eitaa logo
🌷خاطرات موضوعی شهدا🌷
505 دنبال‌کننده
217 عکس
19 ویدیو
0 فایل
گاهی وقتا در سخنرانی ها و حلقه های صالحین و ... احساس میشه واقعا جای شهدا خالیه و خاطراتشون کمرنگ شده. برای همین ما تصمیم گرفتیم خاطرات شهدا را موضوع بندی کرده و تقدیم شما دوستان کنیم. @Aseman2411 کپی خاطرات ⬅ با ذکر صلوات نشر مطالب ⬅صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ می‌گفت: "با هر فشنگ یک نفر از دشمن رو باید هدف گرفت؛ چرا بی‌خود تیر می‌زنید؟ چرا بی‌خود رگبار می‌بندید، اینها بیت المال است." 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔻بعضی آقایان وقتی وارد خانه می‌شوند و محیط خانه را نامرتب می‌بینند یا متوجه می‌شوند که غذا آماده نیست، اعتراض می‌کنند. 🔹 مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچه‌داری نمی‌توانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. 🔅 وقتی مصطفی وارد می‌شد از او عذرخواهی می‌کردم از ته قلبش ناراحت می‌شد و می‌گفت: «تو وظیفه‌ای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفه‌ای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من این‌جا کم کاری کردم». 🔅 بعد با خنده به او می‌گفتم:‌ «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟» 🔻مصطفی هم پاسخ می‌داد: «وظیفه تو فقط تربیت بچه‌هاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام می‌دهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود. 🔰 به نقل از همسر شهید مصطفی صدرزاده 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
علی دو ماه قبل از شهادتش برایم از خوابش گفت و این طور تعریف کرد: یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم. از او پرسیدم شما شهید احمد مشلب هستی⁉️ گفت: بله، گفتم از شما یک درخواست دارم و آن اینکه اسم من را نیز جزو شهدا در لیستی که می نویسد و شما را گلچین می کند بنویسی. شهید احمد مشلب به من گفت: اسمت چیست⁉️ گفتم:علی الهادی❗️ شهید احمد مشلب گفت: این اسم برای من آشناست، من اسم تو را در لیستی که نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود دیده ام و به زودی به ما ملحق خواهی شد. اینطور شد که دوستم علی الهادی دو ماه بعد به شهادت رسید.❤️❤️ --------------- 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره‌ی شنیدنی حاج محمود کریمی از حاج قاسم سلیمانی 🔹شخصی آمد و از من درخواست کرد که با زنان بدحجابی که در روضه‌ها شرکت میکنند برخورد کنم، حاج قاسم هم آنجا نشسته بود؛ گفت حاج قاسم شما یک چیزی بگویید. 🔹 حاج قاسم گفت مگر اینجا خانه‌ی شماست❓ خانه‌ی شما آمدند برخورد کن. در خانه‌ی مادرشان آمده‌اند.😭 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴صحبت های شنیدنی حاج قاسم سلیمانی در میان مادران شهدا😭 من قدرت حضرت زهرا را ، محبت مادری💕 اورا در هور دیدم، در وسط میدان مین دیدم ، وقتی شما مادرها نبودید و پسرانتان در خون دست و پا میزدند دیدم😔😔 +نشـڕ حداکثـڕے @namaktab_ir 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
💠عباس هادی،برادر شهیدابراهیم‌هادی: 🍃🌸پنج ماه ازشهادت ابراهیم گذشت. هرچند مادر از ما می پرسید:چرا ابراهیم مرخصی نمی آید؟ بابهانه های مختلف بحث راعوض می کردیم! می گفتیم:الان عملیاته،فعلانمی تونه بیاد و...خلاصه هرروز چیزی می گفتیم. تا اینکه یکبار مادر آمد داخل اتاق. روبروی عکس ابراهیم نشسته واشک میریخت!جلو آمدم. گفتم:چی شد!؟ گفت:من بوی ابراهیم روحس می کنم! ابراهیم الان توی این اتاقه! همینجاست... وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمانم که ابراهیم شده. ابراهیم دفعه اخر خیلی فرق کرده بود. چند روزبعد دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود وگریه می کرد. مابالاخره مجبورشدیم دایی رابیاوریم تابه مادرحقیقت را بگوید. 🍃آن روز حال مادر به هم خورد. ناراحتی قلبی اش شدیدتر شد و درسی سی یو بیمارستان بستری شد! سال ها بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا(س) می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل وچهار برود. به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام می نشست.😔 هرچند گریه برای او بد بود. اماعقده دلش را آنجا باز می کرد وحرف دلش را با شهدای گمنام می گفت. 📚کتاب سلام برابراهیم ۱،ص۲۲۱ ♻️پ.ن: بعد از پایان مبادله اسرا که مشخص شد ابراهیم اسیر نشده و شهید شد،مادر شروع کرد به خوردن یخ و برفک یخچال؛ ما فکر میکردیم قندِ مادر بالا رفته به همین دلیل مادر رو بردیم دکتر ؛ دکتر گفت : مادر شما هیچ مشکلی ندارند. بعد از من پرسید مادرتون ناراحتی دارد؟ گفتم: یکی از پسرهایش دو سه ماهی است مفقود شده ؛دکتر گفت این یخ و برفک یخچال میخورد چون جگرش دارد میسوزد دکتر گفته بود ممکنه قلبش❤ از داخل منفجر بشه. همینطور هم شد.😔 🆔 @Loveshohada28
