فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویر ضبط شده دوربین مداربسته ای در چین از معلمی که بنظر میرسد خسته و بی حوصله است اما پیش از ورود به کلاس سعی میکند خود را شاد و پرانرژی نشان دهید....👌
@khate_atash
29.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😎دیدن این ویدیو به شدت پیشنهاد میشود😁🎁
کار جذاب و زیبای فرشتگان ایران، برای تشکر از با حجاب ها😍❤️
@khate_atash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 دختر! چشم میخوری، وَر میپری!
@khate_atash
🕊 #نڪته_اخلاقی
🔺حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند:
یادم می آید که هجده ساله بودم و شب عید بود، و من در مدرسه فیضیه قم تحصیل می کردم و چون ایام تعطیلات بود، لذا تمام رفقا به شهرستانهای خود رفته بودند. چون تنها بودم، تخم مرغی درست کرده و شروع به خوردن کردم.
در همین حال به فکر افتادم که الان در خانه ما پلو می خورند. خودم را موعظه کردم و گفتم عیبی ندارد همین را بخور، دَرسَت را بخوان، مسجد و حرم برو، نماز شب بخوان، همین امور بهتر است، زیرا تحمل سختی ها انسان را به مقصد می رساند.
@khate_atash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ وقت تو عصبانیت سعی نکنید تلافی کنید بدتر میشه 😁
@khate_atash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما تو ایران، به فکر فتح کردن فضاییم و شما تو فضا به فکر فتح کردن ایران!
بعله ما مثل هم نیسیم😅
@khate_atash
۱۳ آبان تموم شد ولی خوبه بدونید رهبر معظم انقلاب ۲۸ ساله که از آموزش پرورش مطالبه داره اسناد لانه جاسوسی رو به کتابهای درسی و دانشگاهی وارد کنن
سخنرانی سال ۷۳_سال ۸۲_سال۸۷_سال ۹۴_سال ۹۵ و سال۱۴۰۱ مطالبه داشتن
کی قراره انجام بشه؟؟!
@khate_atash
"این برای آرمان"
- "شنیدم به آرمان گفتن به آقا توهین کن تا ولت کنیم، وگرنه بیشتر میزنیمت. آرمان هم گفته: اون نور چشم منه، شما بزنید..."
هنوز این پیامِ یکی از کانالها را کامل نخوانده بودم که استاد آمد و گوشی را انداختم داخل کیفم. کلمات پیام اما، بدجور پیچیده بودند میان کلمات کتاب جامعهشناسی استارک و دست از سرم برنمیداشتند. استاد درس را آغاز کرد، مثل همیشه بدون وقفه، پرشور و شمرده. جزوه مقابلم باز بود، «بسم الله قاصم الجبارین» را بالای صفحه نوشته بودم، ولی باز هم کلمات آن پیام، چسبیده بودند به مغزم. بهشان التماس کردم که: الان میخواهم بیطرفی علمیام را حفظ کنم خیر سرم... الان باید فقط به درس فکر کنم...
-هراری در کتاب انسان خردمند، اشاره کرده که مهمترین انقلاب در تاریخ بشر، انقلاب شناختی در هشتادهزار سال پیش بوده. زمانی که بشر تونست افسانهسازی کنه...
افسانهسازی... انقلاب شناختی... یادداشت کردم. با چشم استاد را دنبال میکردم تا باز هم یادآوری شهید علیوردی، مثل پیچک دور کلمات استاد نپیچد؛ اما چشمانم ناگاه متوقف شدند، روی عکس امام و رهبری که نصب شده بود بالای تخته سیاه؛ وارونه.
نگاهم همانجا ماند. یک نفر عکس را وارونه نصب کرده و روی تخته شعار نوشته بود. شعارشان که به جهنم... هیچوقت برایم مهم نبوده. ولی عکس آقا... وارونه؟
استاد داشت یکی از جدولهای کتاب را تحلیل میکرد. رابطه فقر، صنعت و نابرابری اجتماعی. برای این که حواسم را برگردانم به کلاس، نظر دادم و خودم را انداختم وسط بحث. از رابطه خطی گفتم و همبستگی پیرسون. از ارتباط فقر و عدم امنیت با نابرابری. نشد. فایده نداشت. باز هم عکس وارونه آقا، تمرکزِ نیمبندم را بهم میزد.
