eitaa logo
خانه آرام من(موسسه بصیر)
326 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
270 ویدیو
18 فایل
کانالی ویژه بانوان عزیز آموزش مهارت های همسرداری تربیت فرزند (کودک و نوجوان) هنری سرگرمی ایده های زناشویی و... راه ارتباط با ادمین کانال https://eitaa.com/banoo_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 (شماره 1) ، وقتی با همسرتون قرار میذارید که ساعت 4 میرید منزلشون ، او از ساعت 3:30 هر لحظه به یاد شماست و انتظار اومدن شما رو میکشه مخصوصا این که شش ماه اول ازدواج باشه! این انتظار حس خوبی برای همسرتون به وجود میاره که باعث گرم تر شدن رابطه میشه؛ در واقع شما تونستید بدون این که کار خاصی انجام بدید زمینه رو برای حضورتون فراهم کنید و میشه گفت که آفرین به این مدیریت از راه دور شما !! ولی امان از وقتی که ساعت 4 بشه 4:30 و یا خدایی نکرده 5 عصر! اینجاست که دیگه اون انتظار گرم به انتظار سرد تبدیل میشه و همسرتون در عین انتظار، احساس نگرانی و خشم رو هم تجربه میکنه. نگران از اینکه نکنه اتفاقی براتون افتاده باشه و خشم بخاطر اینکه به احساسش بی توجهی کردین و حالش گرفته شده! اوضاع وقتی وخیم تر میشه که گوشیتون هم آنتن نده و در دسترس نباشید! درسته که ایشون قبل از هر قضاوت و رفتاری باید علت تأخیرتون رو بپرسن و حتی اگه کوتاهی کرده باشید به خاطر حفظ احترام شما محترمانه رفتار کنن! اما شما هم خوبه که سعی کنید : باشید چون فقط نظافت نشانه ایمان نیست و پیامبر (صلی الله علیه و آله)خوش قولی رو هم نشونه دیگه ایمان دونستن، و اگه به هر دلیل نتونستید سر وقت، خودتون رو به قرار برسونید حتما همسرتون رو از تأخیر با خبر کنید. ضمنا صادقانه فراموش نشه! 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✍دلدادگانی که از همه جای دنیا به سمتِ منبعی معلوم میدویدند.. یکی برهنه.. دیگری با چند کودک.. آن یکی سینه کشان.. گروهی صلیب به گردن و تعدادی یهودی پوش.. ومن میماند که حسین، امام شیعیان است یا پیشوایِ یهودیان و مسیحیان؟ انگار اشتباهی رخ داده بود و کسی باید یاد آوریشان میکرد که حسین کیست.. گام به گام اهل عراق به استقبال میآمدند و قوت روزانه شان را دست و دلبازانه عرضه ی میهمانِ حسین میکردند.. و به چشم دیدم التماسهایِ پیرزنِ عرب را به زائران، برایِ پذیرایی در خانه اش این همه بی رنگی از کجا میآمد؟ چرا دنیا نمیخواست این اسلام را ببیند و محمد (ص) را خلاصه میکرد در پرچمی سیاه که سر میبرید و ظالمانه کودک میکشت.. من خدا را در لباسِ مشکی رنگ زائران پاهایِ برهنه و تاول زده شان.. آذوقه های چیده شد در طبق اخلاصِ مهمانوازانِ عرب و چایِ پررنگ و شیرین عراقی دیدم.. حقا که چای هایِ غلیظ و تیره رنگ اینجا دیار، طعم خدا میداد.. گاهی غرور بیخ گلویم را فشار میداد که ایرانیم. که این خاک امنیتش را بعد از خدا و صاحبش حسین، مدیونِ حسام و دوستانِ ایرانی اش است و چقدر قنج میرفتم دلم. امیرمهدی مدام از طریق تلفن جویایِ حال و موقیت مکانی مان بودو به دانیال فشار میآورد تا در موکبهایِ بعدی سوارِ ماشین بشویم، اما کو گوشِ شنوا.. شبها در موکبهایی که به وسیله ی کاروان شناسایی میشد اتراق میکردمو بعد از کمی استراحت، راه رفتن پیش میگرفتیم. حال و هوای عجیبی همه را مست خود کرده