🔹آرزو ازش پرسیدم: از رفیقا شنیدم آرزوی داری ... درسته؟ لبخندی زد وگفت: من برای شهادت التماس میکنم😭 آرزو دارم مانند اباعبدالله(ع)بدون کفن بشم 💔 من عاشقانه التماس میکنم که مفقودالاثر بشم😔 به اینجا که رسید صحبتش رو قطع کردم.... گفتم: خوب... شهادت آرزوی خوبیه🌷 ولی چرا دوست داری مفقودالاثر بشی؟... سرش رو انداخت پایین و با حالت بغض گفت: تا زمانیکه قبر حضرت زهرا(س) بینشان هست من هم دوست دارم شهید مفقودالاثر بشم💔😭🌷.......... 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
همراه ابراهیم به سمت مقر سپاه می رفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم صدای اذان ظهر که آمد ماشین را مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم بیا زودتر بریم مقر همونجا نماز می خونیم ما که بیکار نیستیم داریم کار رزمنده ها رو انجام می دیم این هم مثل نمازه. ✅با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت تموم این کارها بازیه هدف از جنگ و جبهه اینه که زنده بشه هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم. ان شا ءالله اثر نماز اول وقت رو تو زندگی خودت می بینی. ☘َاقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِی به خاطر یاد من ، نماز را اقامه کن (سوره طه ۱۴) 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🌺 شهیدی که زندگی‌اش را فدای امام حسین علیه‌السلام کرد... ایام محـرّم که می‌شد، سید منصـور تمام دارایی خود‌ش رو می‌داد به تکیه‌ی محل ، و خرجِ مراسم عزاداری حضرت سیـدالشهدا علیه‌السلام می‌کرد. وقتی هم بهش اعتـراض کردم ، گفت: بـرای امـام حسیـن علیه‌السلام ، دادنِ سـر و جان هم کم است، چه رسد به پول ...🌸 🌹خاطره‌ای از زندگی شهید سیدمنصور جوادیون اصفهانی 📚منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه 126 @Modafeaneharaam
همسر شهید : مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت❤️ و هر شب پس از نماز عشاء، سوره واقعه را تلاوت می‌کرد و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشررا می‌خواند همچنین پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و سه سوره طلاق را حتماً تلاوت می‌کرد 😊تاکید ویژه‌ای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا می‌شد می‌گفت: شاید در روز گناهی مرتکب شده‌ام که برای نماز شب بیدار نشدم.😔 نخستین باردر مدینه و روبروی گنبد حرم حضرت رسول (ص) بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد و جواب من را خواست؛ قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت: گر جوابت منفی باشد، باید فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را بدهی.✅ من هم در جواب گفتم: رضایت دارم بروی و ان‌شاءالله صحیح و سلامت بر می‌گردی اما وی تاکید داشت که شهید می‌شود.💔 شهید مدافع حرم مسلم خیزاب🌹 @khaterat_shohada
رخت ها رو جمع کردم توی حیاط تا وقتی برگشتم بشویم. وقتی برگشتم ، دیدم از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رخت ها هم روی طناب پهن شده! رفتم پیشش گفتم: الهی بمیرم! مادر ،تو با یه دست چطوری این همه لباس رو شستی؟!😳 گفت: (مادر جون اگه دو تا دست هم نداشتم،باز وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و شما زحمت بکشی)🌸 راوی : مادر شهید 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔖روز مادر بود، می‌دانستم آرمان یادش نمی‌رود... . 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹 شهيدی که دور مادرش می‌چرخید و می‌گفت: حلالم کن... توی آشپزخونه غرقِ حال و هوایِ خودم، مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر! ... نگاه‌کردم و دیدم دم درِ ورودی ایستاده، اومد توی آشپزخونه و شروع‌کرد به چرخیدن دورِمن و‌گفت: مادر حلالم کن ... مادر حلالم کن... گفتم: آخه چکار کردی که حلالت کنم؟