eitaa logo
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
3.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
بلاها 😍اینجا اومدیم یادبگیرم بجای غُری بودن قِری باشیم تا ببینیم کل زندگی مثل همون دوران نامزدیه😍😍🕊. لینک کانالمون👇🏾👇🏾 https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 من‌ N هستم‌ ‌ خواستم‌ از‌ زندگی‌ خودم‌ بگم‌ براتون‌ راهنمایی‌ کنید‌ ممنون‌ میشم‌ 👇👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 من‌ N هستم‌ ‌ خواستم‌ از‌ زندگی‌ خودم‌ بگم‌ براتون‌ راهنمایی‌ کنید‌ ممنون‌ میشم‌
من‌ یه‌ دختر‌ ۱۶‌ ساله‌ هستم‌ دوماه‌ میشه‌ عروسی‌ کردم‌‌ خونه‌ خودمون‌ تکمیل‌ نشده‌ زیاااااد‌ مونده‌ تکمیل‌ شه‌ باید‌ کم‌کم‌ پول‌ در‌ بیاریم‌ تا‌ تکمیلش‌ کنیم‌ ‌ خونه‌ مادرشوهرم‌ زندگی‌ میکنیم‌ ‌ خونه‌ پدریم‌ یه‌ شهر‌ دیگه‌ست‌ ‌ اما‌ خواهرمم‌ این‌ شهره‌ که‌ الان‌ ما‌ زندگی‌ میکنیم‌‌ . نامزدی‌ مادرشوهرم‌ اینا‌ خیییییلی. باهام‌ خوب‌ بودن‌ البته‌ منم‌ خییییلی‌ دوستشون‌ داشتم‌ اما‌ الان‌ خیییییلی‌ ‌ حرف‌ زدنشون‌ باهام‌ زشت‌ شده‌ ‌ یه‌ خواهر‌ شوهر‌ مجرد‌ دارم‌ از‌ خودم‌ بزرگتره‌ هییییچ‌ کاری‌ نمیکنه‌ همش‌ منم‌ تااااازه‌ خیلی‌ بد‌ باهام‌ برخورد‌ میکنه‌ مثلا‌ ب‌ خواهرم‌ بی‌ احترامی‌ میکنه‌ به‌ خودم‌ همینطور‌ به‌ خانواده‌م‌ . اصلااااا‌ دوست‌ ندارم‌ هیییچ‌ کسم‌ بیاد‌ خونمون‌ چون‌ بعدا‌ حرف‌ میزنن‌ خواهرم‌ خییییلی‌ احترام‌ اینارو‌ میگیره‌‌ زود‌ زودم‌ همشونو‌ دعوت‌ میکنه‌ کلیییی‌ پذیرایی‌ میکنه‌ ازشون اما‌ ‌ اینا‌ خییییلی‌ به‌ خواهرم‌ بی‌ احترامی. میکننن‌ همش‌ میگن‌ نری‌ خونشون‌ ‌ ‌ . منم‌ یه‌ دخترم‌ از‌ خانواده‌م‌ دورم‌ تنها‌ یه‌ خواهر‌ دارم‌ خیلی‌ دوسش‌ دارم‌ ‌ . کار‌ شب‌ و‌ روزم‌ شده‌ گریه‌‌ انقد‌ گریه‌ کردم‌ چشام‌ میسوزه‌ ‌ ‌ من‌ خیییییییلی‌احترامشونو نگه‌ میدارم‌ اما‌ نمیدونم‌ چرا‌ اونا‌ اینطوری‌ میکنن. شوهرم‌ نمیدونه‌‌ ‌ چون‌ اگه‌ بدونه‌ بهشون‌ میگه‌ اونام‌ دعوام‌ میکنن‌ ‌ نگید‌ جداشین‌ برید خونه‌اجاره‌ کنید‌ چون‌ خیلی‌ گرونه‌ تواناییشو‌ نداریم‌ ‌ البته‌ ناگفته‌ نمونه‌ شوهرم‌ از‌ من‌ ۱۰ سال‌ بزرگتره‌ از‌ همه‌ لحاظ‌ از‌ شوهرم‌ خییییلی‌ خوبترم‌ همه‌ میگفتن‌ تو‌ با‌ این‌ همه‌ خوشگلی‌ چرا‌ اینو‌ انتخاب‌ کردی‌‌ اما‌ مادرشوهرم‌ اینا‌ همش‌ میگن‌ پسر‌ ما‌ خیییلی‌ خوبتره‌ اما‌ منو‌ شوهرم‌ خیلی‌ همو دوست‌ داریم‌ ندیده‌ دوستتون‌ دارم😘😘😘 🎀@delbrak1🎀
✅اگه دوست داری با حرز امام جواد از بلایای آخرالزمان در امان باشی، حرز مبارک امام جواد رو لمس کن ببین چی برات نشون میده😍👇 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 👆با هر خرید از ما یک عدد سنگ عین علی هدیه بگیرین
