#سیاست_زنانه 👸
🍃خریدن طلا خوبه؛ اما نه وقتی که دندون خراب تو دهانت داری!
💖 صمیمی شدن با مادرشوهر خوبه؛ اما نه وقتی که سالی یکبار از مادر خودت خبر نمیگیری!
🦋قناعت خوبه ؛ اما نه اونقدری که همسرت پولاشو جای دیگه ببره خرج کنه!
🌼ناز کردن خوبه ! اما نه اونقدری که اسمت رو بزارن ؛غرغرو ؛همیشه مریض؛ لوس؛ خوابالو
☘خانم عزیز هرچیزی کم و زیادش دل رو میزنه👌
☃️⃝⃭𝄞ꕥ⊱
•-------------«🩵🔗»------------•
°•|j๑ïท ➺•💛 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی
{🍊🧡}
•
•
🔹️همسرم، من همان اول زندگانیم به شما گفتم که من مستأجر این عالم هستم و معلوم نیست که خانه من در کجاست؟
🔹️آیا در کردستان بالای کوههای سر به فلک کشیده است یا در جنوب با آن گرگهای وحشی بجنگم و یا در آن سوی لبنان و یا در فلسطین و قدس عزیز، خلاصه باید مرا ببخشی که همان اول زندگی شما را زجر دادهام ولیکن من مظلومیت شما را به مادرم زهرا(سلاماللهعلیها) خواهم گفت.
#سردار_شهید_یدالله_کلانتری
•
•
{🧡🍊} ☜ #شهیدانه
{🧡🍊} ☜ #عاشقانه_های_شهدایی
☃️⃝⃭𝄞ꕥ⊱
•-------------«🩵🔗»------------•
°•|j๑ïท ➺•💛👉 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی
#آیت_الله_شهید_دستغیب
هنگامى كه [فرزند] رشد مىكند، او را تمرين به انفاق كن تا به سخاوت عادت كند، مبادا فردا بر سر مال دنيا نزاع كند.
لباس نو و پول و اين قبيل چيزها را نزد او مهم جلوه نده، بلكه اين معانى را به او بفهمان كه لباس براى رفع احتياج است، كهنه و نو ندارد.
📚 استعاذه
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند
#ساده_زیستی
👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی
••|🌑🌛|••
✨خدایا
❄️در این شب زیبا
✨دل دوستانم را
❄️به تو می سپارم
✨شاید دلی تنگ
❄️شاید دلی پردرد
✨شاید دلی پرغم
❄️شاید دلی شکسته دارند
✨پس مرهمی باش برای
❄️دل تک تک دوستانم
آمیـــن یا رَبَّ العالمین🤲🏻❄️
شبتون بخیر✨♥️
🌠•••|↫ #نجواهایِشبـانـہ
🌠•••|↫ #لبيڪیامہدےعج
☃️⃝⃭𝄞ꕥ⊱
•-------------«🩵🔗»------------•
°•|j๑ïท ➺• 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖ازعشق_تاپاییز💖
قسمت ۵۴
بیقرار پاییز شده بودم
هر طور شده باید امروز میدیدمش. گوشیمو برداشتمو دوباره بهش پیام دادم
_سلام امروز باید ببینمت
+چیزی شده؟ اگه ضروری نیست تلفنی بگو
_ضروریه خیلی
+باشه فقط باید به مامانم بگم
_ساعت شش مزار شهدا
پاییز قبول کرد همو ببینیم، باید از گذشتم بهش میگفتم. موبایلمو ساعت ۵ کوک کردم تا خواب نمونم. با صدای تلفن از خواب بیدار شدم. عمه رفته بود خونشون. پس از شستن دست و صورتم رفتم تو آشپزخونه. مامانم تازه چای دم کرده بود. یه لیوان چای خوردمو آمادهی رفتن شدم.
قبل از ساعت ۶ اونجا بودم.
ابتدا رفتم سر خاک دایی رضا که تو جبهه سومار شهید شده بود. بعدم رفتم پیش مرتضی.
سرگرم مرتضی بودم که پاییز پیام داد.
+من دم در مزار شهدام
رفتم دنبالش اخه اون مزار مرتضی رو بلد نبود. با پاییز اومدم سرخاک مرتضی. نگاهی به مرتضی انداختمو گفتم_معرفی میکنم پاییز همسر بنده و مرتضی از عجایب نسل سوم
پاییز نگاهی به مرتضی انداخت و گفت
+البته هنوز همسرش نشدم. فعلا نامزدیم. تا خدا چی بخواد.
اخمی کردم و گفتم_تا خدا چی بخواد یعنی چی؟؟ خدا خواسته دیگه. اگه نمیخواست ما اینجا نبودیم.
