eitaa logo
خانه آرام من(موسسه بصیر)
326 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
270 ویدیو
18 فایل
کانالی ویژه بانوان عزیز آموزش مهارت های همسرداری تربیت فرزند (کودک و نوجوان) هنری سرگرمی ایده های زناشویی و... راه ارتباط با ادمین کانال https://eitaa.com/banoo_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍀علاقه به مد روز و نوجوان 🍃همه می دانیم که بزرگسالان هم به نحوی از مدهای روز پیروی می کنند. اما چرا وقتی نوجوان دنبال مد می رود نگران می شوند؟ تفاوتی که وجود دارداین است که آنها می دانندکدام مد به زودی کنار می رود وکدام مورد توجه جامعه قراردمی گیرد. ✅ در حالیکه نوجوان نمی تواند این دو را ازهم تشخیص دهد. نوجوان فقط آنچه را که الان برایش خوشاینداست و در بین دوستان موردتوجه قرارمی گیرد می خواهد و در مورد ارزش و ماندگاری آن فکر نمی کند. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 نگرانی خانواده ها به دلیل وضع ظاهر نوجوان نیست بلکه به این دلیل است که فرو رفتن در این جریان و تابع مد شدن و ماندن در آن فرصت اندیشیدن و استفاده صحیح از زمان را از نوجوان بگیرد. (ادامه دارد) 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️ ((ویژه متاهلین )) از عناوین ❤️ دوست داری مثل سابق رابطتون گرم بشه ؟؟؟ 🍃 میخوای همسرت مثل شمع دورت بچرخه ؟؟؟ ❤️ میخوای نشاط سال های اول ازدواجت برگرده ؟؟؟ 🍃 میخوای همسرت با ذوق لیست خریدت رو تهیه کنه ؟؟؟ سرکار خانم نیکوزاد کارگاه دو ساعته در قالب یک جلسه حضوری فقط ۲۰ هزارتومان ☎️جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر تماس بگیرید. ۵۵۴۶۷۷۴۲ ۵۵۴۵۱۲۷۳ ۰۹۱۳۰۱۰۱۸۸۰ 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾 تحقيقات نشان می دهند بزرگسالانی که از نظر عاطفی از همه نیازمندترند. همان کسانی هستند که در کودکی از والدین خود محبت کافی ندیده اند. سالم ترین بزرگسالان کسانی هستند که قادرند محبتشان را به دیگران ابراز کنند زیرا در کودکی، والدینشان به آن ها به صورت بی قید و شرط ابراز محبت کرده اند. 🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 ♣️اگه خواسته ای از همسرت داری که انجام نمیده ♣️ اگه میخوای همسرت برات کادو بخره ♣️و اگر میخوای تو رو بیرون ببره ♣️دوست داری برات کادو بخره یا ♣️ روز تولدت یادش باشه ♣️ جلو دیگران ازت دفاع کنه وامثال اینها ✅خواستتو با شکایت و گله مطرح نکن بلکه اون رو به صورت یک نیاز یا آرزو مطرح کن 🍀 مثلا خیلی دوست دارم با هم بریم بیرون یه چرخی بزنیم 🍀خیلی دلم می خواد برام کادو بخری 🍀 دوست داشتم مثل قدیما بهم توجه میکردی 🍀یادوست دارم وقتی کسی به ناحق چیزی بهم میگه تو پشتم باشی و ازم دفاع کنی. ✅اینجوری زود تر به خواستت میرسی. 