❤️🍃❤️ زن های متاهل هوشیار باشند و بیدار✋ وقت کار و تلاشه👍 خودم رفتم با هزینه کمی یه چیزی خریدم زدم به موهام دو روزه نگاه همسرم برق میزنه😉 وقتی موهامو می بینه که صاف و زیبا و خوشرنگه کلی کیف میکنه😍 موهایی هست به اسم استکشن گیره ای، با یه کلیپس یا سنجاق شینیون که بالاش داره و توی مو مخفی میشه😊 وقتی با رنگ متفاوت از مو بین موهای جلوی سر میزنی انگار موها رو مش تیکه ای یا سوزنی کردی با هزینه کم تنوع خوبی میده👍👍 همسر من روز اول فکر میکرد موی خودمه تا بهش نگفتم متوجه نشد😉😎 🎀@delbrak1🎀
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 رسم روستا.. 👇👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 رسم روستا.. 👇👇👇
‌سلام من سوال دارم لطفا راهنمای کنید من خانم ۲۵ ساله هستم دوتا بچه پسر یکی ۱۱ و یکی ۵ ساله دارم من در گذشته یک نفر دوس داشتم ولی تو روستا ما رسم بود اول دختر بزرگ ازدواج کنه بعد کوچک چون من کوچک بودم اونکه دوسش داشتم جرعت نداش بیاد خاستگاری و اون هم پسر اول خانواده بود همش اسرار داشتن ازدواج کنه ولی چون منو دوس داش قبول نمیکرد و برادر کوچکش ازدواج کرد اون نزدیک سه یا چهار سال بود منتظر من ویک دختر خاله داشتم که هر وقت میرفتم پسره ببینم میامد نگهبانی میداد کسی نیاد خلاصه بعد چند وقت خواهر بزرگم ازدواج کرد و یک هفته از ازدواج خواهرم نگذشته بود که برا من خاستگار امد و زن برادرم خیلی تو گوشم خوند این پسره خوبه منم قبول کردم ازدواج کردم بعد که پسره فهمید من ازدواج کردم خیلی ازم ناراحت شده بود میگفت من اینهمه وقت بخاطر تو واستادم حرفا پدرمادرم اطرافیانم بماند حتی برادرم ازدواج کرد من بخاطر تو واستادم تو بخاطر من یه هفته صبر نکردی همش میگفت طلاق بگیر من میگیرمت من بدون تو نمیتونم زندگی کنم یا باتو یا اصن ازدواج نمیکنم منم سوهرم خیلی اذیت ازارم میداد تو عقد ولی چون طلاق تو فامیل نداشتیم نمیزاشتن طلاق بگیرم میگفتن بری سرخونه خودت خوب میشه و الان شوهرم خیلی خیلی خوب شده کارتاش پولاش همه دس منه حتی پول تو جیبیشو از من میگیره همش منو تو خونه ریس سرور صدا میزنه خیلی بهم محبت میکنه چند روز پیش فهمیدم اون پسره من دوسش داشتم داره با همون دختر خالم که میامد وامیستاد منو اون هم ببینیم ازدواج میکنه تا الان بیخیال بودم ولی الان دارم خفه میشم بعضی وقتا حتی نفس کشیدن برام سخت میشه یک دو بار بهش زنگ زدم جواب داد قط کردم باخودم گفتم داری چکار میکنی تو دوتا بچه داری ولی نمیدونم چطوری فراموشش کنم تو خدا راهنمای کنید فقط دارم خفه میشم بی دلیل بچه هارو کتک میزنم اخلاقم با شوهرم مثل سگ شده نمیدونم چی میخوام خواهش میکنم راهنمای کنید 🎀@delbrak1🎀
🌸🍃 سپیده خانم از جلسه خواستگاری و شرط همسر پزشکشون میگه👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃 سپیده خانم از جلسه خواستگاری و شرط همسر پزشکشون میگه👇
سلام قشنگم کانالتون اینقدر معرکه است که من به عشقش میام روبیکا من ۲۱ سالمه و همسرم ۲۹. همسرم توی خواستگاری برای من شرط گذاشتن که چادر سرکنم. من خوشم نمیومد ولی چون همسرم پزشکی خونده بود، قبول و ازدواج کردم. رفته رفته به همسرم علاقمند شدم. من به خیال این بودم که بعد ازدواج شوهرمو راضی میکنم که چادر نپوشم ولی متاسفانه بعدا که این خواهش رو کردم، خیلی ناراحت و دعوا شد. من فهمیدم اشتباه کردم. هم برای قبولی پیشنهادش و هم برای اینکه بعدا خواستم بزنم زیر حرفم. خواستم بگم به حرفایی که تو خواستگاری زدید پایبند بمونید. چون طرف مقابل روی حرفتون حساب کرده موقع انتخاب. خداروشکر منم الان به چادر علاقمند شدم و مدلای مختلف چادر ملی استفاده میکنم که زیباتره و آزادی عملش هم بیشتر. 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃 صرفا خاطره🍃 👇👇👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃 صرفا خاطره🍃 👇👇👇👇
خاطره بگم من ششمین دختر خانوادم یعنی برادر بزرگتر از خودم ندارم همیشه از مادرم میپرسیدم مامان وقتی بدنیا اومدم خوشحال شدی یا ضدحال خوردی چون دخترم همیشه هم میگه خیلی خوشحال شدم مادرم خیلی باکلاس هست میدونم دختر دوست داره ولی بعد پنج دختر بازم دختر بیاره خداشاهده ضدحاله خلاصه همیشه ادعا میکنه که از تولدم خوشحال بوده بعد مچ گیری کردم تو مهمونی داشت حرف میزد من وقتی زینب(تو خونه بم میگن زینب) بدنیا اوردم خبر خوب شنیدم که اینقدر خوشحال بودم وقتی بچم دختربود همچنان خوشحال بودم بعد اروم گفتم مامان واقعا از تولدم خوشحال بودی یا به خاطر اون خبر خوشحال بودی 😂😂😂مادرم با شرمندگی گفت خب دیگه خوشحال بودم اینم بگم با انکه هفت خواهر بودیم پدرو مادرمون خیلی دوست داشتن پسردار بشن ولی همیشه مارو دوست داشتن و حتی بیشتر از پسرها مارو دوست داشتن الان که سه تا برادر دارم بازم دخترهارو خیلی دوست دارن ولی خیلی خوب مچ گیری کردم 😂 به قول مادرم بچه باید خوب باشه دختر و پسرش مهم نیس 🎀@delbrak1🎀
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 زبونمون بسته شد.. 👇👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 زبونمون بسته شد.. 👇👇👇
با سلام خدمت شما دوستان عزیز خسته نباشید تورو خدا راهنمایی کنید زندگیم رو هواس 😔💔 من سال 1401 در آبان ماه ازدواج کردم با یه پسری 28 ساله قبل این هر کی برام خاستگار میومد بابام ردش میکرد ولی این ک اومد زبون کل خانواده بسته شد 😔اولای زندگی خوب بود یه روز مادر شوهرم با شماره موبایل شوهرم بهم زنگ زد منم فک کردم شوهرم تو شرکت دستش رفته دستگاه بهم زنگ زدن 😔من چون حسین خونه مجردی داشت بعضی وقتا میرفتم اونجا میموندم خونه مادر شوهرم، مادر شوهرم نمیذاشت من ک به این شماره زنگ زدم مادر شوهرم برداشت گقت بیا پایین بریم بیرون منم زود رفتم منو با یدونه همسایه دارن با اون بردن قبرستان 😔از اونجا ک برگشتم مادر شوهرم منو نصیحت کرد گفت من میدونم با حسین فلان کارو کردی این کارو کردی راستی من با اینکه نامزدم ولی آقامون به زور دوشیزه کرده بلاخره مادر شوهرم هر چی گفت منم به حسین پیام کردم حسین رسید خونه مادرش، مادر شوهرم با فحش به حسین گفت پاشو شما هم خیلی ببخشید ولی دلم پره 