گفت: وقتی اومدم، صداتون کردم اما متوجه نشدین. بعد با صدای بلند صداتون کردم، حلالم‌کنید اگه صدایم رو براتون بلندکردم.😔 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمدرضا عقیقی 📚منبع: کتاب همسفر تا بهشت۱ ، صفحه ۹۴ @Modafeaneharaam 🌷اولین‌کانال‌خاطرات‌موضوعی‌شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹نمازشب در سیره شهدا بچــھ هـٰارو با شوخـے بیدار مےکرد تا نمـٰاز شـب بخونـن... مثلـا یکـے رو بیـدار مےکـرد و مےگفت: [ بابا پـاشو من میخوام نمازشب بخونم، هیـچ کس نیست نگام کنـھ :|😂 یا مےگفت: پاشـو جونِ مـن؛ اسـم سـھ چھـٰارتا مومـن رو بگو تو قنوت نماز شب کـم آوردم! 🌹 @nafeleshab 🌷اولین‌کانال‌خاطرات‌موضوعی‌شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیندپسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه...چی می‌خوای برات بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم... می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!🥀 پسر می‌گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون! .بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد! قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... خبر می‌پیچد! پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند... حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند! قرآنی را به او می‌دهند که بخواند! به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه! میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط آیت الله نوری با گریه، چادر مادر را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨ "شهید کاظم نجفی رستگار" شمع محفل بشریت اند
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد 📌خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان ، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی بود و آخرین اسیری که آزاد شد و مدتی بعد به فیض عظیم رسید!!! 🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم. 🔸سال‌ها در سلول‌های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت؛ قرآن کریم را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می‌دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🔸حسین می‌گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم‌صحبت می‌شدم! 🔸بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت‌ها از این مسئله خوشحال بودم. 🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲ روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم. حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... شهید 🕊🌹 @Modafeaneharaam
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
آن زمان صدام اعلام کرده بود که بغداد غیرقابل نفوذ بوده و هیچ خلیانی نمی‌تواند به آن نفوذ کند و این بخشی از اهمیت آخرین ماموریت بود. 🔸ماموریتی که احتمال برگشت آن تنها ۵ درصد بود  اما عباس دوران به همه ی تعلقات پشت کرد و شهادت را به جان خرید و با سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشتند مأموریت یافتند روی بغداد عملیاتی انجام دهند. 🔸هدف آن‏ها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و «پایگاه الرشید» یا ساختمان اجلاس در بغداد بود. 💥عراق برای سر شهید عباس دوران که در تعداد پرواز جنگی در نیروی هوایی رکورد داشت، جایزه تعیین کرده بود، 🌿 پس از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیما را که آتش گرفته بود به هتل محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها کوبید و با شهادت خود، کاری کرد که اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد.  🌷سرانجام در ۳۰ تیرماه سال ۶۱  و در آخرین ماموریت خود در حالی که برایش مسجل شده بود که با این پرش، نغمه شهادت را سر می‌دهد، پس از خارج شدن سرنشین کابین دوم، هواپیما را به ساختمان سران در بغداد زد و پس از ۲۰ سال در حالی به کشور بازگشت که از او تنها قطعه‌ای بی جان اما پر وزن به جای مانده بود. 🕊✨پیکر پاک شهید عباس دوران به همراه ۵۷۰ شهید دیگر در روز دوم مردادماه ۱۳۸۱ به خاک پاک میهن بازگشت.🌸 @Modafeaneharaam
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
