eitaa logo
خوان هشتم را من روایت می کنم
242 دنبال‌کننده
153 عکس
5 ویدیو
0 فایل
ومادرحسنک زنی بودسخت جگرآور.چنان شنودم که چون بشنید،جزعی نکردچنان که زنان کنندبلکه بگریست بدرد.چنان که حاضران از درد وی خون گریستند.پس گفت:« بزرگامردا که این پسرم بود» تاریخ بیهقی ومن می گویم: بزرگا زنا که این مادر بود… مریم قربانزاده @Shahrbano_mg
مشاهده در ایتا
دانلود
اسبت را زین کن دلاور! قدس در دست صلیبی هاست صلیب ها را شکسته اند شب کلاه منحوس بر سر گذاشته اند شمشیر بچرخان فاتح بزرگ اورشلیم! مزدوران را از تخت به زیر انداز اندکی از غیرت خودت را در حلقوم شان بریز این سران که سر سازش را بوسیده اند و شمشیر را فقط برای رقص عربی می چرخانند تیغ آبدیده شاید راستشان کند این جنگ صلیبی صلاح الدین می طلبد تا بیت المقدس را پس بگیرد و پناه همه ادیان ابراهیمی باشد صلاح الدین! سردار سرافراز اسلام ! این گستره ی پاره پاره ی از شام تا قاهره، از حجاز تا نوبیا از قسطنطنیه تا بغداد را از وجود شاهان بی کفایت مسلمان پاک کن شبی در غبار و دود آتش ارض مقدس را زیر سم اسبان سپاهت بلرزان. صلاح الدین! سربازانت خشمناک و بغض آلود پشت مرزها مانده اند شیهه اسب تو می تواند صلیبی ها را بتارند نام تو کار شمشیر می کند... صلاح الدین اسبت را زین کن.. مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
امشب دخترم پرسید :« من چه کاری می توانم برای کودکان فلسطینی بکنم؟ چه جوری بهشان غذا برسانم؟ چه غذایی؟ اصلا چگونه کمک شان کنم. من یک نفرم. اصلا چقدر پول دارم؟» برایش توضیح دادم که درست است .تو یک نفری. پول کمی داری. اما آیا نمی توانی بقیه دوستانت را برای کمک به غزه تشویق کنی؟ گفت :« دوستان من هم پول کمی دارند؟ شاید مثل ما که در خانه ماندیم و عید بین اقوام و بستگان نیستیم عیدی کمی گرفته باشند.» گفتم :« خدا به کم بودن نگاه نمی کند به همت و انگیزه نگاه می کند.» و لا یحض علی طعام المسکین را برایش توضیح دادم:« شاید خودت پول و امکانات نداشته باشی اما می توانی از اعتبار و آبرو و همت خودت استفاده کنی و دیگران را به کار خیر دعوت و تشویق کنی.» این شد که دخترم تصمیم گرفت دوستان و آشنایانش را به تقسیم عیدهای شان با کودکان غزه ،تشویق کند. همین امشب شماره کارت مرا برای خاله و دایی ها و بابا جون و مامان جون فرستاد که عیدهایشان را بگیرند و با کودکان غزه تقسیم کنند. این را تبدیل کنیم به جنبش دانش آموزان ایران برای همدلی با کودکان غزه. مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
سلام خاله مرضی😘🥰 عید تون مبارک. ما امسال نیومدیم و نشد عیدی مون رو بگیریم😁😍 تصمیم گرفتیم نصف عیدهامون رو بدیم به بچه های غزه. خیلی لطف می کنید اگر عیدی ما رو به کارت مامانم بریزین😍☺️😘 https://eitaa.com/khane_8
این که مدام در جای جای خاطره هایش از ایلام زمان جنگ بگوید:« مثل امروز مردم غزه!» عجیب بود. این جمله را شاید سی بار تکرار کرد. زنی از اهل ایلام که خواستم از آن روزها برایم بگوید. نه کماندو‌ است نه پیشمرگه نه زن پاسدار نه زن رزمنده. یک زن کاملا معمولی است.‌ که پرواز هواپیماهای دشمن و صدای موشک ها و انفجارها و آژیر قرمز و تخلیه شهر، زندگی اش را به هم میریزد.