eitaa logo
(آموزش خط مجیدآل حسین) ♥
191 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
84 فایل
✅️خوشنویس ✅️دارای مدرک خوش قلم نی انجمن خوشنویسان ایران ✅️هنرمند ✅️دارای مدرک مقدماتی،سطح یک ودو خط ریز ✅️مدرس خط ریز هماهنگی تدریس👇 مجیدآل حسین آموزش خط نستعلیق @Khanevadehsha_d
مشاهده در ایتا
دانلود
«ما با این توانایی که از ابتدا بتوانیم تصمیم‌های خوب و درستی بگیریم، متولد نشده‌ایم؛ بلکه آن را به مرور یاد می‌گیریم.» در جملات انگیزشی و از زبان مردان و زنان موفق بسیاری شنیده‌ایم که در طول مسیر رسیدن به هدفشان نکته‌های زیادی را یاد گرفته‌اند. چیزی به عنوان عالی بودن از ابتدا، وجود خارجی ندارد. از این توهم بیرون بیایید؛ قدم برداریم و یاد بگیریم @majidalehosein
سه چیز که برای رسیدن به رشد اجتماعی بهت کمک میکنه: ۱-یه دوست بزرگتر از خودت داشته باش ۲-یه دوست که زبان مادریش مثل تو نیست داشته باش ۳-یه دوست که سطح اجتماعی اقتصادی متفاوت داره، داشته باش 😊💐🌺🌸🌹🌼 @majidalehosein
سه چیز که برای رسیدن به رشد اجتماعی بهت کمک میکنه: ۱-یه دوست بزرگتر از خودت داشته باش ۲-یه دوست که زبان مادریش مثل تو نیست داشته باش ۳-یه دوست که سطح اجتماعی اقتصادی متفاوت داره، داشته باش 😊💐🌺🌸🌹🌼 @majidalehosein
. امیرالمؤمنین علی(علیه‏السلام) می‏فرمایند: «الخَطُ لِسانُ الیَد...» خط، زبان دست است... تخفیف ویژه خط تحریری برای خوشخط شدن راه ارتباطی برای سفارش: @Khanevadehsha_d 🆔 @majidalehosein ☎️ 09383277767
🟢حکایت (گره باز کردن خداوند)🔻 🍃این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!   🔸پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد.    🔸از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های    آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : 🔸ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.   🔸 پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت : 🔸من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!    🔸 پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! 🔸پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود... 👈نتیجه گیری مولانا از بیان این حكایت:‌ تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه👌 @majidalehosein