eitaa logo
خانه آرام من(موسسه بصیر)
326 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
270 ویدیو
18 فایل
کانالی ویژه بانوان عزیز آموزش مهارت های همسرداری تربیت فرزند (کودک و نوجوان) هنری سرگرمی ایده های زناشویی و... راه ارتباط با ادمین کانال https://eitaa.com/banoo_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌸🍀🌸🍀🌸 ✅ بیمه نامه خانواده! مرسوم است اتومبیل و خانه هایمان را می کنیم! بیمه فرد ثالث، آتش سوزی، سرقت، زلزله و اخیراً سیل ...! رسم خوبی است البته اگر جای توکل به خدا را در دلهای ما نگیرد. اما آیا تا کنون به این فکر کرده ایم که چگونه خود را بیمه کنیم؟ چگونه صمیمیت بین خود و همسر و فرزندانمان را از آسیب ها و بلایای آخرالزمانی حفظ نمائیم؟ و کدام شرکت بیمه است تا سعادت ابدی و بهشت برین را برای ما تضمین کند؟ پاسخ این پرسش حیاتی یک جمله است: "ولایت اهل بیت علیهم السلام " بیمه نامه خانواده" است! تنها بیمه ای که همچون دژ مستحکم می تواند ما و عزیزانمان را در برابر این مشکلات در امان بدارد دژ ولایت و قلعه مهدویت است! آری پیامبر فرمودند: ولایت علی بن ابیطالب دژ و قلعه مستحکم خداست و هر کس در آن وارد شود از عذاب الهی در امان خواهد بود. و اینک ولایت علی علیه السلام در آخرین وصی و فرزندش، امام زمان ع تجلی کرده است. انس با امام زمان اخلاق ما را نیکو، رفتار ما را منطقی، و دل های ما را مصفا می کند. 👈 و چه زیباست این فراز از زیارت جامعه کبیره از زبان امام هادی علیه السلام: "وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخُلُقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا" ... ای امام و حجت خدا: آنچه خداوند از ولايت شما به ما اختصاص داد را سبب پاكىِ اخلاق ما ، و پاكيزگى دل هایمان و پاك سازى جان هایمان و جبرانِ گناهانمان قرار داد. 🙏 اللهم عجل لولیک الفرج 💐🌼🌺💐🌼🌺 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
همین خستگی و کوفتگی باعث میشد که تمرکزم روی خواهر و مادرم به شدت کاهش پیدا کنه. البته من که کوچکتر از همه بودم اما باز هم یه اثر ضعیف میتونستم داشته باشم. چون مامانم افسانه را عادت داده بود که منو حساب کنند و گاهی ازم مشورت بخوان. من هر روز کار و بدبختی و فلاکت... افسانه و مامانم هر روز باشگاه و مزون و شو و مهمونی و عشق و حال... خب خوشحال بودم که اونا خوشحالن اما این خوشحالی، آرامش قبل از طوفان بود... یه روز افسانه زنگ زد و گفت: «داداشی من یه مسابقه دارم و باید برم شمال!» گفتم: «چه مسابقه ای؟» گفت: «مسابقه بدنسازی! البته چند تا شو هم میخوام شرکت کنم که به نظرم میتونه تجربه خوبی باشه!» گفتم: «چی بگم؟! خود دانی! مامان رویا میدونه؟» گفت: «آره اما گفته هر چی افشین بگه!» منم که از این حرف مامانم خوشم اومده بود گفتم: «باشه آبجی. مواظب خودت باش! کی برمیگردی حالا؟» گفت: «سه چهار روز طول میکشه!» گفتم: «پس درس و دانشگاهت چی؟ اصلا با کی میخوای بری؟» گفت: «دانشگاه که خیلی مهم نیست. چون دو سه تا درس بیشتر در اون چند روز ندارم. تازشم مثلا دانشگاه آزادیما... بالاخره پول دادیم... نمیندازنمون که! با چند تا از بچه ها... فائزه و چند تای دیگه!» خدافظی کردیم و رفت. از اون روز به بعد، روند مسابقات شمال و کیش و ... مرتب ادامه داشت. حداقل ماهی یه بار مسابقه میرفت. وقتی هم برمیگشت کلی لباس و پول و چیزای دیگه با خودش میاورد. یه روز از مامانم پرسیدم: «مامان! مسئول باشگاه افسانه کیه؟» مامانم گفت: «چطور؟» گفتم: «واسم جالبه بدونم. چون ماشالله افسانه خوب داره پیشرفت میکنه و همش مسابقات و جوایز و پول و...» مامانم یه لبخندی زد... یه نفس عمیق کشید... چند لحظه سکوت کرد و بعدش گفت: «مسئول باشگاه و مزون یکیه! هردوش زیر نظر کوروش اداره میشه!» با شنیدن اسم کوروش، حال بدی بهم دست داد. اصلا خوشم نیومد. ینی افسانه با کوروش و بچه های باشگاه و مزونشون میرفتند شمال و کیش و...؟! رو کردم به مامانم و گفتم: «راستی مامان تو چرا باهاشون نمیری؟ تو هم که ماشالله ورزشکاری؟!» مامان گفت: «حسش نیست. بهم گفتند. اما فعلا حسش نیست.» مدت ها به همین ترتیب گذشت. تا اینکه یه شب که منتظر افسانه بودیم که از شمال برگرده، خیلی طول کشید. مامانم دلش مثل سیر و سرکه میجوشید. من این موقع ها ترجیح میدم که خیلی از مامانم سوال نپرسم و حرفی نزنم. اما دل خودمم طاقت نمیاره و بالاخره نمیتونم تحمل کنم که مامانم داره از ترس و دلهره، لبشو گاز میگیره و میلرزه. هرچی هم به گوشیشون تماس میگرفتیم بر نمیداشتند. گفتیم خدایا چیکار کنیم؟ چیکار نکنیم؟ از دهنم دراومد و گفتم: خب اگه کوروش خان باهاشونه یه تماس واسه اون بگیر! تا این حرفو زدم، مثل اینکه مامانم فقط منتظر تایید برای تماس برای کوروش بود. مثل اینکه منتظر بود که یکی همین حرف و پیشنهاد را بهش بده. فورا پرید و واسه کوروش تماس گرفت. حالا ساعت چند؟ تقریبا 4 صبح! اما هر چی زنگ میزد، خط نمیداد و اصلا بوق هم نمیخورد. مامانم داشت جون به لب میشد. سابقه نداشته که از افسانه بیش تر از سه چهار ساعت خبردار نباشه! چه برسه به اینکه از عصر تا 4 صبح حتی ندونه زنده هستند یا مرده! تا اینکه تلفن زنگ زد... از بیمارستان بود... گفت این شماره را از گوشی یکی از کسانی برداشته که در جاده فیروزکوه ماشینشون چپ کرده و افتادن ته دره!! گوشی افتاد روی زمین... مامانم غش کرد... به رعشه افتاده بود... دست و پام گم کردم... ادامه دارد... https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خانه آرام من(موسسه بصیر)
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✨قابل توجه مادران گرانقدر که ایام برگزاری امتحانات را برای عزیزان خود در پیش دارند: موسسه فرهنگی مشاوره ای بصیر در هفته آینده برگزار می کند: آموزشی : "اصول و روش های برنامه ریزی درسی و امتحانی" شامل ✨مهارت مطالعه، ✨ برنامه ریزی تحصیلی ، ✨ اضطراب امتحان ، ✨اصول قبل و حین امتحان ، ✨ تغذیه مخصوص ایام امتحان در ماه مبارک رمضان . ویژه و نوجوان عزیزش. ثبت نام ۵۵۴۶۷۷۴۲ ۵۵۴۵۱۲۷۳ استاد: سرکار خانم حیدری و ساعت دقیق برگزاری کارگاه به زودی اطلاع رسانی می شود. https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💠 ربِّ هَبْ لي مِنَ الصَّالِحينَ پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن آیه ۱۰۰ سوره مبارکه صافات 📝 ممکن است شما قبل از تولد فرزندتان تمایل داشتید که دختر یا پسر داشته باشید، اما اگر جنسیت فرزندتان علی رغم میل شما بود، بدانید بهترین انتخاب، انتخابی است که خداوند برای شما مطابق با مزاج و روحیات شما برگزیده، پس با تمام وجود شکرگذار هدیه ی الهی باشید @khaneArame_Basir
دراین صبح زیبـا برایتان یک حس قشنگ یک شـادی بی دلیل یک نـفـس عـطرخدا یک بغـل یاد دوست و دنیا دنیا آرزوی خوب دارم سلام وصبح همگی بخیر و شادی @khaneArame_Basir
💠﷽💠 🔴 💠 مردی متوجه شد همسرش کم شده است و نمی‌خواست همسرش مطلع شود. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی‌شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. گفت: برای اینکه بتوانی دقیق‌تر به من بگویی که میزان شنوایی همسرت چقدر است، ساده‌ای را انجام بده و جوابش را به من بگو! در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در ۳ متری تکرار کن! بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. 💠 آن شب همسر مرد در سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است بگذار امتحان کنم. سوالش را مطرح کرد نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت:” شام چی داریم؟” و گفت: عزیزم برای چهارمین بار دارم میگم داریم! 💠 گاهی بد نیست نگاهی به خودمان بیندازیم شاید که تصور می‌کنیم در وجود دارد در وجود خودمان است. 🍃❤ https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌼🌺🌷💐🌸🌻🌼🌺🌷💐 #کودک فرزندانمان برای رقابت ما با دیگران آفریده نشده‌اند. هرچقدر رقابت بیشتر، فشار روی فرزند بیشتر. بذارید اتاق فرزند ما ساده باشد، لباسش معمولی باشد و درسش در مدرسه متوسط باشد؛ در عوض روح و روانش شاد و سالم باشد. 💐🌸🌻🌷🌼🌺🌷💐🌸🌻
