لازم نیست
حتما به دنبال شهادت باشیم
عمل به وظیفه اثرات وضعیای دارد
که ممکن است منجر به شهادت شود..♥️
#حاج_حسینیکتا🌱
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
💕💕💕
@porseeman
شرمندگی از شهدا دگر بس است!!
گر مرد رهی بسم الله..
میدان عمل باز است...
از شرمندگی بدرآ...!!
شهدا فقط "شرمنده" نمی خواهند!!
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
💕💕💕
@porseeman
📫 #حرف_قشنگــــ⏰✨
ازعالمی ..پرسیدند..
بالاترین وزنه چند کیلو است. ⁉️
که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان؟...🤔💪🏻
✅ عالم در جواب گفت : سنگین ترین وزنه...⛓🔗
یه #پتــوی نیـــم کیلویی است.
که یه نفر بتواند هنگام #نمازصــبح از روی خود بلند کند.•√
هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان..🍭
#راستممیگهها🙄
💕💕💕
@porseeman
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
✅پیام حضرتــ رقیه (س) در عاشورا حجاب است .
عصر عاشورا بود🌅
حجابــ از سر زنان و دختران حسینے ربوده شد(وای بر من)😭
🔅هنگامے كه حضرتــ رقیه(س)
※بعد از شهادت پدر ※ و سیلے خوردن از دست شمر ※و اصابت كعب نی به بازو ※ و پاره شدن گوش(یاالله😭)
عمه اش زینبــ را مےبیند از هیچڪدام از این مصیبتــ ها شكایتــ نمی كند.😭
بلڪه شكایتــ حضرتــ رقیه(س) به عمہ اش این استــ كه می گوید:👇
🔹یا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسی عن أعین النظار◣ .
🔹ای عمه جان آیا پارچه ای هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم؟◣😭
📚منبع :بحارالانوارجلد 45صفحه 61
@porseeman
مداحی_آنلاین_لالا_لالا_سر_بریده.mp3
5.08M
🔳 #شهادت_حضرت_رقیه(س)
🌴لالا لالا سر بریده از قفا
🌴بخواب روی پاهام بابا
#سید_مهدی #میرداماد
🏴✨🏴
@porseeman
✔قرآن شرمنده ات هستیم!
✅شخصی وارد مغازه ای شد ، صاحب مغازه قرآن گوش می داد ،
از او پرسید کسی مرده است که قرآن را روشن کردی ؟
▪صاحب مغازه گفت : بله ، قلبمان مرده است
▫ زندانی در زندان قرآن طلب می کند تا از تنهایی درآید...
▪مریض در بیمارستان قرآن طلب می کند ، برایم قرآن بیاورید تا خداوند مریضیم را شفا دهد.
▫غریب از وطن دور افتاده با خود قرآن حمل می کند تا در غربت در امان باشد...
▪ومرده آرزو می کند کاش قرآنی همراهش بود تا درجات خود را با آن بالا می برد !!
▫و ما نه زندانی هستیم ، نه مریض ، نه غریب ، نه مرده تا قرآن را طلب کنیم ...!
🔸قرآن روبروی ماست ، روبروی چشمانمان !!
◾اما منتظر هستیم تا به بلائی گرفتار شویم سپس قرآن را باز کنیم.
@porseeman
🌟🌟💫حکایت جالب و سوزناک نبش قبر حضرت رقیه( سلام الله علیها )💫🌟🌟
علامه ملاّ محمّد هاشم خراساني: عالم جليل شيخ محمّد علي شامي كه از جمله علماي نجف اشرف بود به حقير فرمود: جدّ مادريِ من، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقي كه نَسَبش به سيّد مرتضي علم الهدي منتهي ميشد و سن شريفش بيش از۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. در سال۱۲۴۲هجری شمسی، شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر امام حسين (علیه السلام) را در خواب ديد كه به ايشان فرمودند: به پدرت بگو كه به والي بگويد ميان لحد و جسد من آب افتاده و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.دختر به سيّد عرض كرد، ولي سيّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطيِ سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، و پدر ترتيب اثري نداد. شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز هم پدر ترتيب اثري نداد. شب چهارم خودِ سيّد، حضرت رقيّه (سلام الله عليها) را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والي را خبردار نكردي؟!
سيّد بيدار شد، صبح نزد واليِ شام رفت و خوابش را گفت. والي به علما و صلحاي شام از شيعه و سنّي امر كرد كه غسل كنند و لباسهاي پاكيزه بپوشند، به دست هر كس كه قفل وروديِ حرم مطهّر باز شد، همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند و پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.صلحا و بزرگان از شيعه و سنّي در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند. قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد. وقتي ميان حرم آمدند، كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم.
حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه (سلامالله عليها) ميان لحد و كفن صحيح و سالم است، اما آب زيادي ميان لحد جمع شده است.سيّد در قبر رفت و همين كه خشت بالاي سر را برداشت، سيد افتاد. زير بغلش را گرفتند، هي ميگفت: اي واي بر من...واي بر من... به ما گفته بودند كه يزيد (لعنت الله عليه) زن غسّاله و كفن فرستاده ولي اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نميكنم، ميترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.سيّد، بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز بدين گونه بالاي زانوي خود نگه داشت و گريه ميكرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.وقت نماز كه مي شد، سيّد بدن حضرت را بالاي جايي پاكيزه ميگذاشت. پس از فراغت از نماز بدن مطهر را برميداشت و بر زانو مينهاد، تا اينكه بعد از سه روز که کار تعمیر قبر به اتمام رسید، سيد بدن را دفن كرد. وقتي خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسري به او عطا فرمايد. دعاي سيّد به اجابت رسيد و در سن پيري خداوند پسري به او لطف فرمود که نام او را سيّد مصطفي گذاشت.آنگاه والي واقعه را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت؛ او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد. پس از درگذشت سيّد ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّد مصطفي و بعد از او به فرزندش سيّد عبّاس رسيد. { منبع: کتاب دویست داستان ازکرامات و مصائب حضرت رقیه (سلام الله علیها) }
حاتم كه زِ جود شهرتي پيدا كرد * تا بر تو رسيد، سفره اش را تا كرد
قربان دو دست كوچكت بي بي جان * كز مشكل خلق، گره هاي بزرگي واكرد
@porseeman
امیرالمؤمنین علیه السلام:
هر كس به امور بيهوده بپردازد، امور سودمند را از دست بدهد
با فرو گذاشتن كارهاى بيهوده، خردت كامل مى گردد
شيفتگى به كارهاى بيهوده و همنشينى با نادان حماقت است
📚غررالحكم حدیث8520/4291/1914
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@porseeman
#تا_من_زندم_به_کسی_نگو_
✨شخصی خدمتگزاری مقبره مرحوم میرزای قمی را اختیار نمود و دائماً مشغول قرائت قرآن بود بدون آنکه حقوق بخواهد.
علت آن را از او پرسیدند، گفت :از مکه مراجعت می نمودم همیانی داشتم که تمام دارایی من در آن بود موقع سوار شدن به کشتی به دریا افتاد.
آمدم نجف به امیرالمومنین متوسل شده همان شب در خواب به خدمت حضرت رسیدم فرمود :برو نزد میرزای قمی از او بگیر.
آمدم خدمت میرزا فرمود: چند روز است انتظار تو را دارم همیان خود را بگیر ولی تا من زنده هستم برای کسی نگو. ✨
سراج الایمان سید صدرالدین روضاتی
@porseeman