eitaa logo
🌷خاطرات موضوعی شهدا🌷
490 دنبال‌کننده
217 عکس
19 ویدیو
0 فایل
گاهی وقتا در سخنرانی ها و حلقه های صالحین و ... احساس میشه واقعا جای شهدا خالیه و خاطراتشون کمرنگ شده. برای همین ما تصمیم گرفتیم خاطرات شهدا را موضوع بندی کرده و تقدیم شما دوستان کنیم. @Aseman2411 کپی خاطرات ⬅ با ذکر صلوات نشر مطالب ⬅صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️دقت کن اگر یگ نفرشان روز #قیامت بپرسند خون من چه شد ؟ چه جوابی میدهی❓❓ 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
خیلی بر بیت المال حساس بود و قبل از اینکه ساکن شود ، گاهی در پایگاه درس می خواند و هنگامی که می خواست درس بخواند ، از پایگاه خارج می شد و در راهرو می رفت . در راهرو لامپ هایی 💡داریم که شب نیز روشن است و انجا در سرما می نشست و درس می خواند و وقتی به ایشان می گفتیم که چرا اینجا درس می خوانی می گفت : من این درس را برای خودم می خوانم و درست نیست که از نوری که هزینه آن از طریق پرداخت می شود استفاده کنم. 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
نسبت به اموال بیت المال خیلی دقیق بود حتی حاضر نبود با تلفن پادگان به خونه زنگ بزنه وقتی علت رو ازش پرسیدند، گفته بود: شما حاضر میشی برا یه تلفن آتش #جهنم رو بخرم❓❓❗️❗️ #شهیدحسن‌غازی #بیت‌المال 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💕شهید رجایی:👇 ✥ مردم ما از کمبودها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم را می آزارد و صدایشان را در می آورد وجود تبعیضات ناروا و سوء استفاده از #بیت‌المال است و بس. #شهیدرجایی #بیت‌المال 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
برای اتاق ها موکت خریده بودند تا فهمید عصبانی 😡شد و گفت : یعنی اون پیرزن سیستانی که شب چیزی نداره روش بخوابه 😓،باید اتاق من به عنوان نخست وزیرش اینجوری باشه❗️❓❓ من باید جوری زندگی کنم تا بفهمم اون پیرمرد و پیرزن بیچاره که در دورترین نقطه ی ایران زندگی میکنند چی میکشند ❗️❗️ آخرشم گفت حق ندارید یه ذره اش رو هم از بیت المال بدید...نصف هزینه هارو خودم میدم ،نصفش رو هم کسی بده که دستور این خرج هارو داده... 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
* هزینه جلسه جلسه که تمام شد، #شهیدصیاد صدایم کرد و گفت: «جلسه امروز همه‌اش اداری نبود، حرف و کار شخصی هم بود، هر چقدر بابت پذیرایی هزینه کردین بنویسین به‌حساب من»😊 #سپهبدشهیدعلی‌صیادشیرازی #بیت‌المال 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
بدجوری زخمی شده بود رفتم بالای سرش نفس نفس میزد بهش گفتم: زنده ای❗️❗️❓ گفت: هنوز نه❗️ خشکم زد... تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره... 😔 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
باخبرنگاران خارجی مشغول مصاحبه بود صدای اذان به گوشش رسید مصاحبه رو قطع کرد و گفت: الان وقت #نماز است نه چیز دیگر❗️ #شهیددکتربهشتی #نمازاول‌وقت 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🌸به همه لبخند بزنین هیچوقت بی‌لبخند نمی‌دیدیش.😊 به دیگران هم می‌گفت «از صبح كه بیدار می‌شین، به همه لبخند بزنین. دلشون رو شاد می‌كنین. براتون #حسنه می‌نویسن.» #شهیدحجت‌الاسلام‌عبدالله‌میثمی 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💎✨شهدا زنده اند ونزد خداوند روزی می خورند وبر احوال ما واقفند 👇 ✅خاطره ای از زبان همسر شهید 🔹 اولین سال بعد از #شهادت شوهرم زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست. یک شب پدر شوهرم آمد، خیلی نا آرام گفت: عروس گلم، ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده؟ گفتم: نه، هیچی 🌷✨ 🔸خیلی اصرار کرد. آخرش دید که من کوتاه نمی‌آیم، گفت: بهت قول داده زمستون که میاد اولین برف که رو زمین می‌شینه چی برات بخره؟چشمهایم پر از اشک شد، گریه‌ام گرفت، گفت: دیدی یک چیزی هست، بگو ببینم چی بهت قول داده؟ 🔹گفتم: شوخی می‌کرد و می‌گفت بذار زمستون بشه برات یک پالتو و یک نیم چکمه می‌خرم. این دفعه آقا جون گریه‌اش گرفت، نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه می‌کرد؛ گفت: دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت: به خانومم قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه و یک پالتو بخرم. حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش...🌷✨ #شهیدناصرکاظمی #شهدازنده‌اند 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
از بسیجیان ناحیه مقاومت بسیج ری بود که در شامگاه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ توسط خودروی پراید یکی از فتنه گران زیر گرفته شد و به درجه رفیع نایل آمد. ۸۸ 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
✨آن اطراف شهیدی نبود که پیکرش را بیاورند و او به تشییعش نرفته باشد . برای از دل و جان مایه می گذاشت . دراخر تشییع خودش هم دیدنی بود . در قطعه 55 همسایه# شهدا شد ✨همه اش می گفت : من آخر می شوم . می خندیدم . می گفت : حالا نگاه کن . اگر آخرش شهید نشدم ❗️😊 به مادرش هم این را گفته بود ۸۸ 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28