🌼🌺🌷🌸💐🌻🌸💐🌺 ✅ارتباط والدين با نوجوانان هر روز و در همه ي موارداز 'كلمه ي جادويي 'لطفا' استفاده كنيد . با اين كار دستورتان تبديل به درخواست ميشود . اين لحن بهترين راه درخواست از نوجواني است كه براي همه ي چيز ميخواد بحث كند . بعد از مدتي متوجه ميشويد كه لحن نوجوان لجوج شما هم كم كم عوض شده وگارد او باز تر می شود. 🌺🌼🌷💐🌸🌻💐🌸🌻 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خانه آرام من(موسسه بصیر)
#پیشنهاد_کتاب https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 این کتاب در مورد نقش پدران در تربیت فرزندان می باشد . ساده و روان و مختصر از انتشارات موسسه امام مرکز ماوا. در این کتاب در سه فصل نقشهای پدران در خانواده را مورد بررسی قرار می دهد. 🔸فصل اول گامهای اساسی در نقش پدری 🔹فصل دوم نقش های ثابت مانند : سرپرستی ، حمایت، پرورش هویت و.... 🔸فصل سوم نقشهای متحول مانند: نقش پدر در بارداری، در کودکی، در نوجوانی و در جوانی. 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 در بخشی از این کتاب می خوانیم: هنگامی که نخستین فرزندم به دنیا آمد،درک کاملی از مفهوم پدر و احساس پدری نداشتم.به خوبی به یاد دارم که شخصی از من پرسید:حالا که فرزند دار شدی،چه احساسی داری؟من واقعا نمی دانستم چه بگویم؛زیرا نخستین تجربه ی پدری ام بود؛اما به خوبی،سنگینی بار مسئولیت را بر دوشم احساس می کردم.دوست داشتم پدرخوبی باشم و از عهده ی این مسئولیت سنگین،به خوبی برآیم،اما چگونه؟ پاسخ این پرسش روشن است.باید بسیار کار کنم،پول فراوانی بدست آورم و رفاه و آسایش بیشتری برای فرزندم فراهم کنم،هرچیزی که خواست،بتوانم برای او بخرم،هر اندازه پول خواست،در اختیارش بگذارم و آینده ای خوب و راحت برای او فراهم سازم. اما نه،آن روز گذشت که مردان،علاقه مندی به فرزندانشان را با کار زیاد ثابت می کردند،پدران تنها جنبه ی نان آوری داشتند و تربیت فرزندان را وظیفه ی مادران می دانستند و نیز درباره ی نقش اول و برجسته ی مادران در پرورش فرزند نظریه هایی می دادند.امروزه پژوهش ها نشان می دهد تاثیر پدران در تربیت فرزندان،از تاثیر مادران کمتر نیست؛بلکه از جهاتی بهتر و موثر تر نیز هست.مطالعه های انجام شده ،دیدگاه های سنتی درباره ی ایفای نقش پدری را تایید نمی کند و هیچ نظریه ی قابل پذیرشی که الزاما در فرزند پروری،نقش دوم را به پدر ها محول کند،در دست نیست.عده ای گمان می کنند از آنجا که پدر ها زمان کمتری را صرف کودکان می کنند،پس کمتر از مادرها تاثیر گذارند؛ولی الزاما این گونه نیست؛زیرا میزان حضور پدر در خانواده مهم نیست؛بلکه آنچه اهمیت بیشتری دارد،کیفیت حضور و چگونگی رفتار و تعامل پدر با فرزندان است.تردیدی نیست که پدران افزون بر اینکه می توانند نقش مستقیم و موثری در پرورش فرزندان خود ایفا کنند و با حضور فعال در محیط زندگی  کودک،رشداخلاقی ،عاطفی ،اجتماعی، شناختی و جسمانی را ارتقا دهند، می توانند تاثیرهای غیرمستقیم مهمی نیز داشته باشند.برای نمونه،فرانک پدرسن و همکارانش نشان دادند که کیفیت رابطه ی زن و شوهر با چگونگی رابطه ی مادر و فرزند ارتباط دارد.هنگامی که پدر مایه ی دل گرمی بیشتر مادر است ،او در غذا دادن به کودک کارآمدی بیشتری دارد. در برابر،تنش زیاد و تعارض در زندگی زناشویی نیز با تغذیه نامناسب تر کودک از سوی مادر همراه است. نقش تاثیر گذار پدر در پرورش فرزند نه انکارپذیر است و نه به زمان و مکان خاصی محدود است.تاثیرگذاری پدر،از جنبه ی وراثتی،  یعنی به ارث گذاشتن ویژگیهای روحی،اخلاقی و جسمانی، آغاز شده و تاجنبه ی الگویی،یعنی الگو بودن پدر حتی در کوچک ترین رفتارهای او که زیر ذره بین فرزندان است،ادامه می یابد. از همین رو،دین نورانی اسلام،با تاکید فراوان بر نقش تربیتی پدر و مادر سفارش های ارزشمندی ارائه کرده است.(صفحه10) 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 https://eitaa.com/khaneAram_Basir