🦋🦋 🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼 🌼🍃 🌼 🌺 °•○●﷽●○•° با باد سردی ک تو صورتم خورد لرزیدم و دوطرف سوییشرتم و محکم تر جمع کردم... همینطور که سعی میکردم قدمامو بلندتر وردارم زیر لب به آسمون و زمین غر میزدم حالا ی روز که من بدبخت باید پیاده برم کلاس، هوا انقدر سرد شده... لباس گرم ترم نپوشیدم لااقل. مسیر هم که تاکسی خور نیس اه اه اه کل راهو مشغول غر زدن بودم انقدر تند تند قدم برمیداشتم ک نفسام ب شماره افتاد دیگه نزدیکای خونه معلمم بودم کوچه ی تاریک و که دیدم یاد حرف بابام افتادم که گفته بود اینجا خطرناکه سعی کن تنها نیای با احتیاط قدم ور میداشتم یخورده که گذشت حس کردم یکی پشت سرمه وقدم ب قدم همراهم میاد به خیال اینکه توهم زدم بی تفاوت به راهم ادامه دادم اما هر چی بیشتر میرفتم این توهم جدی تر از ی توهم ب نظر میرسید قدمامو تند کردم و به فرض اینکه یه ادم عادیه و داره راه خودشو میره و کاری با من نداره برگشتم عقب تا مطمئن شم بدبختانه درست حدس نزده بودم از شدت ترس سرگیجه گرفتم‌ اب دهنم و به زحمت قورت دادم وسعی کردم نفسای عمیق بکشم تا خواستم فرار و بر قرار ترجیح بدم و در برم یهو یه دستی محکم نشست رو صورتم و کشیدم عقب هرکاری کردم دستش و از رو دهنم ور دارم نشد چاقوشو گذاش رو صورتم و در گوشم گفت :هییییس خانوم خوشگلهه تو که نمیخوای صورتت شطرنجی شه ها ؟ لحن بدش ترسم و بیشتر کرد از اینهمه بد بیاری داشت گریه ام میگرفت خدایا غلط کردم اگه گناهیی کردم این بارم ببخش منو . از دست این مردتیکه نجاتم بده اخه چرا اینجا پرنده پر نمیزنه ؟؟ چسبوندم به دیوار و گفت :یالا کوله ات و خالی کن با دستای لرزون کاری ک گفت و انجام دادم‌ وسایل و ک داشتم میریختم پایین چشم خورد ب اینه شکسته تو کیفم ب سختی انداختمش داخل استینم کیف پولم و گذاشت تو جیبش بقیه چیزای کیفمم ی نگا انداخت و با نگاهی پر از شرارت و چشایی ک شده بودن هاله خون سرتا پام و با دقت برانداز میکرد چسبید بهم از قیافه نکرش چندشم شد دهنش بوی گند سیگار میداد با پشت دستش صورتم و لمس کرد و گفت:جوووون حس کردم اگه یه دیقه ی دیگه تو این وضع بمونم ممکنه رو قیافه نحسش بالا بیارم اب دهنم‌و جمع کردم و تف کردم تو صورتش محکم با پشت دست کوبید تو دهنم و فکم و گرفت و گفت: خوبه خوشم میاد از دخترای این مدلی داشتم فکر میکردم یه ادم چوب کبریت مفنگی چجوری میتونی انقدر زور داشته باشه فاصله امون داشت کم تر میشد با اینکه چادری نبودم و حجابم با مانتو بود ولی تا الان هیچ وقت ب هیچ نامحرمی انقدر نزدیک نشده بودم از عذابی که داشتم میکشیدم بغضم ترکید و زدم زیر گریه ولی نگاه خبیثش هنوز مثه قبل بود آینه رو تو دستم گرفتم وقتی دیدم تو ی باغ دیگه اس از فرصت استفاده کردم و با تمام زور ناچیزم آینه رو از قسمت تیزیش کشیدم رو کمرش صدای آخش بلند شد دیگه صبر نکردم ببینیم چی میشه با تمام قدرت دوییدم از شانس خیلی بدم پاهام به یه سنگ گنده گیر کرد و با صورت خوردم زمین دیگه نشد بلند شم بهم رسیده بود به نهایت ضعف رسیدم و دیگه نتونستم نقش دخترای شجاع و بازی کنم گریه ام ب هق هق تبدیل شده بود هم از ترس هم از درد اینبار تو نگاهش هیچی جز خشم ندیدم بلندم کرد و دنبال خودش کشوند هرچی فحشم از بچگی یاد گرفته بود و نثارم کرد همش چهره ی پدرم میومدم تو ذهنم و از خودم بدم میومد مقاومت کردم ،از تقلاهای من کلافه شده بود چاقوش و گذاشت زیر گلوم و گفت : دخترجون من صبرم خیلی کمه میفهمی ؟ خیلی کم یهو .... بہ قلمِــ🖊 💙و 💚 .......