شعری که در ذهنم با صدای سلحشور پخش میشد را گوشه کلاسور نوشتم، بلکه ذهنم آرام شود: ای دل بمان با مولا، کل یوم عاشورا...
کلاس تمام شد و فقط دو جمله یادداشت کرده بودم: جامعهشناس باید به پدیدهها به صورت غیرخطی فکر کند... چهار چیزی که مبادله اجتماعی را ممکن میکند: ثروت، قدرت، منزلت معرفت.
استاد که گفت "خسته نباشید" و از کلاس رفت، با ضرب از صندلی بلند شدم. چندتا از دخترهای چادری کلاس دورم جمع شدند: الان برنامهت چیه؟
اشاره کردم به عکس وارونه شده: هیچی، این رو درست میکنم و میرم پایین.
همه با هم گفتند: هیس... صبر کن همه برن.
نگاهی انداختند به کسانی که هنوز در کلاس بودند. چندنفرشان را هفتههای قبل، میان دانشجوهای معترض دیده بودم. با هم صحبت کرده بودیم و دعوا نه. دوباره برگشتم سمت دوستان چادریام: چرا صبر کنم؟
-خب آخه...
چشمانشان را طوری چپ و راست کردند که الان نرو، خطرناک است! یک نفر دیگر گفت: اصلا برو به یکی از خدماتیها بگو درستش کنه.
-چرا؟ درست کردنش کاری نداره.
خودم را از جمعشان بیرون کشیدم و رفتم به سمت صندلی استاد: دقیقا الان باید درستش کنیم، جلوی همه.
و با خودم گفتم: مثلا چه اتفاقی میافتد؟ هزینهاش نهایتا یکی دوتا فحش است که میپردازم. از جانی که آرمان داد سنگینتر نیست.
صندلی استاد را گذاشتم زیر قاب عکس. کفشهایم را درآوردم، چادرم را جمع و جور کردم و رفتم روی صندلی. محجبهها کمکم پشت سرم آمدند. دوتا از بچهها که چادری هم نبودند، صندلی را گرفتند که نیفتم. یکیشان لبخند زد: برو، هواتو داریم.
و دیگری گفت: اگه یه نفر کارشو توی این مملکت درست انجام بده، اون آقاست.
و به تصویر آقا اشاره کرد.
عکس امام و آقا روی تخته شاسی چاپ شده و با میخ به دیوارش زده بودند. یک نفر تخته را طوری روی میخ چرخانده بود که عکس وارونه شود. میخ را بیرون کشیدم، با تخته. چندنفر برایم هو کشیدند و یکی داد زد: بذار بیفته. بندازش زمین. بذار بشکنه.
نشنیده گرفتم و در دل جواب دادم که: اگر نمیدانستم که یک نفر تقریباً همسن من، چند شب پیش بخاطر صاحب این عکس جان داده، شاید الان از هو کشیدنتان میترسیدم. ولی الان، اگر بمیرم هم نمیگذارم توهین بشود به نورِ چشمِ آرمانِ عزیز.
عکس را صاف نصب کردم به دیوار. آقا لبخند زدند و دلم آرام گرفت. مشتم را کوبیدم روی میخش که محکم شود و زیر لب گفتم: این برای آرمان...
