💎"پادشاه و پیرزن جاهل"
روزی باز پادشاهی از قصر شاهانه فرار کرد و به خانه پیرزن فرتوتی که مشغول پختن نان بود روی آورد. پیرزن که آن باز زیبا را دید فورا پاهای حیوان را بست، بال هایش را کوتاه کرد، ناخن هایش را برید و کاه را به عنوان غذا جلوی او گذاشت. سپس شروع کرد به دلسوزی برای حیوان و گفت: ای حیوان بیچاره! تو در دست مردم ناشایست گرفتار بودی که ناخن های تو را رها کردند که تا این اندازه دراز شده است؟
مهر جاهل را چنین دان ای رفیق
کژ رود جاهل همیشه در طریق
پادشاه تا آخر روز در جستجوی باز خویش می گشت تا گذارش به خانه محقر پیرزن افتاد و باز زیبا را در میان گرد و غبار و دود مشاهده کرد. با دیدن این منظره شروع به ناله و گریستن کرد و گفت: این است سزای مثل تو حیوانی که از قصر پادشاهی به خانه محقر پیرزنی فرار کند.
هست دنیا جاهل و جاهل پرست
عاقل آن باشد که زین جاهل بِرَست
📚مثنوی_معنوی 👤مولوی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💢 منشاء سردردهای ماه رمضان چیست؟
✍️ سردردهای بعد از افطار، نتیجه مصرف مواد غذایی حجیم نظیر برنج، گوشت، مرغ، نان و سیبزمینی است.
🔻روزهداران باید از خوردن غذای اصلی بلافاصله پس از افطار خودداری کنند و روزه خود را با آب جوش، شیر گرم، خرما، عسل و مواد غذایی مشابه، افطار و حداقل نیم ساعت بعد از آن، غذای اصلی را میل کنند.
🔻مصرف چای زیاد در وعده سحر توصیه نمی شود چون دفع ادرار را زیاد می کند و بهتر است مصرف چای در طول ساعات افطار تا سحر توزیع گردد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅اخلاق امام علی علیه السلام
✍روزى امیرالمومنین على علیه السلام از درب دکان قصـابى مى گذشتند که قصاب بـه آن حضـرت عرض کرد یا امیرالمؤمنین ، گـوشت بسیـار خـوبى آورده ام ، اگر می خواهید ببرید
حضرت فرمـودند الآن پولی ندارم که بخـرم. عـرض کرد: مـن صبر می کنم، پولش را بعدا بدهید. مولا فرمود: من به شکم خـود می گویـم که صبر کند. اگر نمىتوانستم به شکم خود بگویم، از تو می خواستم که صبر کنى ، ولى حالا که می توانـم ، به شکم خود می گویم که صبر کند.
📚ارشادالقلوب دیلمى، ابیمحمد حسن دیلمی ص119
امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمود إِیَّاكُـمْ وَ الـدَّیْنَ فَـإِنَّهُ هَـمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّـهَارِ . از مقروض بـودن و قـرض گـرفتن دوری كنید ، چـون دِین همّ و اندوه شمـا در شب 'وقـتی که به فکر بدهی ها می افتید' و ذلت و خـواری شما در روز را 'وقتی طلب كار را می بیند' در پی دارد.
📚من لایحضره الفقیه جلد 3 ، صفحه 182
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👇👇👇این متن رو حتما بخونید
.✳ قانون کائنات :
هیچچیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند
«رودخانهها»
آب خود را مصرف نمیکنند
«درختان»
میوهی خود را نمیخورند
«خورشید»
گرمای خود را استفاده نمیکند
«گل»
عطرش را برای خود گسترش نمیدهد
«زندگی»
یعنی در خدمت دیگران
« قانون طبیعت است . . . »
✳پس👇👇 :
▪اگر دیدی کسی گرهای دارد
و تو راهش را میدانی
سکوت نکن !
▪اگر دستت به جایی میرسید
دریـغ نـکـن !
معجزهی زندگی دیگران باش !
✳« این قانون کائنات است . . . ! ! ! » اگر👇
معجزهی زندگی دیگران باشی. بیشک کسی معجزهی زندگی تو خواهد شد! 🤲
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸📚 داستان
🌙 پدر و مادری پیر و ازکار افتاده و خانواده ای متشکل ازچندین برادر و خواهر که اکثرا بیرون از استان زندگی میکردند...و حال من و مسئولیت این بار سنگین به لحاظ کوچکترین عضو خانواده...
