وقتی آخر شب خیلی خسته از کار روزمره هستم و واقعا توانی برای بلند شدن ندارم اما یادم می افته دو تا دخترا باز آب خوردن و خستگی و ناتوانی و استراحت و حتی شاید خودم(نفسم)را قربانی می کنم تا بچه هام اذیت نشن
و وقتی همین الان از اوج خستگی پناه می برم به نسکافه و دخترا برای خوردن نسکافه ام به سمتم می آیند و نسکافه(علاج خستگی ) را قربانی...
وقتی جناب همسر را راهی پیاده روی اربعین می کنند و به خاطر بچه کوچیک و گرما و...
باز نفس خود را قربانی...
چه قدر این پیام های قربانی اروم میشم
قربانی کردن نفس برای خدا لذتی داره که آدم را به آرامش میرسونه دیگه خیالت راحت میشه
وقتی دلش میخواد دمر و به کمر بخوابه ، تند تند راه بره ، بپره ، وزنش ایده ال باشه ، درد کمر و پا و لگن نباشه و .... ولی قربانی میکنه بخشی از علایقش رو تا فرزند در وجودش سلامت دنیا بیاد 😍
وقتی دلت نمیخواد بچه دیگه ای داشته باشی
ولی خداخواسته باردار میشم و نفس و قربانی میکنم و نگهش میدارم و سقط نمیکنم
وقتی آدم دلش میخواد غذاهای خوشمزه بخوره😋 ولی به خاطر بیماری فرزندش باید نفسش را قربانی کنه و سوپ وآبگوشت وغذاهای ساده بخوره ودوباره فرزند بعدی مریض میشه😢
وقتی نیمه شب تو اوج لذت خوابی و بچه شیرخوارت ازت شیر میخواد و خواب و لذت رو قربانی میکنی.....
یا وقتی که بچه تا صبح تب میکنه و از ترسش تا صبح خواب رو قربانی میکنی...
وقتی دوست داری یک نماز با حضور قلب، یک دعای با لذت و اشک بخوانی اما بخاطر بچه ها دست رد به این ها میزنی و لذت معنوی ات را بخاطر یک چیز ارزشمندتر قربانی میکنی...
من فکر می کنم هر روز عید قربان خیلی از آدم هاست، به خصوص پدرها و مادرها
اما در مورد مادرها
وقتی تو دوران بارداری دلش میخواد به دمر و به کمر بخوابه، تند تند راه بره، بپره، وزنش ایده ال باشه، درد کمر و پا و لگن نباشه و همه دل بخواهی هایش را قربانی ...
وقتی بچه دیگه ای نمیخواهد اما خدا خواسته و باردار می شود، نگه اش می دارد و خواسته اش را قربانی ...
وقتی نیمه شب تو اوج لذت خواب بچه شیرخوارش ازش شیر میخواد و خواب را قربانی ...
وقتی در اوج مریضی به نوزاد شیر خوار خود شیر میدهد و مریضیش را قربانی ...
وقتی که بچه تا صبح تب میکنه و تا صبح خواب را قربانی ...
وقتی کظم غیظ می کند و خشم را قربانی ...
وقتی در اوج خستگی باز هم مادری می کند و تنبلی را قربانی ...
وقتی بخاطر بچه ها دست رد به سینه بعضی چیزها می زند و علایق را قربانی ...
وقتی چشم هایش میسوزد و خواب را قربانی ...
وقتی آخر شب خیلی خسته از کار روزمره هست و واقعا توانی برای بلند شدن ندارد اما یادش می افتد بچه ها باز آب خوردن و خستگی و ناتوانی و استراحت را قربانی ...
وقتی در اوج خستگی پناه می برد به نسکافه و بچه ها برای خوردن نسکافه به سمتش می آیند و نسکافه(علاج خستگی ) را قربانی ...
وقتی در مقابل مشکلات اقتصادی از خواسته خود صرف نظر می کند و خواسته اش را قربانی ...
وقتی دلش میخواد غذاهای خوشمزه بخوره اما به خاطر بیماری فرزندش باید سوپ و آبگوشت و غذاهای ساده بخوره و دل به خواهی هایش را قربانی ...
وقتی برای حفظ حرمت پدر نزد بچه ها حرفی نمی زد و حرف هایش را قربانی ...
وقتی دوست دارد یک نماز با حضور قلب، یک دعای با لذت و اشک بخوانه، لذت معنوی را قربانی ...
وقتی جناب همسر را راهی پیاده روی اربعین می کند و باز هم نفس خود را قربانی ...
وقتی ...
قربانی کردن نفس برای خدا لذتی داره که آدم را به آرامش میرسونه دیگه خیالت راحت میشه
هرچه از دوست داشتنی هایی که
در مسیر او نیست را قربانیکنی،
برای پرواز آماده تر میشوی ...
جمع بندی نوشته های مادران کانال خانواده چند فرزندی
https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi