار کرد.
ناصر این واقعهٔ فرخنده را در سفرنامهٔ خویش که در شمار سفرنامه های گزیدهٔ جهان است چنین حکایت کرده است:
شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: "چند خواهی خوردن از این شراب که خِرَد از مردم زایل کند؟ اگر به هوش باشی، بهتر."
من جواب گفتم که: "حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوهِ دنیا کم کند."
جواب داد که: "بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد. حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرَد و هوش را بیفزاید."
گفتم که "من این از کجا آرم؟"
گفت: "جوینده یابنده باشد." و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت.*
ناصر خسرو قبادیانی (۳۹۴-۴۸۱ق) متکلم، شاعر، نویسنده و جهانگرد بزرگ قرن پنجم از جوانی به تحصیل علوم پرداخت و به دربار غزنویان و سپس به دربار سلجوقیان راه یافت.
در سال ۴۳۷ق به جهت خوابی که دید، کارهای دولتی را رها کرد و به سفر حج رفت. در این سفر به مصر رفت. چندسالی در این کشور ماند.
وی در سال ۴۸۱ق در روستای یمگان در ولایت بدخشان افغانستان وفات یافت.
*برگرفته از پیشگفتار کتاب "گنجینه آشنا"
به قلم حسین الهی قمشه ای
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
وقتی بچه بودم
خونمون جوری بود که پذیرایی واتاق با دربزرگ ازهم جدامیشد..منم کمی ترسوبودم وقتی اتاق تاریک بودتنهایی نمیرفتم باید کسی همراهم میومد تا من اسباب بازیهامو از اتاق بردارم..یابرم تو اتاق بازی کنم..شب که باباخونه بود مثلا میخواستم برم اون اتاق بازی کنم یاچیزی بیارم به بابا میگفتم بابا بامن بیا..باباکه حال نداشت بلند شه با من بیاد همینطور که به در تکیه داده بودونشسته بودانگشت اشارشو از لای در نشون میداد میگفت بابایی نترس انگشتم داره نگات میکنه منه خنگم با خیال راحت میرفتم اون اتاق کارمو انجام میدادم آخه انگشت بابا داشت منو میدید😂
کانال سوتی بچه ها👇
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الان ما این کار رو انجام بدیم، میگن بی کلاسیه...
ایشون دیوید بکهام هستند😊
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
من یکی از ناخونام وقتی بچه بودم رفته لای زنجیر دوچرخه و شکلش با بقیه ناخونا فرق داره😂💔
(حالا اینو داشته باشین)
اون زمانا ک کرونایی در کار نبود و مدارس حضوری بود🚶♂
سر یکی از امتحانات پایان ترم نشسته بودم
تو کلاسی داشتم امتحان میدادم ک معلم ریاضیمون مراقبمون بود🙄💆♂🤦♂
من امتحانمو تموم کرده بودم و نشسته بودم تا اعلام کنن برم برگه لعنتی رو بدم
یهو دیدم معلممون اومد طرفم
اولش گرخیدم😶
وقتی رسید بالای سرم اشاره کرد ب روی میز و گفت چی شده
منم خوشحااااااااااااااال شرو ع کردم تعریف کردن ک چطو شده ک ناخونم این شکلی شده 😂😂😂😂😂😅😅
حالا جالبیش اینجاست کنار دستیامم بجای اینکه امتحان بدن نشسته بودن گوش میدادن😂😂😂
منم همینطور داشتم تعریف میکردم.. یه ان به معلمم نگاه کردم دیدم قیافش
/🙂/این شکلیه
🤨😐 من سکوت کردم یهو گفت نه میگم روی زیر دستیت چی نوشته شده
من اون لحظه:))))))))))))))
بقیه هم رفتن تو افق محو شدن💔🌅
از همین تربیون دعا میکنم خدا هیچ کسیو سر جلسه امتحان ضایع نکنه😂😭😢🤲
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
بچه هامون همونی که میخوایم نمیشن، همونی میشن که بودیم...
به کجا چنین شتابان
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی میگن ادم از ۱ دقیقه بعدشم خبر نداره یعنی این😳😳😔😔
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
😊😂😍ای جونم چقدر قشنگ بازی میکنن
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این عصاها منم لازم دارم😄👌
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری💔 شهادت ام کلثوم🏴
༺✌️⃟ 🇮🇷https://eitaa.com/Dokhtaronemazhabiii
༺✌️⃟🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شب اول قبر کسی که مرد و زنده شد
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
17.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 هنگام خواب روح انسان کجا می رود؟
▪️این قسمت: صعود
▫️تجربهگر : آقای حسن تحققی
#تجربه_مرگ_موقت
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
🌺سی داستان کوتاه درباره امام خمینی(ره)
به گزارش جهان سید محمد جواد میری در پایگاه اطلاع رسانی جنبش عدالت خواه دانشجویی نوشت: تقدیم به بچههایی که او را ندیدهاند…
۱- هشت نُه سالش که بود، بهترین پرش را داشت. توی مسابقهی دو هم همیشه اول بود. از بازیگوشیهاش، دو سه تا شکستگی توی دست و پا یادگاری داشت و ده دوازده تا توی سر و پیشانی.