😔قهبتو از اینجا برو اونم گفت باش من میبرم اومدیم خونمون مامانم اینا هم اومدن ک ببینن ماجرا چیه جنگ افتاد حسین جلوی مادرش ایستاد گفت حق نداری به خانمم توهین کنی حق نداری دوروبرش بپیچی❤️🥺 بعد اون روز ک شهادت خانم فاطمه زهرا (س) بود از اون روز به بعد دیگه خبری از مادر شوهرم نشد ینی ن زنگ زد ن اومد ن رفت حسین بهم برگشت گفت رقیه منو مجردی خیلی رنجونده بود نخواستم تو رو هم اذیت کند مادر شوهرم وسطای دعوا گفت برو خجالت بکش یکیو گرفتی طلاق دادی 😔من اونجا فهمیدم حسین سابقه ازدواج داره ولی نگفته خونه داشته باخته گذاشته تو بورس 😭🚶‍♀ چون مادرش خونه راش نمی‌داد من میرفتم میموندم خونه ای ک اجاره کرده بود هی گذشت و گذشت رسیدم به عید پانزده روز خونه موندیم بدون اینکه بگم منو ببر مسافرت خودشم دوسش داشتم و هنوزم دارم اونم دوسم داشت برام هر کاری کرده ولی بعضی وقتا من باهاش تند حرف زدم وسواسیت داره بعضی وقتا یادم میرفت رعایت کنم 😔💔 پانزده عید بود بهم گفت رقیه طلاهاتو بده ببرم وزن کنم ببینم چقدر در میاد آپارتمان نگاه کرده بودیم پسندیده بودیم می‌خواستیم بگیریم ولی حسین سرم کلاه گذاشت 😭 شیفت شب بود صبح بهم زنگ زد آماده شو میام بریم خونه صبحانه بخوریم به بهانه صبحانه برد خونه طلاهامو گرفت گفت پاشو بریم زرگر وسطای راه الکی بهم گفت گوشیو تو ماشین یکی جا گذاشتم الکی بود مامانشو و داداشش پشت سرمون میومدن گفت گوشیتو بده زنگ بزنم الکی داداشش برداشت گفت گوشیتو اینجا جا گذاشتی بیا بگیر منو وسطای راه ولم کرد میون اون همه سگ گوشیو ازم گرفت منم با پرسیدن آدرس از این و اون رسیدم خونه مامانم نگران شد فشارش بالا رفت حسین زنگ زد یه مامانم من گوشیمو گم نکرده بودم کار منو و شما تموم شد برید دادگاه حل کنید 😭 قبل این اتفاق یه هفته بود ازم سرد بود باهام سرد رفتار میکرد منم فک میکردم خستس بزار استراحت کند ولی نگو بلایی سرم اومده ک نگو 😔 حالا سر هیچی کارمون افتاده دادگاه پسره راضی نمیشد من جاییم درد بکنه من قصد طلاق ندارم میخام برگردم به زندگیم ولی پسره جوریه منو میبینه می‌چسبه به مامانش 😔 رفتم پیش دعا نویسی چیزی گفتن سحر و جادو کردن دعا نوشتن ولی تاثیر نداشته 😞💔 وکیل گرفتیم میگه تو محکم بایست بزار حسین خودش بیاد آخه من دلتنگشم نمیدونم چه کار کنم پسره بهم توجه کند دوسم داشته باشد 😔💔 دخالت مادر شوهرم زیاده اولش جلوشو خوب گرفته بود ولی بعد اینکه عید شد دید کم مونده مامانم جهیزیه بدهد رفت سحر و جادو کرد ببخشید زیاد شده تورو خدا یه راه حلی بگین طلاق میتونم بگیرم ولی شما هم ببخشید دختر نیستم به خاطر این کارم نمیتونم بعدشم پسرو دوست دارم 😔💔 مامانم اینا پیر شدن از وقتی این کار شروع شده ناراحتی قلبی گرفتم فشار آوردم😭 رقیه هستم 18 تبریز 💔🚶‍♀ 🎀@delbrak1🎀