امام على عليه السلام: انديشيدن درباره نعمت هاى خدا، چه نيكو عبادتى است التَّفَكُّرُ في آلاءِ اللّهِ نِعمَ العِبادَةُ غررالحكم حدیث1147 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃•| السلام علیڪ یا بقیة الله |•🍃 اے ڪہ روشن شود از نور تو هر صبح جهان روشــناے دل مـن حـضرت خـورشید ســلام . https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍀علاقه به مد روز و نوجوان 🔹دوران نوجوانی خود را به یاد بیاوریدشما هم می خواستید در آن ایام ماننددبچه های دیگر باشید. 🔹بهتر است تا اجازه داشتن یک مد روز بدون زیان و نسبتا ارزان را به نوجوان بدهید. 🔹اگر نوجوان چیزی از شما خواست که مورد قبول شما نیست و نمی خواهید برای آن پول بدهید می توانید به او بگوییدتا از پول تو جیبی خودش پرداخت کند. 🔹وقتی در مورد یک مد روز ٬احساس خوبی ندارید و نظرتان منفی است برایش توضیح دهید و در یک محیط آرام و مناسب به توافق برسید. مثلا 🔹تو می توانی آهنگ گوش دهی ولی در اتاقت بسته باشد یا از گوشی استفاده کن. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔸علاقه به مدهای روز در این سن تا حدود زیادی طبیعی است ولی نباید به نوجوان اجازه داد که بیش از حد لزوم با مد مشغول باشد. 🔸اگر متوجه شدید که نوجوان از مد روز پیروی می کند تا مورد توجه دوستانش قرار گیرد با اوهمکاری کنید تا راههای دیگر را امتحان کند مثلا انجام کارهای هنری یاشرکت در کلاس هایی برای بالا بردن توانایی خود پایان 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
دل را ز علے اگر بگیرم چھ کنم بی مھــر علے اگر بمیرم چھ کنم فردا که‌کسی‌را به‌کسی‌کاری نیست دامان علے اگر نگیـــرم چھ ڪنم🙃🥀 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾 🌾🌼🌾🌼 🌼 تڪنیڪ های رفتار والدین با ڪودڪی ڪه بدون اجازه وسایل دیگران را برمی دارد ۱)مراقب برخورد اول باشيد: برخورد والدين در مقابل مشاهده نخستين بار از انجام اين رفتار بسيار حائز اهميت است. وقتي براي اولين بار از اين عمل ڪودڪ اطلاع مي يابيد بايد تلاش ڪنيد تا آرامش خود را حفظ و از ڪاربرد واژه هايي مثل "دزد" و "دزدي ڪردن" خودداري ڪنيد. رفتارهاي خشن و بسيار تند با ڪودڪ زمينه را براي ايجاد مشڪلاتي ديگر از جمله دروغگويي فراهم مي سازد. ۲) اشتباهش را با روش قابل فهم توضيح دهيد: بهترين روش آن است ڪه بد بودن اين ڪار را به شيوه اي قابل فهم برايش توضيح دهيد مثلاً احساس فردي ڪه وسيله اش در دست ڪودڪ شماست را شرح دهيد. هم چنين با يڪ مثال ساده او را متوجه ڪنيد ڪه اگر شخص ديگري همين ڪار را با خود او مي ڪرد تا چه حد رنجيده مي شد. چنانچه ڪودڪ مفهوم قوانين را درڪ مي ڪند به او بگوييد ڪه اين ڪار خلاف قانون است. ۳) جريمه اي ڪوچڪ براي ڪودڪ در نظر بگيريد: با آن ڪه ڪودڪ بدون درڪ زشتي اين ڪار، وسايل ديگران را برداشته است اما بهتر است ڪه جريمه اي ڪوچڪ برايش تعيين ڪنيد تا دريابد ڪه از اين عمل ناخشنود هستيد. البته اين جريمه را با اقتدار و مهرباني، به دور از هرگونه خشونت ارائه ڪنيد. مثلا محروم شدن از ديدن برنامه تلويزيوني مورد علاقه اش در همان روز مي تواند يڪ جريمه مناسب با سن ڪودڪ باشد. ۴) شرايط را براي جبران اشتباهش فراهم ڪنيد: بدون آن ڪه عزت نفس و شخصيت ڪودڪ زير سوال رود يا برچسب دزدي به او بخورد، بايد شرايط را براي جبران اين اشتباهش فراهم ڪنيد. به عنوان مثال اگر چيزي از مغازه برداشته است بايد عذرخواهي و پول آن را پرداخت ڪند يا اگر وسيله همڪلاسي اش را برگردانده است، به او بگوييد علاوه بر عذرخواهي، هديه اي هرچند ڪوچڪ به او بدهد. ۵ ) بيش از حد آسان نگيريد: آسان گيري بيش از حد به اين بهانه ڪه ڪودڪ تان هنوز ڪوچڪ است و درڪ لازم را ندارد خود مي تواند باعث تثبيت رفتار در ڪودڪ شود و اين ڪار را به يڪ عادت براي او تبديل ڪند. بنابراين بي توجهي دائمي به اين گونه رفتارها يڪي از نامناسب ترين شيوه هاست. 