eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
67هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😂 -داداش کوچیکم از بابام پرسید دعای خیر ینی چی؟👶🏻 -بابام گفت:👨🏻 دعای خیر یعنی ما هرچی دعا مے کنیم خدا میگه خیر😂😂😁👌 🤲🏻 مردی برای گرفتن وام به بانڪ مراجعه ڪرد. او خواهش میڪرد که سریعتر به او وامی پرداخت شود. باجه او را به سمت مدیر شعبه هدایت ڪرد. -مدیر پرسید: آقاشما اینجا چقدر پس انداز دارید؟ -مردگفت: متاسفاته پس اندازی ندارم -مدیر پرسید: برادر، اصلا شما اینجا حساب بانڪی دارید؟! -مردپاسخ داد: خیر حسابی ندارم -مدیرگفت: شما ڪه نه حساب در گردشی دارید و نھ حتی پس اندازی کوچڪ! چگونه از ما وام مطالبه می ڪنید!!!ابتدا حسابی تشکیل دهید و هزینھ جزئے واریز ڪنید و بعد درخواست ڪنید. -گاه ما از خداوند درخواستی داریم بدون آنڪه نزد خدا حساب بانڪی اعمال خیر، و آبرویی داشته باشیم..برای درخواست، و انتظار برآورده شدن دعا، نیاز است ابتدا ما، آنچه را خداوند خواسته، انجام داده باشیم. چون ما طلبڪار نیستیم! امام علی ؏ می فرمایند: -لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِكَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِيقَهُ بِالذُّنُوب‏ -اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی ڪه خودت با گناه راه اجابت آن ࢪا بسته ای. 📚تصنیف غرر. ص 193. ح 3768 -ضمن اینڪه گاهی بر آورده شدن یڪ دعا به صلاح ما نیست و ما بی خبریم و خداوند، به جای آن، اجر و پاداش به ما داده و یا در جای دیگری در زندگیمان جبران می شود. برگرفته‌ازکانــــــــــال👇 ⚜لبــــــــــخند⚜ ————————————————— ✅استفادھ‌ازمطالب‌با‌ذڪر‌«صلوات» 🔰 کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2345402380C6c90931f0f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 «کاش یکی به من فرمان می داد که: حرام است! نکن!» بغض یکی از میلیونها زن مظلوم غربی که زندگیشان از همان ابتدا در زیر سُم لیبرالیسم لگدمال می شود خود گواهی است بر این که دود عدم عفاف و بی قیدی بیشتر در چشم خود زنان می رود.. زن تازه مسلمان آمریکایی از بن دندان حس کرده که اسلام با احکام و واجب و حرامش اکسیر سعادت انسان است. ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز بچه رو دادن دست باباش🤦🏻‍♂😅 🎲🎳🎪🎯 @Labkhand_momenane ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
❌ واکنش کاربران فضای مجازی به ✍️ علی بیطرفان: مستند صوتی رو دارم گوش میدم و چقدر بیچاره‌ایم بابتِ این همه حرفی که زدیم حرفِ حسابش هم حساب‌کشی داره چه برسه به حرفِ ناحساب که شاید خواسته یا ناخواسته گفتیم و منتشر کردیم، خدا رحم کنه بهمون آقا، خدا رحم کنه... ✍️ مینا بهرامی: تو مستند می‌گفت: دیدم که شب قدری همه حاجت داشتن و حوایج همه تو دست اون یکی بود ، یعنی اگر خودمون به خودمون رحم کنیم خیلی از مشکلات مون حل میشه، جالب بود :)) ✍️ آیه: «این ملائک سالهای سال است که باتجهیزات کامل،منتظراستغاثه خالصانه شیعیان هستند... اگرشیعیان ومسلمین مانندهمان روزهاخالصانه ازخداوندکمک میخواستند،دیگردرخاورمیانه نه اسرائیلی باقی مانده بود،نه دولتهای وهابی وابسته به آمریکا وغرب» برگرفته ازکتاب به شدت خواندنیِ ✍️ توییت mm.mohammdiha: اگه این رو تا حالا نخوندین وقت رو از دست ندین مطمئنم خوندنش خیلی اثرگذاره من که دیگه هر یی نمیزنم ✍️ توییت Sajad Mohamadi: از وقتی مستند صوتی رو گوش کردم، از خیلی کارهایی که تا حالا انجام می‌دادم بدجوری ترسیدم، مخصوصا توئیت زدن در مورد چیزهایی که ازش اطمینان کامل ندارم. ✍️ آقاحسین: تاثیر رو من بیشتر از زندگی پس از زندگی و سه دقیقه در قیامت و آن سوی مرگ بود 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲خواب شگف انگیز و عجیب دختر چهار ساله ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
اگر فردا آخرین روز دنیا باشد، جالب است!! ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی میگن خطر ریزش کوه، منظورشون اینه :) ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
خاطره☺️ بچه خواهرم 10 سالشه معلمش تو برنامه ی شاد پیام (صوتی)فرستاده: راجع به بوس الاغ وفادار 3صفحه تحقیق کنید...😳 کل خانواده بسیج شدن راجع به انواع الاغها اعم از وفادار و بی‌وفا مطلب جمع کردن نیم صفحه هم نشد🥴 خواهرم به معلمشون پیام داده که این چه موضوع مسخره ای هست به بچه ها میدین ؟؟؟🤔 تازه معلوم شده موضوع تحقیق " بورس اوراق بهادار " بوده🙈 من :😳 الاغ وفادار :🐴 بوس الاغ وفادار :😘 مدیر سازمان بورس اوراق بهادار :🧐 کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
💠 💠 🌸زمان قبل از انقلاب فساد بسیار علنی بود. بسیاری از هم سن و سال های ما گرفتار فساد جنسی بودند. 🌸یبار ابراهیم گفت: فلان پهلوان قدیم از بس قدرت داشته که درخت رو از جا می کَنده! چون یکی از علت هاش این بوده که تا قبل از ازدواج دنبال شهوت نبود. خدای نکرده کاری نمیکرد که قدرت جنسی او از بین بره. ابراهیم میگفت: 🌸«وقتی انسان به دنبال فساد و شهوت بره دیگه نمیتونه بدن قوی داشته باشه». 🌸آدم باید وقتهای خالی خودش رو با کار یا ورزش پُر کنه و تا وقتی که زمان ازدواجش نرسیده،دنبال ارتباط کلامی با جنس مخالف نره چون که آهسته آهسته خودش رو به نابودی میکشه. 📚سلام بر ابراهیم2 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😊 🎥 یادی کنیم از بسیجیان و رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس🌷 ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
‏این گل ارکیدهٔ Oncidium varicosum شبیه بانویی است که از سیاره‌ای دیگر از آن سوی فضا آمده باشد. ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دوچرخه سوار اینجوری باید شمع تولدش و خاموش کنه😃 ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
استاد قرار بود امروز امتحان...😂😂 ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
شادی و نکات مومنانه
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۲۰ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ جن 🔺 در زمانهایی که روح من از بیمارستان بیرون می رفت، حقایق
🥀ـ﷽ـ🥀 ۲۱ پسر همسایه 📌 همسایه ای داشتیم که خانواده بسیار خوبی بودند. ما در تهران، فامیل و آشنا خیلی کم داشتیم. لذا این بندگان خدا، در دوران بیماری و شیمی درمانی همسرم، که مدت ها به طول انجامید، نهایت لطف را داشتند و بیشتر مواقع بچه های ما را نگه می داشتند. 📌 این خانواده پسری داشتند که فوق العاده مظلوم و ساده و سر به راه بود. در دوران نوجوانی همراه پدر و مادرش مسجد می رفت. اما وقتی بزرگ شد و به دوران دبیرستان رسید، به دنبال رفقای ناباب رفت و گستاخ شد. او بارها در مقابل حرف پدر و مادرش ایستاد. آنها خیلی او را نصیحت می کردند اما بی فایده بود. 📌 این پسر پس از مدتی با یکی از دخترهایی که در محل ما رفت و آمد داشت ارتباط برقرار کرد. آن دختر هم از سادگی این پسر نهایت استفاده را برد؟ من به خواست پدر و مادر این پسر، خیلی با او صحبت کردم. از در رفاقت وارد شدم و... اما نصیحت های من هم بی فایده بود. او پایش را توی یک کفش کرده بود که می خواهم با این دختر ازدواج کنم و زندگی خوبی ایجاد کنم. هرچه می گفتم که این دختر، به درد زندگی نمی خورد بی فایده بود. 📌 در آن سوی هستی، ماجرای ارتباط این دختر و پسر را تا آخر دیدم. باتعجب مشاهده کردم که برادر این دختر، جزو منافقین و در خارج از کشور بوده و تلاش می کرد برخی افراد را جذب این گروه نماید. این دختر هم درگیر ارتباط با چندین پسر و جذب آنها برای همراهی با خودش و پیوستن به گروهک منافقین بود! 📌 اما مشاهده کردم که در آینده، به خاطر نفرین های این پدر و مادر، عاقبت این پسر تباه می شود. او همراه با همان دختر و چند نفر دیگر از خانه فرار کردند و پس از طی سختی هایی به یکی از کشورهای اروپایی رفتند. آنها به خاطر گرفتن پناهندگی مجبور به عضویت در جمع منافقین شدند. به خوبی دیدم که این پسر، نه به آن دختر رسید، و نه از زندگی اش بهره برد. بدبختی دنیا و آخرت از این پسر جدا نشد. گریه های او را در سرزمین غربت میدیدم که حسرت حضور در کنار خانواده اش را می خورد. 📌 متأسفانه تمام این ماجراها، دو سال بعد از بازگشتم رخ داد. من که قصه را میدانستم، هر چه تلاش کردم که او را منصرف کنم نتوانستم. گویی چشم و گوش این پسر بسته شده بود. 📌 یکی دیگر از کسانی که در آن شب ها به سراغش رفتم، کاسبی به ظاهر مؤمن در محل خودمان بود. کسی که خیلی قبولش داشتم و هرچه می گفت بدون تردید قبول می کردم. من متوجه شدم که این کاسب، چقدر زرنگی می کرد و به راحتی سر مردم کلاه می گذاشت و البته او فکر می کرد زرنگ است. او از این طريق ثروت زیادی به دست آورد. اما دیدم که در آینده تمام آن ثروت را از دست خواهد داد و فقط حساب و کتاب قیامت و این همه طلبکار برایش خواهد ماند. 📌 من از کودکی آموخته بودم که از کسی جز دشمنان اسلام، کینه به دل نداشته باشم. لذا بسیاری از افرادی که فکر می کردند زرنگ هستند و در زمینه حق الناس به من بدهکار می شدند را می بخشیدم، البته نه اینکه دست روی دست بگذارم تا هر که هر کاری می خواهد انجام دهد، بلکه کینه ای از کسی نداشتم و علاقه نداشتم کسی در آن سوی هستی به خاطر حق الناس نسبت به من، معطل و گرفتار باشد. لذا همه را بخشیدم. 