#سبک_زندگی #داستان
💠روزی حلال
🔹امام على (علیه السلام) وارد مسجد شد و به مردى فرمود: استر من را برايم نگه دار؛ اما او دهنه استر را در آورد و آن را بُرد. على (علیه السلام)بعد از تمام كردن نماز از مسجد بيرون آمد و دو درهم در دست گرفته بود تا به آن مرد پاداش دهد، اما ديد استر به حال خود رهاست.
🔹آن دو درهم را به يكى از غلامان خود داد كه دهنه ای بخرد. غلام به بازار رفت و دهنه مسروقه را در آنجا ديد و به دو درهم خريد و نزد حضرت برگشت. على (علیه السلام) فرمود: آدمى به سبب بی صبری، خودش را از روزى حلال محروم می کند و بيشتر از روزى مقدّر هم نصيبش نمی شود. (شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 160).
✅ #الگوی_خانواده_تراز_اسلامی
💠@khane_firoozeie💠
داستان📒
غیرت و حیا چه شد؟
شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد:
♥️«روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد.
قاضی شوهر را احضار کرد.
سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.
♥️قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد.
♥️ گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است.
چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید!
♥️شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟
برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟!
هرگز! هرگز!
من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
♥️چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.»
♥️ چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند
✅ #الگوی_خانواده_تراز_اسلامی
✅ #داستان
با عضویت در کانال خانواده فیروزه ای ناشر خوبیها باشیم👇
💠@khanevade_firoozeie💠
🛑 #داستان نیش وهیچ
🖋استاد فاطمی نیا نقل می فرمودند که عارف صالح، مرحوم شیخ رجبعلی خیّاط رحمةالله علیه با عده ای به کربلا مشرف شده بودند؛
در میان آنان زن و شوهری هم بودند...
یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و برمیگشتند، این زن و شوهر با فاصله ی قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سرِ ایشان راه میرفتند...
در میان راه در ضمن صحبتی که میان آنها میشود، خانم زخم زبانی به شوهرش زده و با سخن خود او را آزرده خاطر میکند...
🔺هنگامی که همه وارد منزل و محل استراحت میشوند و آ شیخ رجبعلی به افراد به اصطلاح زیارت قبولی میگوید، به آن خانم که میرسد می فرماید: «تو که هیچ!...
همه را ریختی زمین...»
آن خانم می گوید: «ای آقا! چطور!؟...
من این همه راه آمده ام کربلا...
مگر من چکار کرده ام!؟
_فرمود:از حرم که آمدیم بیرون؛
"نیشی که زدی، همه اش رفت!"
یعنی تمام نور و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی، با این عمل از بین بردی...
🍁لذا گفته میشود که تمام نور معنوی و فیوضاتی که انسان از عبادات و زیارات کسب میکند، با نیشی که به وسيله زبان به دیگران میزند نابود می شود.
🍁انسان نباید حتی" به شوخی" دل اطرافیان خود بخصوص آنان که با او خیلی رفیق هستند را آزار دهد چرا که نیشی که به وسيله زخم زبان به قلب و روح دیگران وارد میشود،در بعضی مواقع درمان نشدنی است! یا حداقل خیلی زحمت جبران دارد...
❇️#الگوی_خانواده_تراز_اسلامی_مهدوی
❇️#مسجد_مقدس_جمکران
💠@khanevade_firoozeie 💠