به همراه پاییز میون شهدا قدم زدیم
و مو به مو گذشتمو براش گفتم. پاییز از اینکه فهمیده بود من قبلا دخترعممو دوست داشتم یکم نگران شد. من فاطمه رو فراموش کردم که رفتم سراغ پاییز.
پاییز لبخند زیبایی زد و گفت
_گذشته مهم نیست مهم الانه که باهمیم
از صمیم قلب پاییز و دوست داشتم
اون قدر که دلم میخواست این دوست داشتن و داد بزنم.
بعد از اینکه پاییز و رسوندم خونشون به غلامرضا زنگ زدم و بهش گفتم بابا و عمه چه نقشهای تو سر دارن.
بعد از کلی کلنجار رفتن غلامرضا گفت
+بهتره هرچه زودتر عقد کنید تا خیال همه راحت شه
پیشنهاد داداش غلامرضا بد نبود
اما نه من نه پاییز هیچکدوم آمادگی مشترک شدن رو نداشتیم. پاییز ترم اخر دانشگاه بود. و من هم نزدیک امتحاناتم. حسابی درگیر درس بودیم.
اما چاره چه بود
اینکه اینقدر سریع مراسم عقدمون برگزار شه نیاز به تامل و فکر بیشتری داشت. با عقد من و پاییز متعاقباً مسولیت هامون هم بیشتر میشد که لایمکن الفرار من حکومته. از زیر بار مسولیت نمیشه در رفت.
در مورد این پیشنهاد با پاییز صحبت کردم.
پاییز هرچند درگیر درساش بود. اما قبول کرد قبلاز اینکه اتفاقی بیافته مراسم عقدمون رو بگیریم با موافقت بزرگترها و مشورت من و پاییز قرار شد ۸۸/۸/۸ مصادف با میلاد امام رضا علیهالسلام مراسم عقدمون گرفته شه. تا اون موقع دوماه فرصت داشتیم هم پاییز میتونست جهیزیه شو کامل کنه هم من میتونستم لوازمی رو که لازم دارم خریداری کنم.
با موافقت بزرگترها نسبت به تاریخی که انتخاب کرده بودیم. خودمون رو آماده کردیم بر واقعه مهم ازدواج. هرچند من دوست داشتم عقدمون تولد حضرت معصومه و روز دختر باشه اما پیشنهاد پاییز رو که تولد امام رضا بود در اولویت قرار داده بود
🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی
#کتاب #کتابخوانی #داستان #رمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#استاد_اصغر_طاهرزاده
✅ اساسِ حرکت، امید به خداست
در مناجات شعبانيه داريم: «اِلهي! لَوْ اَرَدْتَ هَواني، لَمْ تَهْدِني، وَلَوْ اَرَدْتَ فَضيحَتي، لَمْ تُعافِني» خدايا اگر خواری مرا میخواستی، هدايتم نمیكردی، و اگر رسوايی مرا میخواستی، مرا نمیبخشيدی. از اين طريق، خطر بیمعنا بودن در زندگی برطرف میشود و امكان رسيدن به ساحل معانی و روحانيت مورد نظر انسان، ظهور میكند و انگيزهای برای عملِ برتر پيش میآيد. در رابطه با آشتی با خدا اساس حرکت بر مبنای اميدی است که هر کس در رابطه با خدا در خود ايجاد میکند و متوجه است خداوند هر کس را که عزم رجوع به او کرده در هر شرايطی میپذيرد و در اين رابطه میفرمايد: «لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» هيچ کس جز کافران از رحمت و لطف خدا مأيوس نيستند.
📚 «انسان؛ از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی»
#سبک_زندگی_اسلامی
👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی
#امام_خمینی
📌این مقام زن نیست....
خداوند شما را با کرامت خلق کرده است، آزاد خلق کرده است. خداوند همان طوری که قوانینی برای محدودیت مردها در حدود اینکه فساد بر آنها راه نیابد دارد، در زنها هم دارد. همه برای صلاح شماست. همه قوانین اسلامی برای صلاح جامعه است.
آنها که زنها را میخواهند ملعبه مردان و ملعبه جوانهای فاسد قرار بدهند، خیانتکارند. زنها نباید گول بخورند؛ زنها گمان نکنند که این مقام زن است که باید بزک کرده بیرون برود با سرِ باز و لخت! این مقام زن نیست؛ این عروسک بازی است نه زن. زن باید شجاع باشد؛ زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند. زن آدمساز است؛ زن مربی انسان است.
(۵۷/۱۲/۱۳).
👈 قانون حجاب را ابلاغ و اجرا کنید...
#قانون_حجاب
#سبک_زندگی_اسلامی
👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی
🌻🌻🌻🌻
🌷امیر المومنین علیه السلام:
بهترین وساطتها این است که میان
دو نفر در امر ازدواج وساطت
شود ،تا سرو سامان بگیرند
📚میزان الحکمه
#حدیث📖
#پیام_شبانگاهی🌙
👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی