eitaa logo
خانه نورانی 💫 مشاور انلاین
4.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
4هزار ویدیو
52 فایل
•﷽• 💚💍࿐ 🌻🍃‌اینجا باهم می اموزیم 👈💖👇 خانه ای🏡 سرشاراز ارامش ,💞عشق و 🌟نور بسازیم😍 •┈••✾❀•🌸•❀✾••┈• • مشاور خانواده=> وقت دهی/ ارتباط و تبلیغات👇 @ad_noor1
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 💍 به همدیگر محبت کنید.❤️ زن و شوهر به هم محبت کنند و هم دیگر را دوست بدارند. اهل بیت روی این قضیه خیلی حساسند.✔️ 🏷 زن و شوهر با هم نماز شب بخوانند محبت می‌آورد، آقا بلند نمی شود شما بلند شو و برایش نماز شب بخوان و دعایش کن چند شب می گذرد و می بینی بلند می شود یا بالعکس.😍 🔻زنی به امام صادق علیه السلام عرض کرد که👇🏻 🏷شوهرم مرا دوست ندارد، چه کنم؟ حضرت فرمود: ◾️نماز شب بخوان. آن زن بعد از مدتی دوباره خدمت امام علیه السلام رسید و عرض کرد: شوهرم هیچ کسی را به اندازه من دوست ندارد و از حضرت تشکر کرد.👌🏻 🌟ارتباط با مشاورخانواده و‌زوجین🔰 🆔 @DAYANII ┏━━━ 💞 💫 🦋 ━━━┓    🏡 @khaneh_norani ✨ ┗━━━ 🦋 💫 💞 ━━━┛
✨﷽✨ ✍ آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» می‌رفتیم. وقت نماز شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگه‌دار می‌خواهم بخوانم. کاروان دار گفت: بی‌بی! دوساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت : نه! می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان‌دار گفت: نه مادر . الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت:نگه‌دار. او گفت: اگر پیاده شوید ، شما را می‌گذارم و می‌روم. مادرم گفت : بگذار و برو. من و مادرم پیاده شدیم .کاروان حرکت کرد . وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم ومادرم ؛ دیگر کاروانی نیست ؛ شب دارد فرا می‌رسد وممکن است حیوانات حمله کنند؛ ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت ، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد ؛ *رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند؛* لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد؛ در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلّل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: بی‌بی کجا می‌روی؟ مادرم گفت : گناباد. او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم.بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم. سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا ؛ ماندن شما اینجا خطر دارد؛ کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت؛ آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت: مادر بیا بالا ؛ اینجا دیگر کسی ننشسته است . مادرم توی درشکه نشست و من هم کنار او نشستم ورفتیم. دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. 👌 اگر انسان بنده‌ ی خدا شد ، بيمه مى‌شود و خداوند امور اورا كفايت و كفالت مى‌كند. «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶ ✍آیت الله بهلول، سخنران مسجد گوهرشاد و یکی از شاهدان عینی کشتار مردم معترض به در دوران بود.
🔴وقتی با نظر همسرم مخالفم چطور رفتار کنم؟ ♻️سعی کنین تو موارد مختلف با همسرتون هم حس بشین. مثلا میخواین برین خونه خواهر شوهرتون، همسرتون میگه فلان کادو رو بخریم و براشون ببریم. زود برنگردین بگین: «وای چه خبره مگه! زیاده و.... » ♻️بلکه بگین: «آره خیلی خوبه» و بعد که رفتین کادو رو بخرین یه چیز مناسب تر انتخاب کنین و بگین : «عزیزم این بیشتر به کارشون میاد» یا بگین: « این با سلیقه خواهرت بیشتر جور درمیاد» و... ♻️مخالفت صریح و درجا نکنین. کم کم نظرتون رو اعمال کنین. اینجوری بیشتر جواب ميده .
