فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توقع امام حسن عسکری علیه السلام
از شیعیان حقیقی
#امام_عسکری #شهادت
#شهادت_امام_عسکری علیهالسلام
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔴 راه نجات در آخرالزمان در کلام امام حسن عسکری علیه السلام
🔵 امام حسن عسکری (ع) فرمودند:
🌕 کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند.
⚫️ سالروز #شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام را به فرزند بزرگوارشان، امام زمان ارواحنا فداه و همه منتظران تسلیت عرض میکنیم.
#عترت_شناسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استاد عالی
علامه جعفری:خیلی از معارفی که خدا به من داد به خاطر اون بوسیدن دست همسرم موقع جر و بحثمون بود.#کنترل_خشم
#مهارت_زندگی #همسرداری #زناشویی #اخلاقی
🙏 #جلسه_برخط #مشاوره_عمومی
👈با موضوع #روابط_زوجین
👏با حضور #کارشناس_صداسیما استاد ارجمند #دکتر_دهنوی
👌زمان: دوشنبه ۳ مهرماه، ساعت ۵ عصر
👈برای شرکت در جلسه فقط در کانال خانه مهر حضور داشته باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک هشدار درباره عیدالزهرا!
#جهاد_تبیین #آگاهی_سیاسی
🔴 تصویری که در هیچ جای دنیا ندیدید ...
مادران صبور و با صلابتی که خود زیر تابوت فرزندان شهید خود را می گرفتند و تشییع می کردند
🇮🇷 #دفاع_مقدس
#هفته_دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 #کلیپ_انگیزشی
👏 #یکشنبههای_علوی
🙏 موضوع: #تمرکز
👌هر هفته یک نکته از جملات کاربردی #نهجالبلاغه
🙏#حجتالاسلام_حسنی
#داستان_بهارخانوم
#قسمت_هشتم
سوسن: «راس میگی آقاجون؟»
فرحناز: «مامان؟ آره؟ میخواستین اسم منو بذارین بهار؟»
فرانک: «باورم نمیشه! چه جالب!»
که مامان فرحناز حرفهای شوهرش را ادامه داد و در حالی که انگار داشت از یک حسرت قدیمی حرف میزد گفت: «آره. راس میگه. میخواستیم اسمشو بذاریم بهار! اما اون شب، مامانم از ما خواست که اسم خواهرشو که فرحناز بوده و میگفتن خیلی خوشکل بوده و تو نوجوونی از دنیا رفته بوده، زنده کنیم و اسم دخترمونو بذاریم فرحناز! که بابات مردونگی کرد و پا گذاشت رو دلش و منم با دلم کنار اومدم و اسمشو گذاشتیم فرحناز!»
باباش گفت: «حالا بعد از این همه سال... یه دختر دیگه... یه دختری که به دل دخترم نشسته... اسمش بهار هست و اومده تا درِ قلبِ دخترم و داره در میزنه.»
که با این حرف، هر سه تاشون، ینی سوسن و فرانک و فرحناز چشمشان پر از اشک شد.
باباش از سر جاش بلند شد و همین طور که عصای قهوه ای و براقش را در دست داشت و میخواست به حیاط برود، حرفی زد که دیگر کسی روی حرفش نتواند حرف بزند. با همان صلابت و جذبه اما مهر خاص پدرانه اش گفت: «من این و اونو نمیشناسم. اون مادر زنم بود و دوسش داشتم که رو حرفش حرف نزدم. دیگه این بار کوتاه نمیام. من یه بهار تو این خونه میخوام. حالا خود دانید!»
این را گفت و رفت. ته دل همه را قرص کرد که باید بجنگید و هر طور شده بهار را بگیرید و بیاورید در این خانه و فامیل!
دو ساعت بعد که مهرداد آمد، فرانک رفته بود. سوسن و شوهرش و مامان فرحناز همه چیز را برایش تعریف کردند. مهرداد رو به فرحناز کرد و گفت: «مگه اونا صاحبِ بچه هستن که اینجوری جوابت دادن؟! اصلا غلط کردن که باهات بد حرف زدن! شده اونجا رو خراب میکنم و از نو میسازم و ده برابر بچه بی سر پناه جا میدم، اما باید این دختره... همین... چی بود اسمش!»
فرحناز با حالت خاصی گفت: «بهار!»
-آره. همین... بهار... تا بتونم سرپرستیِ بهارو بگیرم. اصلا غصه نخور خانمم. کم غصه منو میخوری که الان بی تفاوت رد بشم و کاری نکنم؟! کاریت نباشه. بسپارش به من. فقط یه چیزی! گفتی معلوله؟ ینی نمیتونه راه بره؟
فرحناز گفت: «نه. مثل یه گل خوشکل که گوشه یه گلدون باشه، همش نشسته رو زمین. شاید به زور بتونه خودشو روز زمین بِکِشه و یکی دو متر جابجا بشه. اما نمیتونه بلند بشه و راه بره.»
-اوکی. مشکلی نیست اما کارای شخصیش چی؟ میتونه انجام بده؟
-نمیدونم. فکر نکنم. (رو به مامانش کرد و پرسید) مگه نه مامان؟ میتونه؟
مامانش که معلوم نبود دارد تیکه می اندازد یا شوخی میکند، جواب داد: «والا نداشتم تا حالا... دختر معلولِ جسمی حرکتی نداشتم. اما الان به کَرَم مرتضی علی، دو تا معلول ذهنی دارم. اینا ... تو و زن داداشِت! به کارِت میاد؟»
این را که گفت، همه زدند زیر خنده.
