خــطِدوسـٺ♡
گفتنی باشه میشنویم :)))) https://abzarek.ir/service-p/msg/866605
در بلندترین شب سال به اندازه تنها یک دقیقه!
چطوره حرف بزنیم؟
درباره چی؟
هر چیزی که ممکنه..
مگه یک دقیقه نیست این همه سروصدا داره؟
چی این شب رو ارزشمند میکنه تو فرهنگ ما؟
امشب آخرین دقیقه آذر ماه را ورق میزنیم، و شمع های روشن زرد پاییز را فوت می کنیم. شب آغاز زمستان است ، چراغ خانه ها هنوز بیدارند
و خانه نشینان گِردِ آتَشِ گرم دوستی نشسته اند و خاطرات گذشته را پلک می زنند. و آن اناری که در بین مادربزرگ دانه دانه میشود..
@khatdoost
تذکر دیگران به ما
یه پیام محبت آمیزه
همون پیامی که خیلیا بهمون ندادن!
و به جاش تو دلشون قضاوتمون کردن...
خــطِدوسـٺ♡
گاهی وقتا تاریکی کاری میکنه که مسیر نور رو پیدا کنیم! مثل شبی که ستاره هایی رو به ما نشون میده که در
خدا همیشه نور رو برای نشون دادن راه برامون می فرسته..
اما این ماییم که سرمون گرم چیزا دیگه میشه و نمیبینیم رد پای نورانی اش را در جای جای مسیر زندگی مان!
#آینه
هرگاهفاطمه(س)رامیدیدم
تمامغموغصههایمبرطرفمیشد.
• امیرالمؤمنین(ع)
🍃@khatdoost
باید گذشته ها را درست شناخت و از تجربه ها درس گرفت،
اگر غفلت شود دستمان از چراغ راهنمای تجربه ها خالی می شود و وقتی دستمان از تجربه ها تهی شد دروغ ها به جای حقیقت خواهند نشست. ..!
@khatdoost
آدم های موفق کسانی بودند که حاضر شدند تغییر کنند..
نه برای جلب رضایت مردم
بلکه برای رشد خودشان!
#آینه_نوشت
|>@khatdoost <|
فرشتهها خبر ماوراء آوردند
حدیث روضهی اهل کساء آوردند
که ماه در وسط آسمان خانه... ولی
گرفته داغ بهاری به روی شانه علی
چقدر بعد تو با چاه گفتگو دارد
کنار قبر تو با ماه گفتگو دارد
بگو که چاک دهد گریهها گریبانها
بلندتر بنویسند روی دیوانها
بگو دوباره بخواند کتاب را تاریخ
بگو دوباره بگوید حکایت در و میخ
[الهه بیات مختاری]
#فاطمیه
شهادت بال نمۍخواهد،
حال مۍخواهد . . .
بال را پس از شهادت مۍدهند نه پیش از آن!
[شهید ابراهیم همت]
اگر در جایی
انسانهای کوچک
سایههای بزرگ داشتند
یعنی خورشیدِ آنجا
در حال غروب است
" کنفوسیوس"
دود بود و دود بود و دود بود
گل میان آتش نمرود بود
شعله مۍپیچید بر گرد بهار
خون دل مۍخورد تیغ ذوالفقار
یک طرف گلبرگ اما بۍسپر
یک طرف دیوار بود و میخ در ! 🥀
میخ یاد صحبت جبریل بود
شاهد هر رخصت جبریل بود
قلب آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد
شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد
گفت با در رحم کن سویش مَرو
غنچه دارد، سوے پهلویش مرو !
حمله طوفان سوے دود شمع کرد
هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد
روز، رنگ تیرهے شب را گرفت
مجتبۍ چشمان زینب را گرفت
پاے لیلی چشم مجنون مۍگریست
میخ بر سر مۍزد و خون مۍگریست
جوے خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود ودود بود و دود بود 💔:)
#شاعرانه🥀
#فاطمیه
-@khatdoost
دنیا مکانیبرایعبوراست،
نهجاییبرایماندن!
• امیرالمؤمنین(ع)
- نهجالبلاغه حکمت ¹³³
خــطِدوسـٺ♡
دنیا مکانیبرایعبوراست، نهجاییبرایماندن! • امیرالمؤمنین(ع) - نهجالبلاغه حکمت ¹³³
همتی مردانه میخواهد گذشتن از جهان
یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند ...
[صائب تبریزی]
خــطِدوسـٺ♡
دنیا مکانیبرایعبوراست، نهجاییبرایماندن! • امیرالمؤمنین(ع) - نهجالبلاغه حکمت ¹³³
خسرو پرویز از شاهنشاهانِ بزرگ ساسانی بود که در غرور و تکبر غوطه میخورد.
روزی به همسرش شیرین گفت: پادشاهی، خوش است اگر دائم باشد!
شیرین پاسخ عبرت آمیزی به او داد.
وی گفت: اگر دائم بود به تو نمیرسید!
@khatdoost