eitaa logo
💝خانواده بهشتی👨‍👩‍👧‍👧
1.3هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
111 فایل
مهارت های زندگی در سه محور هستند: 1️⃣.فردی 2️⃣.خانوادگی 3️⃣.اجتماعی 💢🔆💢 ارتباط با مشاور @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگى با شاگردش از باغى میگذشت چشمشان به یک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت : گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند، بیایید با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم. استاد گفت : چرا براى خندیدن خودمان او را ناراحت کنیم..؟ بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین.. مقدارى پول درون آن کفش قرار بده.. شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول، مخفى شدند.. کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همین که پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى پول ها را دید با گریه فریاد زد خدایا شکرت.. خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى..! میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همین طور اشک میریخت... استاد به شاگردش گفت : همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی...🌸🍃 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313
🤥🤥🤥🤥🤥🤥🤥🤥🤥🤥 ✍🏻حالا که ماه، ماه شادیه، بذارید یه خاطره براتون بگم، دلتون شاد بشه☺️ یه روزی شد که برعکس بقیه که آرزو میکنن دماغشون کوچیک بشه و میرن عمل میکنن، من آرزو کردم کاش دماغمون مثل پینوکیو میشد😕🙄حالا داستان از چه قراره... جاتون خالی وقتی میخواستیم بریم سفر اربعین، گفته بودن باید برای پرواز تست پی سی آر بدیم، و اینجور که برامون تعریف کرده بودن، هر مرزی برای خودش تست جداگانه میگرفت، ماهم که نمیدونستیم تستش چجوریه توی اینترنت سرچ کردیم و فهمیدیم قراره که گوش پاک کن 15سانتی متری تو حلق و بینیمون بکنن حالاتصور کنید چه بلایی قرار بود سر بینیمون بیاد🥴 ازاون موقع شد که بچه هاخط کش 15سانتی میذاشتن ومیدیدن که گوش پاکنه تا کجا قراره بره ،حالا مونده بودیم این بینی و حلقمون اینقدر ظرفیت داره یا نه 😂 و این شد که آرزو کردیم دماغمون به اندازه ی پینوکیو بشه #ربیع_الاول 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 چقدر به حرف همسرت گوش میدی؟ 🔴 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313
💚 ❣خانه مریم و سعید❣ قسمت دهم مریم قبل از شروع خوندن داستان، با لحن پر محبت همیشگیش گفت: _ بچه ها چشماتون بسته س؟ بچه ها چشماشونو بستند و منتظر بودند مامان شروع کنه. تا با دقت به قصه گوش کنند. محمد طبق معمول یواشکی چشماشو نیم باز کرد و با لبخندی دلنشین چشمای مامان رو دید زد. مریم البته سخت نمی گیره. انگاری متوجه نشده بود چشمای محمد بازه. میثم تو اتاق پذیرایی در حال بالا رفتن از سر و کول سعید بود. سعید یادش اومد به مادرش زنگ نزده. گوشی رو برداشت. شماره منزل پدرش رو گرفت. معمولاً به جای شماره ی همراه، شماره ی منزل رو میگیره تا با بقیه اعضای خونواده هم سلام و احوالی داشته باشه. مادر سعید گوشی رو برداشت. بعد از سلام و احوال پرسی، مادر سعید گفت: _ بعد از اینکه شما رفتید، دکتر گفت عزیز باید بستری بشند. تست کرونا گرفتند. براشون یه ختم قرآن نذر کردیم که ان شاالله حالشون خوب بشه. مامان جان شما و مریم چند جزء می تونید بخونید؟ سعید جواب داد: _ من که بیشتر از یه جزء نمیتونم قول بدم. مریم هم داره برای بچه ها قصه میگه. ان شاالله ازش می پرسم و خبر میدم. ان شاالله خدا همه ی مریضا رو شفای عاجل بده و هرچه زودتر همه ی مردمو از این بلای کرونا نجات بده. راستی مامان اگه چیزی لازم داشتید یا کاری داشتید به من بگید. مرخصی میگیرم و انجام میدم. مامان در جواب گفت: _ نه مامان جان. داییا هستن. عزیزم که فعلاً بستری شده و تحت مراقبته. شما فقط برای همه ی مریضا دعا کنید. _ چشم حتماً. فقط اگه ضروری بود و از خونه بیرون رفتید، حتماً ماسک بزنید. با کسی شوخی نداره. چند روز پیش یکی از همکارای من مبتلا شد. حالش خوب نیست. خیلی اذیت شد. پیشتر هرچه بهش می گفتیم رعایت کن، ماسک بزن، با دیگران دست نده، اصلاً گوش نمی داد. الانم که گرفتار شده. _ حتماً سعید جان. من و بابا که ماسک می زنیم و رعایت میکنیم. خیالت راحت. به همه سلام برسون. _ چشم. بزرگی تون رو می رسونم. شما هم به بابا سلام برسونید. خدانگهدار. ده دقیقه ای گذشته بود و هنوز بچه ها نخوابیده بودند. طبق روال هر شب، مریم یه مولودی که قبلاً دانلود کرده بود رو با صدای ملایم برای بچه ها پخش کرد. شب بخیر گفت و از اتاق بچه ها بیرون اومد. رو به سعید گفت: _ آقا سعید حواست به میثم هست من برم دوش بگیرم؟ _ ببخشید متوجه نشدم. چی گفتی؟ معلوم بود که سعید از خبر ابتلای عزیز، حسابی تو فکر رفته. مریم پرسید: _ تلفنی با کی صحبت می کردی؟ _ با مامان. سلام رسوندند. بین خودمون باشه. احتمالاً عزیز کرونا گرفته ن. تست کرونا هم داده. خیلی دعا کن. راستی مامان گفتند برای شفای همه ی مریضا یک ختم قرآن برداشته ن. پرسیدند شما چند جزء می خونید؟ صدای مولودی خوانی دلنشین و شاد حضرت علی علیه السلام با صدای یکی از مداحان ارزشی از اتاق بچه ها به گوش می رسید. مریم با آرامش و متانت همیشگیش جواب داد: _ خدا بزرگه. ان شاالله خوب میشن. من سه جزء میخونم ان شاالله. خودت جزء چند رو میخونی؟ _ سعید لبخندی زد و گفت من طبق معمول جزء یک رو میخونم. بعد هم خندید و چشمک زد و گفت میخوام اینقدر جزء یک رو میخونم تا حفظ بشم. مریم هم که میثم رو به آغوش گرفته بود و داشت بوس بارونش میکرد با لبخند مضاعف ادامه داد، پس منم طبق معمول سه جزء بعدش رو میخونم. آقا سعید اگه حواست به میثم هست من برم حموم؟ سعید لبخندی زد و گفت: _ برو خیالت راحت باشه. مداد شمعی های فاطمه گوشه اتاق افتاده بود. میثم اونا رو برداشت. روی دفتر نقاشی فاطمه خط خطی کرد. دیگه از سر و کول سعید بالا نمی رفت. سعید هم یک پیامک با مامان داد. _ سلام مامان، مریم میگه سه جزء میخونه ان شاءالله. من خودم جزء یک رو میخونم و مریم هم ان شاءالله دو و سه و چهار. التماس دعا بعد نت گوشی رو روشن کرد تا اخبار امروز مبتلایان کرونا رو بخونه. چند دقیقه ای که گذشت یه هو متوجه شد یه چیزی تو دهان میثمه. با عجله رفت سمتش. به میثم گفت: _اخ کن بابا، اخ کن ... . لب و دهان میثم آبی رنگ شده. سعید فهمید که مداد شمعی تو دهانش گذاشته. میثم هم سفت دهانش رو بسته و مداد رو می جوید. هرچه سعید بهش می گفت اخ کن انگار نه انگار. روشو کرد اون ور و مداد رو بیرون نیاورد. سعید بلند شد و چندتا دستمال کاغذی برداشت. میثم رو بغل کرد و به سینه ش چسبوند. سعی کرد به زور تکه های مداد شمعی رو از دهان میثم در بیاره. حالا میثم داد می زد و گریه میکرد. سعید اما بی توجه به او هم چنان تلاش خودش رو می کرد... ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی ویراستار: ح. علی پور 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313