نه یک ماه و دوماه که هشت سال! گم کردن پسرش را و سوختن چادر برزنتی همسایه اش در کوه های ایلام را و گرسنگی و تشنگی و باران ها و برف ها روی چادر را مدام پیوست می‌زد به غزه. این دردها و هزاران مثل اینها را خوب می فهمد و بغض می کند و با زبان کردی اش با مادران غزه هم‌نوا می شود. زخم ها برای او تازه می‌شوند و سر باز می کنند و او با ذره ذره رنج زنان غزه ،درد می کشد و خون بر لب می آورد . می گوید سخت تر از همه وقتی بود که موشک می آمد و ویران می کرد و ما باید بین آوار ها و سنگ و سیمان و آهن ها دنبال بچه ها و مادرها می گشتیم و گاهی پیدا هم نمی شدند. حتی جنازه ها شان را نمی یافتیم و نیافتیم ... و باز گریز می‌زند به غزه:« من میدانم چه دردی دارد که بچه ات را گم کنی و زمین را بکنی و ناخن هایت خونی و زخمی شوند و پیدایش نکنی!» این دردها هیچ وقت مداوا نمی‌شوند. این رنج ها و غصه ها هرگز فراموش نمی شوند. شهید و یتیم و مجروح و معلول و گرسنه و بیمار و رنجور یک طرف ،گم گشته ها یک طرف... من برای غزه می گویم:«خوشا به حال کسی که هر که را از دست داد زیر خاک کرد! خدا به داد آن کسی برسد که گم کرده دارد. » مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
به پسرم دروغ نگویید نگویید من به سفر رفته ام نگویید من از سفر باز خواهم گشت نگویید زیباترین هدیه ها را برایش به ارمغان خواهم آورد به پسرم واقعیت را بگویید... بگذارید قلب کوچک پسرم ترک بردارد ونفرت همیشه از استعمار در آن ریشه بدواند بگذارید پسرم به جای توپ بازی نارنجک بیاموزد و به جای تاریخ جهان تاریخ جهان خواران را. و هر روز فانسقه پدرش را ببندد و هر روز پوتین پدرش را امتحان کند و هر روز اسلحه پدرش را روغن کاری کند و هر روز از قمقمه پدرش آب بخورد به پسرم دروغ نگویید به پسرم واقعیت را بگویید بگویید شهیدان زنده اند... عبدالرضا عبدالملکیان https://eitaa.com/khane_8 « شرح عکس: فرزندان شهدای کنسولگری ایران در حسینیه امام خمینی»
هان ! بترسید که دریا به خروش آمده است خون این طایفه این بار به جوش آمده است صبر این طایفه وقتی که به سر می آید دیگر از خرد و کلان معجزه بر می آید سنگ این قوم که سجیل شود می فهمید آسمان غرق ابابیل شود می فهمید... سید حمید رضا برقعی https://eitaa.com/khane_8
این عکس را مهدی صالح غزه ای در کانالش قرار داده و این توضیح را نوشته: عکس سمت چپ انتخاب شد به عنوان برترین عکس رسانه‌‌ای دنیا برای سال گذشته کاملا هدف دار انتخاب شد، سر خمیده با حالت گریه بر کودکی کشته شده. درسته عکسی از غزه بود ولی غزه نمادش عکس سمت راست است، جوان پرجنب و جوشی است که خونه‌اش رو سرش ریختن، وبه زور از زیر آوار دراومد اما یک لحظه صبر نکرده تا با شعارهاش در کنار مقاومت نایسته، و از آن ابراز حمایت نکنه. غزه جوان سربلند است، نه خانمی سر خمیده. البته دور از جون خانمها و بانوان عزیز غزه که نقش بسیار والای در این جنگ انجام دادن. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @SalehGaza اوایل که با آشنا شدم و خواستم راوی مقاومت زنان غزه باشدگفت:« باید مقاومت را روایت کنیم نه ضجه و ناله و بی مادری و آوارگی را. باید بتوانیم این ها را از مقاومت و پایداری زنان غزه جدا کنیم . نباید احساسات را بر نبرد و مقاومت غالب کرد و این کار سختی است. من نمی توانم مطمئن باشم که این وظیفه مهم را درست انجام خواهم داد یا نه.» این یادداشت مهدی صالح همان حرف است. درنگ و تأمل کنیم و بنگریم ما راوی کدام قسمت بوده ایم: عاطفه و احساس و اشک و دلسوزی یا مقاومت و مظلومیت مقتدرانه؟ 🖌مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
به زودی در ورودی غزه این جمله را خواهیم نوشت. هر زیتون که از خاک غزه جوانه بزند هر گل که بروید هر شاخه گندم که زیر آفتاب بدرخشد هر سیب سرخ که بر شاخسارها خودنمایی کند هر شکوفه پرتقال که عطرش را بپاشد هر آفتابگردان که رو به خورشید بایستد... در خاکی ریشه خواهد زد که با پیکرهای دسته جمعی شهدا یکی شده است... با وضو وارد شوید. آرام و با احتیاط قدم بردارید خاک این دیار با ذره ذره بدنهای مردم مقاومش آمیخته است 🖌مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