📌 در لحظات بررسی اعمال، همین مطلب به من نمایان شد. من دیدم که هرچه دیگران را بخشیده ام، باعث بخشش گناهان من شده و همین مطلب بار مرا سبک کرده. * * * 📌 بیشتر شبها تب من بالا می رفت. مرتب بیهوش میشدم و به هوش می آمدم. تقریبا هرشب این اتفاق رخ میداد. بعد آرام میشدم و روح من سیر می کرد. تجربه هایی به دست می آوردم که یک دنیا ارزش داشت. مثلا رفقای من، همگی اذعان می کنند که تاکنون عصبانیت مرا ندیده اند. واقعا هم خداوند توفیق داده که در بدترین شرایط، می توانم صبر کرده و خدا را شکر کنم. اما وقتی بررسی اعمالم را میدیدم، مشاهده کردم که یک بار بی دلیل بر سر دخترم داد زدم! همان روز دخترم نیز با برادر کوچکش دعوا کرد و... خدا میداند که این عصبانیت بیجای من، چقدر در زندگی و خانواده و روحیه فرزندانم تأثیر منفی داشت. این داد زدن بیجا حتی در سرنوشت آن ها مؤثر بود؟ 📌 تمام این موارد و دیگر مراحل زندگی من با جزئیات کامل در لحظه ای مقابل چشمانم قرار گرفت. 🖌 ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
‌‏فقط یه ایرانی می‌دونه جملهٔ «چه بچه فعال و بازیگوشی دارید خدا حفظش کنه» یعنی پاشو این بچه‌ات رو جمع کن دیوونه شدیم از دستش. 😬😂 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂 (به روایت آقای موسوی زاده) 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
این چیزیه که "نوزادها" می بینن، وقتی میخواید ببوسیدشون. واسه همینه که جیغ میزنن و گریه میکنن😁😄 ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
نسیه نداریم 🤣 ❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
✅ از علامه جعفری می‌پرسند چه شد که به این کمالات رسیدید؟! ایشان در جواب، خاطره‌ای از دوران طلبگی تعریف و اظهار می‌کنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده است. «ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم در جشن‌ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری می‌گرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س). اول شب نماز مغرب و عشا می‌خواندیم و شربتی می‌خوردیم. آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می‌دادیم. آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که معدن ذوق بود. مدیر مدرسه‌مان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمی‌گذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار). گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می‌کنم. اگر شما را مخیر کنند بین این‌که با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا این‌که جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب می‌کنید؟ سوال خیلی حساب شده بود. یک طرف، دختر حلال بود و طرف دیگر، زیارت امام علی(ع) که عمل مستحبی بود. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگویی‌ها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) این‌طور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم. آقا فرمودند دیگه! نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرموده‌اند: «یا حارث حمدانی، من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی، هر کی بمیرد مرا ملاقات می‌کند) پس ما ان‌شاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات می‌کنیم! بازهم همه زدند زیرخنده. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی. گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار) ✅ نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی‌توانم نگاه کنم، بدون اینکه نگاه کنم کاغذ را رد کردم به نفر بعدی و گفتم: من یک لحظه دیدار علی(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی‌دهم. و از آنجا برخاستم و بیرون رفتم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. وارد حجره‌ام شدم، حالت غیرعادی، دیگر نفهمیدم، یک‌بار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه‌ای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟ گفت: این آقا خود علی(ع) است. من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم. رنگم پریده بود. نمی‌دانم شاید مرحوم شمس‌آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی‌خواستم ماجرا را بگویم، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را که خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخی‌ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.»