خانه طلاب جوان
🔻 زندگی پیغمبر را میلیمتری باید مطالعه کرد. هر لحظهی این زندگی یک حادثه است، یک درس است، یک جلوهی
🌱 قیام و استقامت؛ دو عنصر دخیل در پیشبرد مقاصد پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
🔻 این دو خاصیت در پیشبرد مقاصد بزرگ پیغمبر اسلام(ص) دخالت داشت: #قیام و #استقامت.
این استقامت موجب شد که با اینکه هیچ در دست نداشت و تمام قوای قدرتمندان برخلاف او بود - به طوری که در مکه نمیتوانست به طور علن دعوت کند - لکن مأیوس نمیشد از اینکه نمیتواند علناً مردم را دعوت کند. مأیوس نبود. دعوت زیرزمینی بود. یکی یکیها را به خود جذب کرد، تا وقتی که تشریف بردند به مدینه، مأمور شدند که مردم را دعوت کنند به قیام: قُل إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا للَّه؛ در اینجا دعوت به قیام است. دعوت جمع به قیام جمع است؛ و مهم #قیامِ_للَّه، برای خدا.
💠 رمز پیروزی لشکر اسلام در صدر اسلام - با آنکه هیچ ابزار جنگی میشد بگویی نداشتند - قیامِ للَّه بود. نهضت برای خدا، ایمان به خدا، پیروز کرد پیغمبر اکرم را. مأیوس نشدن و #استقامت کردن در راه خدا، پیروزی را نصیب پیغمبر کرد.
💠 اصحاب رسول اکرم در صدر اسلام #قدرت_ایمان داشتند، و با قدرت ایمان به پیش رفتند؛ به طوری که با جمعیت بسیار کم و با نداشتن ابزار جنگ، بر دو امپراتوری بزرگ آن روز دنیا - روم و ایران - غلبه کردند. نهضت کردند، و برای خدا نهضت کردند، و استقامت کردند.
📒 صحیفه امام، جلد 7 - صفحه 245
🕐 زمان سخنرانی: 21 اردیبهشت 1358
#اندیشه_سیاسی
#امام_خمینی
#خانه_طلاب_جوان
📚📚 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
#روایت
✅ مَن أَنصَارِيٓ إِلَى ٱللَّهِ
" روایتی از حاشیه دوره مثل خمینی"
▫️ امروز دوره داریم. دوره "مثل خمینی". میخواهیم از ضرورت #تشکیلات بگوییم. از صبح ذهنم درگیر رابطه اسلام و تشکیلات است. هنوز راه نیفتادهام. اما میدانم آنجا اذیت میشوم. خیلی وقت است میخواهم راه بیفتم اما انگار ته دلم یک چیزی مضطربم میکند. حاج حسین تماس میگیرد. دکمه کنار گوشی را فشار میدهم. صدای گوشی میافتد. گوشی را سرجایش میگذارم. یک مقدار این پا، اون پا می کنم. بلند می شوم و آماده می شوم. خیلی وقت است با خودم یک دله کردهام که وقتی جمعمان تصمیمی گرفت با آن همراه شوم. حتی اگر پایه آن تصمیم نباشم. حتی اگر شده با یک همراهی کوچک خودم را آویزان جمع کنم، این کار را می کنم. حتی شده سیاهیِ لشکرِ جمع باشم. اینکه از کی این قرار را با خودم گذاشتم را یادم نیست اما حتما تصمیمم نتیجه تجربهام است. یعنی حتما شده که جمعمان را همراهی نکردهام و بعد پشیمان شدهام و لابد چند بار هم تکرار شده که به این تصمیم رسیده ام.
▫️ وارد #خانه_طلاب میشوم. جای همه چیز عوض شده. گوشی را برمیدارم و عکس میگیرم؛ از میز شلوغ رسانه، از فلاکسها که انگار یک گوشه جمع شده اند و هم را بغل کرده اند، هندوانهها که ریخته شدهاند روی کله هم توی دیگ پر از یخ. تقریبا همه چیز به هم ریخته. وارد اتاق رسانه می شوم لب تابم را باز می کنم و شروع به کار میکنم. علی میگوید برو پایین پیش بچهها. سرم را بالا میکنم.
_ تو نیستی؟
جواب علی منفی است. مسافر همدان است. می گوید تا کی توی دوره هستی؟! می گویم «من فقط می دونم باید تو جمع باشم»
▪️ مینشیند کنارم. میپرسد میخواهم از بچههای دوره سوال بپرسم، به نظرت چی بپرسم؟! سوالهای خودم را میگویم؛ اینکه قاعدتا باید بین #قدرت_ایمان و #تشکیلات ربطهی باشد. قاعدتا هم ایمان قویمان میکند و هم جمع. قاعدتا ما یا باید خودمان جمع بزنیم یا باید خودمان را وارد یک جمعی بکنیم. قاعدتا باید تشکیلات در اسلام خیلی پررنگ باشد. و چندتا قاعدتا دیگر...
اوهومی می گوید. سرش را تکان می دهد و می رود...
✍ نویسنده: محمد صالحی
#نحن_انصار_الله
#مثل_خمینی
•┈••✾🔹✾••┈•
🌀🌀 خانه طلاب جوان در "ایتــا" "بلــه" "روبیـکا"