زیباترین مادر دنیا. این جمله را پسرش _ معتصم _ به او می گوید. اسراء جعابیص، زن سی ساله فلسطینی که به اتهام عملیات علیه اشغالگران به ۱۱ سال زندان محکوم شد. روزی که اسراء قصد داشت کپسول خالی گاز و تلویزیون اش را به خانه جدیدش ببرد، اتصال سیستم برق ماشین باعث ترکیدن کیسه هوا و آتش سوزی در داخل ماشین شد. سربازهای ایست بازرسی اجازه ندادند مردم به او کمک کنند. اسراء در ماشین می سوخت و آنها به جای خبر کردن اورژانس به پلیس امنیتی اطلاع دادند. دردهای جانکاه اسراء در هشت سال زندان، همه را منقلب می کرد. ۸ انگشت او قطع شد ، لب هایش سوخت، دستانش آسیب فراوان دید، کمر و دیگر اعضای بدنش به شدت سوختند اما در زندان حتی یک کرم مرطوب کننده از او دریغ شد. او باید شش عمل جراحی انجام میداد اما اشغالگران اجازه ندادند. گوشهایش به پوست صورت چسبیده و پیوند پوست کمر برایش ضروری بود. کمپین مردمی در فیس بوک و فشار بر صهیونیست ها ،اسراء را آزاد کرد در حالیکه او ۸ سال درد کشیده و تحمل کرده بود. دختران جوان در زندان او را دوست داشتند. آنها را در آغوش می گرفت و می گفت:« قوی باشید و صبر کنید.» کتاب « چگونه دوباره خواهم بود» شرح این سالهای اسراء است. هر چند نوشتن یک صفحه نامه از زندان برای خانواده اش سه روز طول می کشید اما او کتابش را می نویسد. 🖌مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
امام از قَلَمِ در غلاف دلگیر است به جای آن همه شاگرد، یار می‌خواهد ✍ https://eitaa.com/khane_8
📸 ۱۴٠۳/٠۲/۱۹ 🔰 اولین روز از نمایشگاه کتاب تهران 📍ناشران عمومی، راهرو ۱۸، نبش ستون ۷۸، غرفه ۳۷۲، انتشارات ستاره‌ها منتظر دوستان کتابخوان هستیم.😊 @n_setareha
مهربان و آرام است. آرام حرف می زند،ارام قدم بر می دارد حتی آرام دعوا می کند! دعوا کردنش مثل تذکر دادن است. یک گوشه ی مجلس که می نشیند دورش را چند پروانه ریز و درشتی می گیرند. هر کدام شان دقیقه به دقیقه سرشان را نزدیک گوش او می کنند تا حرفی بزنند و او با لبخند میراثی مادرش، جواب هر کدام را می گوید. یک عروس است اما پر برکت است. هیأت دخترانه راه انداخته، هیات پسران ۵_۱۲ سال را جداگانه مدیریت می کند .همه فامیل را هم به کار می‌گیرد. در منزل پدر شوهرش جلسه هفتگی اخلاق راه انداخته مخصوص خانم ها.‌ چندین سال است که در شمار بهترین و پربار ترین جلسات زنانه، به کارش ادامه می دهد.به خاطر شغل همسرش چند سالی به زاهدان رفتند ، الان هم کرج هستند و او هر جا باشد بیکار نمی ایستد به تماشا. کتاب خوان قهاری است و برای هر سن و سلیقه ای کتاب معرفی می کند. نه کارگر دارد نه پرستار کودک و البته خداوند خوب می داند چگونه بندگانش را به خدمت بندگان دیگرش درآورد! پدر همسرش یکی از شخصیت های سیاسی و فرهنگی برجسته است اما از این مقام و موقعیت به اندازه یک سهم مسکن مهر هم به او و بچه‌هایش نرسیده. نمی دانم برای مسکن فرزند آوری اقدام کرده .همسر من به همسر او می گوید:« از آقا زادگی فقط فحشش نصیب تو شده!» روز پسر را همین خانم مد کرد و فکر کنم به همت او ،پدر شوهرش در مجلس شورای اسلامی آنرا مطرح کرد و تصویب شد. هفتمین فرزندش را نرجس نام گذاشته و دلش می خواهد یک یتیم هم به فرزندی بگیرد . اینجا ست که باید بگویم:« آدم تک عروس داشته باشد اما اینقدر پربرکت باشد.» 🖌مریم قربانزاده @Shahrbano_mg
