امیرالمؤمنین علیه السلام:
هر كه بدون عاقبت انديشى، در كارها فرو رود، خود را به بلاهاى سختِ رسواكننده دچار كند. و برنامه ريزى پيش از هر كار، از پشيمانى ايمنت خواهد ساخت.
مَن تَوَرَّطَ فِي الاُمورِ غَيرَ ناظِرٍ فِي العَواقِبِ فَقَد تَعَرَّضَ لِمُفظِعاتِ النَّوائِبِ، وَالتَّدبيرُ قَبلَ العَمَلِ يُؤمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
بالا رفتن سن حتمی است
اما
اینکه روح تو پیر شود
بستگی به خودت دارد ... !
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ
مبادا ﺯﻧﺪﮔــے ﺭﺍ
ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
پایان آدمیزاد
نه از دست دادن معشوق است
نه رفتن یار
نه تنهایی...
هیچکدام پایان آدمی نیست!
آدمی آن هنگام تمام میشود
که دلش پیر شود...
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💞💍⭐️
💍⭐️
⭐️
#همسرانه
💟بعضی خانوما میگن چرا شوهر ما تو خونه حرف نمیزنه ولی با دیگران این همه میگه و میخنده.. چرا واسه ما خرج نمیکنه ولی به دیگران که میرسه این همه دست و دلباز میشه و خیلی مثال های دیگه...
👌 یکی از مهمترین دلایلش اینه که
❣دیگران همسر شما را همیشه تایید میکنن ولی شما فقط کارت اینه که همسرت رو تخریب کنی !
یه خانوم باهوش نمیذاره تو تایید کردن همسرش کسی ازش سبقت بگیره
💖💖💖💖
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بافت_مو
خانم خونه زیبایی برازنده شماست😊
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
❤❤❤
#آیا_میدانید
🌸 سلامت قلب؛
افراد باتجربه های جنسی سالم، کمتر به سکته های مغزی دچار میشن،این رابطه در مردان خطر مرگ ناشی از حمله ی قلبی رابه نصف کاهش میده😳
( لطفا مراقب قلب همسرتان باشید) 😂
ودر زنان موجب پیشگیری از بیماریهای قلبی میشود.
❤❤❤
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#کودک
#سوال
🔸پسرسه سالهای دارم که به تازگی بداخلاق شده و خواستههای عجیب دارد و درصورت مخالفت ما بسیار عصبانی شده و جیغ و داد راه میاندازد. بیشترین ایرادش هم درباره سوئیچ ماشین است. متأسفانه به تازگی یکی از سوئیچها را گم کرده که ما تصمیم گرفتیم در اختیارش نگذاریم. بیشتر اوقات همین مسئله موجب ناراحتی وگریه و زاری او میشود. چه کارکنیم؟ آیا مخالفت ما لجبازی محسوب میشود؟ آیا درباره هر خواستهاش پاسخ مثبت بدهیم؟ باید چطور رفتاری داشته باشیم؟
#پاسخ
1 . بدقلقی کودک سه ساله ممکن است دلایل گوناگونی داشته باشد. کتاب کلیدهای رفتار با کودک سه ساله از انتشارات صابرین را مطالعه فرمایید.
2. در مثال سوئیچ ماشین، رویه مشخصی داشته باشید: یا موافق دادن آن هستید و یا مخالف. همیشه یکی از این دو را انتخاب کنید
و در صورتی که مخالف واگذاری سوئیچ هستید، بدون تحریک و تهدید کودک، آرام و مقتدرانه نسبت به ناراحتیهای او، واکنش نشان ندهید و اگر میتوانید پیشگیری کنید:
مثلا سوئیچ را در معرض دید قرار ندهید یا سوئیچ اسباب بازی تهیه و با تخیل ماشین خودش همراه کنید.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خانه آرام من(موسسه بصیر)
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چـهاردهـم ✍ با انگشتانم روی میز ضرب گرفتم؛ نرم و آرام
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_پـانـزدهـم
✍به سمتم خم شد،دستانش را در هم گره کرد و روی میز گذاشت، چشمانش، آهنگ عجیبی داشت: کُشتمش..فرستادمش بهشت...