🔴 💠 پروانه به خرس گفت: دوستت دارم... خرس گفت: الان ميخوام بخوابم، وقتی بيدار شدم حرف می‌زنيم. خرس به خواب زمستاني رفت و هيچوقت نفهميد که عمر پروانه فقط است. 💠 یکديگر را دوست داشته باشيم؛ شايد فردايی نباشد. آدم‌های زنده به گل و محبت نياز دارند و مرده‌ها به فاتحه! ولی ما گاهی برعکس عمل می‌کنيم! به مرده‌ها سر مي‌زنيم و برایشان گل می‌بريم، اما راحت فاتحه‌ی زندگی بعضي‌ها رو می‌خونيم! گاهی فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه‌هاست! 💠 بيائيم ساده‌ترين چيز، یعنی را از همسر و فرزندانمان دريغ نکنيم. ولو با یک جمله ولو با یک لبخند و یک نگاه. به قول یکی از عرفا، هرکجا به همسر و فرزند خود محبّت کنید را بیشتر می‌بینید. . 🌟ارتباط با مشاورخانواده و‌زوجین🔰 🆔 @DAYANII ┏━━━ 💞 💫 🦋 ━━━┓    🏡 @khaneh_norani ✨ ┗━━━ 🦋 💫 💞 ━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام زمان (عج) با هيچ چيز مثل نماز ، بينی شيطان به خاک ماليده نمی شود پس نماز را به پا دار و بينی شيطان رابه خاک بمال. 📚بحارالانوار,ج۵۳ص۱۸۲ عج
👌صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد... 🥀 🥀 🥀
🍁🍂❤ ❤ 🍂 خانومی میگفت زندگی من اصلا یکنواخت و کسل کننده نمیشه چون هم خودم و هم شوهرم یه عالمه ایده های دلبرانه بلدیم 💮بهش گفتم مثلا یکی از کارهای که انجام دادید و خیلی خوب بوده رو برام مثال بزن گفت: 🔰من هر روز میرم سرکار،دو سه هفته بدون هیچ تفریحی داشت بهم سخت می گذشت و به شوهرم گفتم کارم خسته کننده شده شوهرم یکم ازم دلجویی کرد و حال و هوام با محبت شوهرم بهتر شد☺️😍 ولی همون روز از سر کار که اومدم بیرون ،به طور غافلگیرانه ای شوهرم رو جلوی در دیدم 😋 کلی ذوق کردم وقتی سوار ماشین شدم،شوهرم منو برد سینما،بعدش هم شام خوردیم و کلی انرژی گرفتم از این حرکتش💪🏻 🉑بله دوستان همیشه باید رابطتون رو سالم و تمیز نگه دارید یه سینما رفتن و شام بیرون از خونه چقدر تونسته بود این خانم رو شاد کنه و خاطره خوبی براش رقم بزنه،و خرج چندانی هم نداره آقایون به گوش باشید✋🏻 🌟ارتباط با مشاورخانواده و‌زوجین🔰 🆔 @DAYANII ┏━━━ 💞 💫 🦋 ━━━┓    🏡 @khaneh_norani ✨ ┗━━━ 🦋 💫 💞 ━━━┛
📚 داستان کوتاه در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند. پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید . پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد . بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟ پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند. عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را 🌟ارتباط با مشاورخانواده و‌زوجین🔰 🆔 @DAYANII ┏━━━ 💞 💫 🦋 ━━━┓    🏡 @khaneh_norani ✨ ┗━━━ 🦋 💫 💞 ━━━┛
🌼آراستگی ظاهر و لباس مناسب زن و شوهر در خانه ✍ابوخالد کابلی از اصحاب خاص امام سجاد علیه السلام نقل می‌کند که: یحیی ابن ام طویل دستم را گرفت و مرا خدمت امام سجاد علیه السلام برد. دیدم امام علیه السلام در خانه‌ای با فرش‌های مجلل نشسته و لباس‌های گران قیمت به تن دارد. پس از مدتی برخاستیم. امام علیه السلام به من فرمود: فردا هم نزد من بیایید! وقتی بیرون رفتیم، سرزنش‌کنان به یحیی گفتم: (مرا نزد کسی بردی که لباس‌های پر زرق و برق می‌پوشد.) و قصدم این بود که دیگر به نزد ایشان برنگردم؛ اما روز بعد، پیش خودم فکر کردم که رفتنم نزد او بی ضرر است؛ برای همین دوباره به خانه او رفتم. دیدم درِ خانه باز است. هیچ کس را ندیدم و تصمیم گرفتم برگردم. در این هنگام امام علیه السلام از داخل خانه، مرا به اسمم صدا زد و گفت: (ای کنکر، داخل شو) این اسمی بود که مادرم من را به آن نامیده بود و هیچ‌کس جز خودم از آن خبر نداشت! داخل شدم و دیدم دیوارهای خانه گلی است و امام علیه السلام بر روی حصیری از درخت خرما نشسته و لباسی از کرباس پوشیده است. یحیی هم نزد ایشان بود. امام علیه السلام فرمودند: ای اباخالد، من در آستانه ازدواج هستم و آنچه دیروز دیدی، خواسته زنان بود و من نمی‌خواستم با آنها مخالفت کنم. بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۵_۱۰۶. ‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ 🌟ارتباط با مشاورخانواده و‌زوجین🔰 🆔 @DAYANII ┏━━━ 💞 💫 🦋 ━━━┓    🏡 @khaneh_norani ✨ ┗━━━ 🦋 💫 💞 ━━━┛
🔴 💠 گاهی بین زن و شوهر سر قضیه‌ای می‌شود و زن یا مرد به همسرش می‌گوید: "مطمئنم فلان مطلب را به من " و همسرش نیز با عصبانیت می‌گوید: "گفتم!" و سر همین قضیه، بگو مگو و مشاجره‌ی سختی رخ می‌دهد. 💠 پیشنهاد می‌شود با یک تغییر جزئی در خود از ایجاد مشاجره و تشدید شدن ناراحتی و عصبانیّت یکدیگر‌ جلوگیری کنید! مثلاً به همسرتان بگویید: "اگر فلان مطلب را گفتی شرمنده من ." یعنی کلمه‌ی "شرمنده نشنیدم" را بجای کلمه "نگفتی" به کار ببرید تا همسرتان نشده و فضای زندگی متشنّج نگردد. . 🌟ارتباط با مشاورخانواده و‌زوجین🔰 🆔 @DAYANII ┏━━━ 💞 💫 🦋 ━━━┓    🏡 @khaneh_norani ✨ ┗━━━ 🦋 💫 💞 ━━━┛