@khate_atash
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
بیا به یاد گذشته سری به هم بزنیم
میان خاطرههامان کمی قدم بزنیم
به شوق دیدن هم بشکنیم فاصله را
بجای کهنهشدن، تازگی رقم بزنیم
بهفکر کودک جامانده در گذشتهٔ دور
برایدلخوشیاش پشت پا بهغم بزنیم
صدای قهقهمان را به دست باد دهیم
سکوت سرد زمان را کمی بهم بزنیم
شبیه قطرهٔ باران که بی هوا بچکد
به گونههای غزلها دوباره نم بزنیم
بیا به یاد گذشته بجای غصّه و غم
دوباره خاطرهای، قصّهای قلم بزنیم
━━━━💠🌸💠━━━━
#زهرا_نوروزی
@khate_atash
❣💕❣💕
👈برای داشتن عشق پایدار باید مدام در حال یادگیری باشید
باید تفریحات، دوستان و علاقه مندی های خاص خودتان را داشته باشید، در تمام شرایط به هم متصل نشید. چیزهای جدیدی یاد بگیرید و برای ارتقای سطح خودتان تلاش کنید.
اگر به خودتان اهمیت بدهید دیگران هم به شما اهمیت می دهند و فرد مهم و ارزشمند تلقی می شوید
اگر همسرتان از شما پرسید چه غذایی دوست دارید و یا چه فیلمی می خواهید ببینید نظرتان را بگویید.
هیچ وقت بدون نظر و خنثی نباشید
شما برای عشق پایدار و همیشگی لازم است نقش خود را به خوبی اجرا کنید. هیچ وقت تمام تصمیم گیری ها را به همسرتان واگذار نکنید.
این خیلی خسته کننده و تکراری است که یک نفر تمام تصمیمات را بگیرد. با این روال بعد از مدتی شاهد کم شدن صحبت ها و تعاملاتتان خواهید شد. دانسته های خود از یک رابطه سالم و رو به پیشرفت را بهبود ببخشید.
در کنار کسب دانش جدید خواسته های خود را شفاف کنید و بدانید عشق چیست و چطور باید از آن مراقبت کنید.
🍂🍁🍂
@khate_atash
پدر و مادر شهید عجمیان حقیقتا شگفتی هستند.
پدر شهید حتی پیراهن مشکی تن نکرده و در مراسم تشییع پیکر پسرش گفت گریه نکنید پسرم عزتمند شد جمعیتی که برا پسرم اومده رو ببینید...
«چقدر به این عزیزان مدیونیم»
@khate_atash
#نگاه_خلاق
میکل آنژ مجسمه ای دارد که در حال حاضر در کلیسای سن پیترز واتیکان است. این مجسمه شاهکار مجسمه سازی است که مریم مقدس را به تصویر می کشد در حالی که حضرت عیسی را در پایین یک صلیب در آغوش گرفته، وقتی این شاهکار را از نزدیک ببینید حتی مویرگ های دست هم تراشیده شده و به چشم می بینید، کاملاً مثل یک انسان جاندار است.
ساخت این مجسمه داستان معروفی دارد نقل شده که میکل آنژ از جلوی سنگ تراشی رد می شده یک سنگ بسیار بزرگ سفید در آن جا می بیند از صاحب آن می پرسد که این سنگ را چقدر می فروشی؟ پاسخ می دهد که هیچی خیلی هم خوش حال می شوم که من را از دست این سنگ راحت کنید؛ میکل آنژ با زحمت این سنگ را به کارگاهش می برد و این مجسمه را خلق می کند و روی آن را با پرده ای می پوشاند و از آن مرد سنگ تراش دعوت می کند که از این مجسمه بازدید کند، مرد که حسابی شگفت زده شده بود پرسید این مجسمه کجا بوده؟ میکل پاسخ می دهد که در دل آن سنگ اسیر بود من آزادش کردم. این نگاه خلاق است. هزاران نفر فقط سنگ را دیدند اما میکل آنژ مریم مقدس را در سنگ دید.
بچه ها نگاه خلاق دارند که کنجکاوی می کنند و ما نگاه خلاقانه نداریم اسم این کنجکاوی را خراب کاری می گذاریم. ذهن ما آنقدر درگیر است که در لحظه حضور نداریم. برای دیدن خلاقیت باید در لحظه حضور داشته باشیم نه غصه گذشته رابخوریم و نه نگران آینده باشیم
@khate_atash