eitaa logo
خانه سبز🌿
463 دنبال‌کننده
2هزار عکس
236 ویدیو
15 فایل
❁﷽❁ 🍃فروش انواع محصولات ارگانیک و طبیعی با قیمت مناسب به صورت عمده و خرده. 🚚ارسال از کرمان 🌿آیدی مدیر کانال جهت ثبت سفارش: @sarbaz_zahra313
مشاهده در ایتا
دانلود
{💔👣} . |ششمین‌روز‌ه‌| |وشش‌گوشہ‌...| |و‌شش‌ماهه‌ی‌شآه| |ما‌عجب‌معرکه‌اے| |باعدد‌شش‌داریم| . . 🙂📿🖐🏻 ـــــــــــــــــــــــــ|...🍀.|ــــــ
[گفت که: بسیجی هایِ خمینی و خامنه‌ای را برای حلِّ سخت ترین مشکلات عالم آفریده اند...!]
🌱 📿🌙 روزه‌ایݩ‌نیسټ‌ڪہ‌یڪ‌وعده‌غذا‌کم‌بشود روزه‌آݩ‌اسـٺ‌ڪـہ‌ایـمـاݩ‌تو‌محڪـم‌بشـود 🌙🌵
📌همیشه وقتی از حجاب و حیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم🙎🏻 اما امروز میخوام بگم...🙄 🔅سلامتی هر پسری که ریش داره و بهش میگن پاچه بزی ولی خم به ابرو نمیاره...😓 🔅سلامتی اونیکه که پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز...💪🏻 🔅سلامتی کسی که به جای پرورش اندام و تزریق بازو ، پرورش ایمان میکنه و خودسازی ...😇 🔅سلامتی پسری که سرش رو خم میکنه تا سنگ‌فرش خیابونا ، نه رودروی ناموس مردم...😌 🔅سلامتی هر چی پسر که لباس آستین بلند میپوشه و شلوار کتان ، نه لباس های تنگ و شلوار جاستین...👖 🔅سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه والیزابت تیلور ، دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست...🙅🏻‍♂ 🔅سلامتی اون مردی که وقتی میبینه تو تاکسی دو تا خانم نشسته نمیره وسطشون بشینه...🚕 🔅سلامتی اون پسری که بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته...📿 🔅سلامتی هر کی که پیشش ، رو به روش ، کنار دستش تو کلاس با امنیت میشینی و انگار نه انگار کنارش دختر نشسته...😇 🔅سلامتی آقا پسری که وقتی تو ماشینش صدای ضبطش رو بلندمیکنه نوای کربلا کربلا میاد...😍 🔅سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه و آستیناشو میزنه بالا تا وضو بگیره...😉 🔅سلامتی اون آقا پسری که تو تابستون میره اردی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش ، تو شمال...😒 🔅سلامتی اون پسری که عکس فرماندهین دفاع مقدس میزنه رو پیرهنش ، از همه باحال تر عکس حضرت آقا رو...😎 🔅سلامتی هر چی پسری مذهبی...🙃 🔅سلامتی هر چی بچه حزب اللهی...☺️ 🔅سلامتی همشون ...💚 @heydareion
[✨💛] . توے ماه رمضون🍃 خدا براے نفساے مهموناش ثواب مینویسهـ🥰 میدونے یعنے چے؟! میخواد بگه :👇🏻 قربون نفسات برم بنده‌ے من :) . . 🌛| . . . . 😍 @heydareion
رفقا صبحتون شهدایی🌹🌹 هرروز با قرائت زیارتنامه شـهـدا🌹🕊 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ. «الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم» 🌴تقدیم به ارواح پاک وطیّب شهدای آسمانی🕊
مَنمّ آن دِل ؛ که ز داغِ به دَریا میزد ...🍃 💔 💔
اللهُمَ صَلِ عَلی مُحمَدوآلِ مُحَمَد وعَجِل فَرَجَهُم...🌻 سهم شما 14 صلوات🌺
🌿💚 . . + سلام به خون هایِ پاکِ ریخته شده اطرافِ فرودگاهِ بغداد ... . . ———🌻⃟‌———
^~^ مـافَرزنـداڹِ‌مدرسہ‌اےهستیمـ ڪہ‌درآنجـایادگرفتیم‌آزادزندگےڪنیمـ، ماامنیٺ‌راازدشمݩ‌التمـاس‌وگِدایے نمۍڪنیم، ماحَقِّ‌خودراباخوݩ‌هایمان‌ڪہ‌براے سربلندۍنذرشده، وبراےِآزارگےایستاده‌است، بازپس‌میگیریم...! 🏳🎈 💛
خانه سبز🌿
سلام دوستان گلم 💐 نظرسنجی گذاشتیم که رمان بزاریم یا نه؟ اگه موافقین تو نظر سنجی شرکت کنید☺️ EitaaBot
بســم الله الرحمن الرحــیم سلام دوستان گلم💐 براساس نظرسنجی تصمیم گرفتیم که بایک رمان درخدمتتون باشیم وتوضیحات مختصری درمورد این رمان بهتون میدیم که تو این روزهای باهم رمان بخونیم 👇 ❤️ داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بی‌نظیر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شد... پیشکش به روح مطهر همه شهدای مدافع حرم، شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی...🌱 📍 آمرلی به زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی است! همونطورکه گفتیم این رمان واقعی هست ومانند سایر رمان های مذهبی عاشقانه چرت ومزخرف نیست ❌🚫به خانم های باردار وبیمارانی که مشکلات قلبی دارند توصیه نمیشه❌🚫
✍️ 💠 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه‌ای بود که هر چشمی را نوازش می‌داد. خورشید پس از یک روز آتش‌بازی در این روزهای گرم آخر ، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری رات خمیازه می‌کشید...دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را می‌دیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخل ها رد می‌شد، عطر او را در هوا رها می‌کرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم می‌کرد! 💠 دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت می‌گذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگی‌ام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا درآمد همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر می‌دانستم اوست که خانه قلبم را دقّ‌الباب می‌کند و بی‌آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :«بله؟» 💠 با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ می‌چرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم می‌کردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :«الو...» هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه‌ای خیره ماند، خودم را جمع کردم و این بار با صدایی محکم پرسیدم :«بله؟» 💠 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنارخ گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار می‌کند :«الو... الو...» از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :«منو می‌شناسی؟؟؟» 💠 ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردّد پاسخ دادم :«نه!» و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :«مگه تو نرجس نیستی؟؟؟» از اینکه اسمم را می‌دانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :«بله، من نرجسم، اما شما رو نمی شناسم!» که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خنده‌ای نمکین نجوا کرد :«ولی من که تو رو خیلی خوب می‌شناسم عزیزم!» و دوباره همان خنده‌های شیرینش گوشم را پُر کرد... 💠 دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدن‌مان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من به‌شدت مهارت داشت...چشمانم را نمی‌دید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :«از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!» با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :«اما بعد گول خوردی!» و فرصت نداد از رکب که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :«من همیشه تو رو گول می‌زنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!» و همین حال و هوای عاشقی‌مان در گرمای ، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک! 💠 خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم...از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دست‌بردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا درآمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است... 💠 دیگر فریب شیطنتش را نمی‌خوردم که با خنده‌ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می‌برمت! ـ عَدنان ـ » برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمی‌دانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟... ✍️نویسنده: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔 متنی ساده ولی سنگیـــــــــن پیش اقا امام زمان بودم اقا داشت کارامو و گناهامو میدید گریه میکرد گفتم:اقا اقا گفت:جان اقا؟؟؟؟ به من نگو اقا بگو بابا سرمو انداختم پایین گفتم:بابا شرمندم از گناه اقا گفت:نبینم سرت پایین باشه ها عیب نداره بچه هر کاری کنه پای باباش مینویسن 😔😔😞😞 💚
[🕊] ‏مادر بزرگ شهید ‎ می گفت:↓↓ مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خوابم بهش گفتم:چرا دیر ڪردی؟ منتظرت بودم! گفت:دیر کردیم... طول ڪشید تا از بازرسی ها رد شدیم... گفتم :چه بازرسی؟! گفت:بیشتر از همه سر بازرسی ‎ وایستادیم... بیشتر از همه درباره نمازصبح میپرسیدن...
{💚👣} . . تشنه‌ی‌یک‌لحظہ‌دیدارِ‌توام،حال‌مرا روزه‌داری‌لحظہ‌ی‌افطار‌می‌فهمد‌فقط:) . . ــــــ|...🍀.|ــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
هشت روز است سحر منتظر این هستند روز هــشتــم بـنویــسند ز تــو شــاعــرها کــاش امــروز مـنــم زائــر مشـهـد بـودم خوش بـه حال همـه خـدام تـو و زائـرها 🖋حامد فلاحی‌راد
رفقا صبحتون شهدایی🌹🌹 هرروز با قرائت زیارتنامه شـهـدا🌹🕊 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ. «الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم» 🌴تقدیم به ارواح پاک وطیّب شهدای آسمانی🕊
داشت میگفت +خدایا بمیرم برات .یکمـ نگاهش کردم تو سجدهـ بود آروم خندید و گفت +خدایا بمیرم برات یعنی همونــ |شهید|شدنا!:) ما لاتی اش کردیم... ... خدا رو خوب فهمیده بود که مُرد براش ✋🏻 💚̏
هدایت شده از خانه سبز🌿
https://eitaa.com/joinchat/1791098929Gd54a32332c تبادل موقت لینک گروه آشپزی مخصوص خانومای کانال تشریف بیارید😍🌺
بسـم الله النور❤️
خیرمقدم عرض میکنیم به اعضای جدید وعرض ارادات به پیشکسوتان کانال😍🌹☺️
💛🌙 . روزھ دارم من و بر روز نهم حساسم ...؛ از سحر تا دمِ افطار ؛ بھ یاد عطشِ عباسم💔
☄🌱 ↶اینـ هَمهـ ڊړ ایڼترنتـ و کتٰابهٰا میگردﮮ دنبٰالـ اینکهِـ آقاٰی قاضي چي گفـتهـ آقاٰٰي بهجَتـ چي گفتـه، اینـ هَمهِـ اینْ ډړ و آنـ در میزني، چي شُد آخر؟🤔↱ … ټو هنوزْ جَوٰابـِ مٰادرتـ روُ ټلخ میدي🖇!! میخوٰای بِشی «سالک» بَندهـ خُدا؟! •آیت اللّٰه فاٰطمی نیا✍🏻
به سراغ من اگر میایی😐 با یک کیلو زولبــیا بامیه ی تازه بیا !!😋 ترجیحا بامیش بیشتر باشه😋 چیه فکر کردی میخوام متن عاشقــانه بنویسم ؟🙁 برو بــرادر من ، خواهر من😶 ادم گشـــــنه چی میفهمه عاشقی چیه اخه☹️ والاااااا😕😕
[💛⛅] . . مطـمئناً روزه‌یِ روزِ نُهـُم نذرِ عَموست|🙂 دیدنِ صحن و سرایِ کربلایــم آرزوست…|🖐🏻 . .ـــــ|...🍀.|ـــــ
[💜] ••🌸🍃•• غرورم رو مدیونِ حسِ تو ام تو حیثیتِ سرزمینِ منے ...! 🌝🌙