eitaa logo
خــط‍‌‌ِدوسـٺ♡
871 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
250 ویدیو
16 فایل
♥️✨~ کسی که حُسن و خطِ دوست در نظر دارد محقق است که او حاصلِ نظر دارد =) •حافظ• من اینجام @Roozann
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر و ادبیات چامه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه ، ۲۰ جمادی الثانی، ولادت حضرت زهرا(س) و روز زن🌺 @chaame 🪭
۱۲ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
💠 مامان باید کتابخون باشه ❇️ هدیه‌ای ویژه از طرف خانواده نشرشهیدکاظمی، برای . ✅ خانمی که مدیر و چراغ خونه‌ای و خونه با وجودت معنا پیدا می‌کنه، حالا نوبت شماست😊 🔻 از همین الان توی کتابخونه‌ات برای کتاب‌های جدیدت جا باز کن☺️ اطلاعات بیشتر👇👇👇 🔻 عدد 18 رو به سامانه 3000141441 پیامک کن... «این طرح مخصوص خانم‌هاست☺️» 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
۱۲ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از نگاشته
✏️گفتم قاسم به چه معناست؟ گفت قسمت کننده... گفتم قسمت کننده‌ی چه؟! گفت خودش را تقسیم می‌کند، برای پدر و مادر شهید، فرزند است، برای فرزند شهید، پدر است، برای برادر و خواهر شهید، برادر است، برای... 🍃گفتم بس است، فهمیدم! او است، هر قسمتش به یک دل می‌رسد. ✍️ ❗️انتشار فقط با نقل قول(فوروارد) @Negashteh | نگاشته
۱۲ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از مهاجر | جیکوب
یه نفر با چندین ابهام کشته شد، همه از آه و رنج و غم سخن گفتید صدها نفر با حمله تروریستی کشته شدند و سکوت اختیار کردید!! باز هم برایمان شعر آزادگی و وطن دوستی می سرایید؟!
۱۴ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از دیباچه
﷽ فکر کن ‌ـی که مجروح های حادثه دیروز اونجا هستن رو با خاک یکسان کنن، تازه می‌شه شبیه ! ولی خیالت راحت اینجا ـه! ┏━━━ 🦶🏻━━━┓ 🆔️ @qadam_gah ┗━━━ ❤️━━━┛
۱۴ دی ۱۴۰۲
همین که رو به تو کرده ست باده نوش گنهکار صدا زده ست تو را در میان هم هم بازار چنان که عطر بگیرد لب از صدا زدن تو چنان که می بفروشد به بوی میکده عطار چه خلوتی ست... شلوغی رفت و آمد با تو چه صحبتی ست...زبان سکوت در شب دیدار ... @aboajor
۱۵ دی ۱۴۰۲
سلام روح رها در تن شریف شده در آزمون خداوند بی حریف شده به روی مرمر و‌خون نکته ی ظریف شده به شعر قطعه ی گلزارها ردیف شده به السلام و علیک نماز آخرتان نشسته اید و خداوند دربرابرتان @aboajor
۱۵ دی ۱۴۰۲
کوچکترین شهید کرمان
۱۵ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از نگاشته
✏️گفتم حاجی گرد و خاک فتنه جلوی چشم همه رو گرفته! گفت چیزی نیست، دستمون رو خرخره‌ی اسرائیله، دست و پا می‌زنه تا هوا غبارآلود بشه! ✍️ @negashteh |نگاشته
۱۶ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از  منادی
می‌گفت:«با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.» علیرضا که به اینجای حرف‌هاش رسید، مادر گریه‌اش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد... پسرک چشم‌ش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهن‌ش بازسازی می‌کند. -‌ «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...» مکث می‌کند. چشم‌ش دارد همین چند ساعت پیش را می‌بیند! - «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشم‌هام بد جور سوخت، افتادم زمین...» پاچه‌ی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن می‌ریخت پایین: -‌ «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!» از پیش آن‌ها می‌روم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را می‌بینم. علیرضا را به‌ش می‌شناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛ -‌ بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!» ✍️ به محفل نویسندگان منادی بپیوند👇 https://eitaa.com/monaadi_ir
۱۷ دی ۱۴۰۲
‌ این روزها مادر که باشی سخت است اگر دختر هم داشته باشی که نامش ریحانه هم باشد دوساله هم باشد هم داشته باشد سخت تر از سخت تر است.... این روزها دلبری های جدید و نگاه پر خنده‌ی ریحانه‌ی‌ دوساله‌ام را که می بینم بغض سخت گلویم را چنگ میندازد... ذهنم می‌رود سمت دخترک کاپشن صورتی گوشواره قلبی که اوهم ریحانه‌ی دو ساله بود! به دل مادرش که وقتی شیطنت چشم های دخترک خاموش شد چه حالی بود یادم می‌آید که مادر همراه دختر کاپشن صورتی پرواز کرده خیالِ مادرانه ام کمی آرام میشود! وقتی که ریحانه‌ی دوساله ام پشت گوشی با جملات دست و پا شکسته و لحن کودکانه و دلبرانه به پدرش می گوید که برایش بستنی و بادکنک بخرد دلم میگیرد برای پدری که این روزها پشت هیچ کدام از تماس هایش ، صدای نازک دخترانه ای با شیرین زبانی دلش را نمیبرد.... وابستگی ریحانه‌ی دوساله ام و اصرارهایش برای بودن من و آغوشم و دستم و نوازشم دیگر به دلم غنج که نه، خنج میندازد... به یاد دخترک دوساله ای بیمار در بیمارستان که امروز صبح مادرش اعضایش اهدا شد...و شد شهیده فاطمه دهقان فکر میکنم وقتی تن نحیفش از درد بلرزد و طلب آغوش «مامان» داشته باشد...نه مادری هست و نه مادربزرگی که آغوشش بوی «مامان» بدهد...پدری هست با چشم هایی خسته در فراق یار.... راستی چه عجیب شد ماجرایِ کرمان در روز ولادت بهترین بانوی دنیا این بار زنان هم شهیده شدند و مردان همسر شهید... این روزها مادرِ دخترِ دوساله بودن سخت است... زنِ جامانده از غافله بودن سخت تر...💔 🖊 | ٱمِ‌ریحان https://eitaa.com/joinchat/937755052C906783980b
۱۷ دی ۱۴۰۲
‏خیلی اتفاقی، درست کمتر از ۲۴ ساعت پس از شهادت سیدرضی، رییس ستاد پشتیبانی (لجستیک) ارتش‌رژیم‌غاصب، در روز روشن، درب منزل، با بمب زیر خودروی شخصی (که با استارت عمل کرد) به درک واصل شد؛ پ‌ن: برادر، خواهر، با توکل به خدا صبور باش. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ به کانال کمیل بپیوندید @chanel_komeil
۱۹ دی ۱۴۰۲