از مخاطبان کانال سلام به دوستای گلم همسر من زیاد اهل سوپرایز و تولد و این ها نبود و یه جورایی رسم نداره کادو بگیره امسال چند روز مونده بود به تولدش پول نگه داشته بودم یه موقعیتی سوپرایزش کنم چند روز مونده بود تولدش بشه همون روز اعصابش سر یه مسئله خورد شد هی با من غر غر میکرد ولی به جای اینکه منم مثل خودش رفتار کنم قهر کنم برم کلاس که رفتم بعدش یه کیک کوچیک خریدم تو کیفم جا دادم اومدم خونه سریع گذاشتم تو جا میوه ای یه شاخه گل هم خریدم گفتم برای خودمه شب که رفت حموم میز چیدم و شمع و کادو هایی که از قبل خریدم با شاخه گل و کیکش یه آهنگ عاشقونه هم تا در رو باز کرد گذاشتم واقعا دیگه نمیتونست حرف بزنه چند ساعت بعدش هم همش ازم معذرت خواهی کرد بابت حرف هاش ❤️ تازه این چند روزه هم همش خسته و درگیر بود یه عطر کوچیک براش خریدم بهش هدیه دادم با یه کاغذ که نوشتم به مناسبت دوست داشتنت 😉 حالا یه روز بعد از اون رفت برام کادو گرفت بعد از قضیه تولدش هی میگه تولدتو امسال چجوری میخوای بگیرم یا میگه میخوام ببرمت یه جای خوب 😊💐❤️💋 دوستان میدونم تحمل سخته ما منتظریم مردمون مارو آروم کنه ولی میبینیم اون نیاز داره ما آرومش کنیم بهتره یکم از خود گذشتگی کنیم تا خودمون بهشون یاد بدیم ایشالا هیچ زندگی به مشکل نخوره 🤲💝 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋خوشبختے یعنے : منتظر حرف بقیہ نباشے و بہ سبڪ خودت زندگے ڪنے😌✨💛 🎀@delbrak1🎀
من دوسال و نیم که ازدواج کردم و الان ۷ ماه که رفتیم سر خونه و زندگی خودمان به حمدالله و همسرم شهرستانی هستن و من مشهدی و همدیگرو خیلی دوست داریم و خداروشکر تا به الان مشکل خاصی باهم دیگه نداریم ولی ایشون یعنی همسرم هروقت که میرن شهرستان یعنی شهر خودشون من چندروز میرم خونه ی مامانم از همان روز اولی که میرن تا روزه آخر خیلی به من بی توجهی میکنن و جوری که اصلا زنگ یا پیام یا حالم و اصلا نمی‌پرسند و من هم اگر بهشون زنگ یا پیام بدم جواب نمیدن یا اگرهم جواب بدن خیلی کوتاه صحبت می کنن و خلاصه میگن کار دارم بعدا باهات تماس می گیرم ولی متاسفانه خیلی کم تماس میگیرن و خلاصه الان هم که به خاطره محرم رفتن شهرشون باز هم بی توجهی وبی توجهی الان ۳ روزه که هرچی بهشون زنگ یا پیام میدم جوابم را نمیدن اول که گوشیشون خاموش بود حتی وقتی که روشن کردن با اینکه من بهشون هم زنگ و هم پیام دادم ولی ایشون با من تا به الان که دارم با شما چت می کنم هنوز بامن تماس نگرفتن و ازایشون خبری ندارم😢 ومیخواستم اگر امکانش هست،لطفا راهنماییم کنید و بگیید باید چه کار کنم به خدا دیگه نمیدونم چه کار کنم🙏😭 🎀@delbrak1🎀
چگونه سطح ارتعاشات مثبت مان را افزايش دهيم؟🌿 1 – شكرگزار باشيد. 2 – تحرك داشته باشيد. 3 – مراقب تغذيه خود باشيد. 4 – هميشه در حال يادگيري باشيد. 5 – با طبيعت در تماس باشيد. 6 – خود و ديگران را ببخشيد. 7 – با خودتان خلوت كنيد. 8 – در حق ديگران كار نيك انجام دهيد. 9 – قدرت خنده را جدي بگيريد. 10 – به حيوانات غذا بدهيد. 11 – اگر بچه كوچكي در خانواده داريد، با او وقت بگذرانيد. 12 – با گياهان صحبت كنيد. 13 – در حق ديگران دعاي خير كنيد. 14 – به كارهاي جانبي مثل نقاشي و آشپزي و عكاسي بپردازيد. 15 – كارها را صرفا از روي مهرباني انجام دهيد. 16 – مراقبه كنيد. 17 – جنبه مثبت قضايا را نگاه كنيد. 18 – گاهي به تنهايي سفر كنيد. 19- از خودتان مراقبت كنيد و آراسته باشيد. 20- با افرادي داراي فركانس ارتعاشي بالا بيشتر در ارتباط باشيد. 🎀@delbrak1🎀
💓در زندگی مشترک حرف اول را می زند... 💓یکی از مهم ترین ستون های زندگی اعتماد متقابل است که اگر فرو بریزد دوام زندگی از بین می رود. اگر به طرف مقابل گفتیم اولین اثرش این است که او دیگر به ما اعتماد نخواهد داشت و هر کار و سخن ما را باور نمی کند و به آن اعتنا نمی کند. ✨حضرت علی (ع) : کسی که به دروغ گویی شناخته شود اعتماد به او کم می شود و حرف راستش پذیرفته نمی شود. 📚 غررالحکم ص22 🎀@delbrak1🎀
🌸برای زنان خانه دار کسی از او پرسيد: آیا شما زنی شاغل هستيد یا خانه دار؟ او پاسخ داد: بله من يک خانه دار تمام وقت هستم! من 24 ساعت در روز کار می کنم . من یک "مادر" هستم من یک همسر هستم من یک دختر هستم من یک عروس خانواده همسرم هستم من یک ساعت زنگ دار هستم من یک آشپز هستم من یک پيشخدمت هستم من یک معلم هستم من یک گارسون هستم من یک پرستار بچه هستم من دستيار هستم من یک مشاور هستم من آرام بخش هستم من تعطیلات ندارم مرخصی استعلاجی ندارم روز استراحت ندارم شبانه روز کار میکنم. و 24 ساعته گوش به زنگم. تمام ساعات و دستمزد من اين است: "مگه چیكار كردی از صبح تا حالا؟" تقدیم به همه زنان خانه دار كه مثل نمک ويژه هستند تا هستند هيچكس متوجه حضورشان نيست، ولی وقتی نيستند همه چيز بيمزه است❤️ 💄💋 🌸🍃 🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 #ماهچهره قسمت بیستم شوهرش معتاد بود و روزی نبود که طاهره رو کتک نزنه. طاهره از ترس شوهرش ب
قسمت بیست و یکم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 بلاخره طلعت هم عروسی کرد و رفت و من از قبل تنها تر شدم. طلعت تنها کسی بود که از همون بچگی همش حواسش بهم بود و بیشتر از مادرم برام مادری میکرد.طاهره با ما زندگی میکرد ولی به خاطر ازدواج ناموفقش و اخلاق های اسماعیل و عدم حمایت بابا روحیه ی خوبی نداشت. بیشتر روز رو یه گوشه ی اتاق کز میکرد و گلای قالی رو میشمرد.دیگه تنها کسی که برام مونده بود حبیب بود. از صبح پشت پنجره مینشستم و منتظر بودم. ساعت دوازده که زنگ خونه رو میزد دو تا پا داشتم دو تا دیگه قرض میگرفتم و خودمو به در میرسوندم. حبیب عادت داشت هر وقت منو میدید ابنباتی چیزی از توی جیبش بهم میداد و این باعث میشد بیشتر بهش علاقه پیدا کنم.گذشت تا یازده دوازده سالم شد. طلعت باردار شده بود و به خاطر این که شوهرش ماموریت بود خونه ی ما میموند. اون روزها دوباره مثل قبل خوشحال بودم طلعت کنارم بود و غیر از اون حبیب که بهم گفته بود دیگه منو داداش صدا نکن و در جواب چرای من گفته بود چون ما که خواهر برادر نیستیم خوشحال ترم کرده بود. شب و روز فکرم این شده بود که اگه ما خواهر و برادر نیستیم پس چی همیم؟ من اونو خیلی دوست داشتم ولی تا اون روز فکر میکردم باید مثل داداشام دوستش داشته باشم. از روزی که حبیب این حرفو بهم زده بود انگار تازه به خودم اومده بودم و همش با خودم مرور میکردم که من کدوم یکی از داداش هامو اینطوری دوست داشتم که این همه سال فکر کردم حبیبم مثل اون ها دوست دارم.ازون روز عشقی که به حبیب پیدا کرده بودم شعله ورتر شد. حبیب هم بدتر از من اسیر این عشق شده بود. هر روز به بهونه ای خودشو زودتر از ساعت مقرر به خونه میرسوند و کلی وقت با هم میگذروندیم تا ناهار مامان اماده بشه. 🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#ماهچهره قسمت بیست و یکم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 بلاخره طلعت هم عروسی کرد و رفت و من از قبل تنها تر شدم. طلعت ت
قسمت بیست و دوم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 گذشت تا زمانی که تازه وارد شونزده سالگی شده بودم. یکی از شبهای سرد زمستون که بدجوری سرما خورده بودم و از تب میسوختم خبر رسید که شوهر عمم به رحمت خدا رفته.مامان و بابا سریع شال و کلاه کردن و به نشونه ی احترام طاهره رو هم به زور همراه خودشون بردن.بابا دم در پا چرخوند و گفت این دخترو تنها بذاریم و بریم اگه چیزیش بشه چی. بعد کمی فکر کرد و خودش دوباره جواب داد الان میفرستم دنبال ست بیاد این ب بیاد اینجا پیشت باشه.مامان مردد بود و گفت حاجی حبیب پسر جوونه این دخترم دیگه بزرگ شده نمیشه که توی خونه با هم تنهاشون بذاریم. بابا نچی زیر لب گفت و ادامه داد این چه حرفیه میزنی به حبیب بیشتر پسر هام اعتماد دارم از چشمم دا نی یاری بیشتر بهش اعتماد دارم اون پسر خیلی پ .مامان دیگه جرات حرف زدن نداشت و مخالفتی نکرد. بعد از این که بابا این ها از خونه بیرون رفتن گل از گلم شکفت. همه درد سر خیلی پاکه م بیرون رفتن گل شدم و باسی ترمی ها از تنم بیرون رفت و انگار خوبه خوب شده بودم.از جام بلند شدم و لباس هامو عوض کردم یه ابی به صورتم زدم.لپ هام از شدت تب گل انداخته بود و خوشگل ترم کرده بود. چیزی نگذشت که زنگ خونه رو زدن. پتورو دور خودم پیچیدم و به سمت حیاط رفتم. همین که درو باز کردم حبیب داخل خونه پرید و به سمت اتاق هولم داد تند تند پشت سر هم میگفت بدو بدو برو داخل الان باد بهت میخوره بدتر میشی.از اون همه عجلش خندم گرفته بود ولی پا تند کردم و خودمو با اتاق رسوندم از همون چند ثانیه دوباره لرز توی تنم افتاده بود به همین خاطر کنار بخاری نشستم و پتورو روی سرم کشیدم.حبیب در حالی که دست هاشو به هم میمالید و گه گاهی ها میکرد که گرم شه وارد خونه شد و گفت چبکار کردی با خودت اخه؟ این چه حال و روزیه از تب لپ هات گل انداخته.جون حرف زدن نداشتم و جوابی ندادم. 🎀@delbrak1🎀