داداش فرحناز که سهراب نام داشت، در حالی که خرکیف شده بود از این حرف مامانش، رو به سوسن کرد و محکم زد به کمرش و وسط قهقهه اش گفت «چطوری معلول ذهنی؟!»
سوسن هم خنده اش را خورد و چنان جذبه و نگاه غیظ آلودی به سهراب کرد که سهراب ترسید و خنده اش را خورد و آرام و زیر لب گفت «خودمم. غلط کردم.»
🔺دو روز بعد...
جلسه مشاوره فرحناز با شرکتش تمام شده بود و داشت صورتجلسه را امضا میکرد که منشی رییس شرکت آمد و درِ گوشِ فرحناز گفت: «ببخشید خانم! آقاتون اومدند. بیرون نشستند. اتاق انتظار.»
فرحناز که جا خورده بود و انتظار آمدن مهرداد در آن موقع از روز را نداشت، فورا دو سه تا سند دیگر امضا کرد و از سر جایش بلند شد و به طرف اتاق انتظار رفت. تا با هم روبرو شدند و دست دادند، مهرداد بی مقدمه گفت: «راهشو پیدا کردم. باید همین امروز بریم صحبت کنیم.»
نیم ساعت بعد، از ماشینشان پیاده شدند و وارد دفتر ساختمان وکلا شدند. آنها را با احترام پذیرفته و در دفتر کار احمدی، سه نفری نشستند.
مهرداد: «عزیزم! در خدمت جناب احمدی هستیم. از وکلای کاربلد و مورد اعتماد من و مرحوم پدرم. کسی که همیشه برگ آخر ما هست و وقتی فرصت نداریم یا با سازمان های دولتی درافتادیم، زحمت همه چیزو میکشن.»
احمدی که مردی شصت ساله بود و سبیل سفید پر پشت و موهای کمی داشت و همیشه عطر سیگار میزد، گفت: «سلطانی ها همیشه به من لطف دارن. بهتره بریم سر اصل مطلب.»
مهرداد گفت: «خب شما بگین؟ چیکار کنیم که زودتر و بی دردسرتر بتونیم اون دخترو از اونجا بگیریم؟»
ادامه👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪسی کہ
از دنیا با وضو بمیرد
#شهیــــد است ...
#نماز_اول_وقت
سیره #شهدا
التماس دعا سردار دلها
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
🙏 #جلسه_برخط #مشاوره_عمومی
👈با موضوع #روابط_زوجین
👏با حضور #کارشناس_صداسیما استاد ارجمند #دکتر_دهنوی
👌زمان: دوشنبه ۳ مهرماه، ساعت ۵ عصر
👈برای شرکت در جلسه فقط در کانال خانه مهر حضور داشته باشید
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۷
#امروز👇
🙏 #دوشنبه #سوم_مهر ۱۴۰۲
👌در #هفته_دفاع_مقدس
🤲ثواب قرائت امروز محضر مبارک همه #شهدای_انقلاب و #دفاع_مقدس به تبع #شهدای_کربلا علیهمالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانه های شیعه در کلام #امام_حسن_عسکری علیه السلام از زبان #استاد_عالی
#سخنرانی
#صلوات برای فرج #امام_زمان عج الله
#عترت_شناسی
💑 نسبـت به ناراحتی همسرتان بیتفاوت نباشید!
🌹وقتی بحثتون میشـــه و دلخـــوری پیش میاد؛ نزاریـــد دلخــوری به روز بعد بکشه از دلش دربیارید و بیتفاوت نخوابید. این حس بیتفاوتی، از تلخترین احساسهاست که روح و روان همـسرتون رو آزار میـده.🦋
🌹همون شب ناراحتی رو چال کنــید تا روز بعدتون رو با شادی و رضایت از هــم شروع کنــید وگرنه روزی که با ناراحتی از شب قبل شروع بشه، اون روز هم هدر میـــره.🦋
🌹اگر گذشت آدم رو کوچیک میکرد خــدا با این همـــه گذشتش انقــدر بزرگ نبود. چه خوشبختند زن و شوهـــر هــایی که حتی تو لحظات ناراحتی و دلخوری کنار هم هستن و جاشون رو از هـم جدا نمیکننـد.🦋
#همسرداری #زناشویی #مهارت_زندگی
🙏 #جلسه_برخط #مشاوره_عمومی
👈با موضوع #روابط_زوجین
👏با حضور #کارشناس_صداسیما استاد ارجمند #دکتر_دهنوی
👌زمان: دوشنبه ۳ مهرماه، ساعت ۵ عصر
👈برای شرکت در جلسه فقط در کانال خانه مهر حضور داشته باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند کشور در دوران #جنگ_تحمیلی حامی صدام بودند؟!
⁉️ چرا میگوییم پیروزی ما در جنگ معجزه بود؟
__________________________
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت هفته #دفاع_مقدس
#هفته_دفاع_مقدس
#جهاد_تبیین
🌱 اهمیت استغفار در رفع غم
#سخن_بزرگان #میرزا_اسماعیل_دولابی
#اخلاقی #امر_به_معروف
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌱 اثر دُنیَوی اشکِ بر امام حسین ع
شهید والا مقام ، محمدرضا شفیعی
اهلِ قم
مدفون در گلزار شهدا🪻
#دیدنیها #شهدا #قهرمانان #دفاع_مقدس #هفته_دفاع_مقدس