هدایت شده از شعر و ادبیات چامه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه
#حمیدرضا_برقعی
#روزنگار، ۲۰ جمادی الثانی، ولادت حضرت زهرا(س) و روز زن🌺
@chaame 🪭
۱۲ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
💠 مامان باید کتابخون باشه
❇️ هدیهای ویژه از طرف خانواده نشرشهیدکاظمی، برای #خانمهای_خانهدار.
✅ خانمی که مدیر و چراغ خونهای و خونه با وجودت معنا پیدا میکنه، حالا نوبت شماست😊
🔻 از همین الان توی کتابخونهات برای کتابهای جدیدت جا باز کن☺️
اطلاعات بیشتر👇👇👇
🔻 عدد 18 رو به سامانه 3000141441 پیامک کن...
«این طرح مخصوص خانمهاست☺️»
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور
🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
۱۲ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از نگاشته
✏️گفتم قاسم به چه معناست؟
گفت قسمت کننده...
گفتم قسمت کنندهی چه؟!
گفت خودش را تقسیم میکند،
برای پدر و مادر شهید، فرزند است،
برای فرزند شهید، پدر است،
برای برادر و خواهر شهید، برادر است،
برای...
🍃گفتم بس است، فهمیدم!
او #جان_فدا است،
هر قسمتش به یک دل میرسد.
#حاج_قاسم
✍️ #محمدجوادمحمودی
❗️انتشار فقط با نقل قول(فوروارد)
@Negashteh | نگاشته
۱۲ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از مهاجر | جیکوب
یه نفر با چندین ابهام کشته شد، همه از آه و رنج و غم سخن گفتید
صدها نفر با حمله تروریستی کشته شدند و سکوت اختیار کردید!!
باز هم برایمان شعر آزادگی و وطن دوستی می سرایید؟!
۱۴ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از دیباچه
﷽
فکر کن #بیمارستان ـی که مجروح های حادثه دیروز اونجا هستن رو با خاک یکسان کنن،
تازه میشه شبیه #غزه!
ولی خیالت راحت
اینجا #ایران ـه!
#کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
۱۴ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از آب وآجر.الهه بیات مختاری
همین که رو به تو کرده ست باده نوش گنهکار
صدا زده ست تو را در میان هم هم بازار
چنان که عطر بگیرد لب از صدا زدن تو
چنان که می بفروشد به بوی میکده عطار
چه خلوتی ست... شلوغی رفت و آمد با تو
چه صحبتی ست...زبان سکوت در شب دیدار ...
#السلام_علیک_یا_امید_دل_منتظران
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
۱۵ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از آب وآجر.الهه بیات مختاری
سلام روح رها در تن شریف شده
در آزمون خداوند بی حریف شده
به روی مرمر وخون نکته ی ظریف شده
به شعر قطعه ی گلزارها ردیف شده
به السلام و علیک نماز آخرتان
نشسته اید و خداوند دربرابرتان
#الهه_بیات_مختاری
#کرمان_قلب_ایران
@aboajor
۱۵ دی ۱۴۰۲
۱۵ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از نگاشته
✏️گفتم حاجی گرد و خاک فتنه جلوی چشم همه رو گرفته!
گفت چیزی نیست، دستمون رو خرخرهی اسرائیله،
دست و پا میزنه تا هوا غبارآلود بشه!
#ترور_کور
#کرمان
✍️#محمدجوادمحمودی
@negashteh |نگاشته
۱۶ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از منادی
میگفت:«با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.»
علیرضا که به اینجای حرفهاش رسید، مادر گریهاش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد...
پسرک چشمش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهنش بازسازی میکند.
- «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...»
مکث میکند. چشمش دارد همین چند ساعت پیش را میبیند!
- «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشمهام بد جور سوخت، افتادم زمین...»
پاچهی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن میریخت پایین:
- «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!»
از پیش آنها میروم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را میبینم. علیرضا را بهش میشناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛
- بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!»
✍️ #محمد_حیدری
#کرمان
به محفل نویسندگان منادی بپیوند👇
https://eitaa.com/monaadi_ir
۱۷ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از جعبه ابزار والدگری 🧰👨👩👧👧
این روزها
مادر که باشی سخت است
اگر دختر هم داشته باشی
که نامش ریحانه هم باشد
دوساله هم باشد
#کاپشن_صورتی هم داشته باشد
سخت تر از سخت تر است....
این روزها
دلبری های جدید و نگاه پر خندهی ریحانهی دوسالهام را که می بینم
بغض سخت گلویم را چنگ میندازد...
ذهنم میرود سمت دخترک کاپشن صورتی گوشواره قلبی که اوهم ریحانهی دو ساله بود!
به دل مادرش که وقتی شیطنت چشم های دخترک خاموش شد چه حالی بود
یادم میآید که مادر همراه دختر کاپشن صورتی پرواز کرده خیالِ مادرانه ام کمی آرام میشود!
وقتی که ریحانهی دوساله ام پشت گوشی با جملات دست و پا شکسته و لحن کودکانه و دلبرانه به پدرش می گوید که برایش بستنی و بادکنک بخرد
دلم میگیرد برای پدری که این روزها پشت هیچ کدام از تماس هایش ، صدای نازک دخترانه ای با شیرین زبانی دلش را نمیبرد....
وابستگی ریحانهی دوساله ام و اصرارهایش برای بودن من و آغوشم و دستم و نوازشم
دیگر به دلم غنج که نه، خنج میندازد...
به یاد دخترک دوساله ای بیمار در بیمارستان
که امروز صبح مادرش اعضایش اهدا شد...و شد شهیده فاطمه دهقان
فکر میکنم وقتی تن نحیفش از درد بلرزد و طلب آغوش «مامان» داشته باشد...نه مادری هست و نه مادربزرگی که آغوشش بوی «مامان» بدهد...پدری هست با چشم هایی خسته در فراق یار....
راستی چه عجیب شد ماجرایِ کرمان
در روز ولادت بهترین بانوی دنیا
این بار زنان هم شهیده شدند و مردان همسر شهید...
این روزها مادرِ دخترِ دوساله بودن سخت است...
زنِ جامانده از غافله بودن سخت تر...💔
🖊 | ٱمِریحان
https://eitaa.com/joinchat/937755052C906783980b
۱۷ دی ۱۴۰۲
خیلی اتفاقی، درست کمتر از ۲۴ ساعت پس از شهادت سیدرضی، رییس ستاد پشتیبانی (لجستیک) ارتشرژیمغاصب، در روز روشن، درب منزل، با بمب زیر خودروی شخصی (که با استارت عمل کرد) به درک واصل شد؛
پن: برادر، خواهر، با توکل به خدا صبور باش.
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
۱۹ دی ۱۴۰۲