eitaa logo
خانهٔ مادری
1.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
166 فایل
«خانه مادری» - خانه ای به وسعت ایران زمین - بستر گردهمایی بانوان تبیین‌گر طرحی از نهضت پیشرفت بانوان ارتباط با ما @khanehmadari_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🇵🇸برای زینب🇵🇸
به قلم: یک یک یک ما با عمویم خوش نبودیم. از وقتی ما قد و نیم‌قد، بچه بودیم و فقط می‌دیدیم و می‌شنیدیم پدرم مریض بود. عمویم برای‌مان عمویِ خوبی بود که هوای‌مان را داشت. اما این تا وقتی بود که هنوز ازدواج نکرده‌بود. تا وقتی آقایم مریض بود و می‌افتاد یک جای خانه، عمویم بود. کمک خرج‌مان بود. مادرم نذر می‌کرد پدرم را چهار تا چهارشنبه ببرند جمکران، عمویم هم می‌رفت. جانبازِ چند درصد بود نمی‌دانم. اما جانبازی سختی بود. نه از دست نه از پا که از بخش روان و مغزش بود. آدمی که مختل شده بود از جنگ. حالا به هر نحوی که بود عمویم کنارِ پدرم بود. مثلا گاهی پیش می‌آمد مثل یک انتحاری تشنج کند. یا یک‌هو توهم بزند و از دست کسی که نیست یا هست فرار کند. آن وقت‌ها عمویم بود، وقتی هیچ‌کس نبود. آقایم که سرپا شد ما هنوز با هم زندگی می‌کردیم. هنوز یکی بودیم. آقایم خوب شده‌بود. برای عمویم زن گرفتیم و تمام خرج عروسی با آقام بود. آن وقت‌ها عروسی یک شب که نبود. ما هفت شب عروسی گرفتیم. هفت شب برای عمویم سور دادیم. ازآن وقت کم‌کم عمویم برای‌مان خوراکی نیاورد، کم‌کم لُپِ برادرم را نکشید. کم‌کم عمویم بدخُلق شد. با ما ننشست، گرم نگرفت. کم‌کم زنش گوش ما را پیچاند و کسی نفهمید. کم‌کم دعوا شد. پدرم و عمویم. دو تا برادر. بعد جدا شدند. عمویم رفت و ما دیگر خرجی‌شان را ندادیم. شدیم دو دیگ جدا از هم. حالا یک چیزی وجود داشت که تفرقه می‌افکند. یک چیزی به عمویم گفته می‌شد، عمویم پُر می‌شد. سر پدرم خالی می‌کرد. پدرم مریض می‌شد. عصبی می‌شد. تمامِ آن وقت‌ها اگر کسی از ما، چیزی می‌گفتیم مادرم می‌گفت: "بزغاله از بز پیش نمی‌خزه." حالا این جمله‌اش چه معنی می‌داد، آن وقت‌ها ما از لحن مادرم می‌فهمیدیم اما بعدها متوجه شدیم یعنی تا وقتی بزرگ‌تر هست، کوچک‌تر نباید چیزی بگوید. خب ما چیزی هم نمی‌گفتیم. ناراحت اما، چرا می‌شدیم. ما از عمویم انتظار نداشتیم با ما بدی کند چون ندیده بودیم. اصلا به عمویم نمی‌آمد که بد شود. عمویم مهربان‌تر از این حرف‌ها بود. اما امان از نفاق، امان از تفرقه. بعد از آن پای عمویم از خانه‌ی ما قطع شد. نیامد که نیامد. زنش می‌آمد ها. زنش مردم‌دار بود، نه که بوده‌باشد، این‌طور می‌نمود. من یادم می‌آید که کنار ماشین نیسان چطور خفت‌ام کرد، چطوری گفت: "دیگر حق نداری با دخترم بازی کنی." چطور شد که من ترسیده بودم و لال ماندم. هنوز هم به مادرم چیزی نگفته‌ام. اما گریه کردم. حالا ما اگر از عموی‌مان گله کنیم مادرم می‌گوید بی‌انصافی نکنیم، عمویم روزهای بد باهامان بوده. راستش ما نمک‌خورِ نمک‌نشناس نیستیم. تمام این حرف‌ها را گفتم و گفتم که برسم به امروز. برسم به جریاناتی که تازگی به گوش می‌رسد. و روزی یکی بوده‌اند، به قول مادرم، سرِ یک سفره نان و آب خورده‌اند. بعدها