🌙 در محل کارم فکرم همیشه درگیر این بود که نکند پدرم نیاز به یک لیوان آب دارد و یا گلویش میخارد و یا نیاز به بلند شدن از سر جایش را دارد...
🌙 هرگاه به خانه پدرم میرفتم نگاهی معصوم در چشمانشان میدیدم که گویا جگرم را پاره پاره میکنند...گاهی در ذهن خود مروری داشتم که چرا فقط من؟ آیا فقط من فرزندشانم؟...
🌙 اما این فقط حرفی بود که در خودم زمزمه میشد و هیچگاه بروزش نمیدادم...
حرفهای سرد هم از آنان میشنیدم ولی به روی خود نمی آوردم...
🌙 رسیدگی به آنان گاها خیلی از مهمانی ها و قرارهایم را کنسل و به تاخیر می انداخت ولی همسرم یار و همدمم بود و همیشه مرا تشویق میکرد...
🌙 یک روز به حدی برمن فشار وارد شد که جواب لبخند پدرم را ندادم و به خانه برگشتم.همسرم چای برایم آورد، نتوانستم بنوشم و انگاری وجدانم مرا سوهان میکشید...
🌙 گم بودم و درهم...آسمان گویا مرا لعنت میکرد و زمین میخواست مرا ببلعد...یاد صحنه لبخند پدرم که نشسته بر آن صندلی همیشگی بود افتادم...اشکهایم سرازیر شد...
🌙 از جا برخواستم و به خانه پدرم رفتم و تا میتوانستم آنان را بوسیدم...حتی آن شب را هم کنارشان خوابیدم...خوابی دیدم که همیشه به ذهنم خواهد ماند: شخصی به حضورم آمد، با انبوهی از کتاب، دنیایی از مجلات و ...
🌙 رو بمن کرد و گفت: اینان همه افتخاراتیست که کسب کردم، ولی هیچ افتخاری به اندازه خدمت به پدر و مادر نیست و حال حاضرم همه را بدهم و فقط چند دقیقه نزد پدر و مادرم بنشینم و یک بار دیگر نگاهشان در چشمان من باشد...تا این بزرگترین نعمت ها هستند کنارشان باشیم...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕯
خدایا;
تو را شکر می کنم که دریا را آفریدی
و من می توانم به کمک روح خود در موج دریا بنشینم و تا افق بی نهایت به پیش برانم و بدین وسیله از قید زمان و مکان خارج شوم و فشار زندگی را ناچیز نمایم.
خدایا;
تو را شکر می کنم که به من چشمی دادی که زیباییهای دنیا را ببینم
و درک زیبایی را به من رحمت کردی
تا آنجا که زیباییهایت را و پرستشِ زیبایی را جزیی از پرستش ذاتت بدانم...
#شهیدمصطفی_چمران
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥استاد مهدی دانشمند💥
✔️مرگ و گناه
☑️ بسیار شنیدنی و تاثیر گذار
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 #کلیپ
📹 استاد رائفی پور :
🅰 زندگی توی آخرالزمان خیلی سخته
#آخرالزمان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷یابن الحسن..
✨تشنه یک لحظه دیدار توام،حال مرا
✨روزه داری لحظه #افطار می فهمد فقط...
🌹در این روزها و شبها برای ظهور مولای غریبمان،بیشتر از همیشه دعا کنیم...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌿🌺در جوشن كبير يك عبارتی هست كه مىگوييم:
"يا كٓريمٓ الصَّفْح"‼️
🔸معناش خيلى جالبه
🔸وقتی یك کسی تو رو میبخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یكجوری نگات میکنه که تو میفهمی هنوز یادش نرفته؛ یهجورایی انگار که سابقهی بدت رو مدام به یادت میاره.
🔸ولی یه وقتی، یك کسی تو رو میبخشه و یکطوری فراموش میکنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی.
اصلا هم به روت نمیاره.
به این نوع بخشش میگن صَفح.
و خدای ما اینگونه است...
از صمیم قلب میگویم:
"يا كٓريمٓ الصَّفْح"
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت الله مجتهدی(ره): زلزله اومد نمیخواد فرار کنی تو حیاط، شب تو خیابون بخوابی، این دعا را بخوان.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•