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 وقتی آقاتون داره نماز میخونه از جهات مختلف نمازش عکس بگیرین یواشکی💖 کناره هم بذارید عکساشو یه متن معنوی عاشقانه هم کنارش بذارین💞 و براش ارسال کنین📤 "با همین کارا مردتونو👱به باخدا بودن تشویق کنین" زندگیتون خدایی❤️ 🎀@delbrak1🎀
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 ازدواج یعنی سلام به همگی ازدواج یعنی پذیرفتن مسئولیت ازدواج یعنی متعهد بودن به کسی که او را پذیرفته ایم من متعجبم چطور ممکنه زنی که شوهر داره با حرف های عاشقانه نامحرمی خام بشه ،چطور اگه مردی دنبال زن نامحرمی بره یا بخواد ازدواج دومی داشته باشه ،ما زنها هزاران آه و نفرین و لعن بدرقه اش می کنیم اما خودمان به راحتی خام میشیم به نظر من کسی که چشمش دنبال ناموس دیگران باشه ، قابل اطمینان نیست ،آدمی هوس باز و پسته که وقتی هوسش فرو نشست مجددا دنبال هوسبازیش می ره ،البته این در مورد خانمها هم صدق میکنه ما باید از خودمون و از خدای خودمون و از همسری که با احساس پاک زندگی شو ساخته خجالت بکشیم که به خاطر شهرت و شهوت و مال و ثروت و هر بهانه دیگری با احساسات و عواطف همسرمان بازی کنیم و دنبال هوسمان بریم و به او خیانت کنیم، باید بگیم تحصیل و پول و ... سر پوش های هوسبازی هست (خدایا از شر شیطان رانده شده که سوگند یاد کرده که تمام انسانها را به گمراهی می کشاند به تو پناه می بریم،دستمان را بگیر و پناهتان ده که جز تو دستاویز و پناهگاهی نداریم 🎀@delbrak1🎀
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃 خیانت عروس شب عروسیش... 🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃 خیانت عروس شب عروسیش... 🎀@delbrak1🎀
واااای باورنمیکنم بخدا... من تزئینات عروسیاهستم....بیشتر عروسی های تو خونه.صندلی عروس داماد پیشم بود ینی پیشم نشسته بودن.... .اول داماد بعد عروس بعد من.... عروس گوشیشو‌ سمت من گرفته بود ک‌شوهرش نبینه.... چ‌فایده من همه رو‌دیدم نوشته بود عمرم عشقم.دارم داغون میشم.میمیرم..... پسره هم‌نوشته بود باورنمیکنم عروسی کردی فلان.....همش پیاما عاشقانه😐😐😐 یعنی دیشب تا حالا بهم ریختما😐😐😐 🎀@delbrak1🎀
─┅═ঊঈ💔ঊঈ═┅─ دوست داشتن وعاشق یکدیگر بودن لزوما موجب سازگاری افرادنمیشود. برای داشتن یک رابطه سالم و رضایت‌ بخش، گفت‌وگو لازم است. با گفتگو مسائل شکافته و زمینه برای حل آن محیا میشود 👍 ''نسبت به این مساله مهم بی‌اهمیت باشند'' 💄💋 🌸🍃 🎀@delbrak1🎀
❤️گاهی به یاد دوران نامزدی دوتایی با همسرتون برید بیرون دوتایی، بدون بچه و از اون مهمتر بدون موبایل 💄💋 🌸🍃 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•سیب زمینی ترد🍟• یکبارم که سده اینجوری درست کنید تا عاشقش بشید🥰 🎀@dekbrak1🎀
این متن را داخل برگه ای زیبا بنویسید و در کنار عصرانه یا شام و... همسری بذارید ...😍 عکس از ایده و ارسال به ما فراموش نشه😉😍 👇👇 به خدا كه تو حال خوب منى و حالى بهتر از كنار تو بودن سراغ ندارم ایـــــده های همســرداری🍃❤️ 🎀@dekbrak1🎀