وارد شدن از در کوچک و باریک الله وردیخان را دو سال است کشف کرده ام. زحمت در صف ایستادن ندارد. مستقیم از چند متری ضریح در می آید. رزق این زیارت ،داخل اتوبوس خط۱۲ به لطف سلطان تکمیل شد. پشت سرم خانمی نشسته بود که برای کناری اش از لیست چهل نفره مومنین در نماز شب می گفت. روی و ریا در کلامش نبود. اسامی شهدا و صلحا را می گفت و برای هر کدام خطی توصیف می خواند: امام موسی صدر، شهید محمد باقر صدر و خواهرش بنت‌الهدی و... اسامی ای را ردیف گفت که در زندان های ظلم حزب بعث عراق شهید شده بودند. خیلی های شان برای من تازگی داشت. فهرست بعدی زراره بود و میثم تمار و رشید هجری و‌ اویس قرنی و عمار یاسر و پدر و مادرش و ...اسامی شهدای راه علی. فهرست بعدی... و بعدی... چنان مسلط درباره هر کدام شان توضیح می داد که انگار استاد تاریخ اسلام است و علوم سیاسی تدریس می کند و علم رجال می داند. زن همراهش گفت: اینها در ذهن من نمی ماند!باید روی کاغذ بنویسی. زن جواب داد:من نوشتن یاد ندارم فقط بلدم بخوانم! طاقت نیاوردم. صندلی را به مادر پیری دادم و کنار صندلی او ایستادم. گفتم شما استاد حوزه ای!؟ گفت:نه. گفتم این ها که گفتی را از کجا می دانی؟! گفت:« در کتابها می خوانم. در تفسیر المیزان ، صحیفه سجادیه ، منهاج العلما ، نهج‌البلاغه و... گفتم:« نوشتن هم یاد نداری؟» گفت:«نه. کتاب می خوانم.خیلی زیاد. من از خودم چیزی ندارم!» متحیر حرف ها و معلوماتش، ایستگاه را رد کردم. چطور می شود یک زن معمولی که سواد نوشتن ندارد علمش از زنان طلبه و‌مدعی ای که دیده ام بیشتر باشد!؟ 🖌مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
من این دستها را می شناسم اما حسش را درک نکرده ام.چنان که صدای قلبم را بشنوم و دستم بلرزد و سرم گیج برود و پاهایم توان ایستادن نداشته باشد. این دستها را که سالها به دعا بلند شده اند تا خبری از پسرش برسد همه مان می شناسیم قلب او هیچ وقت آرام نگرفته است.. امروز اما یک ملت ،یک امت دارد حس او را درک می کند. چشم انتظاری و بی خبری و دلواپسی و امن یجیب ها و...ما را برای ساعاتی با یک عمر زندگی او آشنا میکند. این دستها را فراموش نکنیم. چه خوش باشد که بعد از انتظاری به امیدی رسد امیدواری 🖌مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
چون تو را نوح است کشتی‌بان ز طوفان غم مخور https://eitaa.com/khane_8
شما همسر شهید هستید. دل همه زن هایی که مردشان را در جبهه ی جهاد یاری کردند و در شبی مه آلود ، همسفرشان را از دست دادند برای شما به درد آمده است. حجم غم و غصه های مردم این قدر زیاد است که یادشان می رود به شما هم تسلیت بگویند. خودمان نیاز به تسلا داریم. قلب زخمی و چشم نگران مردم داغ دار شده .با هر همسر شهید ،با هر دختر شهید صبوری را تمرین کرده ایم. بین رییس جمهوران قبلی جز همان که جانباز شد و دیگری که شهید شد و ایشان که شهید شد باقی شان به صلاح نماندند. یک بار همسر شهیدی گفت این تبریک شهادت مال خود شهید است مال من نیست.من سوختم و می سوزم تا زنده ام. کاش کتاب دریادل را بخوانید و از صبر فاطمه دهقانی قلب تان را آرام تر کنید.زنی که نه یک شب که ۳۴ سال منتظر خبری از مردش ماند و دست آخر به وصال چند استخوان دستمال پیچ شده رسید. چه زنها که چادرشان را روی صورت شان کشیدند و در پناه خاطرات شان گریستند اما جلوی چشم دشمن خم به ابرو نیاوردند. سخت است بانو. برای من که همیشه شنونده بوده ام سخت است .خدا کمک تان کند. به شما هم تبریک نمی گویم شهادت همسرتان را. برای دیگر همسران شهدا این حادثه مادری کنید و پناه دخترکان شان باشید. علم خدمت شهیدتان بر زمین نمی افتد. 🖌مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8