×××
۲- با داداش خوشنویسی کار میکرد.
*
آن قدر خطشان شبیه هم شده بود که وقتی نصف کاغذ را روحالله مینوشت و نصفی را مرتضی، هیچکس نمیفهمید این، دو تا خط است
×××
۳- دراویش آمده بودند توی حجرههای فیضیه و جا خوش کرده بودند. هیچکس هم حریفشان نبود.
یک بار روحالله با یکی از دراویش جر و بحثی کرد و یک سیلی آبدار گذاشت در ِ گوشش.
*
حالا دیگر حریفشان میشدند. بیرونشان هم کردند.
امام روح الله الموسوی الخمینی
×××
۴- کسی را نپسندیده بود. الّا دختر آقای ثقفی، که او هم رضایت نمیداد.
*
با صحبتهای زیاد و چند بار خواب دیدن، بالأخره حاضر شد با آقا روحالله ازدواج کند. عقد را در حرم حضرت عبدالعظیم خواندند و ماه مبارک یک عروسی ساده گرفتند. همان اول به خانم گفت:
- هر کاری میخواهی بکن، فقط گناه نکن.
*
یک خانه اجاره کردند و جهاز خانم را آوردند. تنها چیزهایی که آقا روحالله به اثاثیه اضافه کرد، یک گلیم بود، یک دست رختخواب، یک چراغ خوراکپزی، یک قابلمهی کوچک، یک قوری با استکان و نعلبکی.
×××
۵- زمستان بود. داشتیم با هم میرفتیم درس عرفان آیتالله شاهآبادی. سر راه، زنی نشسته بود لب رودخانه. داشت لباس و کهنه میشست. یخها را میشکست، لباسها را میشست، دستش را با دمای بدنش گرم میکرد و باز… آقا روحالله ایستاد.
لباسها را دو نفری شستند. آدرساش را هم گرفت. بعد هم گفت:
- از این به بعد بیایید منزل ما. میگویم آب را برایتان گرم کنند.
×××
۶- بستری شده بودم. به خاطر حصبه، آن هم وسط زمستان. اساتیدم یک نفر را هم نفرستادند که ببینند چرا توی درسها شرکت نمی کنم. فقط او بود که هر صبح و هر شب میآمد عیادت.
شبی که حالم خیلی خراب شد، پای پیاده راه افتاد و توی آن زمستان سرد، رفت دنبال طبیب. طبیب که آمد، حالم که بهتر شد، راهیام کرد بیمارستان.
×××
۷- آقای بروجردی بیمشورت آقا روحالله موضع نمیگرفت. وقتی هم میخواست پیش شاه نماینده بفرستد، او را می فرستاد.
*
آقا روحالله از پیش شاه برگشته بود و داشت گزارش میداد:
- نمیخواهم از خودم تعریف کنم ولی ابهت من شاه را گرفته بود و بر حرفهایش مسلط نبود.
×××
۸- یک رمضان که رفته بود محلات، علمای شهر دعوتش کردند بیاید مسجد جامع، نماز اقامه کند؛ اما قبول نکرد:
- آنجا کسی هست که اقامهی جماعت کند.
*
میگفت باید به اینجا رونق داد. یک مسجد دورافتاده و متروک بود که یک اتاق گلی کوچک بیشتر نداشت. نمازش را اینجا میخواند.
×××
۹- شب را تقسیم کرده بودند. دو ساعت آقا میخوابید و خانم حواسش به بچهها بود، دو ساعت خانم میخوابید و آقا بچهداری میکرد. روزها هم بعد درس، یک ساعت مخصوص بازی با بچهها بود.
×××
امام روح الله الموسوی الخمینی
ادامه دارد.
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
📚نگاهی متفاوت به ماجرای ضامن آهو
داستان ضامن آهو آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر است. روایت اصلی این داستان را شیخ صدوق(ره) بیش از هزارسال پیش در کتاب «عیون اخبار الرضا (ع)» آورده است. وی تنها با دو واسطه از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق (متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند:
در جوانی برای اهالی مشهدِ رضا (ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند مزاحمت ایجاد می کردم و تا اینکه یکبار که با یک یوزپلنگِ (آموزش دیده) برای شکار آهو به آن حوالی رفته بودم یوز شکاری ام ، را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه زیارتگاه رضا (ع) رفت ولی یکباره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت ، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه زیارتگاه پناه می برد ، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره آهو به یکی از اتاقهای زیارتگاه وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مقری (که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام.
از آن روز نذر کردم که دیگر زائران رضا (ع) را آزار ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یکبار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به بلوغ رسید و کشته شد ، مجددا به مشهد الرضا (ع) رفتم و باز هم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ حاجتی را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است.