فنجانِ قهوه از دستم رها شد دنیا ایستاد ای کاش میشد،کیوسکی بود و تلفنی سکه ایی،تا یک سکه از عمرم خرج میکردم و چند دقیقه با دنیا اختلاط آنوقت شاید میشد راضی شود به قرض دادنِ سازش تا برای دو روز هم که شده به میل خودم کوکش کنم..
دانیال ...دانیال...دانیال!!
بی وزن ایستادم درِ کافه نمیدیدم اما جهت سرما را حس میکردم.
دلم خورد شدنِ استخوان در دلِ زمستان را میخواست.صدای محوی از عثمان به گوشم رسید، سرزنشی رو به صوفی: مگه دیوونه شدی..داری انتقام دانیال و از سارا میگیری؟
پشت در کافه گم بودم کدام طرف؟ از کدام مسیر باید میرفتم؟ پاهایم کجا بود؟ چرا حسشان نمی کردم؟ سرما،دلم سرما میخواست رفتم درست به دنبالِ سوزی که به صورتم سیلی میزد.
نمیدانم چقدر گذشت اما وقتی چشمم به دیدن باز شد که درست جایی پشتِ نرده ها رو به روی رودخانه بودم. باد، زمستانش را از تن این آبها می آورد؟! سرمای میله ها را دوست داشتم محکم در دستانم فشارشان دادم دیگر باید به ندیدن دانیال عادت میکردم مادر چطور؟او هم عادت میکرد؟چرا هیچ وقت گریه ام نمیگرفت؟ یعنی این چشمها ارزش دانیال را برایم درک نمیکردند؟چه خدایی داشت این دانیال!
دستِ دادن نداشت، فقط گرفتن را بلد بود.. آخ که اگر یه روز آن دوست مسلمانِ دانیال را ببینم، زبانش را از دهانش بیرون میکشم تا دیگر از مهربانی هایِ خدایش دروغ نبافد
ناگهان پالتویی روی شانه ام نشست و، شال و کلاهی بر سر و گردنم باز هم عثمان!راستی، این مسلمانِ دیوانه؛ دلش را به چیزه خدایش خوش کرده بود؟ خانه ای که بر سرش خراب کرد؟ عروسی که داغش را به دلش گذاشت؟ یا خواهری که شیرین زبانیش را به کامش زهر کرد؟ اصلا این خدا، خانه اش کجاست؟ در سکوت کنارم ایستاد.شاید یک ساعت؛و شاید خیلی بیشتر بلاخره او هم رفت بی هیچ حرفی آسمان غروب را فریاد میزد. و دستی که یک لیوان قهوه را در مقابلم گرفت:بخور سارا حاضرم شرط بندم صبحونه ام نخوردی
🌿🍂🌿🍂🌿
✍نمی خواستمش، من فقط گرسنه یِ یک دلِ سیر، آغوشِ دانیال بودم. تکیه داده به نرده ها روی زمین نشستم. عثمان هم:دختر لجبازی نکن صورتت از چشمای این آلمانیا بی روحتر شده بخور یه کم گرم شی الانه که از حال بری اونوقت من تضمین نمیکنم، که اینجا ولت نکنم و تا خونه تون ببرمت عثمان این همه روحیه را از کدام فروشگاه میخرید؟
لیوان کاغذی را جایی نزدیک پایم گذاشت:خیلی کله شقی عین هانیه هانیه اش پر از آه بودو جمع شده در خود، با آرامترین صوت ممکن گفت: چقدر دلم براش تنگ شده نمیدانستم وضع کداممان بهتر است؟ من که خبر مرگ دانیال را شنیده بودم یا بی خبری عثمان از مرگ و زندگی هانیه؟سارا یادته چند ماه پیش گفتم که اون دانیال مهربون و تو قلبت دفن کن؟ باور کن برادرت وقتی وارد اون گروه شد مُرد همونطور که خواهر کوچولوی من مُرد حرفای صوفی رو شنیدی؟ اینا فقط یه گوشه از خاطراتش بود صوفی حرفای زیادی داره واسه گفتن که باید بشنوی از دانیال،از تبدیل شدنش به ماشینِ آدم کشی به نظرت چیزایی که شنیدی، اصلا شبیه برادر شوخ و پرمحبتی بود که میشناختی؟ سارا واقع بین باش حقیقت صوفیِ و شوهری که زنده زنده دفنش کرد.