بود. گاهی درد و تهوع بر معده ام چنگ میزد و من با تمام قدرت رو به رویش می ایستادم.. قصد من تسلیم و عقب نشینی نبود. و دانیال در این بین کلافه حرص میخورد ونگرانی خرجم میکرد. بالاخره بعد از سه روز انتظار، چشم مان به جمالِ تربت حسین (ع) روشن شد و نفس گرفتم عطر خاکش را.. در هتل مورد نظر اسکان داده شدیم و بعد از غسل زیارت عزم حرم کردیم. پا به زمین بیرونِ هتل که گذاشتم، زیارت را محال دیدم. مگر میشد از بین این همه پا، حتی چشمت به ضریحش روشن شود؟ دانیال از بین جمعیت دستم را کشید وگفت که به دنبالش بروم.. شاید بتواند مسیری برایِ زیارت بیابد. و منِ ناامید دست که هیچ، دل دادم به امیدِ راه یابیِ برادر.. روی به رویِ میدانی که یک مشک وسطش قرار داشت ایستادیم اینجا کجاست؟؟ دانیال نگاهی به اطراف انداخت میدون مشک.. حرم حضرت عباس اون طرفه.. نگاه کن.. عباس.. مردی که نمیتوانستم درکش کنم اسمش که می آمد حسی از ترس و امنیت در وجودم میپیچید.. عینیت پیدا کردنِ واژه ی جذبه.. دانیال دستم را در مشتش گرفت و فشرد خیره به مشکِ پر آب، خواست دلم را به زبان آوردم نمیشه یه جوری بریم تو حرم نه..خیلی شلوغه.. صدایش بلند شد من میبرمت.. اما این رسمش نبودا بانو.. نفسم از شوق بند آمد به سمتش برگشتم امیرمهدیِ من بود با لباسی نیمه نظامی و موهایی بهم ریخته.. اینجا چقدر زود آرزوها برآورده میشد اشک امان را بریده بود و او با لبخند نگاهم میکرد قشنگ دقمون دادی تا رسیدی.. ⏪ ... https://eitaa.com/khaneAram_Basir
امیرالمؤمنین عليه السلام: نيكى كن، تا به تو نيكى شود...، رحم كن، تا به تو رحم شود أحسِنْ يُحسَنْ إلَيكَ...، إرحَمْ تُرحَمْ ميزان الحكمه جلد4 صفحه 382 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
نمیشه به زندگی🌼🍃 روزهای بیشتری اضافه کرد🌼🍃 ولی میشه به روزهامون 🌼🍃 زندگی بیشتری ببخشیم🌼🍃 حال دلتون خوب 💛 صبحتون طلایی 🌼🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💐❤💐💚💐💜💐💖💐 🔰 با همسر درون گرا ازدواج کنیم یا برون گرا ؟ 🍃 درون گراها افرادی هستند که وقتی در مقابل جهان بیرون قرار می گيرند، منفعل مي شوند. آنها معمولا آدم هاي توداری هستند که خودشان را بروز نمی دهند، از احساسات و هیجان هایشان فقط برای دوستان معدود و خیلی صمیمی حرف می زنند. برای همین اگر یک فرد درونگرا را ببینند، با اینکه حس می كنيد، دارید آدم مودبی را تماشا مي كنيد. اما در صورتی که او را نشناسید،فکر می كنيد با آدم بی اعتنایی مواجه شده اید. این افراد تمایل به تنهایی، اشتغال به امور ذهنی و کتاب خواندن دارند، آنها افرادی مستقل هم هستند. 🌱 برونگراها در دنیای بیرون سیر می کنند. آنها دوست دارند که سرخوش، اجتماعی، رقابت جو، سریع و واقع گرا باشند. برای آنها هرچیزی که شفاف تر و مشخص تر باشد، بهتر است. ابهام را تحمل نمی کنند. این افراد از طبیعت گردی، مهمانی رفتن و با بودن با دوستان خسته نمی شوند. ✅ حالا دانستن این ویژگی ها به چه دردی می خورد؟ دقیقا زمانی که به دنبال فرد مورد نظر زندگی خود می گردید، دانستن این خصوصیت اخلاقی او در انتخاب و زندگی آینده به کمک شما می آید. این خصوصیت در زنان و مردان متفاوت است، یک زن برونگرا دوست دارد کنار همسرش بنشیند و با او صحبت کند، به میهمانی و خرید بازار برود درحالی که مردی با این خصوصیت تمایل دارد به دنبال طبیعت گردی و اکتشاف باشد. و مسافرت هایی بدون همسر و با دوستانش برود. پس نمیتوان گفت، یک زن برونگرا در کنار یک مرد برونگرا خوشبخت است بلکه باید به آنها بیاموزید که تفاوت ها را بشناسند و به عنوان مشکل به آنها نگاه نکنند تا بتوانند به راحتی با آن کنار بیایند و مدیریت کنند . برای ازدواج تنها عاشق شدن و دوست داشتن کافی نیست 💐❤💐💚💐💖💐💜💐 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
❤🍃 #همسرانه 🔴 #توهین_و_بددهنی_ممنوع 💠 دعوا و مشاجره بین زن و شوهر #طبیعی است. اما حواستون باشه قراره دوباره باهم زندگی کنید. 💠 لذا همه پُلها رو پشت سرمون خراب نکنیم. از استعمال جملات #زشت، اهانت‌آمیز و تحقیر کننده، جدا پرهیز کنید چرا که اینگونه حرف زدن زخم‌های #عمیقی در دل همسرتان ایجاد می‌کند. 💠 یک لحظه #مدیریت درون و از خود بیخود نشدن، زندگیتان را #بیمه می‌کند. 🍃❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔹 راز های خونه داری : 🔸وقتی دارید یخ بر میدارید اگه یه تکه یخ افتاد👇 با پا بزنین بره زیر یخچال خودش آب میشه😄 🔹نکات دیگر خونه داری: اگه رو فرش یه پارچ آب ریختین... در کمال خونسردی یه بالش بزارین روش تا خودش خشک شه😀😀😀 🔸نمک ریختین؟ دیگه خودتون میدونین که! با دست بزنین پخش وپلا شه😀😀😀😀😀 🔸فلفل ریختین؟ اینجا چون بو میده باید ترکیبی عمل کنید، اول بزنید پخش و پلا بشه بعد دو لیوان آب بریزین روش، بعد بالش بزارین. تا نکات خونه داری دیگه خدانگهدار☺️ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💐💐🌻🌻🌷🌷💐💐🌻 🔴🔴 تولید خشم را در نوجوانان متوقف كنید! یكی ازبزرگ‌ترین مشكلات بین والدین و فرزندان درنوجوانی، پرخاشگری و خشم فرزندان است كه شاید باورنكنید اما جلوگیری ازآن راه‌حل ساده‌ای دارد؛ راه‌حل این است كه دستگاه «تولید خشم »را از برق بیرون بكشید! شاید بگویید این دیگرچه حرفی است. 👈خب اجازه بدهید كمی توضیح بدهیم: ✳️مقایسه مداوم فرزندان آن هم ازكودكی با بچه‌های فامیل، دوستان و حتی همبازی‌های مهد كودك‌شان باعث می‌شود كه آنها درنوجوانی با توجه به سرخوردگی ناشی ازمقایسه و رقابت دائم، بیش ازحد معمول حساس و خشمگین باشند.  ❇️خوب است بدانید بچه‌ها وقتی نمی‌توانند فاصله خودشان را با كسانی كه پدرومادر با آنها مورد مقایسه قرار می‌دهند، پركنند، احساس شكست و طردشدگی خواهند كرد؛احساس تلخی كه مقدمه صدمات روانی زیادی است؛ 👈بنابراین به جای مقایسه فرزندان‌تان با بقیه، به استعدادهای آنها و علایق‌شان توجه كرده و احترام بگذارید. 👋 با این كار اعتماد به نفس فرزندان‌تان رشد كرده و تقویت آنها درمسیری كه دوست دارند، باعث شكوفایی‌شان می‌شود؛ درنتیجه با توجه به توانایی‌ها و مهارت‌های‌شان، احساس برتری و سرآمد بودن كرده و در نوجوانی استرس كمتری را تجربه می‌كنند. همه این مسائل باعث می‌شود كه فرزند شما دیگر پرخاشگر نباشد. 💐💐🌻🌻🌷🌷💐💐🌻 https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍دیدنِ حسام آن هم درست در نقطه ی صفر دنیا، یعنی نهایت عاشقانه ها.. دستم را گرفت و به گوشه ایی از خیابان برد. و من بی صدا فقط و فقط در اوج گنگیِ شیرینم تماشایش کردم. خستگی در صورت و سفیدیِ به خون نشسته ی چشمانش فریاد میزد.. راستی چقدر این لباس های نیمه نظامی، مَردم را پر جذبه تر میکرد دوستش داشتم، دیوانه وار.. ایستاد بالبخندی بر لب و سری کج شده نگاهم کرد خب حالا دیگه جواب منو نمیدی؟؟ حساب اون دانیالو که بعدا صاف میکنم اما با شما کار دارم.. به اندازه تمامِ روزهایِ ندیدنش، سراپا چشم شدم. از درون کیسه ی پلاستیکی که در دستش بود، پارچه ایی مشکی بیرون آورد و بازش کرد. چادر بود،آن هم به سبک زنان عرب لبخند زد اجازه هست؟ باز هم مثل آن ساق دست. اینبار قرار بود که چادر سرم کند؟ نماد تحجر و عقب ماندگیِ برایِ سارایِ آلمان نشین …؟ چادر را آرام و با دقت روی سرم گذاشت و آستین هایش را دستم کرد یه قدم به عقب برداشت و با تبسمی عجیب تماشایم کرد. سری تکان داد خانوم بودی.. ماه بانو شدی.. خیلی مخلصیم، تاج سر.. خوب بلد بود به در مسیری که دوست داشت، هدایتم کند. بدون دعوا.. بدون اجبار.. بدون تحکم.. رامم کرده بود و خودم خوب میدانستم.. و چه شیرین اسارتی بود این بنده گی برای خدا.. و در دل نجوا کردم که ” پسندم هر چه را جانان پسندد” این که دیگر تاج بندگی بود روبه رویم ایستاد. شال را کمی جلوکشید و آرام زمزمه کرد شما عزیز دلِ حسامیااا.. راستی، زبونتونو پشتِ مرزایِ ایران جا گذاشتین خدایی نکرده؟ خندیدم نه.. دارم مراعاتِ حالِ جنگ زدتو میکنم.. صورتش با تبسمهایِ خاص خودش، زیباتر از همیشه بود خب خدا رو شکر.. ترسیدم که از غم دوریم زبونتون بند اومده باشه.. که الحمدالله از مال من بهتر کار میکنه.. چادرم را کمی روی سرم جابه جا کردمو نگاه به تنِ پوشیده شده ام انداختم اونکه بله، شک نکن. راستی داداش بیچارم کجاست..؟ این چرا یهو غیب شد؟ یه وقت گم وگورنشه.. دستم را گرفتم به طرف خیابان برد نترس.. بادمجون بم آفت نداره.. اونو داعشیام ببرن؛ سرِ یه ساعت برش میگردونن.. میدونه از دستش شکارم، شما رو تحویل دادو فلنگو بست.. فشار جمعیت آنقدر زیاد بود که تصورِ رسیدن، محال مینمود.. کمی ترسیده بودم و درد سراغِ معده ام را میگرفت حسام که متوجه حالم شد در گوشه ایی مرا نشاند همین جا بشین میرم برات آب بیارم.. اینجا این وقت سال اینجوریه دیگه.. دستش را کشیدم و او کنارم نشست نمیخواد.. الان خوب میشه.. چیزی نیست.. کاش میشد حداقل از دور چشمم به ضریح پسرانِ علی میافتاد. این همه راه آمدن و هیچ؟ بغض صدایم را بم کرده بود یعنی هیچ جوره نمیشه بریم تا من بتونم ضریحشونو ببینم؟ دستم را میانِ مشتش گرفت نبینم گریه کنیااا.. من گفتم میبرمت،پس میبرم.. امشب، شبِ اربعینه.. خیلی خیلی شلوغه.. تقریبا ۲۴میلیون زائر اینجاست از همه جای دنیا اومدن، تک تکشونم مثه شما آرزوشونه که حداقل فقط چشمشون به ضریح آقا بیوفته.. پس یه کم صبر کن امشب بچه های موکب علی بن موسی الرضا خانوما رو میبرن واسه زیارت ان شالله با اونا میبرمت داخل.. قول و قولهایِ این مرد، مردانه تر از تمامِ مردانه هایِ جهان بود. با دانیال تماس گرفت و مکان دقیق مان را به او گفت. کاش میشد که نرود میخوای بری؟ نرو بیسکوییتی از جیبش بیرون آورد و باز کرد بخور.. باید برم، ناسلامتی واسه ماموریت اینجاما.. اما قول میدم امشب خودمو بهت برسونم.. باید دوتایی با هم بریم واسه زیارت آقا.. کلی حاجت دارم که تو باید واسم بگیریشون نفسی عمیق وپرسوز کشیدم من کجایِ عاشقیِ این بچه سید قرار داشتم که لیاقت پا درمیانی داشته باشم. ⏪ ...
امیرالمؤمنین عليه السلام: معيار خوبى كردن، منت ننهادن به آن است مِلاكُ المَعروفِ تَركُ المَنِّ بِهِ غررالحكم حدیث 9724
بن‌مایه ی اخلاقی زیستن، شفقت است. شفقت یعنی همدلی و همدردی. همدلی یعنی خودم را جای شما قرار بدهم و همدردی یعنی درد و رنج‌های شما را درد و رنج خودم بدانم. #صبح_زیباتون_بخیر
(شماره 2) حتما میدانید هیچ چیزی بدون مرز امنیت نداره و به راحتی مورد تعرض دیگران قرار میگیره! کشور، استان، شهر، روستا، باغ، مغازه و خیلی چیزهای دیگه.... همه اینها حریم و مرز لازم دارن. باید بگیم خانواده دو نفری شما از یک باغ میوه کمتر نیست و نیاز به مرز دارد تا قداست، امنیت، کارکرد و آرامش خودشو از دست نده و به یک خنده دار ( و شاید هم گریه دار)تبدیل نشه! برای احداث مرز در زندگی مشترک چند راهکار پیشنهاد میشه: 1) در مقابل دیگران، با هم برخورد محترمانه داشته باشید. 2)رازهای زندگی بویژه اختلافات و مشکلات رو در مقابل جمع مطرح نکنید. 3) گاهی در مقابل دیگران نظر همسرتون رو بپرسید مثلا بگید: موافقی امشب یه سر به خاله بزنیم؟ 4) حریم و مرزهای دیگران رو رعایت کنید و در مسائل خانوادگی اونها دخالت نکنید. 5) اگه کسی در مورد زندگی تون پیشنهاد داد حتما ابراز کنید که باید با مشورت همسرم در این مورد تصمیم بگیرم. 6) از شخصیت و حق همسرتون در غیاب او دفاع کنید. 7) بعد از مستقل شدن تا اونجا که ممکنه سرتون با همسرتون روی یک بالشت باشه و تنها خونه بابا نخوابید. 8) با مشورت همسرتون به دعوت ها جواب مثبت یا منفی بدید. 9) در مقابل دیگران برای همسرتون میوه پوست بگیرید. 10) به بهانه درد دل با دیگران، آبروی همسرتون رو نبرید! به طور کلی شما باید به خانواده و اقوام نشون بدید که دیگه یک نیستید و بعد از ازدواج تبدیل به شده اید. (شماره 2) حتما میدانید هیچ چیزی بدون مرز امنیت نداره و به راحتی مورد تعرض دیگران قرار میگیره! کشور، استان، شهر، روستا، باغ، مغازه و خیلی چیزهای دیگه.... همه اینها حریم و مرز لازم دارن. باید بگیم خانواده دو نفری شما از یک باغ میوه کمتر نیست و نیاز به مرز دارد تا قداست، امنیت، کارکرد و آرامش خودشو از دست نده و به یک خنده دار ( و شاید هم گریه دار)تبدیل نشه! برای احداث مرز در زندگی مشترک چند راهکار پیشنهاد میشه: 1) در مقابل دیگران، با هم برخورد محترمانه داشته باشید. 2)رازهای زندگی بویژه اختلافات و مشکلات رو در مقابل جمع مطرح نکنید. 3) گاهی در مقابل دیگران نظر همسرتون رو بپرسید مثلا بگید: موافقی امشب یه سر به خاله بزنیم؟ 4) حریم و مرزهای دیگران رو رعایت کنید و در مسائل خانوادگی اونها دخالت نکنید. 5) اگه کسی در مورد زندگی تون پیشنهاد داد حتما ابراز کنید که باید با مشورت همسرم در این مورد تصمیم بگیرم. 6) از شخصیت و حق همسرتون در غیاب او دفاع کنید. 7) بعد از مستقل شدن تا اونجا که ممکنه سرتون با همسرتون روی یک بالشت باشه و تنها خونه بابا نخوابید. 8) با مشورت همسرتون به دعوت ها جواب مثبت یا منفی بدید. 9) در مقابل دیگران برای همسرتون میوه پوست بگیرید. 10) به بهانه درد دل با دیگران، آبروی همسرتون رو نبرید! به طور کلی شما باید به خانواده و اقوام نشون بدید که دیگه یک نیستید و بعد از ازدواج تبدیل به شده اید. https://sapp.ir/khanearam_basir