#عرفه رو اعلام کردم تا برنامه ریزی کنیم که ان شاالله فردا از این روز بزرگ غافل نشیم

🌱کرامت تکان دهنده از مولا امیرالمؤمنین 🔻هر چی بنویسم از زیبایی این داستان کم میکنم. 🥲اشکت که سرازیر شد، برای ظهور آقا #امام_زمان حتما دعا کن #غدیر را باشکوه برگزار کنیم @khanvade_asemani

#استاد_شجاعی #استاد_پناهیان مراقب باشیم که اگر به یاری #امام_زمان بلند نشویم، هر لحظه در گناهیم حتی اگر در حال عبادت باشیم @khanvade_asemani

✨﷽✨‌ تشرف در عرفات جناب حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین انصاریان نقل کرد: فردی بود به نام محمدعلی اربابی تهرانی که با آقای شیخ رجبعلی خیّاط بسیار نزدیک بود. دربارۀ سفرش به مکه می‌گفت: شب نهم به عرفات رسیدم. در آن زمان، عرفات بسیار تاریک بود و از چراغ دستی استفاده می‌شد. ساعت ده شب بود که پیوسته متذکّر حضرت امام عصر(عج) بودم، البته نه برای زیارتشان؛ چرا که خود را لایق زیارت ایشان نمی‌دانستم. بیرون چادر، متذکّر بودم در حالی ‌که هیچ کس حضور نداشت، صدایی به زبان فارسی روان شنیدم که گفت: آقای حاج محمدعلی! برگشتم و با یک چهره منوّر، روحانی و آسمانی مواجه شدم. گفت: بیا کنار دست من. گفتم: چشم! و در حقیقت به سوی ایشان کشیده شدم. کنارش نشستم. فرمود: امشب شب عرفه است، زیارت حضرت سیدالشهداء وارد است، دلت می‌خواهد من یک زیارت بخوانم؟ من از کودکی زیارت‌های معروف را شنیده بودم و با آنها آشنایی داشتم و مضامین و کلمات آنها را می‌دانستم. به ایشان گفتم: خیلی دوست دارم. حدود یک ساعت زیارتی را خواند که من تا آن زمان نشنیده بودم. کلمه به کلمه که می‌خواند، من حفظ می‌کردم و تا آخر به حافظه‌ام سپرده شد.‌ گریه کردن آن شخص هم غیرقابل توصیف بود. پس از زیارت خداحافظی کرد و رفت، هرقدر از من دور می‌شد، زیارت هم از خاطرم می‌رفت تا اینکه به کلی آن را فراموش کردم. از مکه به کاظمین رفتم. کنار راه‌آهن ایستاده بودم، ناگاه همان شخص را دیدم. نزدیک آمد، سلام کرد و گفت: به تهران که رفتی، سلام مرا به آقا شیخ محمد حسن طالقانی برسان. وقتی به تهران آمدم، نزد آقا شیخ محمدحسن رفتم و قضیه را نقل کردم. ایشان بسیار ‌گریست و مرا متوجه کرد که آن شخص امام عصر(عج)بوده است. در حالی ‌که من نه در عرفات و نه در کاظمین، آن بزرگوار را نشناخته بودم. منبع: خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمدی ری‌شهری،انتشارات دارالحديث قم

امام صادق‏ علیه السلام : هر چه می‏خواهی برای خود دعا بخوان و [در دعا کردن] بکوش که آن روز [روز #عرفه ]روز دعا و درخواست است 📚التهذیب الأحکام ، ج ۵ص ۱۸۲ #حدیث 💠 ارتقا معنوی با خانواده آسمانی 💠 @khanvade_asemani

#سخن_بزرگان #مقام_معظم_رهبری #استاد_شجاعی #حجت‌الاسلام_مؤمنی ▫️ قدرتِ عرفه، در جبرانِ تمام جاماندن‌های انسانها در رمضان، یک راز دارد! این راز، نه فقط مخصوصِ ایّام‌اللهِ عرفه، که فرمولی طلایی برای تمام دقائق عمر انسان است! رازی که اگر بدان برسیم، ابتدایِ بی‌نیازیِ ماست از تمام عالَم و آدم💫! ※ ویژه روز #عرفه #رزق_معنوی 🌸 🍃 🦋ما را به دوستانتان معرفی کنید 🦋 @khanvade_asemani

🔴 امام کاظم علیه السلام: 🔵 هرکس پشت سرِ برادر مومنش دعا کند، از عرش ندا می رسد: صد هزار برابرش نصیب خودت باد! 📚 کافی، جلد ۲ ص ۵۰۸ 🌕 خوش به حال منتظرانی که امروز در دعای عرفه برای فرج و ظهور امام عصر ارواحنا فداه دعا می‌کنند. شک نکنیم که آثار این دعا به خودمان باز می‌گردد‌. #دعا_برای_فرج #عرفه

🌺 #مناسبتها #اعمال‌روزعیدقربان 🔹 غسل کردن 🔹نماز عید قربان 🔹 خواندن دعای۴۸ صحیفه سجادیه 🔹 خواندن دعای ۴۶ صحیفه سجادیه 🔹 خواندن دعای ندبه 🔹 قربانی کردن 🔹 تکبیرات مشهور را پس از نماز ظهر روز عید تا پس از ده نماز (نماز صبح روز دوازدهم) بخواند 🌹‍ اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ و لِلّهِ الْحَمْدُ اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا ❤ خداى بزرگتر است خدا بزرگتر است، نيست معبود حقى جز پروردگار و خداى بزرگ است خدا بزرگتر است و ستايش مخصوص خداست خدا بزرگ است بر آنچه ما را راه نموده خداى بزرگتر است بر آنچه به ما روزى كرده از چهار پايان بى ‏زبان و ستايش خدا راست بر اين آزمايش. 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌹 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @khanvade_asemani

عید قربان، یعنی فدا کردن همه عزیزها در آستان عزیزترین و گذشتن از همه وابستگی‌ها به عشق مهربان‌ترین. عید بندگی، #عید_قربان خجسته باد 🌸✨🌸✨🌸 @khanvade_asemani

🚫سال ۹۲ به راحتی می شد روحانی را دور زد دو #انتخابات سرنوشت‌سازی که جمهوری اسلامی به راحتی می‌توانست آنها را به گونه‌ای دیگر رقم بزند... ✅ برای رفع شبهه یاد بگیرید 🎙حجت الاسلام راجی @khanvade_asemani

♨️ تو کوچه بازی می‌کردم؛ گفتن بیا بریم خواستگاری! ▪️ برادرم به شوخی گفت جای محمود، احمد رو ببریم! من 19 سالم بود، یک دقیقه‌ای آماده شدم، رفتم و #ازدواج کردم! 👤 از زبان احمد علوی -‌ شاعر و واسط ازدواج @khanvade_asemani