آنـــــــلاین باشیم ☑️ دیروز که داشتم یه سری از دوستان رو به کانال اضافه میکردم، این پیام برام اومد‌(خطا رخ داده،تعداد اعضا قابل افزودن مستقیم تکمیل شده است،سایرین باید خودشان با لینک عضو شوند ) این شد که شب یه فکری به ذهنم رسید ، گفتم میام و اطلاعات گروه رو چک میکنم واعضایی که تو ایتا خیلی وقته آنلاین نشدن، اونها روحذف می کنم تا جاباز بشه و بتونم اعضا دیگه رو جایگزین کنم، بعد این قضیه به فکرافتادم، دلم شکست وبا خودم گفتم نکنه منم تو زندگیم، بی تفاوت شدم، نکنه کار مفیدی انجام نمیدم ☹️ نکنه از لیست منتظرین خط بخورم ❌ نکنه اقا بگن خیلی وقته به ما سر نزده و کاری برامون نکرده، اسمشو خط بزنید😭 چقدر تو زندگیامون به درد امام زمانمون میخوریم🤔😭 چقدر در زمینه سازی برای مقدمات ظهور گام برمیداریم بیاییم باشیم برای قیاااااام مهدی (عج) منتظران ظهور 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313
💢مواد مورد نیاز برای : حوصله/ محبت/نمک/ فلفل/ به میزان لازم😋 💥 اپلیکیشن مسجدی ها برگزار میکند: 🎞 دوره ❤️ 🔸بصورت کاملا 🖊با تدریس: حجت الاسلام والمسلمین 🔺مشاور و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی کودک 🔴 شاخصه های مهم فرزند پروری کدام است؟ 🔴 چرا فرزند من حرفم را گوش نمی دهد؟ 🔴 تربیت دینی را چگونه به کودک منتقل کنیم؟ و... 👇 ثبت نام هم اکنون در لینک بازار: http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.sayberwar.masjediha&ref=share 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313
وقتی بلای کلاسهای آنلاین بر سرما خراب شد، فکر کردیم دچار نفرین آمون شدیم😱 حالا نگو که قضیه از این قراره بوده: امروز که داشتم سر درس و تکلیف آقا پسر گلمون حرص میخوردم. یاد جلسات اولیاء مربیان در عهد قبل کرونا افتادم، بعضی مادرا همیشه طلبکار بودن و از معلم میخواستن که حواسشون به بچه شون باشه و هر چی معلم می گفت:تو کلاس باید حواسم به سی نفر باشه اونم با شیطنت های خاص هر کدومشون، مادرا گوششون بدهکار نبود🥴 فکر کنم🤔تو همون جلسات یکی از معلم ها دعا کرده و گفته :خدایا این مادرا را چند وقتی معلم بگردان😂 هیچی دیگه الان وضعمون همونه که بالا میبینید😂 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313
قضاوت ممنوع❌ پیوست مطلبِ وقتی بلای کلاس های آنلاین بر سر ما خراب شد، این درس رو تو زندگیم گرفتم، همیشه قبل از طلبکار بودن از دیگران، خودمون رو جای اونا بذاریم، اونوقته که درست تر میتونیم قضاوت کنیم☺️ و تصمیم بگیریم حالا که کرونا اومده و ما یه جورایی معلم خونگی شدیم، میفهمیم که سر و کله زدن با یه بچه چقدر سخته، خداییش کار معلمی صبر و حوصله میخواد، برای همینه که معلمی شغل انبیاست و ما باید قدردان معلم ها باشیم خلاصه دم معلم ها گرم👍🏻 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313
____________________________________ بزرگے گفت:وابسته به خدا شو♥️ پرسيدم:چطوری؟ گفت:چطورے وابسته به يه نفر ميشی؟ گفتم:وقتے زياد باهاش حرف ميزنم🗣 زياد ميرم و ميام🚶‍♂ گفت:آفرين! زياد با خدا حرف بزن، زياد با خدا رفت و آمد ڪن.🥰🤍 ____________________________________ ⁦♡ پ.ن: بیاین از این به بعد بیشتر به خدا وابسته بشیم🙂✨ 🌹برای ظهور آقا صلوات یادتون نره🌹
و خداوند می فرماید: من تو را برای خودم ساختم 💯خانواده بهشتی💯 ³¹³_________________________________ @khanevade_beheshti313