📚منابع: عیون اخبار الرضا (ع) ، تالیف
شیخ صدوق ره ، ج۲ ، ص۲۸۶
@Dastan
شادی و نکات مومنانه
🌺سی داستان کوتاه درباره امام خمینی(ره) به گزارش جهان سید محمد جواد میری در پایگاه اطلاع رسانی جنبش ع
۱۰- بازاریان تهران آمده بودند پیش آیتالله بروجردی که پیشنماز میخواهیم. او هم آقا روحالله را معرفی کرده بود؛ اما کی می توانست آقا روحالله را راضی کند؟ از آن ها اصرار و از او انکار که:
- من می خواهم طلبه باشم، درس بخوانم و درس بدهم.
*
آقای بروجردی که فوت کرد، همهی علما و مراجع برایش مجلس فاتحه گرفتند جز آقا روحالله. آخر، فاتحه گرفتن هم مثل پیشنمازی در جاهای مهم، مقدمهی مرجعیت حساب میشد. میگفت:
- نه مجلس فاتحه میگذارم، نه در فاتحهشان شرکت میکنم.
*
با این که خیلیها رساله شان را مجانی پخش میکردند، هرکس رسالهی آقا روحالله را چاپ میکرد باید تا تومان آخرش را از جیب خودش میداد. آقا روحالله نه رساله می داد، نه عکس چاپ میکرد، نه…
×××
۱۱- علیه لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی که بیانیه داد، بعضی علما گفتند: «شاه شیعه است، مگر با شاه شیعه می شود مبارزه کرد؟»
وقتی گفت در اعتراض به جنایات شاه، نیمه شعبان را جشن نگیریم، میگفتند: «چراغانی نیمه شعبان را به خاطر مبارزه تعطیل کنیم؟!»
یک عده مقدسنما هم سر این دعوا میکردند که او انگلیسی است یا آمریکایی؟! بعضی ها هم میگفتند تارکالصلوه است، روزه هم نمیگیرد؛ اما زردچوبه میمالد به صورتش که بگوید روزهام! بعضی ها هم می گفتند این عمامهاش کوچک است و در حد مرجعیت نیست. این جور حرف ها را که میشنید، میگفت:
- به آقایان بگویید من هنوز مشرک نشدهام.
×××
۱۲- اول تبعید که رفت ترکیه، بردنش توی یک منطقه که زهر چشم بگیرند و بترسانندش.
- اینجا قبر چهل نفر از علمای ترکیه است که با حکومت مخالفت کردند و کشته شدند.
گفت:
- عجب! ای کاش ما هم چنین چیزی داشتیم تا این جور از علمای ترکیه عقب نباشیم.
×××
ادامه دارد..
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از تبلیغات گسترده پایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه پوکیدن جوان🤯 👆
😲 بیماران قلبی مشاهده نکنند🔞
🤔دیدن ادامه اینجا ضربه بزنید.🖥
مشاهده ادامه فیلم و ترکیدن👇
https://eitaa.com/joinchat/2570518589Cce3b8d50f8
امیدی به زندگانی جوان هس؟🤔
بله
خیر
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
🚨پیشگویی پیامبر (ص) درباره انقلاب
🔰#پیامبر (ص) درباره #ایرانیان به این شرح آمده است:«...در طرف راست عرش خدا، قومی از ما بر منبرهایی از نور قرار دارند که چهره های آنان از نور است و لباس هایشان از نور است به گونهای که چهره های نورانی آنان، چشم ناظران را فرو میپوشاند».#ابوبکر گفت:ای رسول خدا اینان چه کسانی هستند؟پیامبر ساکت ماند.آن گاه #زبیر همان سؤال را کرد و پیامبر خدا سکوت کرد.پس #علی(ع) پرسید: ای رسول خدا آنها کیستند؟پیامبر گفتند...😳
ادامه داستان خیلی حیرت انگیزه😱👇
https://eitaa.com/joinchat/4183556176Cadc4dcc268
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
مامانم یه جا خونده بود وقتی دعا میکنیم و میگیم (اللهم عجل لولیک الفرج) باید سریع بعدش بگیم (و فرج عنا )
چند روز پیش کنارش نشسته بودم و سرم تو گوشی 😅😁 مامانمم داشت میگفت اللهم عجل لولیک الفرج بعد گفت (و زوج عنا ) ( ازدواج و این حرفا ☺️😂😂)
من همون موقع فک کنم غرق بودم تو همین کانال بعد گفتم زوج عنا که یعنی مارا ازدواج بده 🤔🤔 بعد بهش گفتم اول همینجوری موند بعد فوج فوج افسوس خورد و خجالت کشید و همش میگفت حالا امام زمان میگه این و نگاه 😂😂
حالا دور روزه تا میخواد دعا کنه وقتی میخواد اون عبارت آخر و بگه زیر چشمی همو نگا میکنیم 😂😂😂😂😂
اصلا زوج عنا ملکه ذهنش شده 😁😁😄
#اللهمعجللولیکالفرجوفرجعنا😁
#دخترکنکوری☺️
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak