بسم الله الرحمن الرحیم
🌸💐🌸💐🌸💐
✅ پدر ها و مادر ها هم معلمند !!
امروز روز #معلم است! روزی که به پاس قدردانی از زحمات این قشر تأثیر گذار و به احترام خون معلم شهید استاد #مطهری به نام معلم، نامیده شده است.
👈 روان شناسان تربیتی می گویند: #یادگیری دو گونه است : یادگیری کلاسیک و یادگیری مشاهده ای. یادگیری کلاسیک را معلم در کلاس درس بر عهده دارد. او از طریق آموزش مطالب علمی و بوسیله ابزارهای آموزشی این کار را انجام میدهد. اما یادگیری مشاهده ای از طریق مشاهده حاصل میشود. مشاهده هر چیز و هر کس، در هر زمان و هر مکان! مثلا مشاهده مادر در حال رفتار با همسر! یا مشاهده پدر در حال گفتگو با برادر کوچکتر!
بر این اساس همه #پدرها_و_مادرها معلمند! آنها درس زندگی، آداب معاشرت، اخلاق تعامل با دیگران و حتی انجام امور شخصی و فردی را در طول شبانه روز و بلکه در طول عمر به فرزندانشان آموزش میدهند. و با این فرض، میتوان گفت پدرها و مادرها از معلم ها هم معلم ترند! معلم های عزیز فقط در 9 ماه از سال و آن هم فقط در 5 ساعت از شبانه روز بر شاگردان خود مدیریت دارند و آنها را تحت آموزش مستقیم یا غیر مستقیم خود قرار میدهند اما والدین عزیز همه طول سال معلم فرزند خود هستند و به جای تدریس یک ماده درسی همچون ریاضی، تمام مواد درسی که به نوعی مرتبط با زندگی هستند را به فرزندان خود آموزش میدهند.
⬅️ بنابراین یکبار دیگر عرض میکنیم: پدران و مادران عزیز روزتان مبارک!
🌸💐🌸💐🌸💐
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹قسـمـت ســوم
تا اسمموخوند بدوبدو دویدم سمت درب دانشگاه
ولی از اتوبوس خبری نبود
خیلی دلم شکست.
گریه ام گرفته بود.
الان چجوری برگردم خونه؟!
چی بگم بهشون؟!
آخه ساکمم تواتوبوس بود
بیچاره مامانم که برای راه غذا درست کرده بود برام
تو همین فکرها بودم که دیدم از دور صدای جناب فرمانده میاد.
بدو بدو رفتم سمتش و نفس نفس زنان گفتم:
سلام. ببخشید..هنو حرفم تموم نشده بود که گفت:
اااا.خواهر شما چرانرفتید؟!
-ازاتوبوس جا موندم
-لا اله الا الله...اخه چرا حواستون رو جمع نمیکنید اون از اشتباهی سوار شدن اینم از الان.
-حواسم جمع بود ولی استادمون خیلی گیر بود.
-متاسفم براتون.حتما آقا نطلبیده بود شما رو.
-وایسا ببینم.چی چی رو نطلبیده بود.من باید برم.
-آخه ماشین ها یه ربعه راه افتادن.
-اصلا شما خودتون با چی میرید؟! منم با اون میام.
-نمیشه خواهرم من باماشین پشتیبانی میرم.نمیشه شما بیاید.
-قول میدم تابه اتوبوسهابرسیم حرفی نزنم.
-نمیشه خواهرم.اصرار نکنید.
-اگه منو نبرید شکایتتون رو به همون امام رضایی میکنم که دارید میرید پیشش.
-میگم نمیشه یعنی نمیشه..یا علی
اینو گفت و با راننده سوار ماشین شد و راه افتاد.و منم با گریه همونجا نشستم
هنوز یه ربع نشده بود که دیدم یه ماشین جلو پام وایساد و اقا سید یا همون اقای فرمانده پیاده شد و بدون هیچ مقدمه ای گفت: لا اله الا الله...مثل اینکه کاری نمیشه کرد...بفرمایین فقط سریع تر سوار شین..
سریع اشکامو پاک کردم و پرسیدم چی شد؟! شما که رفته بودین؟!
هیچی فقط بدونید امام رضا خیلی هواتونو داره. هنوز از دانشگاه دور نشده بودیم که ماشین پنچر شد.فهمیدم اگه جاتون بزاریم سالم به مشهد نمیرسیم
راننده که سرباز بود پشت فرمون نشست و آقا سید هم جلوی ماشین و منم پشت ماشین و توی راه هم همش داشتن مداحی گوش میدادن...(کرب و بلا نبر زیادم/جوونیمو پای تو دادم/)
حوصلم سر رفت...
هنذفریم که تو جیبم بودو برداشتم و گذاشتم تو گوشم و رفتم تو پوشه اهنگام و یه آهنگو پلی کردم...
یهو دیدم آقا سید با چشمهای از حدقه بیرون زده برگشت و منو نگاه کرد.
یه نگاه به هنذفری کردم دیدم یادم رفته وصلش کنم به گوشیم
آروم عذر خواهی کردمو و زیاد به روی خودم نیاوردم و آقا سیدم باز زیر لب طبق معمول یه لا اله الا الله گفت و سرشو برگردوند.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
#کودک
برای روزه اولی ها ذکر مصیبت نخوانید !
اولین کاری که باید انجام دهید این است که قبل از فرا رسیدن ماه رمضان فضای خانه را به گونه ای آماده کنید که انگار فردا روز مهمی در پیش است؛ به قولی در خانه تان سور و ساتی راه بیاندازید .مثلا با کودکتان به خرید بروید و وسایل مورد نیاز ماه رمضان مثل خرما، سبزی آش،پنیر، سبزی خوردن و.. را بخرید.
علاوه بر اینگونه رفتارها باید مراقب گفتارتان هم باشید. برخی افراد هستند که از یک ماه مانده به ماه رمضان ذکر مصیبت می خوانند و در برابر کودک روزه اولیشان از جملات منفی مثل چقدر زود ماه رمضون شد!، یک ماه خبری از ناهار نیست، کاش میشد روزه نگیریم و ... به کار می برند.ممکن است حتی شما از روی شوخی این حرف ها را بزنید اما فرزند شما آنها را جدی می گیرد و ناخودآگاه تصور میکند که ماه سختی را در پیش خواهد داشت. در مقابل به او بگویید که چقدر خوشحالید از اینکه امسال را با او روزه می گیرید .
فلسفه ی روزه را به گونه ای که برای فرزندتان قابل فهم باشد توضیح دهید مثلا به او بگویید که خدا دوست دارد که ما روزه بگیریم تا بتوانیم اراده ی خودمان را برای انجام کارهای خوب قوی کرده و گناه نکنیم.
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
خانه آرام من(موسسه بصیر)
#خوشمزه شیرینی بدون پخت https://eitaa.com/khaneAram_Basir
#_شیرینی_بدون_پخت
موادلازم📝
كره بادامزميني و پودر قند
از هر کدام يك پيمانه
بيسكويت پودرشده
يك و نيم پيمانه
كره يا مارگارين نرمشده
50 گرم
بادام پرك يا ترافل رنگي براي تزئين
به ميزان لازم
✍طرز تهيه :
كره را با پودر قند خوب زده تا كرم شود بعد بيسكويت پودرشده را كمكم به آن اضافه كرده تا حدي كه به دست نچسبد و شكل بگيرد. سپس خمير را قالب زده يا گرد گرد درست كرده و در بادام پرك يا ترافل رنگي غلتانده و سپس میل نمایید.
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💝💙💜❤💚💖💙💜❤
#ازدواج
💢اگر با من نمونی خودم رو ميکشم من با کس ديگه ازدواج نميکنم❗️
🔹💠آیا ازدواج یا ارتباط با چنین افرادی به صلاح است ؟ مسلما خیر اصولا انسانھا تا زمانی که ابتدا خودشان را دوست نداشته باشند نمیتوانند مدعی دوست داشتن فردی باشند ، تھدید به خودکشی یا امثال آن نشانه وجود نقطه ضعف عمیق در شخصیت فرد است که حتما نیاز به روان درمانی دارد.
🔺🔻کلا ازدواج با افرادی که در مقابل نه شنیدن رفتارھای زیر را انجام میدھد صلاح نیست :
💠🔹اگر آقا است :گریه کردن ، خودزنی ،التماس ، ارسال پیام ھای عاشقانه یا تھدید ، پرخاشگری ، تھدید به خودکشی ، تھدید به انتشار تصاویر خصوصی ، ایجاد مزاحمت ھای تلفنی یا حضور در محل کار دختر خانم و یا مسیر رفت و آمد وی.
🔹💠اگر خانم است :خودزنی ، تھدید به خودکشی ، ایجاد مزاحمت تلفنی ، انتشار شماره تلفن فرد مقابل به دوستان خود ، ارسال اس ام اس ھای عاشقانه.
️درمقابل این افراد باید چگونه برخورد کرد ؟
🔹💠مسئله سادست اگر واقعا کسی را نمیخواھید ھمان ابتدا به وی بگوئید ، ادامه ارتباط جز وابستگی و برداشتھای نادرست نتیجه ای به همراه ندارد.