🌾 🌼🌾🌼🌾 🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• 💫💫لمس کردن یک زن بدون رابطه جنسی برای خانومها👱‍♀ ابراز محبت 💕ودوست داشته شدن از شوهرشان محسوب میشود؛ 👈👈درحالی که برای مردان🧔 لمس کردن همسرش فقط به عنوان پیش درآمدی برای آمیزش می داند. ✅لذا دراین موقعیت به خانوم ها توصیه میشود ، در اوقاتی که باهمسرخود لحظات خوشی راسپری میکنید، از طریق "گفتگوی موثر" خواسته ها وعلایق خود را در این زمینه برای همسرتان بیان کنید. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼 🌼🌿🌼🌿 🌼🌿🌼 🌼🌿 🌼 🌺 ⃣ °•○●﷽●○•° ی صدایی از پشت سرش بلند شد (صبر منم خیلی کمه) با شنیدن این صدا دلم اروم شد ولی اشکام بی اختیار رو گونه ام جاری بود ولم کرد ی نگاه ب پشت سرش انداخت وقتی کنار رفت تازه متوجه شدم صدای کی بود صاحب صدا قبل اینکه این آشغال فرار کنه یقش و گرفت و کوبید زمین دستش درد نکنه تا جون داش زدتش.‌‌. اون پسری هم که باهاش بود یه قدم اومد جلو ... ترسیدم ...خودمو کشیدم عقب ی دستمال گرفت سمتم با تعجب به زاویه دیدش نگاه میکردم سرشو گرفته بود اون سمت خیابون دستاش از عصبانیت میلرزید مزه ی شورِ خون و رو لبم حس کردم لبم بخاطر ضربه ای که زده بود پاره شده بودو خونریزی میکرد. دستمالو ازش گرفتمو تشکر کردم. ازم دور شد. اون یکی دوستش اومد جلو ... جلو حرف زدنمو گرف _نامرد در رفت وگرنه میکشتمش ... بابا مگه ناموس ندارین خودتون ... رو کرد به منو ادامه داد شما خوبین ؟ جاییتون که آسیب ندید ...؟ ازش تشکر کردمو گفتم که نه تقریبا سالمم چیزیم نشده ... هنوز به خاطر شوکی که بم وارد شد از چشام‌اشک میومد انگار کنترلشون دست خودم نبود دستمال و گذاشتم رو جای دستای کثیفش... اه چقدر از خودم بدم اومد پسره ادامه داد _ما میتونیم برسونیمتون سعی کردم آروم باشم +نه ممنون مزاحمتون نمیشم خودم میرم _تعارف میکنین ؟ +نه ! پسره باشه ای گفت و رفت سمت دوستش ... همین طور که کتاباو وسایلامو از رو زمین جمع میکردم به زور پاشدم که لباسامو که پر از خاک شده بود بتکونم به خودم لعنت فرستادم که چرا گذاشتم برن ... وای حالا چجوری دوباره این همه راهو برم اگه دوباره ... حتی فکرشم وحشتناکه .... اه اخه تو چرا بیشتر اصرار نکردی که من قبول کنم . مشغول کلنجار رفتن با خودم بودم که دیدم یهو یه اِل نود وایستاده جلوم توشو نگاه کردم دیدم دیدم همونایین که بهم کمک کردن .‌‌ کاش از خدا یه چی دیگه میخواسم ... همون پسره دوباره گف میرسونیمتون ... بدون اینکه دیگه چیزی بگه پریدم تو ماشین ... تنم میلرزید خون خشکیده رو لبمو با دستمال پاک کردم . چند بار دیگه دست به سر و روم کشیدم که عادی به نظر برسم. وای حالا نمیدونم اگه مامان اینا رو ببینم چی بگم دوباره همون پسره روشو کرد سمت صندلی عقب و ازم ادرس خونمونو پرسید . اصلا نمیدونم چی گفتم بهش فقط لای حرفام فهمیدم گفتم شریعتی اگه میشه منو پیاده کنین ... با تعجب داشت به من نگاه میکرد که اون دوستش که در حال رانندگی بود یقه لباسشو کشید و روشو کرد سمت خودش. کل راه تو سکوت گذشت... وقتی رسیدیم شریعتی تشکر کردمو پیاده شدم ... حتی بدون اینکه چیزی تعارف کنم ...اصلا حالم خوب نبود . دائم سرم گیج میرفت . همش حالت تهوع داشتم . به هر زوری شده بود خودمو رسوندم خونه... بہ قلمِــ🖊 💙و 💚 ...........