💚مصطفی نذر حضرت عباس بود ⭐️شهید تاسوعایی مدافع حرم روزی که قرین با نام مبارک علمدار دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس(ع) است. مادر شهید صدرزاده در دیداری که با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتند از نذر حضرت عباس(ع) روایت کرد و گفت: مصطفی تقریبا ۳ سالش بود که در روز تاسوعا در روضه نشسته بودم که مصطفی جلو در با موتور تصادف کرد و گفتند که از دنیا رفته است. من همینطور که جلوی کتیبه های حضرت عباس(ع) نشسته بودم، گفتم یا حضرت ابوالفضل فرزندم را نذرتان کردم، نگهش دارید تا سرباز شما باشد. مصطفی در آن حادثه که قبل از اذان ظهر روز تاسوعا پیش آمده بود، زنده ماند و سالها بعد در روز تاسوعای سال ۹۴ دقایقی قبل از اذان ظهر به شهادت رسید. ✅ رهبر معظم انقلاب پس از شنیدن این روایت فرمودند: این موارد باید در تاریخ ثبت شود و عظمت زیادی دارد. @Modafeaneharaam
🔷 رزق معنوی خود را از شهید آرمان علی‌وردی دریافت کنید. 🔹 https://digipostal.ir/c9x48u9 🔸 https://digipostal.ir/cksvqrx 🔹 https://digipostal.ir/c82vhrl 🔸 https://digipostal.ir/clxqktz 🔹 https://digipostal.ir/cbvem50 🔸 https://digipostal.ir/c6j0t7y 🔹 https://digipostal.ir/c6d4e8e کاری از طلاب پایه اول حوزه علمیه حضرت خدیجه ام‌المومنین(س) @armanaliverdy80
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
همیشه می‌گفت: بعد از توکل به خداوند ؛ توسل به حضرات معصومین خصوصاً حضرت زهرا (س) حلّال مشکلات است ... 🕊 @Modafeaneharaam
هدایت شده از 🌺 مدد از شهدا 🌺
می کنم: 💙 قلب های خود را برای گریه کردنِ مصیبت ائمه عادت دهید. بگذارید خون گریه کند قلب‌هایتان ، گریه برای ائمه ثواب دارد ... 🔹وقتـی که مصیبت می خواندید به مصیبت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که رسید ، یاد مرا بنمایید ... شهادت: سال ۱۳۶۲،عملیات خیبر اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج
🔖روز مادر بود، می‌دانستم آرمان یادش نمی‌رود... . 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
شهادت اتفاقی نیست؛ مخصوصا شهادت در روز ولادت حضرت زهرا و در آغوش حاج قاسم به یاد طلبه شهید علیرضا محمدی‌پور ده سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و داغ یتیمی را چشید؛ آخرین فرزند خانواده و تک‌پسر بود؛ از همان موقع مردی بود برای خودش و دربست در خدمت مادرش بود؛ مهمترین شرط ازدواجش این بود که دختری که قرار است با او ازدواج کند بپذیرد مادرش هم باید با آنها زندگی کند. انقلابی بود و عاشق امامین انقلاب. در فضای دروس طلبگی هم از طلاب بسیار درسخوان و با همت بود؛ عاشق طلبگی بود و شدیدا اهل رعایت مسائل اخلاقی. مطالعات جنبی در فضای شهدا و شهادت هم زیاد داشت. بسیار با شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده عجین بود و انس داشت؛ برای همین خیلی پیگیر کتب و شرح حال این شهید بود. کار فرهنگی یکی از مساجد را به عهده گرفت و با وسع محدودی که در اختیار داشت، قفسه کتابخانه‌ای برای این کار در مسجد قرار داد. کتابخانه‌ای که بوی شهدا از آن استشمام می‌شد. همین عید غدیر عروسی‌اش بود و دختری در راه داشتند به نام ... و دیروز علیرضا سبک‌بال همچون الگوی شهیدش مصطفی صدرزاده پر کشید تا ملاقات خدا؛ میهمان حضرت زهرا شد در روز ولادت حضرتش در جوار مرقد پرنور حاج قاسم سلیمانی... به فاتحه و صلواتی یاد کنیم از این شهید جوان روحانی ۲۴ ساله... ــــــــــــــــــــــــ شمع شبکهٔ مبلغان و عملیات‌های تبلیغی ShabakeTabligh.ir eitaa.com/ShabakeTabligh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏷نماز تو شرایط سخت  سر تا پاش خاکی بود، چشماش سرخ شده بود از سوز سرما دو ماه بود ندیده بودمش، از چهره اش معلوم بود خیلی حالش ناجوره😓 اما رفت و وضو گرفت تا نماز بخونه گفتم: شما حالت خوب نیست لااقل یه دوش بگیر ، یه غذایی بخور ، بعد نماز بخون  سر سجاده ایستاد،نگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا بخونم کنارش ایستادم،حس می کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین😰 تا آخر نماز ایستادم تا اگه خواست بیفته بگیرمش حتی تو اون شرایط سخت هم حاضر نشد نماز اول وقتش ترک بشه. 🗒راوی: همسر شهید ⭕️ ⚠️ شوخی نیست، چقد نماز هامون رو میخونیم⁉️ 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28