مکث کرد، طولانی:سارا، دانیال زندست!
آنقدر سرعتِ چرخیدنِ سرم به سمت عثمان زیاد بود که صدایِ مهره های یخ زده گردنم را به گوش شنیدم چی گفتی؟
و عثمان لیوان قهوه را به طرفم دراز کرد بخور الانه که کل بدنت تَرَک برداره دختر، تو چطوری انقدر تحملِ سرمات بالاست از کافه تا اینجا قدم به قدم شال و کلاه به دست، پشت سرت اومدم دریغ از یه بار لرزیدن ببینم نکنه ملکه برفی که میگن، خودِ تویی؟! دیگه کم کم باید ازت بترسما وقتی در بورانِ حسدهای دنیا تبدیل به آدم برفی شوی، دیگر زمستانِ زمین برایت حکمِ شومینه را دارد عثمان با بی خیالی از جایش بلند شد دیگه این کمر، کمر بشو نیست. اوه اوه ببین چه قندیلیم بسته چرا جواب سوال و نگاهم را نداد
ایستادم. درست در مقابلش دانیال کجاست؟ برگردیم پیش صوفی چرا دروغ گفت؟ اما اون گفت که مرده گفت که خودش دانیال و کشته و با گامهایی تند به سمتِ مسیرِ کافه رفتم. عثمان به دنبالم دوید و محکم دستم را کشیدصبر کن کجا با این عجله؟ صوفی رفته
ناگهان زیر پایم خالی شد. دست پاچه و وحشت زده، یقه ی عثمان را چنگ زدم کجا رفته؟ تو فرستادیش که بره، درسته؟ توئه عوضی داری چه به روز زندگیم میاری؟
اصلا به تو چه که من میخوام وارد این گروه بشم، هان؟ اصلا تو صوفی رو از کجا پیدا کردی؟ از کجا معلوم که همه اینا چرت و پرت نباشه؟ اول میگین دانیال مرده، حالا میگی زنده ست توام یه مسلمونِ بدی مثه پدرم...
⏪ #ادامہ_دارد...
امام علی علیه السلام:
در خوبى، پيرو باشى، بهتر از آن است كه در بدى، پيشوا باشى
لَأَن تَكونَ تابِعا فِي الخَيرِ، خَيرٌ لَكَ مِن أن تَكونَ مَتبوعا فِي الشَّرِّ
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌷🌷🌷🌷
ماهے تا زمانے ڪه
دهانش بسته باشد
ڪسے نمیتواند صیدش ڪند
رازهایت را فاش نڪن
بعضی ها منتظر یڪ اشتباهند
تا اسیرتان ڪنند...
#صبح_زیباتون_بخیر
🌷🌷🌷🌷🌷
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خانه آرام من(موسسه بصیر)
#نوجوان https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#نوجوان
#️تکنیک_های_رفتار_با_نوجوانان
🌷خونسردی خود را حفظ کنید. اگر تحمل شنیدن حرفهای نوجوان را ندارید، عصبانی نشوید.
برای مثال اگر میگوید: دوستهایم سیگار میکشند. سریع عصبانی نشوید و نگویید: دیگر حق نداری با آنان دوست شوی. عصبانیت شما باعث میشود نوجوان بقیه حرفهایش را نزند و صحبت خاتمه یابد.
اگر باید با نوجوان در مورد موضوعات مهم نظیر سیگار کشیدن و... صحبت کنید، زمانی را انتخاب کنید که هر دو آرامش و آمادگی صحبت دارید.
جملات تان را با من شروع کنید. برای مثال: من خیلی دوستت دارم و نگران میشوم وقتی میبینم با کسانی که سیگار میکشند، دوست میشوی. یا من نگران افت تحصیلی تو هستم، اخیرا خوب درس نمیخوانی؟ نگرانی خود را با آرامش و خونسردی بیان کنید.
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷
https://eitaa.com/khaneAram_Basir