🔹💠زمان دوست صادق انسان است ، زمان ثابت کرده است ھم دختر خانمی که تھدید کرده است من دیگر ازدواج نمیکنم با فرد دیگری ازدواج میکند و ھم آقا پسری که تھدید به خودکشی کرده است بعد از مدتی با فرد دیگری ارتباط برقرار میکند چرا که صرفا یک وابستگی بین این دو طرف پیش آمده نه چیزی بیشتر.
❤💜💙💖💚❤💜💙
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#نوجوان
اگر شما یکی از آن خانوادههایی هستید که همه کارهای فرزند خود را بهعهده میگیرید به این امید که او درس بخواند و انسان موثری بشود خوب است بدانید رویه اشتباهی در پیش گرفتهاید.
#نوجوان باید بتواند همه کارهای شخصیاش را خودش انجام دهد وباید قادر باشد شرایط ارتقای فکری و توانمندی خود را نیز با درس خواندن و مطالعه و آموزش پدید آورد.
فرزندی که چنین تربیت شود، میتواند در جامعه نیز با دیگران تعامل کند و در شبکهای از ارتباطات موثر با جامعه خانواده و محیط کار قرار گیرد.
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹قسـمـت چـهــارم
توی مسیر بودیم و منم در حال گوش دادن به اهنگام ولی همچنان حوصلم سر میرفت.
اخه میدونید من یه آدمی هستم که نمیتونم یه جا ساکت باشم و باید حرف بزنم. اینا هم که هیچی دوتا چوب خشک جلو نشسته بودن.
-آقای فرمانده پایگاه
-بله؟!
-خیلی مونده برسیم به اتوبوس ها ؟!
-ان شاالله شب که برای غذا توقف میکنن بهشون میرسیم.
-اوهوووم.باشه. باهاش صحبت می کردم ولی بر نمی گشت و نگامم نمی کرد.دوست داشتم گوشیمو بکوبم تو سرش
تو حال خودم بودم ویکم چشمامو بستم که دیدم ماشین وایساد
-چی شدرسیدیم؟!
-نه برای نمازنگه داشتیم
-خوب میزاشتین همون موقع شام خوردن نمازتونوبخونین
-خواهرم فضیلت اول وقت یه چیز دیگست.شما هم بفرمایین
-کجا بیام؟!
-مگه شما نماز نمیخونین؟!
-روم نمیشد بگم که بلد نیستم.گفتم نه من الان سرم درد میکنه.میزارم آخر وقت بخونم که سر خدا هم خلوت تره
-لا اله الا الله...اگه قرص چیزی هم برا سردرد میخواین تو جعبه امدادی هست
-ممنون
-پیاده شدم و رفتم نزدیک مسجد یکم راه رفتم. آقا سید و سرباز داشتن وضو میگرفتن.ولی وقتی میخواستن داخل مسجد برن دیدن درمسجده بسته بود.
مسجد تومسیر پرتی تویه میانبر به سمت مشهد بود.
مجبورا چفیه هاشونو رو زمین پهن کردن و مشغول نماز خوندن شدن. سرباز زودتر نمازشو تموم کرد و رفت سمت ماشین و باد لاستیک ها رو چک میکرد.
ولی اقا سید از نمازش دست نمیکشید. بعد نمازش سجده رفت و تو سجده زار زار گریه میکرد وداشت با خدا حرف میزد.
اولش بی خیال بودم ولی گفتم برم جلو ببینم چی میگه اخه...آروم آروم جلو رفتم و اصلا حواسم نبود که رو به روش وایسادم.
گریه هاش قلبمو یه جوری کرده بود. راستیتش نمیتونستم باور کنم اون پسر با اون غرورش داره اینطوری گریه میکنه.برام جالب بود همچین چیزی.
تو حال خودم بودم که یهو سرشو از سجده برداشت و باهام چشم تو چشم شد.سریع اشکاشو با استینش پاک کرد و با صدای گرفته که به زور صافش میکرد گفت: بفرمایید خواهرم کاری داشتید با من؟؟
من؟! نه...نه.فقط اومدم بگم که یکم سریعتر که از اتوبوسها جا نمونیم باز
چشم چشم..الان میام.ببخشید معطل شدید.
سریع بلند شد.وجمع و جور کرد خودشو ورفت سمت ماشین.
نمیدونستم الان باید بهش چی بگم.
دوست داشتم بپرسم چرا گریه میکنه ولی بیخیال شدم.
فقط آروم توی دلم گفتم خوش بحالش که میتونه گریه کنه...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/khaneAram_Basir