انگلیسی آمد و نان‌ها را از هم جدا کرد. بعدترهایش کشور ما ، جنگ شد. یک‌هو کشور مریض شد و از پا افتاد. یک‌هو انتحاری شد، یک‌هو کشور تشنج کرد و مردم همه ترسیدند. باید به یک‌جا پناه می‌بردند، یکی که نان و آب مشترک خورده‌باشند، یکی که خودی باشد، یکی که از خونت باشد. مثلا یک عمو، یک هم‌زبان، یکی که آداب و فرهنگ‌شان بهت بخورد. یکی که به‌خاطر این پناه‌آوردن، دین و آیینت را نگیرد. مردم ، پناه آوردند به . مهاجران آمدند . خرجی‌خور از خاک شدند. ، روزِ بد مردم باهاشان ماند. ما ریاست جمهوری آقای خاتمی بود که آمدیم. به ما مردم، مدرک داد که بتوانیم توی این سرزمین زندگی کنیم. پدرهامان سرکار رفتند و ما توانستیم آب و نان داشته‌باشیم و تا این که پدرمان بهبود یابد، ما به وطن‌هامان برگردیم. اما راستش را بخواهید هنوز خوب نشده، راست‌ترش را اگر بخواهید "ما اگر روزی به اجبار آمده‌ایم ، حالا به اشتیاق مانده‌ایم." آداب و رسومِ این کشور درون ما حل شده. بندِ ناف ما کوچک‌ترها به دست ماماهای ایرانی بریده شده و ما فرق الف از ب را از زبان ایرانی ها فهمیده‌ایم. من همین نوشتن را از استادهای ایرانی‌ام یاد گرفته‌ام، استادهایی که واقعا تمام عمرم مدیون آن‌هایم و از خوبی‌شان هرچه بگویم کم است. ما پای روضه‌های همین ملت بزرگ شده‌ایم. ما در زندگی کرده‌ایم و صبح‌ها توی مدرسه سرود این کشور را خوانده‌ایم. ما هرصبح گفته‌ایم: "پاینده باد ." درست بعداز هرسرود. ممکن است خیلی از ماها حتی سرود کشور خودمان را از حفظ هم نباشیم. ما با ایرانی‌ها عقد اخوت خوانده‌ایم. ما توی کوچه‌های این سرزمین خاطره‌های خوبی داریم. ما از برکت این کشور کربلایی شده ایم. 🖋نرگس نوری 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
💢 بسیاری از اخباری که در خصوص پاکستان در کانال‌های تلگرامی و ... منتشر می‌شود؛ صحت ندارند. 🔸برخی از اخبار که دیروز منتشر شده و :| تهدید جیش‌العدل برای فتح تهران ● |صدای انفجار در مرز پاکستان ● |آماده باش پایگاه هوایی زاهدان ● |بسته شدن گذرگاه مرزی پاکستان و ایران ● |دور سوم حملات به خاک پاکستان ● |شهادت چند کادر انتظامی در راسک ● |آماده باش ارتش پاکستان! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸‌‌‌گفته شده برخی کانال‌های تلگرامی برای افزایش قیمت دلار اقدام به تولید اخبار نادرست و رعب انگیز در فضای مجازی می‌کنند. 🗳 ـــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 ‌ 🌐 https://eitaa.com/Banovane_Pishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیرضا جهانبخش بعد از بازی با ژاپن؛ بین تماشاگران رفت و دست مادرش را بوسید☺️😉 اولیت اول در زمان های طلایی 💡 🔗به خانه مادری بپیوندید👇 https://eitaa.com/khanehmadari
بانوی ایرانی برنده جایزه کارآفرینی رانیا از مالزی دکتر مریم تاج‌آبادی (متخصص بیوتکنولوژی) از بانوان محجبه و موفق ایران، برنده جایزه رانیا ۲۰۲۴ کنگره جهان اسلام در مالزی شد. [رانیا یعنی "پیش‌رو" و این جایزه به زنان موفق اهدا میشه] بیشتر بخوانید 📆 ۱۴۰۲/۱۲/۵ 🔗به خانه مادری بپیوندید👇 https://eitaa.com/khanehmadari